رهبر نهضت مشروطه ی مشروعه
11 مرداد 1288
زند گی نامه
بررسی اعمال و گفتار شیخ شهید
از هجرت به قم تا فتح تهران
نحوه ی شهادت شیخ فضل الله نوری
انتقال مخفیانه جنازه شهید به قم
پس از شهادت شیخ
نظرات بزرگان درباره ی شیخ شهید
زندگی نامه
شیخ فضل الله نوری و سیّد عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه بودند که به دست روشنفکران، به ترتیب اعدام و ترور شدند.
قلم به دستان غرب زده و شرق زده ی روشنفکر برای تخطئه و بدنام کردن رهبران واقعی انقلاب مردمی ایرانیان مسلمان – که سعی در رهایی از سلطه ی زورگویان استبدادی و پرهیز از تجدد گرایی ضد دینی داشتند – از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. البته شیخ فضل الله، در این عرصه مورد حقد و کینه ی بیشتری قرار گرفت، زیرا او تنها شخصیت دوران خود بود که به چهره ی واقعی فرنگ برگشتگان به اصطلاح روشنفکر پی برده و آنان را رسوا می کرد، بنابراین خشم آنان هرگز از شیخ کاهش نیافت و هم اکنون نیز در کتب مختلف چهره ی این روشنفکر واقعی مسلمان را مورد هتاکی و بی احترامی قرار می دهند. روزی او را انگلیسی، دیگر روز روسی، گاهی ریاست طلب و گاه درباری، رشوه گیر، مخالف مشروطه و هوادار رژیم استبدادی معرفی می کنند.
شیخ فضل الله در سال 1259 هـ.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تکمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 هـ.ق با مهاجرت به سامرا در زمره ی شاگردان درجه ی اول میرزای شیرازی، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلستان در آمد و از محضر وی استفاده های فراوان برد. سرانجام نیز در سال 1300 هـ.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید.
نیم نگاهی به اعترافات دشمنان شیخ، خالی از لطف نیست:
- «… حاجی شیخ فضل الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند. شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیّه و هم نکات ریاست را بهتر از دیگران دارا است…»
«شیخ فضل الله مقام علمی اش بالاتر از سیّدین مسند نشین است، طلاب و بیشتر اهل منبر دور او را دارند…»(1)
«متفکر مشروطیت مشروعه شیخ فضل الله نوری از علمای طراز اول است که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر از طباطبائی و بهبانی شناخته اند.»(2)
رهبری و پیشتازی شیخ در نهضت مشروطه زبانزد خاص و عام است چنان که دشمنان قسم خورده ی وی نیز به آن اذعان می کنند.
«… در اول ظهور مشروطیت حاج شیخ فضل الله با سایر روحانیون مشروطه خواه هم فکر و هم قدم بود و با این که با عین الدوله صدراعظم وقت دوست بود، در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، کوچک ترین مخالفتی از او مشاهده نشد…» و «… عین الدوله از حرکت حاج شیخ فضل الله (مهاجرت به قم) بی اندازه ضعیف شد… حرکت حاج شیخ فضل الله خیلی امر آقایان را قوت داد چه، مراتب علمیه ی او از دیگران بهتر و سلوکش نسبت به طلاب و اهل علم از دیگران خوش تر بود» و «… پس از پیشرفت مشروطه و باز شدن مجلس، دیگران هر یکی بهره ای جسته به کنار رفتند ولی دو سید و حاج شیخ فضل الله همچنان بازماندند و چون مشروطه را پدید آورده ی خود می شماردند، از نگهبانی باز نمی ایستادند. ولی حاج شیخ فضل الله رواج شریعت را می طلبید…»(3)
این حقیقتی است که با آغاز مخالفت شیخ شهید با مشروطه خواهان بسیاری از عالمان اسلامی نیز که تا دیروز در راه استواری «مشروطه» با همه ی نیرو و توان مبارزه می کردند راه خود را از عناصری که خود را آزادی خواه و مشروطه خواه می خواندند جدا کردند و به مخالفت با آنان برخاستند تا آنجا که بنا بر نوشته ی کسروی «از عالمان اسلامی» هیچ کس نماند در میان مشروطه خواهان، مگر آنان که به یکباره از پیشه ی ملائی و درآمد و شکوه آن چشم پوشیدند…»(4)
آری شیخ از نخستین عالمان اسلامی آن دوران بود که به نقشه ی استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بی بند و باری غربی در جامعه ی اسلامی ایران حاکم شود. چنانکه کسروی نیز به آن اشاره می کند «… چنانکه گفتیم چون پیشگامان جنبش، ملایان بودند تا دیری سخن از «شریعت» و رواج آن می رفت و انبوهی از مردم می پنداشتند که آنچه خواسته می شود همین است. سپس کم کم گفتگو از کشور و توده و میهن دوستی و این گونه چیزها به میان آمد و گوش ها به آن آشنا گردید و بدین سان یک خواست دیگری پیدا شد که آزادی خواهان میانه ی آن و این، دو دل گردیدند و خود ناسازگاری این درخواست بود که آزادی خواهان و ملایان را از هم جدا می گردانید… چیزی که هست آزادی خواهان درخواست خود را که کوشیدن به پیشرفت کشور و توده باشد، راه روشنی در پیش نمی داشتند و هر گامی را به پیروی از اروپا بر می داشتند.»
علت مخالفت شیخ با مشروطه را از کلام خود شیخ بشنویم.
«… و بعد همین که مذاکرات مجلس شروع شد و عناوین دایر به اصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد از اثناء نطق ها و لوایح و جراید، اموری به ظهور رسید که هیچ کس منتظر نبود و زایدالوصف مایه ی وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه جماعت و قاطبه مقدسین و متدینین شد؛ از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملی اسلامی دادیم لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت … و دیگر در موقع اصرار دستخط مشروطیت از اعلیحضرت اقدس شاهنشاه … در حضور هزار نفس بلکه بیشتر صریحاً گفتند: ما مشروعه نمی خواهیم …» و در فرازی دیگر آمده است:
«… شما که بهتر می دانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتم شرایع است و این دین دنیا را به عدل و شورا گرفت آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلستان بیاید…»
«… من آن مجلس شورای ملی را می خواهم که عموم مسلمانان آن را می خواهند به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی(ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارند. من هم چنین مجلسی می خواهم.»
بررسی اعمال و گفتار شیخ شهید
در بررسی میان گفتارها و نوشتارهای شهید در می یابیم که:
1- شیخ فضل الله از نخستین کسانی بود که علیه استبداد قیام، و همراه دیگر رهبران مشروطه به قم مهاجرت کرد و تا حصول نتیجه از اقدام خود صرف نظر نکرد.
2- شهید، خود، از آرزومندان حکومت عدل بود چنانچه در پیامش آمده است:
«خدا گواه است کسی ضدیّت با عدل ندارد و چه شده است کسی که اول، مقدّم در این امور بوده است، اقدام بر ضدیّت یا تخریب این اساس مقدس مَعْدِلَتْ را قصد کند که نه عقلاً و نه شرعاً جایز، بلکه حرام است. مقصود تطبیق این مجلس است با قانون محمدی (ص) …»
3- آغاز مبارزه ی شیخ با عناصر مشروطه خواه به هنگام تصویب متمم قانون اساسی بروز کرد.
4- آنچه روشنفکران، از جامعه ی آن روز می خواستند ریشه کن کردن ظلم و برقراری حکومت مردمی نبود. بلکه می خواستند ریشه ی اسلام را از بیخ و بن برکنند و حکومت لائیک را در جامعه برقرار سازند. آنان در جهت هدفی که داشتند شیخ فضل الله را به دار کشیدند، باند سید حسن تقی زاده ی روشنفکر اقدام به ترور بهبهانی کرد و از سید محمد طباطبائی خواستند تا در سیاست دخالت نکند وگرنه به سرنوشت بهبهانی دچار خواهد شد. این همه نشانه ی انحراف نهضت مشروطه از مسیر اصلی و با وجود مجلس، حاکمیت بی قانونی در کشور بود.
5- انگیزه ی شیخ از بست نشینی، مبارزه با اسلام زدایی و غربزدگی بود و بر آن بود تا از حکومت دیکتاتوری تحت لوای مشروطه جلوگیری کند و در این راه جان خویش را فدا کرد.
6- انگلستان که از حرکت شیخ، سخت به وحشت افتاده بود دست به جوسازی علیه وی زد و حداقل توفیقی که به دست آورد، مردم آن روز را از دریافت رهنمودهای وی بی بهره ساخت و اسارت پنجاه سال سلطنت دودمان پهلوی را برای ملت ایران به ارمغان آورد.
7- انگلستان و روشنفکرهای تحت فرمانش اقدام به جعل تلگراف از نجف کردند که شیخ توسط علما تکفیر شده بود؛ جعلی بودن این تکفیر، خود، پرده از حقایق بر می دارد.
نزدیکی زمان حوادث مشروطیت به زمان حاضر و تأثیرات اساسی این جنبش بر رویدادهای سده اخیر کشور در ابعاد فکری ـ سیاسی و ... موجب میشود تا با نگاه عمیقتری به ابعاد این حرکت توجه شود. نقش اساسی علما که وارثان پیامبرانند، فقیهان مجاهدی که در عصر غیبت، پرچم هدایت و رهبری جامعه اسلامی را در دست گرفته اند، پاسداران جان برکفی که برای مبارزه با دشمنان دین و حراست و پاسداری از شریعت اسلام و مبارزه با ظلم، شرک، خودکامگی و سلطه بیگانگان لحظهای از پا ننشستهاند، برای همیشه زینتبخش صفحات تاریخ و روشنگر راه آیندگان خواهد بود.
یکی از چهرههای مظلوم، حضرت آیتالله شهید شیخ فضل الله نوری (ره) است که با مقاومت مرگ آگاهانه خود، فصل زرینی بر تاریخ مقاومت و ظلمستیزی تشیع افزوده است. دوست و دشمن به اعلم بودن او در بین فقهای همطرازش گواهی دادهاند و انحراف حکومت مشروطه پس از پیروزی ظاهریاش، هشیاری و نبوغ سیاسی او را به تأیید رساند.[56]
طرح شعار مشروطه مشروعه
هرچند مرحوم شیخ فضلالله نوری در مبارزه با استعمار، از جمله تحریم تنباکو نقش مهمی داشت؛ اما این شهید بزرگوار «مظهر جریانی است که در مقابل انحراف مشروطیت ایستاد.»[57] و فریاد مشروطه مشروعه را سر داد: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم؛ با اشخاص بیدین و فرقه ضالّه و مضلّه مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند».[58]
انحراف مشروطیت، استخوانی در گلوی شیخ
مرحوم شیخ فضل الله نوری از اینرو با مشروطیت که خود از طرفدارانش بود مخالفت کرد که مشروطیت از جایگاه اصلیاش؛ یعنی مطابقت با شرع، منحرف شده بود. شیخ وقتی دریافت انگلیس با حیله و نیرنگ از مشروطیت حمایت میکند، از عاقبت آن مطلع شد و فرمود: «مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سر بیرون بیاورد، به درد ما ایرانیها نمیخورد».[59]
مجلس اسلامی، اوج آرمان شیخ
تمام اهداف شیخ و مبارزات او در راه مشروطه مشروعه، تشکیل مجلس اسلامی بود، همچنان که این شهید مشروطه میفرماید: «بر شماست که قانون اساسی اسلامی را طلب کنید».[60]
شیخ این تحلیل را کرده بود که اگر مجلس اسلامی تشکیل شود، نظام استبدادی و شاهنشاهی وابسته به استعمارگران از بین میرود و مردم ایران در پناه قوانین اسلامی، از ظلم و ستم رهایی مییابند. شهادت او در این راه، گواه محکمی است بر این آرمان مقدس.
آموزههای حماسی و سیاسی مکتب شیخ
با شهادت شیخ فضلالله نوری و جدایی مردم از علما و رهبران دینی، چند سال بعد، مشروطه بدون مشروعه، در حکومت رضاخان نمایان شد که حاصل آن کشف حجاب، مخالفت با دین، ظلم و ستم و ... بود که این خود بزرگترین درس است برای عدم جدایی مردم از فرمان های رهبر دینی؛ همچنان که اکنون دشمنان، تمام سعی خود را بر جدایی مردم از رهبر و ولی فقیه عادل معطوف کرده اند.
گفتار مجری
شیخ فضلالله لاشکی کجوری معروف به نوری، در ذیالحجه سال 1259هـ .ق، در قریه لاشک از توابع مازندران، از بطن آسیه خانم همسر آخوند ملاعباس نوری طبرسی به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیل در مراحل ابتدایی، برای تکمیل دروس خود، در اوایل جوانی، عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر فقیهان بزرگی چون شیخ راضی آل خضر، میرزا حبیب الله رشتی و میرزای شیرازی کسب فیض نمود.
"
در سال 1292 هـ .ق با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزای شیرازی ـ قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس ـ درآمد و پس از کسب درجه اجتهاد، در اوایل قرن چهاردهم قمری به فرمان میرزای شیرازی جهت تبلیغ معارف دینی راهی ایران شد و در تهران اقامت گزید. او در نهضت ضداستعماری تحریم تنباکو و پیشبرد آن، مشارکتی فعال داشت و در دوره ناصرالدین شاه، با نفوذ کشورهای استعمارگر روس و انگلیس در ایران، به شدت مخالفت میورزید.
"
شیخ شهید، مشروطه را به عنوان نهضتی که در آن قوانین شرع لحاظ شده باشد مطرح میکرد و همین امر موجب شد تا در میان بسیاری از متفکران و متجددان آن زمان که تنها به حکومت قانون، آن هم از نوع غربی معتقد بودند و شیخ ـ که مشروطه را با لگام شرع میپسندید ـ افتراق شدید حادث شود. پس از فتح تهران، شیخ فضلالله نوری که یکی از رهبران اصلی مشروطیت بود، توسط عدهای از مشروطهخواهان تندرو دستگیر و به نظمیه منتقل شد و در یک محاکمه فرمایشی حکم اعدام وی را صادر نمودند.[61]
تولد
آیت اللّه شیخ فضل اللّه نوری روز دوم ذیحجّه سال 1259 ق در روستای «له شک» در منطقه کجور مازندران چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان صالح و مورد اعتماد به حساب می آمد. او زندگی خویش را وقف خدمت به مردم و رفع مشکلات دینی و اجتماعی آنان کرده بود. وی فرزند خود را «فضل الهی» دانسته، نام او را «فضل اللّه» نهاد.
فضل اللّه دوران کودکی را در محیط با صفا و هوای پاک و دل پذیر جنگل های سرسبز شمال سپری کرد و تحصیلات ابتدایی را در «بلده» مرکز منطقه نور گذراند.
تحصیلات
شیخ فضل اللّه نوری پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به تهران هجرت کرد و دوره سطح حوزه را در محضر استادان آن سامان گذراند. شیخ برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفت و از محضر استادان بزرگی چون میرزا حبیب اللّه رشتی، شیخ راضی و میرزای شیرازی بهره ها برد. وی به میرزای شیرازی چنان علاقه پیدا کرد که با وی به سامرا رفت. شیخ فضل اللّه به دلیل تیزهوشی و مداومت در درس استادان بزرگ به مقام اجتهاد دست یافت و رسیدگی و توجهات خاص میرزای شیرازی، از او عالمی وارسته و مدبّر و کاردان ساخت. شیخ فضل اللّه بر علوم متداول زمان یعنی فقه، اصول، رجال، کلام، حکمت و عرفان احاطه کامل یافت و درفضل و کمال و دانش، سرآمد عصر خود شد، به گونه ای که علاوه بر دوستان، حتی مخالفان سیاسی ـ فکری وی نیز مرتبه علمی او را انکار ننمودند.
مقام علمی شیخ فضل اللّه نوری
میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، شیخ فضل اللّه را از اجله علمای معقول و منقول و دارای برخی از علوم غریبه می داند. ضیاء الدین درّی اصفهانی معتقد است وی قطع نظر از جنبه فقاهتی، در بقیه علوم نظیر تاریخ و جغرافیا هم اطلاع کافی داشته است.
مرحوم شیخ محمد حرزالدین در کتاب معارف الرجال، شیخ فضل الله را از اعلام اسلام، حامل رایت حق و ایمان و بزرگ ترین پیشوای دینی که با بی دینان و زشتکاران می ستیزد و از انحراف بازشان می دارد، نامیده، می افزاید: او ادیب و شاعر بود و اشعاری به زبان تازی و پارسی از وی روایت شده است. او در میان علمای تهران از چهره های برجسته بود.
بر مسند تدریس
شیخ فضل الله در تهران به اقامه جماعت و تألیف و تدریس علوم اسلامی و حوزوی پرداخت. مهارت او در فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی و شناخت وی از مسائلِ روزِ جامعه موجب شد تا به سرعت مورد استقبال طلاب و روحانیان قرار گیرد. مجلس درس شیخ در تهران دارای اعتبار و اهمیت فوق العاده بود و بسیاری از روحانیان به شرکت در درس او مباهات داشتند و اغلب علمای تهران از افادات علمی او بهره می بردند. به همین سبب بود که از این حوزه درس شخصیت های بزرگی بیرون آمدند که از آن جمله اند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) حاج آقا حسین قمی، سید محمود مرعشی (پدر آیت اللّه مرعشی نجفی)، سید اسماعیل مرعشی شریف الاسلام، ملاّ علی مدرّس، میرزا ابوالقاسم قمی، شیخ حسن تهرانی و علامه محمد قزوینی.
عالم زمان خویش
شیخ شهید نسبت به علوم زمان و رویدادهای عصر آگاهی داشت و هرگاه احساس می کرد چیزی را که باید بداند، به یادگیری آن همت می گماشت. یکی از هم عصران شیخ می گوید: در این اواخر نزد مرحوم میرزا جهان بخش منجّم مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم آقا در این آخرعمر برای چه علم نجوم تحصیل می کنید؟ فرمود: من از این علم بی بهره ام و این مسئله برای من، یعنی برای اهل علم، خوب نیست که از آن بی بهره باشند. بمیرم و این علم را بدانم بهتر است که نادانسته بمیرم.
آثار علمی
شیخ فضل اللّه نوری علاوه بر تدریس و ارشاد و رسیدگی به امور مردم و قضاوت، در کار تألیف و رسائل فقهی و اصولی و فلسفی و سیاسی و نیز در تصحیح و تحشیه کتاب های معروف و معتبر علمای گذشته اهتمامی فراوان داشت. عناوین برخی از آثار باقی مانده از او چنین است:
1. صحیفه قائمیه حاوی مجموعه ادعیه امام دوازدهم(عج)؛
2. رساله اصولی المشتق، تقریرات درس میرزای شیرازی که در تهران به تاریخ 1305 منتشر شد؛
3. رساله سؤال و پاسخ شماره (1)، حاوی 236 پرسش از میرزای شیرازی، تهران 1305 ق؛
4 ـ رساله عملیه، حاوی 60 پرسش و پاسخ از میرزای شیرازی، تهران 1306 ق؛
5. تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، در ردّ سیاست مشروطه که به فرمان شیخ و به دست میرزا علی اصفهانی تحریر شده و به تاریخ 1362 ق در تهران انتشار یافته است؛
6. تحریم مشروطیت، در بیان علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه ایشان با مشروطیت که به تاریخ 1326 ق در تهران انتشار یافت.
تلاش های اجتماعی
شیخ فضل اللّه در زمانی به ایران آمد که استعمار انگلیس با عقد قراردادهایی از قبیل سیم تلگراف، راه شوسه، راه آهن سازی، بانک شاهی و امتیازدارسی با وارد کردن کالاهای غربی می کوشید تا با نفوذ فرهنگ غربی بیشترین بهره را از منابع و منافع کشور عاید خود سازد. شیخ پس از بررسی اوضاع و احوال کشور در صدد مقابله با نفوذ فرهنگی بیگانه برآمد. اقدامات شیخ مصادف با فعالیت های مَلْکُم خان ناظم الدوله بود که پایه گذار فراماسونری در ایران بود. شیخ با هوشیاری دریافته بود که نفوذ فرهنگی استعمار ارکان دین و استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را تهدید خواهد کرد. لذا در فعالیت های خود مردم را به دوری از مظاهر کفر و پیروی بیگانگان فرا می خواند.
نهضت تنباکو
نهضت تنباکو یکی از اصیل ترین و مردمی ترین حرکت های اجتماعی، سیاسی ایران در دوران استبداد است. در زمانی که اروپا بعد از رنسانس پله های ترقی را می پیمود، برای بهره گیری از امکانات و منابع کشورهای جهان سوّم از طرق مختلف سعی در تسلط بر آنها داشت. از جمله این فعالیت ها گرفتن امتیاز انحصاری دخانیات توسط کمپانی انگلیسی در سال 1370 است، که غیر از زیان های جبران ناپذیر اقتصادی، استقلال سیاسی ایران را نیز نقض می نمود. شیخفضل اللّه نوری به عنوان یکی از چهره های پیشتاز و مجتهدان پایتخت، نفوذ اجتماعی و بصیرت سیاسی مذهبی خویش را در پیشبرد هرچه بیشتر این جنبش به کار گرفت. شیخ در نهضت تنباکو شرکت فعال داشت و علاوه بر این که به عنوان رابط بین تهران و سامرا، مرکز تشیع در آن دوره عمل می کرد و میرزای شیرازی را از اخبار و اوضاع ایران آگاه می کرد، به آگاه کردن جامعه و حمایت از میرزای آشتیانی می پرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت، او اولین عالمی بود که در حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوّم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.
مرداد91