به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

وبلاگی درباره ی همه چیز ،عمومی- اجتماعی- جامعه- اخبار و...

۵ مطلب با موضوع «ایرانشناسی» ثبت شده است

رسمیت یافتن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 

 
پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، به منظور فراهم آمدن زمینه‌های عملی مناسب برای حاکمیت اسلام در تمامی شؤون مملکت، لازم بود قانون اساسی که مبین بنیاد‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول اسلامی باشد، تدوین گردد. بر همین اساس مجلس خبرگان قانون اساسی در 28 مرداد 1358، با عضویت 75 نماینده از سراسر کشور تشکیل شد. این مجلس با عضویت تعداد زیادی از اسلام‌شناسان، فقها و با کوشش‌های مستمر و شبانه‌روزی شهید بهشتی و نیز شهدای محراب و با تأکید حضرت امام مبنی بر آن که قانون اساسی باید صد در صد اسلامی باشد، توانست قانون اساسی را تدوین کند. این قانون در مدت 4 ماه فعالیت این مجلس نهایتا در دوازده فصل و 175 اصل تنظیم گردید و در 24 آبان 1358، به تصویب دو سوم نمایندگان رسید. سرانجام در همه‌پرسی‌ای که طی روزهای یازدهم و دوازدهم آذر 1358، انجام گرفت، ملت ایران با 5/99% رأی موافق، قانون اساسی را مورد تصویب نهایی قرار دادند. حضرت امام حاشیه قانون اساسی را جهت اجرا تنفیذ نموده و فرمودند: «قانون اساسی یکی از ثمرات عظیم بلکه بزرگترین ثمره جمهوری اسلامی است».
 

ما یک قانون اساسی خودمانی درست کردیم. این دست پخت مردمی که از میان شما برخاسته اند نواقصی دارد. اما باید در موقع عمل و تجربه عینی شناسایی شود و به همان طریق که خود قانون اساسی تصویب شد، متمم آن هم پس از گذشت چند سال که نواقص مشخص شده است با همان کیفیت تدوین و تصویب شود.�
جملات فوق بخشی از بیانات دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس
خبرگان قانون اساسی است که پس از پایان کار تصویب قانون اساسی در سال ۶۰ بیان داشته است.همین دیدگاه ها و نظرات باعث شد که مجموعه نظام سالها  بعد در اواخر عمر امام(ره)، تصمیم به بازنگری در قانون اساسی بگیرند. از آنجا که قانون اساسی قبلی تدبیری را در این جهت نیندیشیده بود، عده ای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای شورای عالی قضایی از امام(ره) تقاضای بازنگری در قانون اساسی را نمودند که ایشان هم در ۲۴ اردیبهشت ۶۸ در نامه ای به رئیس جمهور وقت، هیأتی متشکل از ۲۰ نفر از رجال مذهبی و سیاسی و پنج نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی را مأمور بازنگری و اصلاح قانون اساسی نمود. هرچند که امام(ره) در خرداد همان سال رحلت فرمودند اما روند این اصلاح و اقدامات این شورا کماکان ادامه یافت و پس از نظر مساعد آیت ا... خامنه ای  به عنوان رهبر انقلاب، فرمان همه پرسی برای این اصلاحات صادر و مردم در تاریخ ۶ مرداد ۶۸ به این اصلاحات رأی مثبت دادند. به مناسبت سالگرد این واقعه مهم، مروری مختصر به روند شکل گیری قانون اساسی و سپس اصلاحات سال ۶۸ خواهیم داشت.


تاریخچه قانون اساسی 
قانون اساسی متضمن کلیه قواعد و مقررات مربوط به قدرت، انتقال و اجرای آن است. حدود آزادی فرد در برابر قدرت و حد و مرز اعمال تشکیلات حاکم در برخورد با حوزه حقوق فردی در قانون اساسی تعیین می شود. قانون اساسی به مفهوم مادی آن در همه جوامع تکامل یافته یافت می شود؛ اما به عنوان یک سلسله اصول و قواعد مدون زیر لوای یک متن رسمی و به عنوان یک قانون برتر، دستاورد نهضتی است که در مغرب زمین در پی انقلاب صنعتی در جهت �قانون سازی� جوامع به وقوع پیوست. هدف اصلی این حرکت، پایان دادن به خودسری حکام و تأمین آزادی های فردی بود. این جنبش از ایالات متحده آمریکا در سال ۱۷۸۷ م آغاز گردید و در سال ۱۷۹۱ م با انقلاب فرانسه به اوج خود رسید.
در
جهان اسلام، نخستین حرکت
درزمینه قانون خواهی و تکیه بر حقوق اساسی به نام �تنظیمات� خوانده می شود و در عهد سلطان عبدالمجید عثمانی(۱۸۳۹-۱۸۶۱) منجر به تنظیم امور دولت بر اساس جدید گردید. اولین قانون اساسی در مشرق زمین در سال ۱۸۷۶ م (۱۲۹۳ ق) در عهد سلطان عبدالحمید عثمانی(۱۹۰۹-۱۸۷۶) به نام �مشروطه � توسط مدحت پاشا و جمعی از متفکرین با هدف تلطیف حکومت مطلقه سلطنتی به وسیله مشروطه  کردن آن به مراعات قانون اساسی نوشته شد. این قانون که اهم اصول آن از قوانین اساسی غربی اخذ شده است، نظام سیاسی را سلطنتی موروثی پارلمان محصور در آل عثمان ترسیم کرده و قوای حاکم را به دو قوه مقننه و اجراییه تقسیم می کند. سلطان مقامی مقدس و غیرمسئول است که نصب و عزل وزرا به دست اوست. قوه مقننه از دو مجلس انتصابی سنا(اعیان) و مجلس انتخابی شورا تشکیل می شود. ضمناً �مجله احکام عدلیه� شامل قانون مدنی دولت عثمانی نیز در سال ۱۲۹۳  ه.ق(۱۸۷۶ م)  منتشر شد.

قانون
سی سال بعد قانون اساسی ایران در ۵۱ اصل در زمان مظفرالدین شاه قاجار به تصویب می رسد. این قانون  مانند قانون اساسی عثمانی اقتباس از قوانین غربی است. در پی پافشاری علما برای تطبیق قانون با قواعد شرع بالاخره، در تاریخ ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ه .ق متمم قانون اساسی در ۱۰۷ اصل در زمان محمدعلی شاه قاجار به تصویب می رسد. در تاریخ آذر ۱۳۰۴  ه.ش. با تغییر اصول ۳۶ تا ۳۸ انتقال قدرت از خاندان پهلوی هموار می شود. قانون اساسی چه در ایران و چه در عثمانی، اگرچه امید می آفرید، اما هرگز از استبداد هیأت حاکمه و تجاوز به حقوق حقه جلوگیری نکرد.

وارد آوردن نقد جدی و همه جانبه بر روشنفکری ناسیونالیستی غرب گرای عصر مشروطه که به عنوان متحد استراتژیک �سلطنت� در لایه های تئوریک فعالیت می کرد، موجب تزلزل آن قانون شد. در این نقد تمامی گروه های مذهبی اسلامی، گروه های چپ و متفکران متمایل به اندیشه های مدرنیستی سهیم بودند اما نقدی که عمومیت یافت و رابطه تنگاتنگی با مردم برقرار کرد، نقدی بود که از منظر رابطه سنجی انسان و دین، خواهان حضور بیشتر دین در عرصه حیات اجتماعی بود و مرزی برای گستره فعالیت های سیاسی یک فعال مذهبی قائل نبود.
فعالان جریان نواندیشان دینی مرکب از روحانیون، ادیبان و استادان دانشگاه گامی جلوتر نهادند و
به تبیین ارزش های سیاسی اجتماعی برگرفته از دین به عنوان بدیل ارزش های سلطنتی پرداختند و به اندازه زیادی موفق به تغییر نگاه ها شدند. این ارزش های سیاسی اجتماعی جدید برگرفته از تفکر دینی هنگامی به صورت تنها رقیب قدرتمند �سلطنت پهلوی� ظاهر شد که در سال ۴۸ توسط امام خمینی(ره) در قالب نظریه �حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه� تکمیل و تدوین شد و با اقدامات بعدی روشنفکران و روحانیون ایران به قدرتمند ترین �ایدئولوژی آلترناتیو� برای �دولت رانتیر نفتی اقتدارگرای سلطنت  پهلوی� تبدیل شد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی 
اواخر سال ۱۳۵۷ قبل از پیروزی انقلاب و به هنگام اقامت امام خمینی(ره) در پاریس اولین بارقه های تدوین قانون اساسی به ذهن امام(ره) و یارانش متبادر شد.
پیش نویس اولیه در همانجا تهیه شد و پس از آن در ایران توسط جمعیت ها و افراد مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفت. امام(ره) در ۱۵ بهمن ۵۷ در وظایف مرحوم بازرگان و دولت جدید، تشکیل مجلس مؤسسان منتخب مردم برای تصویب قانون اساسی جدید را هم عنوان کردند. پس از آغاز به کار دولت موقت با تصویب هیأت دولت شورای عالی طرح های انقلاب در تاریخ هشتم فروردین ۵۸ تأسیس و در اساسنامه مصوب این شورا یکی از وظایف آن تهیه طرح قانون اساسی بر مبنای ضوابط اسلامی و اصول آزادی دانسته شد. 
شرایط سیاسی خاص کشور در سال ،۵۸ آرایش موضع گیری گروه های سیاسی را در دو جبهه مخالف و موافق سامان می داد. برخی افراد و جریان ها، تسریع در تدوین قانون اساسی را که لازمه برگزاری نخستین انتخابات ریاست جمهوری و گذار از دولت موقت مهندس بازرگان بود، به منزله اقدامی انقلابی می دانستند که با جایگزینی یک دولت انقلابی، به عملکرد ضعیف دولت موقت که یکپارچگی کشور با تهدیدات جدی روبه رو ساخته بود، پایان می داد چرا که به این ترتیب قبل از آن که فعالیت گسترده احزاب و گروه ها موجب صدمه دیدن حضور مستقیم و گسترده مردم در عرصه فعالیت های سیاسی شود و پیش از آن که نگرانی ها پیرامون بیماری قلبی رهبر انقلاب جدی تر شود، مقدمات آن فراهم می شد تا نظام نوپای انقلابی با حمایت مردمی و توان رهبری انقلاب به سوی هدف یعنی �جمهوری اسلامی� راهبری شود.
در مقابل، اتئلافی از نیروهای چپ گرای رادیکال مسلح و گروه های تندرو حامی اقلیت های قومی و مذهبی در برخی استان های مرزی مثل سیستان و بلوچستان و کردستان شکل گرفت که از ابتدای طرح این پیشنهاد، با آن مخالفت کرد. اظهارنظرهایی پیرامون �نبود شرایط دموکراتیک در رقابت  انتخاباتی� از مهم ترین محورهای انتقادی مطرح شده بود.
این فضای تب آلود سرانجام با سخنان انتقادی برخی ملتهب تر شد و با تحریک نیروهای حزب خلق مسلمان و جمعی دیگر از گروه های تندرو چپ، فضای خشنی را به مدت دو هفته در برخی از شهرها به وجود آورد.
به هر حال پس از مدتی تصمیم به تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی گرفته شد. در آن زمان به جز چند گروه رادیکال، گروه ها و احزاب اصلی منتقد یعنی حزب توده، نهضت آزادی و ائتلاف گروه های پنج گانه  (منافقین) خلق جاما و با ارائه لیست در انتخابات شرکت کردند تا جایگاه خود نزد افکار عمومی را بسنجند. این انتخابات در ۱۲ مرداد ۵۸ برگزار شد و طی آن کاندیداهای حزب جمهوری حائز اکثریت آراء شدند. به عنوان مثال در تهران هر ده کاندیدای حزب جمهوری به مجلس راه یافتند.

پس از آن مجلس خبرگان در روز ۲۸ مرداد ۵۸ با حضور ۷۲ نماینده از سراسر ایران (از جمله ۴۲ مجتهد) و با قرائت پیام امام(ره) توسط هاشمی رفسنجانی کار خود را آغاز کردند. در جریان تصویب قانون اساسی رویکرد و اندیشه قانون گرایی در رهبران از جمله شهید بهشتی به خوبی مشهود بود.
در باب قانون اساسی و تصویب آن قال و مقال زیاد بود. عده ای با وجود قانون اساسی، مخالف بودند و عده ای هم با محتوای آن مشکل داشتند. شهید بهشتی در باب ضرورت وجود قانون اساسی به مخالفان چنین می گفت: �شما درست است که در راهپیمایی های میلیونی فریاد برمی آورید:� استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی� ولی این فریاد میلیونی ممکن است پس فردا، دو سال دیگر، سه سال دیگر که فاصله زمانی پیش می آید تعبیر نشود به این که از کجا معلوم اینها اکثریت بودند؟ حالا که ما متأسفانه[در]  جو دروغ و حاشا زندگی می کنیم و این جو را در همین ۳۰ سال اخیر ایران تجربه کرده ایم. خوب یادم می آید در جلسه ای که به همین منظور در مدرسه علوی تشکیل شد، عده ای از ما مصر بودیم حالا که همه دنیا فهمیده اند این ملت جمهوری اسلامی می خواهد دیگر رفراندوم چه معنایی دارد؟ تاریخ هم که ثبت می کند. 
درست! ولی اگر چند روز وقت صرف کنیم برای این فرزند برومند عزیز یک شناسنامه رسمی صادر می کنیم.� 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط

مقدمه ‌قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران مبین نهادهای فرهنگی‌،اجتماعی‌، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط ‌اسلامی است که انعکاس خواست قلبی امت اسلامی می‌باشد.ماهیت انقلاب عظیم اسلامی ایران و روند مبارزه مردم مسلمان از ابتدا تا پیروزی که در شعارهای قاطع و کوبنده همه قشرهای مردم‌تبلور می‌یافت این خواست اساسی را مشخص کرده و اکنون درطلیعه این پیروزی بزرگ‌، ملت ما با تمام وجود نیل به آن رامی‌طلبد.ویژگی بنیادی این انقلاب نسبت به دیگر نهضتهای ایران در سده‌اخیر، مکتبی و اسلامی‌بودن آن است‌. ملت مسلمان ایران پس از گذراز نهضت ضد استبدادی مشروطه و نهضت ضداستعماری ملی‌شدن‌نفت به این تجربه گرانبار دست یافت که علت اساسی و مشخص‌عدم موفقیت این نهضتها، مکتبی نبودن مبارزات بوده است‌. گرچه‌در نهضتهای اخیر خط فکری اسلامی و رهبری روحانیت مبارز سهم‌اصلی و اساسی را برعهده داشت ولی به دلیل دورشدن این مبارزات ‌از مواضع اصیل اسلامی‌، جنبشها به سرعت به رکود کشانده شد. از این‌جا وجدان بیدار ملت به رهبری مرجع عالی‌قدر تقلید حضرت‌آیت‌الله العظمی امام‌خمینی ضرورت پیگیری خط نهضت اصیل‌مکتبی و اسلامی را دریافت و این بار روحانیت مبارز کشور که‌همواره در صف مقدم نهضتهای مردمی بوده و نویسندگان و روشنفکران متعهد با رهبری ایشان تحرک نوینی یافت‌. (آغاز نهضت‌اخیر ملت ایران در سال هزار و سیصد و هشتاد و دو هجری قمری‌ برابر با هزار و سیصد و چهل و یک هجری شمسی می‌باشد . )

قانون اساسی
طلیعه نهضت
‌اعتراض درهم کوبنده امام‌خمینی به توطئه آمریکایی «انقلاب‌سفید»که گامی در جهت تثبیت پایه‌های حکومت استبداد و تحکیم‌وابستگیهای سیاسی‌، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی‌بود، عامل حرکت یکپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظیم وخونبار امت اسلامی در خرداد ماه 42 که در حقیقت نقطه آغازشکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود، مرکزیت امام را به‌عنوان رهبری اسلامی تثبیت و مستحکم نمود و علی‌رغم تبعیدایشان از ایران در پی اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون‌(مصونیت مستشاران آمریکایی‌) پیوند مستحکم امت با امام‌همچنان‌استمرار یافت و ملت مسلمان و بویژه روشنفکران متعهد وروحانیت مبارز راه خود را در میان تبعید و زندان‌، شکنجه و اعدام‌ادامه دادند.در این میان قشر آگاه و مسوول جامعه در سنگر مسجد، حوزه‌های‌علمیه و دانشگاه به روشنگری پرداخت و با الهام از مکتب انقلابی وپربار اسلام تلاش پیگیر و ثمربخشی را دربالابردن سطح آگاهی وهوشیاری مبارزاتی و مکتبی ملت مسلمان آغاز کرد. رژیم استبدادکه سرکوبی نهضت اسلامی را با حمله دژخیمانه به فیضیه و دانشگاه‌و همه کانونهای پرخروش انقلاب آغاز نموده بود، به مذبوحانه‌ترین‌اقدامات ددمنشانه جهت رهایی از خشم انقلابی مردم‌، دست زد و دراین میان‌، جوخه‌های اعدام‌، شکنجه‌های قرون وسطایی و زندانهای‌درازمدت‌، بهایی بود که ملت مسلمان ما به نشانه عزم راسخ خود به‌ادامه مبارزه می‌پرداخت‌. خون صدها زن و مرد جوان و باایمان که‌سحرگاهان در میدانهای تیر، فریاد «الله اکبر» سر می‌دادند یا در میان‌کوچه و بازار هدف گلوله‌های دشمن قرار می‌گرفتند، انقلاب اسلامی‌ایران را تداوم بخشید، بیانیه‌ها و پیامهای پی در پی امام به‌مناسبتهای مختلف‌، آگاهی و عزم امت اسلامی را عمق و گسترش‌هر چه فزونتر داد.
حکومت اسلامی
‌طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام‌خمینی ارائه شد، انگیزه‌مشخص و منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل‌مبارزه مکتبی اسلام را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد رادر داخل و خارج کشور فشرده‌تر ساخت‌.در چنین خطی نهضت ادامه یافت تا سرانجام نارضایی‌ها و شدت‌خشم مردم بر اثر فشار و اختناق روزافزون در داخل و افشاگری وانعکاس مبارزه به وسیله روحانیت و دانشجویان مبارز در سطح‌جهانی‌، بنیانهای حاکمیت رژیم را بشدت متزلزل کرد و به ناچاررژیم و اربابانش مجبور به کاستن از فشار و اختناق و به اصطلاح‌بازکردن فضای سیاسی کشور شدند تا به گمان خویش دریچه‌اطمینانی به منظور پیشگیری از سقوط حتمی خود بگشایند اماملت برآشفته و آگاه و مصمم به رهبری قاطع و خلل‌ناپذیر امام‌، قیام‌پیروزمند و یکپارچه خود را به طور گسترده و سراسری آغاز نمود.
خشم ملت‌
انتشار نامه توهین‌آمیزی به ساحت مقدس روحانیت و بویژه‌امام‌خمینی در 17 دی 1356 از طرف رژیم حاکم این حرکت راسریعتر نمود و باعث انفجار خشم مردم در سراسر کشور شد و رژیم‌برای مهارکردن آتشفشان خشم مردم کوشید این قیام معترضانه را بابه خاک و خون کشیدن‌، خاموش کند اما این خود خون بیشتری دررگهای انقلاب جاری ساخت و تپشهای پی در پی انقلاب در هفتمهاو چهلمهای یادبود شهدای انقلاب‌، حیات و گرمی و جوشش‌یکپارچه و هر چه فزونتری به این نهضت در سراسر کشور بخشید ودر ادامه و استمرار حرکت مردم تمامی سازمانهای کشور با اعتصاب‌یکپارچه خود و شرکت در تظاهرات خیابانی در سقوط رژیم‌استبدادی مشارکت فعالانه جستند، همبستگی گسترده مردان و زنان‌از همه اقشار و جناحهای مذهبی و سیاسی در این مبارزه به طرزچشمگیری تعیین‌کننده بود و مخصوصا زنان به شکل بارزی درتمامی صحنه‌های این جهاد بزرگ حضور فعال و گسترده‌ای داشتند،صحنه‌هایی از آن نوع که مادری را با کودکی در آغوش‌، شتابان به‌سوی میدان نبرد و لوله‌های مسلسل نشان می‌داد، بیانگر سهم عمده‌و تعیین‌کننده این قشر بزرگ جامعه در مبارزه بود.
بهایی که ملت پرداخت
‌نهال انقلاب پس از یک سال و اندی مبارزه مستمر و پیگیر باباروری از خون بیش از شصت هزار شهید و صدهزار زخمی ومعلول و با برجای نهادن میلیاردها تومان خسارت مالی در میان‌فریادهای‌: «استقلال‌، آزادی‌، حکومت اسلامی‌» به ثمر نشست و این‌نهضت عظیم که با تکیه بر ایمان و وحدت و قاطعیت رهبری درمراحل حساس و هیجان‌آمیز نهضت و نیز فداکاری ملت به پیروزی‌رسید موفق به درهم کوبیدن تمام محاسبات و مناسبات و نهادهای ‌امپریالیستی گردید که در نوع خود سرفصل جدیدی بر انقلابات‌گسترده مردمی در جهان شد.21 و 22 بهمن سال یکهزار و سیصد و پنجاه و هفت روزهای‌فروریختن بنیاد شاهنشاهی شد و استبداد داخلی و سلطه خارجی‌متکی بر آن را درهم شکست و با این پیروزی بزرگ طلیعه حکومت‌اسلامی که خواست دیرینه مردم مسلمان است نوید پیروزی نهایی‌را داد.ملت ایران به طور یکپارچه و با شرکت مراجع تقلید و علمای اسلام‌و مقام رهبری در همه‌پرسی جمهوری اسلامی تصمیم نهایی وقاطع خود را بر ایجاد نظام نوین جمهوری اسلامی اعلام کرد و بااکثریت 2 /98% به نظام جمهوری اسلامی رأی مثبت داد.اکنون قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان بیانگر نهادها و مناسبات سیاسی‌، اجتماعی‌، فرهنگی و اقتصادی جامعه بایدراهگشای تحکیم پایه‌های حکومت اسلامی و ارائه‌ دهنده طرح نوین‌نظام حکومتی بر ویرانه‌های نظام طاغوتی قبلی گردد.
شیوه حکومت در اسلام‌
حکومت از دیدگاه اسلام‌، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه‌گری‌فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی همکیش وهمفکر است که به خود سازمان می‌دهد تا در روند تحول فکری وعقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله)بگشاید. ملت ما در جریان تکامل انقلابی خود از غبارها وزنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزه‌های فکری بیگانه خود راپاک نمود و به مواضع فکری و جهان‌بینی اصیل اسلامی بازگشت واکنون بر آن است که با موازین اسلامی جامعه نمونه (اسوه‌) خود را بنا کند. بر چنین پایه‌ای‌، رسالت قانون اساسی این است که‌زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد و شرایطی را به وجودآورد که در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش‌یابد.قانون اساسی باتوجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی‌برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این‌انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند بویژه در گسترش‌روابط بین‌المللی‌، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی می‌کوشد تاراه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند (ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون) و استمرار به مبارزه در نجات ملل محروم وتحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.باتوجه به ماهیت این نهضت بزرگ‌، قانون اساسی تضمینگر نفی‌هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می‌باشد و درخط گسستن از سیستم استبدادی‌، و سپردن سرنوشت مردم به دست‌خودشان تلاش می‌کند. (و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم).در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی که خود پایه تشکیل جامعه است‌براساس تلقی مکتبی‌، صالحان عهده‌دار حکومت و اداره مملکت‌می‌گردند (ان الارض یرثها عبادی الصالحون) و قانونگذاری که مبین‌ضابطه‌های مدیریت اجتماعی است بر مدار قرآن و سنت‌، جریان‌می‌یابد. بنابراین نظارت دقیق و جدی از ناحیه اسلام‌شناسان عادل‌و پرهیزکار و متعهد (فقهای عادل‌) امری محتوم و ضروری است وچون هدف از حکومت‌، رشددادن انسان در حرکت به سوی ‌نظام‌الهی است (و الی الله مصیر) تا زمینه بروز و شکوفایی‌استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان فراهم آید (تخلقوا باخلاق الله) و این جز در گرو مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمی‌تواند باشد.باتوجه به این جهت‌، قانون اساسی زمینه چنین مشارکتی را در تمام‌مراحل تصمیم‌گیریهای سیاسی و سرنوشت‌ساز برای همه افراداجتماع فراهم می‌سازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خوددست‌اندرکار و مسوول رشد و ارتقاء و رهبری گردد که این همان‌تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهد بود. (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)
ولایت فقیه
عادل‌براساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینه تحقق‌رهبری فقیه جامع‌الشرایطی را که از طرف مردم به عنوان رهبرشناخته می‌شود (مجاری الامور بید العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه) آماده می‌کند تا ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف ازوظایف اصیل‌اسلامی خود باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۴
فاصله گلناری

 

فروش یا عرضه‌ی کالا‌ها و خدمات هر کشور را به کشورهای دیگر، در ازای دریافت کالاها، خدمات، ارز، طلا، تسویه‌ی بدهی‌ها و یا به منظور کمک بلاعوض، صادرات گویند.
صادرات ایران در دوره‌ی قاجار و پهلوی، از رشد کم و نامناسبی برخوردار بود؛ مهم‌ترین عامل کندی رشد اقتصاد ایران را، می‌توان در نوع رابطه‌ی استعماری کشورهای استعمارگر با ایران جست که از همان آغاز، این رابطه با قطع پیوند میان کشاورزی، تولید معدنی و صنایع دستی کشور و سپس نابودی صنایع دستی و تبدیل کشور به تولید کننده‌ی مواد کشاورزی و نفت همراه بود. 
پیش از تسلط استعمار روس و انگلیس بر اقتصاد ایران، تجارت خارجی ایران بیش‌تر با کشورهای آسیائی انجام می‌شد و صادرات کشور طیف وسیعی ازکالاهای کشاورزی و صنعتی (صنایع دستی) را در بر می‌گرفت. اما با شکست نظامی ایران از روسیه و تحمیل قراردادهای تجاری همراه با اعطای امتیاز به روسیه و انگلیس و تغییر در طرف‌های تجاری ایران - که بیش‌تر کشورهای اروپائی و عمدتاً روسیه و انگلیس شدند - مرحله‌ای جدید آغاز شد که نشان از پیامدهای ناخوشایند بر اقتصاد ایران داشت. از طرف دیگر، این روند در دوره‌ی پهلوی و سال‌های پس از جنگ جهانی، ادامه یافت. در دوره‌ی پهلوی اول، آلمان و پس از جنگ، آمریکا به صورت مهم‌ترین طرف‌های تجاری ایران درآمدند و رشد وابستگی در اقتصاد ایران در دهه‌ی 40 تشدید شد و در هفت سال اول دهه‌ی 50، به اوج خود رسید. 
از این‌رو، اگر ایران در گذشته و قبل از آغاز رابطه با دولت‌های استعماری با تولید و ساخت متنوع محصولات اقتصادی در مبادلات بازرگانی خارجی به صورت فعال شرکت می‌داشت و از مزایای آن بهره‌مند می‌شد، رفته رفته با تحمیل رشد ناموزون و تحمیل تقسیم بین‌المللی کار، اقتصاد کشاورزی ایران که - به صدور محصولات کشاورزی وابسته بود - به صدور نفت وابسته شد. از طرفی، اگر ابتدا میزان واردات ناچیز می‌بود و کل اقتصاد کشور را تحت تأثیر قرار نمی‌داد، در مقطع بعدی با جاافتادن تقسیم بین‌المللی‌کار، نوع واردات و کشورهای صادر کننده‌ی کالا به ایران، به عامل تعیین کننده‌ای در حرکت اقتصادی ایران تبدیل شد.
بنابراین، بر بستر چنین زمینه‌ای بود که ایران سه دوره‌ی صنعتی‌شدن را در سال‌های پیش از 1300، 1300-1320 و 1347-1357 پشت سر گذاشت. تحولات یادشده، نه تنها تغییری در اقتصاد تک‌محصولی کشور به وجود نیاورد بلکه به تغییر نوع محصول و تشدید آن انجامید و اقتصاد تک‌محصولی کشاورزی، به اقتصاد تک‌محصولی نفت تبدیل شد. از طرف دیگر، صادرات کالا - که وجه دیگری از بازرگانی خارجی است و بر خلاف واردات، بیانگر امکانات تولید کشور یا به دیگر سخن، امکانات واحد‌های تولیدی، اعم از صنعتی، کشاورزی و معدنی در رفع نیازهای بین المللی و فراهم آوردن ارز لازم برای تأمین واردات است - پیشرفت چندانی نکرد


بیست و نهم مهرماه � روز ملی صادرات شناخته و معرفی شده است. تعیین یک روز از روزهای سال برای �صادرات� ضمن ترویج فرهنگ صادرات در میان توده مردم، تقدیر از سربازان و ایثارگران جبهه اقتصادی، فرصتی برای تبادل افکار، شناخت گیرها و تنگناها و بررسی راهکارهایی برای رسیدن به هدف والای �جهش صادرات � می‌باشد 

ضمن ارج نهادن به تلاش‌های بازرگانانی که در کار صادرات اهتمام می‌ورزند و ماحصل تلاش خود و کارکنانشان را به بازارهای جهانی عرضه داشته و سهم جمهوری اسلامی ایران را در عرصه رقابت اقتصادی افزایش می‌دهند، � روز ملی صادرات � را می‌بایست فرصت ارزشمندی تلقی کرد که مباحث مربوط به صادرات بار دیگر مورد توجه مسؤولان و دست‌اندرکاران امر قرار گیرد.

روز ملی صادراتمی‌بایست سمبلی برای ارج نهادن به تلاش‌های انجام شده از سوی صادرکنندگان برای نفوذ و حضور در بازارهای جهانی و زمینه‌ای برای گفت‌وگوی رودررو باشد. در غیر این صورت جامعه از تعقل‌گرایی دور می‌ماند و فقط در عرصه تقدیرگرایی باقی خواهد ماند و تغییر و تحول که لازمه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، هرگز به وقوع نخواهد پیوست.

در همین حال، توجه به یک نکته دیگر در عرصه مدیریتی کشور ضروری است و آن سه مرحله برنامه است. یعنی برنامه‌ریزی، اجرا و نظارت. مرحله برنامه‌ریزی بدون تشکیل و فعال شدن ستادهای برخورد عقاید و فکرسازی، نمی‌تواند کارآیی و قابلیت اجرا داشته باشد. زیرا همواره شرکت‌ها، مؤسسات و سازمان‌ها با دو عامل درونی و بیرونی تاثیرگذار روبه‌رو می‌باشند. عوامل درونی یا درون‌سیستمی چنانچه برنامه‌های خود را بدون بررسی و تجزیه و تحلیل منطقی از عوامل بیرونی انجام دهد، به موفقیت دست نخواهد یافت.در مرحله اجرا، بسیج تمامی امکانات و بهره‌وری بهینه از آنها ضروری است و در همین حال نظارت در حین اجرا  وپس از اجرا می‌تواند شناسایی دقیق موانع و مشکلات و راهکاریابی برای مقابله با آنها را تسهیل نماید.

باید به این نکته توجه داشت که اگر �توسعه پایدار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی� هدف اصلی آحاد مردم و مسؤولان کشور است که می‌تواند رشد و تعالی جامعه، رفاه عمومی و امنیت خاطر همگان را تامین کند، باید به این فرهنگ و باور عمومی در تمام آحاد مردم رخنه کند که برای دستیابی به این هدف ارزشمند و تعالی‌بخش، همه باید فکر کنند و ایده‌ها و افکار خود را بروز دهند تا از برخورد عقاید، امکان دستیابی به ایده‌های برتر و متحول فراهم شود.

توسعه پایدار، آرمانی ارزشمند برای تمام ملت‌ها با هر نوع تفکر و جهان‌بینی است و دین مقدس اسلام نیز همواره بر آن تاکید دارد. اگر مسلمان واقعی هستیم، باید بپذیریم که �تفکر، عبادت است�. دانشجویی و دانش‌خواهی وظیفه هر مسلمان است و شایسته‌سالاری پیام عاشورای حسینی است.

مبانی فکری در اسلام برای ایجاد تحول دوجانبه به مراتب از دیگر ادیان وسیع‌تر و جامع‌تر است. آیه شریفه قرآن کریم است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه خود اقدام به تغییر نمایند. لذا برای دستیابی به آرمان‌های مقدس نظام جمهوری اسلامی، شناخت دقیق دین و برداشت صحیح از آیات و روایات می‌تواند زمینه فکری مناسبی را در جامعه ایجاد کند که از برخورد عقاید و فکرسازی، راه‌حل مشکلات و تنگناها به سهولت پیدا خواهد شد.

روز ملی صادرات� تنها دستمایه‌ای برای تفکر در این زمینه، برخورد عقاید و فکرسازی برای رسیدن به جهش صادراتی است. از این رو لازم است که در ایجاد و تقویت تشکل‌های صادراتی، گفت‌وگوی بی‌پرده و صحیح و یافتن افکار متعالی‌تر برای سرعت بخشیدن به حرکت صادرات، تلاش مضاعفی از سوی مسؤولان کشور و نیز دست‌اندرکاران صادرات صورت پذیرد تا با مشارکت، همفکری و همدلی راهکارهای منطقی و قابل اجرا شناسایی شود. آنگاه می‌توان به برنامه‌ریزی‌ها،‌ اجرای شایسته برنامه‌ها و دستیابی به اهداف امیدوار بود.

 

«روز ملی صادرات» تنها دستمایه ای برای تفکر در این زمینه، برخورد عقاید و فکرسازی برای رسیدن به جهش صادراتی است. از این رو لازم است که در ایجاد و تقویت تشکل های صادراتی، گفت وگوی بی پرده و صحیح و یافتن افکار متعالی تر برای سرعت بخشیدن به حرکت صادرات، تلاش مضاعفی از سوی مسؤولان کشور و نیز دست اندرکاران صادرات صورت پذیرد تا با مشارکت، همفکری و همدلی راهکارهای منطقی و قابل اجرا شناسایی شود. آنگاه می توان به برنامه ریزی ها، اجرای شایسته برنامه ها و دستیابی به اهداف امیدوار بود.
بیست و نهم مهرماه « روز ملی صادرات» شناخته و معرفی شده است. تعیین یک روز از روزهای سال برای «صادرات» ضمن ترویج فرهنگ صادرات در میان توده مردم، تقدیر از سربازان و ایثارگران جبهه اقتصادی، فرصتی برای تبادل افکار، شناخت گیرها و تنگناها و بررسی راهکارهایی برای رسیدن به هدف والای «جهش صادرات » می باشد.

معاون وزیر صمت و ریاست کل سازمان توسعه تجارت ایران، صادرکنندگان نمونه را خط‌‌شکنان جنگ تحریمی توصیف کرد و گفت: مراسم تجلیل از صادرکنندگان نمونه، روز دوشنبه 11 آذرماه و با مشارکت فعال بخش خصوصی برگزار می‌شود.

به گزارش روابط‌عمومی سازمان توسعه تجارت ایران، حمید زادبوم، اظهار داشت: روز ملی صادرات روزی بزرگ و با اهمیت برای تقدیر از تلاشگران عرصه صادرات است که با حضور مقامات ارشد کشوری و در راستای فرهنگ‌سازی برای صادرات برگزار می‌شود.

وی افزود: امسال، سالی سخت و همراه با فشارهای تحریم بود اما هدف صادرکنندگان توسعه ی تجارت خارجی، توسعه ی اقتصادی و در نهایت تأمین رفاه مردم کشور بوده و این تلاش شایسته ی تقدیر است.

گفتنی است، مراسم روز ملی صادرات، روز دوشنبه 11 آدرماه سال جاری 

 

صادرات امروزه به عنوان بخش مهمی ازاقتصاد جوامع ، روند روبه رشدی را درکشورهای توسعه یافته ازآن خود کرده است . میزان تولید ناخالص ملی امروزه دیگروابستگی مستقیمی به میزان صادرات آن کشور دارد لذا هرچه میزان صادرات یک کشوربیشتروهمچنین نحوه ارتباط آن با کشورهای دیگرروبه گسترش وتعامل قرارگیرد بی شک میزان توسعه یافتگی کشور نیز مورد بررسی قرار می گیرد . در جمهوری اسلامی ایران نیز سالهاست که بر صادرات غیر نفتی تاکید می شود . به گفته بر خی کارشناسان وابستگی شدید تولید داخل و صادرات به درآمد نفت و تزلزلی که در سالیان گذشته در قیمت نفت وجود داشته ، روی آوری اقتصاد کشور را به سوی صادرات غیر نفتی اجتناب ناپذیر کرده است. البته در سالهای اخیر در آمدهای ارزی حاصل از صادرات غیر نفتی کشور به طور معتنابهی افزایش یافته است .

 

از سال 1376  بیست و نهم مهر ماه با تصویب شورای فرهنگ عمومی کشور، به عنوان روز ملی صادرات تعیین گردید تا بیانگر عزم و اراده ملی در مجموعه دولت و مردم برای توسعه صادرات غیر نفتی و درنتیجه توسعه اقتصادی کشور باشد.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۹ ، ۱۳:۱۱
فاصله گلناری

نگاه اجمالی:

دانش تبدیل اورانیوم طبیعی که در طبیعت وجود دارد از طریق شکافت اتمها به اورانیوم غنی شده که دارای انرژی بسیار زیاد است، فناوری هسته ای نام دارد. فرآیند تهیه سوخت هسته ای از اورانیوم ، فرآیند بسیار پیچیده و ظریفی است و دانش انجام این کار از دانشهای پیشرفته بشری است. تبدیل اورانیوم به اورانیوم غنی شده ، راههای مختلفی دارد که دو نوع رایج آن از طریق دستگاههای سانتریوفوژ و از طریق لیزر می باشد.

کشورهای قدرتمند جهان دانش هسته ای را انحصاری خود کرده اند. به راحتی اجازه دسترسی دیگران به این دانش را نمی دهند. در مقطع کنونی حدود 10 کشور این دانش را در اختیار دارند. انرژی هسته ای دارای کاربردهای فراوان است. در یک تقسیم بندی کلی می توان کاربردهای انرژی هسته ای را در دو بخش نظامی و غیر نظامی یا صلح
جویانه قرار داد.


کاربرد انرژی هسته ای در تولید برق :

یکی از مهم ترین موارد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای ، تولید برق از طریق نیروگاههای اتمی است. با توم به پایان پذیر بودن منابع فسیلی و روند رو به رشد توسعه اجتماعی و اقتصادی ، استفاده از انرژی هسته ای برای تولید برق را امری ضروری و لازم می دانند و ساخت چند نیروگاه اتمی را دنبال مینماید.

ایران هر ساله حدودا به هفت هزار مگاوات برق در سال نیاز دارد. نیروگاه اتمی بوشهر 1000 مگاوات برق را در صورت راه اندازی تامین می نماید. و احداث نیروگاههای دیگر برای رفع این نیازی ضروری است. برای تولید میزان برق حدود 190 میلیون بشکه نفت خام مصرف می شود. که در صورت تامین از طریق انرژی هسته ای سالیانه 5 میلیارد دلار صرفه جویی خواهد شد.


برتری انرژی هسته ای بر سایر انرژی ها:

علاوه بر صرفه اقتصادی دلایل زیر استفاده از انرژی هسته ای را ضروری مینماید.
 

منابع فسیلی محدود بوده و متعلق به نسلهای آتی میباشد.

 

استفاده از نفت خام در صنایع تبدیل پتروشیمی ارزش بیشتری دارد.

 

تولید برق از طریق نیروگاه اتمی ، آلودگی نیروگاههای کنونی را ندارد. تولید هفت هزار مگاوات با مصرف 190 میلیون شبکه نفت خام ، هزارتن دیاکسید کربن ، 150 تن ذرات معلق در هوا ، 130 تن گوگرد و 50 تن اکسید نیتروژن را در محیط زیست پراکنده می کند، در حالی که نیروگاه اتمی چنین آلودگی را ندارد.

انرژ یهسته ای

انرژی هسته ای در پزشکی هسته ای و امور بهداشتی:


در کشورهای پیشرفته صنعتی ، از انرژی هسته ای به صورت گسترده در پزشکی استفاده می گردد. با توجه به شیوع برخی از بیماریها از جمله سرطان ، ضرورت تقویت طب هسته ای در کشورهای در حال توسعه ، هر روز بیشتر می شود. موارد زیر از مصادیق تکنیکهای هسته ای در علم پزشکی است:
 

تهیه و تولید کیتهای رادیو دارویی جهت مراکز پزشکی هسته ای

تهیه و تولید رادیو دارویی جهت تشخیص بیماری تیرویید و درمان آنها

تهیه و تولید کیتهای هورمونی

تشخیص و درمان سرطان پروستات

تشخیص سرطان کولون ، روده کوچک و برخی سرطانهای سینه

تشخیص تومورهای سرطانی و بررسی تومورهای مغزی ، سینه و ناراحتی وریدی

تصویر برداری بیماریهای قلبی ، تشخیص عفونتها و التهاب مفصلی ، آمبولی و لختههای وریدی

موارد دیگری چون تشخیص کم خونی ، کنترل رادیو داروهای خوراکی و تزریقی و ...


کاربرد انرژی هسته ای در بخش دامپزشکی و دامپروری :


تکنیکهای هسته ای در حوزه دامپزشکی موارد مصرفی چون تشخیص و درمان بیماریهای دامی ، تولید مثل دام ، اصلاح نژاد و دام ، تغذیه ، بهداشت و ایمن سازی محصولات دامی و خوراک دام دارد.

کاربرد انرژی هسته ای در دسترسی به منابع آب :


تکنیکهای هسته ای برای شناسایی حوزه های آب زیر زمینی هدایت آبهای سطحی و زیر زمینی ، کشف و کنترل نشت و ایمنی سدها مورد استفاده قرار میگیرد. در شیرین کردن آبهای شور نیز انرژی هستهای کاربرد دارد.
انرژی هسته ای ایران

کاربرد انرژی هسته ای در بخش صنایع غذایی و کشاورزی :


از انرژی هسته ای در حوزههای کشاورزی و صنایع غذایی استفاده های بسیار فراوانی صورت می گیرد. موارد عمده استفاده در این بخش عبارت است از :
 

جلوگیری از جوانه زدن محصولات غذایی

کنترل و از بین بردن حشرات

به تاخیر انداختن زمان رسیدن محصولات

افزایش زمان نگهداری

کاهش میزان آلودگی میکروبی

از بین بردن ویروسهای گیاهی و غذایی

طرح باردهی و جهش گیاهانی چون گندم و برنج و پنبه


آنچه باید بدانیم:


تکنیکهای هسته ای بر کشف مینهای ضد نفر نیز کاربرد دارد. بنابرین ، دانش هسته ای با این قدرت و وسعتی که دارد، هر روز بر دامنه استفاده از فناوری هسته ای و بویژه انرژی هسته ای افزوده می شود. کاربرد انرژی در بخشهای مختلف به گونهای است که اگر کشوری فناوری هسته ای را نهادینه نماید، در بسیاری از حوزه‌های علمی و صنعتی ، ارتقای پیدا می کند و مسیر توسعه را با سرعت طی می نماید.

 

انرژِی اتمی ایران اولین تلاش های ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای به دهه 50 میلادی باز می گردد. تئوری های هسته ای ایران در این زمان بسیار بلندپروازانه می نمود و محمد رضا پهلوی به آن توجه زیادی داشت.
نخستین کشوری که ایران را به دستیابی به فناوری هسته ای ترقیب و این تکنولوژی را به ایران منتقل کرد ایالات متحده آمریکا، بود.
در سال 1958، ایران به عضویت آژانس بین المللی انرژی اتمی (I.A.E.A) درآمد و از این زمان به بعد نمایندگان ایران در نشست های آژانس حضور داشتند.
در سال 1965، پس از طرح الحاق ایران به کنوانسیون آژانس بین المللی، این مسئله در اداره حقوقی وزارت امور خارجه وقت ایران توسط آقایان (هرمیداس باوند، پرویز مهدوی و عضدالدین کاظمی) که اولین تیم حقوقی هسته ای ایران را تشکیل می دادند، بررسی شد و ایران در همان سال، این قرارداد را با آژانس به امضاء رساند.
در سال 1967، امریکا اولین رآکتور تحقیقاتی 5 مگاواتی آب سبک را به ایران فروخت و شرکت امریکایی (AMF)، این رآکتور را در دانشگاه تهران نصب و راه اندازی کرد. این رآکتور از اورانیوم غنی شده با خلوص 93 درصد استفاده می کرد و امریکا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، حدود 5 کیلوگرم سوخت اورانیوم غنی شده سطح بالا به ایران داد که تحت نظارت و تدابیر حفاظتی آژانس بین المللی انرژی اتمی در انبار سوخت مصرف شده در محل رآکتور تهران نگهداری می شود و تا امروز مرتباً تحت بازرسی رسمی و غیر رسمی کارشناسان و بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی می باشد.
در سال 1968، ایران پیمان عدم تکثیر سلاحهای هسته ای (N.P.T) را پذیرفت و در سال 1970، آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند.
اندکی بعد در سال 1974- (1353)، شاه سازمان انرژی اتمی ایران (A.F.O.I) را تأسیس کرد و دکتر اعتماد، به ریاست آن منصوب شد. این سازمان با گسترش سریع، عهده دار تعهدات سنگین ساخت 4 نیروگاه در (بوشهر و دارخوین)، ایجاد تأسیسات آب شیرین کن در بوشهر، تأمین سوخت و پشتیبانی تکنولوژیکی از نیروگاه ها و قرارداد ساخت 4 نیروگاه دیگر در اصفهان و استان مرکزی شد. این مرکز از آن پس مرکز تحقیقات هسته ای (NRC) نام گرفت.
در این زمان دانشگاه تهران در زمینه فناوری هسته ای فعال شد و تربیت دانشجو در این رابطه را آغاز کرد. دانشگاه شیراز نیز رشته مهندسی هسته ای را ارائه کرد و در این راستا دانشجویانی نیز برای تحصیل در رشته های مرتبط با انرژی هسته ای به خارج اعزام شدند.
سال 1974، نقطه عطفی در تحقیقات هسته ای ایران در زمان پهلوی محسوب می شود. در این سال ایران قراردادی با بنیاد پژوهشی استنفورد امریکا (Stanford research institute) یا SRI منعقد کرد که طی آن این مرکز پژوهشی وابسته به دانشگاه استنفورد، مجری تحقیق و ارائه چشم اندازی میان مدت در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و صنعتی برای توسعه ایران شد. بنیاد استنفورد نهایتاً در یک مطالعه 20 جلدی که تحت عنوان (SRI Report) به ایران ارائه کرد، پیشرفت صنعتی و اقتصادی ایران را متکی به تولید 20 هزار مگاوات برق تا سال 1995 و راه اساسی تولید این مقدار برق را از طریق تأسیس نیروگاه های هسته ای در ایران قلمداد کرد.
براساس راهکار مطالعه مذکور، ایران در نوامبر 1974 (5 سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی) قرارداد احداث دو رآکتور آب سبک 1300 مگاواتی، برای نصب در بوشهر را با شرکت آلمانی زیمنس به امضاء رساند و در این زمینه بیش از 2 هزار متخصص آلمانی و کارشناس ایرانی اجرای این طرح را که در زمان خود یکی از بزرگترین و کم نظیرترین پروژه های نیروگاه اتمی محسوب می شد را آغاز کردند و پیش بینی می شد این پروژه عظیم تا پایان سال 1980 تکمیل شود که وقوع انقلاب ایران و آغاز جنگ تحمیلی ادامه آن را متوقف ساخت.
در ادامه، ایران یک قرارداد چرخه سوخت هسته ای ده ساله قابل تمدید با آمریکا در سال 1974، آلمان غربی در سال 1976 و فرانسه 1977در سال منعقد نمود.
ایران همچنین در سال 1974، طبق معاهده N.P.T قرارداد دو جانبه (پادمان) و نظارت آژانس را منعقد کرد و پذیرفت که طبق قرارداد پادمان جامع (INFCIRC/214) براساس مدل قرارداد (INFCIRC/153)، امکان بازرسی را به بازرسان آژانس بدهد.
در این راستا، ایران با هند نیز (که در این دوره پیشرفت های چشم گیری در زمینه هسته ای کرده بود) قرارداد همکاری هسته ای امضاء کرد.
در ماه اوت 1975 شرکت کرافتورک یونیون (Kraftwerk Union)، در آلمان غربی، کار روی نیروگاه های هسته ای ایران را طبق قرارداد آغاز کرد.
در سال 1975، ایران 10 درصد از سهام مجتمع غنی سازی اورانیوم یورودیف (Eurodif) را که قرار بود در منطقه تریکاستن فرانسه احداث شود، خریداری نمود. این سهام بخشی از یک کنسرسیوم فرانسوی، بلژیکی، اسپانیایی و ایتالیایی بود و ایران به موجب موافقتنامه ای که شاه آنرا امضاء کرد می توانست به فن آوری غنی سازی (یورودیف) دسترسی یابد و نیز موافقت شد ایران مقدار مشخصی از اورانیوم غنی شده از کارخانه مذکور را که بشدت برای تولید رادیو ایزوتوپ های راکتورهای خود و عمدتاً برای استفاده ها ی پزشکی نیاز داشت، دریافت کند.
ایران در مجموع، در تأسیسات یورودیف 2 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرد. یک میلیارد دلار سهم ایران از شرکت طرف قرارداد احداث رآکتور هسته ای بود و یک میلیارد دلار هم بصورت وام سرمایه گذاری شده بود.
در سال 1976، پس از رقابتهای بسیار و براساس قراردادی مشترک، انگلیس و فرانسه مشترکاً تحقیقات برای احداث تأسیسات هسته ای در اصفهان (پیرامون چرخه سوخت هسته ای) را آغاز کردند.

انرژی اتمی
سال 1977، سال ورود رسمی فرانسه به فعالیت های هسته ای ایران بود.
در ماه اکتبر سال 1977، فرانسه برای احداث 2 نیروگاه هسته ای به ظرفیت 900 مگاوات در (دارخوین) و نزدیکی اهواز با ایران به توافق رسید که شرکت (فراماتوم) اجرای آنرا بر عهده گرفت.
در دسامبر 1977، آلمان غربی در ازای دریافت 8/4 میلیارد دلار مجوز ساخت 4 رآکتور هسته ای را مجددا به شرکت کرافت ورک یونیون KWU، داد، اما از آنجایی که شاه در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل، تا حدودی با انور سادات رئیس جمهور وقت مصر طرح همکاری ریخت، خشم اسرائیلی ها برانگیخته شد و آنها را از اتمی شدن ایران به واهمه انداخت، لذا فشار زیادی را بر طرفین قرارداد با ایران وارد کردند و باعث شدند تا اجرای برخی از قراردادهای هسته ای ایران با تأخیر مواجه شود که با پیروزی انقلاب اسلامی، با ضرر ایران فسخ شدند.
از طرف دیگر شاه نیز که در این زمان از اقدامات لابی صهیونیسم در عدم اجرای قراردادهای هسته ای ایران بی اطلاع نبود در پی گشایش فاز جدیدی از فعالیتهای هسته ای با کشورهای غیر امریکایی و غیر اروپایی بود و لذا در سال 1976، یک قرارداد محرمانه سنگین برای خرید برخی تجهیزات و مواد اولیه هسته ای را با افریقای جنوبی به امضاء رساند.
در اکتبر سال 1978، امریکا 4 لیزر با فعالیت حساس (16 میکرون) را به ایران فرستاد.
در فوریه 1979، رآکتور شماره یک بوشهر به میزان 85 درصد و احداث رآکتور شماره دو نیز 65 درصد پیشرفت فیزیکی رسید.
با پیروزی انقلاب ایران در سال 1357 سیاست کشورهای غربی نسبت به ایران تغییر کرد و به سیاست تحریم تکنولوژیک ایران تبدیل شد. شرکت آلمانی زیمنس، حاضر به تکمیل نیروگاه هسته ای بوشهر نشد و بجای آن پیشنهاد تکمیل این طرح با رآکتورهایی که با گاز طبیعی کار می کردند را داد، که ایران با آن مخالفت کرد و از آنجایی که در این برهه ایران نمی توانست فشار بین المللی چندانی به آلمان غربی وارد کند، لذا مشاجره حقوقی بر سر این طرح ناتمام تا سال 1988 ادامه یافت و ایران درخواست غرامت کرد، اما سرانجام شرکت زیمنس با حمایت کمسیون تجارت بین المللی در پاریس، از این ماجرای حقوقی پیروز بیرون آمد و هیچ غرامتی به ایران پرداخت نشد.
پروسه ضررهای هسته ای ایران در این دوره، شامل تأسیسات غنی سازی (یورودیف) فرانسه نیز می شد.
عدم اهمیت سنجی و مدیریت ضعیف سازمان انرژی اتمی وقت، با فسخ یکجانبه قرارداد یورودیف!، ضرر هنگفتی را به ایران متحمل ساخت.
در پی فسخ این قرارداد، فرانسوی ها اقامه دعوا کردند و شرکت (یورودیف) از آنجایی که این اقدام ایران را موجب عدم تحقق برنامه ریزی 10 ساله خود دانستند، تقاضای خسارت کرد و در نهایت 900 میلیون فرانک از 2 میلیارد دلار سرمایه گذاری ایران به عنوان خسارت تأمین شد و بقیه سهم ایران، سالها بعد بصورت کالا توسط فرانسه با ایران تصفیه شد!.
جنگ تحمیلی 8 ساله نیز، باعث تخریب برخی تأسیسات نیمه کاره هسته ای و همچنین عدم فعالیت چشم گیر در زمینه تحقیقات هسته ای شد.
در بحبوحه جنگ ایران و عراق و کمبود شدید منابع نیرو در کشور، ایران با روی آوردن به اسپانیا و ژاپن به دنبال تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر برآمد که این دو کشور نیز به علت فشارهای ایالات متحده آمریکا از ادامه همکاری با ایران خودداری نمودند.
پس از پایان جنگ تحمیلی دولت ایران برنامه های مختلفی را برای دستیابی به تکنولوژی هسته ای و تولید سوخت و انرژی هسته ای در دستور کار خود قرار داد.
انعقاد قرارداد میان ایران و روسیه جهت تکلمیل و راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر، توسعه و تکمیل تاسیسات سوخت هسته ای اصفهان و ایجاد تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نطنز از جمله فعالیت های ایران در راستای دستیابی به انرژی هسته ای و چرخه سوخت هسته ای در طی این سال ها بود.
با روی کار آمدن دولت جورج دبلیو بوش در ایالات متحده آمریکا، این کشور تلاش های گسترده ای را در جهت به تعطیلی کشیدن فعالیت های هسته ای ایران آغاز نمود و فشارهای رژیم صهیونیستی و برخی دول اروپایی از طریق آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل باعث شد تا سپتامبر سال 2003 میلادی پرونده هسته ای ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی وضعیت ویژه ای به خود بگیرد.
در پی طرح پرونده ایران در شورای حکام و اولتیماتوم این شورا برای ارسال پرونده به شورای امنیت، حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، مسئولیت این پرونده را پذیرفت.
در ماه های پایانی سال 2003 میلادی وزرای خارجه 3 کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) به تهران آمدند و در سعدآباد مقرر شد که ایران فعالیت های هسته ای اش را معلق و پروتکل الحاقی NPT را امضا نماید.
با امضاء تفاهم نامه هسته ای سعدآباد میان ایران و سه کشور اروپایی، فعالیت های هسته ای ایران به صورت اختیاری از سوی ایران، در جهت رفع سوء تفاهمات ایجاد شده میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، به حال تعلیق درآمد.
سیاست وقت کشی دول اروپایی در راستای به تاخیر انداختن دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای و عدم اجرای مفاد همکاری دول اروپایی در جهت توسعه فناوری صلح آمیز هسته ای در ایران باعث شد تا ایران در تابستان 1384 هجری شمسی (2005 میلادی) با فک پلمپ مرکز یو . سی . اف اصفهان، فعالیت های هسته ای خود را از سر بگیرد.
در بیستم فروردین 1385 هجری شمسی محمود احمدی نژاد رسما خبر دستیابی ایران به فن آوری غنی سازی اورانیوم و راه اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز را اعلام کرد و این روز با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در تقویم رسمی ایران روز ملی فن آوری هسته ای نام گذاری شد.

منابع:
1. http://www.irdc.org
2. سایت تبیان

3. وبلاگ جهان یکه نگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۹
فاصله گلناری

اعدام میرزا رضا کرمانی

 

میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت. در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت. میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد. از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت. در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد. او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمه‌ای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر می برد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا، بعدها اسباب دردسر او شد. میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدین‌شاه را درخت کهنه پوسیده‌ای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود. میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: "وقت ظهرناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم.

 

شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد. شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بی‌حس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید..." ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود. ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت. میرزا رضا را برای بردار کردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است. یک نقل قول شفاهی می‌گوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن می‌برد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا می‌بینی که می‌برند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازه‌ات نخواهند رفت ، ولی می‌بینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کرده‌اند ! گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار!

قتل ناصر الدین شاه در سال 1896 که در حرم حضرت عبدالعظیم در یک فرسخی تهران روی داد فضای تاریخی مهم و پیچیده ای را در بر می گیرد. انگاره نوشتن زندگینامه (غیر رسمی) میرزا رضا کرمانی که شورشگر بود و عاقبت شاه شکار شد، بی درنگ محمل مناسبی به نظرم آمد از برای روایت رویدادی تا بدین پایه تأثیر گذار و از برخی جنبه ها دارای اصالت ویژه خاص خود.
البته من دلایل متعددی برای این گزینش خود دارم. در وهله اول عزم من بود که بر مبنای تخیل خویش ( وصیت نامه شفاهی ) کرمانی به به هنگام اسارت بعد از قتل ناصر الدین شاه و شنیدن سخن قاضیان در مراحل استنطاق بنویسم که حال دیگر از صفحات مشهور تاریخ ایران است .
متن حاضر حاصل تخیلات است و باید به عنوان گونه ای از یک واگویی کامل تلقی شود که میرزا رضا کرمانی درست در واپسین شب اجرای حکم مرگ با چوبه دار در میدان تاریخی توپخانه، محلی که در آن زمان برای اجرای مراسم اعدام در نظر گرفته شده بود، بدان می پردازد .

فرانسیسکو سوریانو

رضای شاه شکار

 

میرزا رضا کرمانی : شاه شکار تقدیم به روح رفیع جد بزرگم
میرزا رضا کرمانی : شاه شکار

 

 
چکیده: میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدین‌شاه را درخت کهنه پوسیده‌ای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود.وقتی واقعه تحریم تنباکو و شکستن قلیان‌ها پیش آمد ، میرزا رضا که در خانه‌ها نفوذ فراوان داشت ، بسیاری از زنان بزرگان را تهییج به مقاومت کرده بود ، و بسیاری از قلیان‌ها در خانه‌ها به تحریک و اشاره او شکسته شده بود.
گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند:
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شکار!

 

روز واقعه

روز جمعه 17 ذی القعده 1313 ق . مطابق با 19 آوریل 1896 میلادی ، حرم حضرت عبدالعظیم (ع) یکی از زیارتگاههای شیعیان ، واقع در چند کیلومتری جنوب تهران از ازدحام جمعیت زیارت کننده موج می‌زند . آوای نیایش‌های مذهبی از گوشه و کنار بلند است و زائرین در فضایی آکنده از بوی عطر و گلاب و عود مشغول عبادتند . صدای زیارت‌نامه خوان‌ها و روضه‌خوان‌ها و صلوات و اوراد مذهبی مردم در هم آمیخته است . چند لحظه بعد صداهایی قوی‌تر ، خبر ورود شاه ذوالقرنین را به حرم اعلام می‌کنند . فراشان دولتی با نگاه‌هایی که ویژه این گونه افراد است ، مردم را زیر نظر می‌گیرند . شاه با هیبت و شوکت ویژه پادشاهان وارد حرم می‌شود و به زیارت می‌پردازد . همهمه‌های مردم رنگ و بوی سیاسی می‌گیرد و از حالت عبادی خارج می‌شود . شاه چند دور به گرد مزار می‌گردد و مردم همه به او خیره‌اند .
میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید:
"وقت ظهر شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد. شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بی‌حس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید. صدراعظم بعد از آنکه از گرفتن و محفوظ داشتن قاتل آسوده شد آمد پیش شاه و خیلی سفارش کرد که کسی نگوید شاه کشته شده بگویند تیر بپایش خورده و ضعف کرده است و امر کرد کالسکه شاهرا بقدری که ممکن بود نزدیک آوردند و شاهرا با تمام لباس و رسمیت چنانکه آمده بودند و عینک هم بچشمش زدند روی صندلی نشاندند."
قلب شاه در خون می‌طپد و اندام مرد ضارب زیر مشت و لگدهای مردم و فراشان دولتی در حال خرد شدن است . ساعتی بعد ، شاه مرده سوار بر کالسکه ، با تشریفات مخصوص شاهان زنده در حال عبور از خیابان اصلی زیارتگاه است . او در حالی که عینکی به چشم دارد و دستکش‌های سفیدی در دست ، برای مردم دست تکان می‌دهد و به فاصله چند متر پشت سر او ، کالسکه‌ای به تاخت می‌آید که شاه شکار با گردنی افراشته ، که به قولی مستعد بریدن است ، در آن نشسته و خونسرد و آرام اطرافش را نگاه می‌کند .

 

زندگینامه

او میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر است که در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت . در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت .
میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد . از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت . در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد .
ورود به مجالس اعیان ، البته آداب خاص و بردباری لازم دارد که یک نفر ولایتی باید خیلی چشم و گوش خود را باز کند و متوجه حرفهای اهل مجلس باشد ، تا بتواند از کسب خود بهره ببرد ، والا کارش نمی‌گیرد . همین توجه ، برای میرزا رضا مکتبی شده و او را تا حدی به اوضاع و احوال دوره با اطلاع ، و تجسس زندگی او را نخود همه آش نموده بود ، چنان که گذشته از مجلس اعیان ، مجلس عمومی یا نیمه عمومی که در شهر اتفاق می‌افتاد این شخص با بقچه کالای خود که بهترین جواز ورود او به مجلس بود حاضر می‌شد .
او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمه‌ای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر میبرد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا ، بعدها اسباب دردسر او شد.
« میرزا رضا طاقه شال را به شانه می‌انداخت و به خانه بزرگان می‌برد ، آنجا ضمن گفتگو و چانه برای قیمت و نحوه انتخاب شال و وعده آوردن شال بهتر ، کم کم صورت محرمیت در بیشتر خانه‌های بزرگان یافته بود ، و خیلی حرفها به زنان و همسران و کنیزکان بزرگان می‌زد که آنها را نسبت به اوضاع و احوال روشن می‌کرد ، و همین حرفها موجب گرفتاری‌های او بود که شوهران و مردها حرفهای بزرگتر از دهن زنها ، از همسران خود می‌شنیدند . وقتی واقعه تحریم تنباکو و شکستن قلیان‌ها پیش آمد ، میرزا رضا که در خانه‌ها نفوذ فراوان داشت ، بسیاری از زنان بزرگان را تهییج به مقاومت کرده بود ، و بسیاری از قلیان‌ها در خانه‌ها به تحریک و اشاره او شکسته شده بود . »
در ضمن معامله‌گری با رجال دولتی ، با کامران میرزا نایب السلطنه پسر ناصرالدین شاه که حاکم تهران و رئیس و وزیر تجارت بود آشنا شد . مقداری خرقه خز و شال به او فروخت ، اما نتوانست پولش را بگیرد و عاقبت با اعتراض و کتک خوردن فراوان توانست احقاق حق کند . یکی از مهمترین منابعی که شرح این داد و ستد میرزا رضا را با نایب‌السلطنه آورده ، نوشته‌های کلنل کازا کوفسکی است ، او در خاطرات خود می‌نویسد : « ... میرزا محمدرضا قبلا یک فروشنده ساده و فقیر البسه کهنه و خرید و فروش کننده شال بوده است . قریب ده سال قبل ، این میرزا محمدرضای کهنه‌فروش ، دو طاقه شال کشمیر به نایب‌السلطنه فروخته ، ولی نایب‌السلطنه وجه آن را نمی‌پردازد . میرزا محمدرضا دو سالی انتظار می‌کشد . بالاخره روزی اتفاقا در حضور وزراء‌ و شاهزادگان جسارت نموده به نایب‌السلطنه تذکر می‌دهد که قیمت شال را نپرداخته است . در قبال این جسارت ، دستور می‌دهد فورا پول او را با بهره‌اش پرداخت نمایند ، و بهره عبارت از این بود که در قبال هر یک قرآن پرداخته شده ، نوکران نایب السلطنه ، یک پس گردنی هم بدان می‌افزودند . با در نظر گرفتن این که شال کشمیری بسیار گرانبهاست می‌توانید مجسم نمایید که چند پس گردنی به این بدبخت بی‌نوا زده‌اند .... »
میرزا رضا کرمانی طعم ظلم را از در نهایت شدت چشیده بود و با ظالمان آشنا بود و مرکز فساد را به خوبی تشخیص داد.
ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود . ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت.میرزا رضا را برای بردار کردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است.
یک نقل قول شفاهی می‌گوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن می‌برد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا می‌بینی که می‌برند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازه‌ات نخواهند رفت ، ولی می‌بینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کرده‌اند !
گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند:
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شکار!

بازجویی از میرزا رضا کرمانی:
ظهیر الدوله در کتاب "تاریخ بی دروغ" مینویسد:
"میرزا رضا را از محبس احضار کردند. در زنجیر به حضور صدر اعظم آوردند. پس از نشستن خیلی از او سؤالات کردند صریحا اعتراف کرد که در این عمل شنیع و کار لغو و حرکت زشت ابدا همدست و هم خیالی نداشته است فقط بواسطه تعدیات نایب‌السلطنه بوده است و تا روز جمعه هفدهم ذوالقعهده هم در حضرت عبدالعظیم منتظر مقدم نایب‌السلطنه بوده که او را بکشد که شاه بحضرت عبدالعظیم رفت و گفته بود بعد از آنکه موکب شاهی عزم زیارت کرد خیال من قوت گرفت که برای کشتن نایب‌السلطنه که یقینا مرا خواهند کشت و هم شاید شاه بعد از نایب‌السلطنه کسی را ظالمتر از نایب‌السلطنه روی کار بیاورد پس چرا خود شاه را نکشم اگر چه میکشندم تا اسم ناصرالدین‌شاه باقی است اسم من هم یادگار تاریخ باشد و هم گفته بود که ناصرالدین‌شاه درخت کهنه پوسیده‌ای بود که آخر‌الامر باد او را از پا در می‌آورد و در سرنگون شدنش بیشتر از حالا به مردم اذیت وارد می‌شد و کرمهای موذی در ریشه آن درخت تکوین شده بود من آن درخت را از پای درآوردم.
از سیدجمال‌الدین از او پرسیدند که آیا او هم در این باب به او امری کرده یا نه؟ گفته بود. سیدجمال‌الدین هم به اینکار راضی نبود فقط وقتی که رفتم در اسلامبول و از تعدیات نایب‌السلطنه که به من روا داشته بود برای سید تعریف کردم گفت چرا او را نکشتی که جان یک مملکت از دستش خلاص بشود می‌خواستی او را بکشی و شرش را از سر مردم کوتاه بکنی.
پس از این استنطاق و تحقیقات آخرین، صدراعظم امر کرد که دوباره ببرندش به محبس. چهار ساعت از غروب آفتاب گذشته کالسکه حاضر کردند ، میرزارضا را در کالسکه نشانیده و به سرعت روانه شدند.
او را وارد میدان مشق کرده در قراولخانه خود میدان مشق تا طلوع فجر یعنی اول صبح حقیقی نگاهش داشته بودند و تا صبح قرآن می‌خواند یعنی آنچه را که حفظ داشت می‌خواند و مکرر می‌کرد.
صورتجلسه بازجویی از میرزا رضاکرمانی:
"صورت استنطاق با میرزامحمدرضا کرمانی پسر ملاحسین عقدائی که عجالة بدون صدمه و اذیت با زبان خوش تا اینقدر
تقریرات کرده است و مسلم است بعد از صدمات لازمه ممکن است مکنونات ضمیر خود را بروز بدهد":
سوال- شما از اسلامبول چه وقت حرکت کردید؟
جواب- روز بیست و ششم ماه رجب 1313 حرکت کردم
س- بحضرت عبدالعظیم کی وارد شدید؟
ج- روز دوم شوال 1313
س- پس در صورتیکه شما اقرار میکنید که تمام صدمات را وکیل‌الدوله برای تحصیل شئونات و نایب‌السلطنه برای حب با او به شما وارد آورده‌اند شاه شهید چه تقصیر داشت منتها مطلب را اینطور حالی ایشان کردند شما بایستی تلاقی و انتقام را از آنها بکنید که سبب ابتلای شما شده بودند و یک مملکتی را یتیم نمی‌کردید.
ج- پادشاهی که پنجاه سال سلطنت کرده باشد و هنوز امور را به اشتباه‌کاری بعرض او برسانند و تحقیق نفرمایند و بعد از چندین سال سلطنت ثمر آن درخت، وکیل‌الدوله، آقای عزیزالسلطان، امین خاقان، و این اراذل و اوباش بی‌پدر و مادرهائی‌ که ثمره این شجره شده‌اند و بلای جان عموم مسلمین گشته باشند چنین شجر را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر ندهد. (ماهی از سر گنده گردد نی زدم) اگر ظلمی میشد از بالا میشد.
س- از خود شما انصاف می‌خواهم اگر شما به جای شاه شهید بودید، نایب‌السلطنه و وکیل‌الدوله یک نوشته‌ای به آن ترتیب پیش شما می‌آوردند و آن تفصیلات را به شما می‌گفتند جز این که باور کنید چاره داشتید یا خیر؟ پس در این صورت مقصر این دو نفر بودند و به قتل اولویت داشتند، چه شد که به خیال قتل آنها نیفتادید و دست به این کار بزرگ زدید؟
ج- تکلیف بی‌غرضی شاه این بود که یک محقق ثالث بی‌غرض بفرستند میان من و آنها حقیقت مسئله را کشف کند چون نکرد او مقصر بود. سالهاست که سیلاب ظلم بر عامه رعیت جاری است، مگر این سیدجمال‌الدین این ذریه رسوال (ص) این مرد بزرگوار، چه کرده بود که به آن افتضاح او را از حرم حضرت عبدالعظیم (ع) کشیدند زیر جامه‌اش را پاره کردند.
آن همه افتضاح به سرش آوردند او غیر از حق چه می‌گفت؟ آیا خدا اینها را برمی‌دارد؟ اینها ظلم نیست؟ اینها تعدی نیست؟
اگر دیده بصیرت باشد ملتفت می‌شود که در همان نقطه‌ای که سید را کشیدند در همان نقطه گلوله به شاه خورد مگر این مردم بیچاره و این یک مشت اهالی ایران ودایع خدا نیستند؟
قدری پایتان را از خاک ایران بیرون بگذارید در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق‌آباد و اوایل خاک روسیه هزار هزار رعیت ایران را می‌بینید که از وطن عزیز خود از دست تعدی و ظلم فرار کرده کثیف‌ترین کسب و شغل را از ناچاری پیش گرفته‌اند هر چه حمال و کناس و الاغچی و مزدور در آن نقاط می‌بینید همه ایرانی هستند. آخر این گله‌های گوسفند شما مرتع لازم دارند که چرا کنند و شیرشان زیاد شود که هم به بچه‌های خود بدهند و هم شما بدوشید، نه اینکه متصل تا شیر دارند بدوشید شیر که ندارند گوشت بدنشان را بکلاشید، گوسفندهای شما همه رفتند و متفرق شدند. نتیجه ظلم همین است که می‌بینید. ظلم و تعدی بی‌حساب چیست؟ کدامست؟ و از این بالاتر چه می‌شود؟ گوشت بدن رعیت را می‌کنند بخورد چه جره باز شکاری خود می‌دهند. صد هزار تومان از فلان بی‌مروت می‌گیرند، قباله مالکیت جان و مال و عرض و ناموس یک شهر و یا یک مملکتی را بدست او می‌دهند. رعیت فقیر و اسیر بیچاره را در زیر بار تعدیات مجبور می‌کنند که یک مرد زن منحصر به فرد خود را از اضطرار طلاق بدهد و خودشان صدتا صد تا زن می‌گیرند و سالی یک کرور پول که به این خونخواری و بی‌رحمی از مردم می‌گیرند خرج (عزیزالسلطان) که نه برای دولت مصرف دارد و نه برای ملت و نه برای حظ نفس شخصی و غیره و غیره و غیره می‌کنند. آن چیزهایی که همه اهل این شهر می‌دانند و جرأت نمی‌کنند بلکه بگویند. حالا که این اتفاق بزرگ به حکم قضا و قدر به دست من جاری شد یک بار سنگینی از تمام قلوب برداشته شد. مردم سبک شدند. دلها همه منتظرند که پادشاه حالیه حضرت ولیعهد چه خواهند کرد. به عدالت و رأفت و درستی جبر قلوب شکسته خواهند کرد یا خیر؟ اگر ایشان چنان که مردم منتظرند یک آسایش و گشایش به مردم عنایت بفرمایند، اسباب رفاه رعیت بشوند، بنای سلطنت را بر عدل و انصاف قرار بدهند البته تمام خلق فدوی ایشان می‌شوند و سلطنتشان قوام خواهد گرفت و نام نیکشان در صفحه روزگار باقی خواهد بود، و اسباب طول عمر و صحت مزاج خواهد شد اما اگر ایشان هم همان مسلک و شیوه را پیش بگیرند بار کج به منزل نمی‌رسد. حالا وقتی است که به محض تشریف آوردن بفرمایند و اعلان کنند که این مردم حقیقة در این مدت به شما بد گذشته است و کار شما سخت بوده است،‌ آن اوضاع برچیده شد، حالا بساط عدل گسترده است و بنای ما بر معدلت است و رعیت متفرق را جمع کنند و امیدواری بدهند و قرار صحیحی برای وصول مالیات به اطلاع ریش‌سفیدان رعایا بدهند که رعیت تکلیف خود را بداند و در موعد مخصوص مالیات خودش را بیاورد بدهد. هی محصل پی محصل نرود که یک تومان اصل را ده تومان فرع بگیرند و غیره و غیره و غیره ...
س- در صورتی که واقعا خیال شما خیر عامه بود و برای رفع ظلم از تمام ملت این کار را کردید پس باید تصدیق کنید به اینکه این مقاصد بدون خونریزی به عمل بیاید و این مقصود حاصل شود و البته بهتر است. حالا ما می‌خواهیم بعد از این در صدد اصلاح این مفاسد برآئیم باید خیال ما از بعضی جهات آسوده باشد که از روی اطمینان مشغول ترتیب تازه بشویم در این صورت باید بدانیم که اشخاصی که با شما متفق هستند کی هستند و خیالشان چیست؟ و این را هم شما بدانید که غیر از شخص شما که مرتکب جنایت هستید یا کشته می‌شوید یا شاید چون خیالتان خیر عامه بوده است نجات بیابید، امروز دولت متعرض احدی نخواهد شد برای اینکه صلاح دولت نیست. فقط اشخاصی را که با شما هم‌عقیده هستند می‌خواهیم بشناسیم که در اصلاح امورات شاید یک‌ وقت به مشاوره‌ آنها محتاج بشویم؟
ج- صحیح نکته‌ای می‌فرمایید من چنانچه به شما قول دادم به شرافت و ناموس و انسانیت خودم قسم می‌خورم که به شما دروغ نخواهم گفت.
هم‌عقیده من در این شهر و مملکت بسیار هستند. در میان علما بسیار، و در میان وزرا بسیار، و در میان امرا بسیار، و در تجار بسیار، و در میان کسبه بسیار، و در جمیع طبقات هستند. شما می‌دانید وقتی که (سیدجمال‌الدین) در این شهر آمد تمام مردم از هر دسته و هر طبقه چه در طهران و چه در حضرت عبدالعظیم به زیارت و ملاقات او رفتند و مقالات او را شنیدند. چون هر چه می‌گفت لله و محض خیر عامه مردم بود. همه کس مستفید و شیفته مقالات او شدند و تخم این خیالات بلند را در مزارع قلوب پاشید. مردم بیدار بودند هوشیار شدند. حالا همه کس با من هم‌عقیده است ولی بخدای قادر متعال که خالق سیدجمال‌الدین و همه مردم است قسم که از این خیال من و نیت کشتن شاه احدی غیر از خودم و سید اطلاع نداشتند. سید هم در اسلامبول است هر کاری به او می‌توانید بکنید. دلیلش هم واضح است که اگر همچو خیال بزرگی را من با احدی می‌گفتم حکما منتشر می‌کرد و مقصود باطل می‌شد. وانگهی تجربه کرده بودم که این مردم چقدر سست عنصرند و حب جاه و حیات دارند و در آن اوقاتی که گفتگوی تنباکو و غیره در میان بود که مقصود فقط اصلاح اوضاع بود و ابدا خیال کشتن شاه و کسی در میان نبود چقدر از این (ملک‌ها) و (دوله‌ها) و (سلطنه‌ها) که با قلم و قدم و درم هم عهد شده بودند و می‌گفتند تا همه جا حاضریم همین که دیدند برای ما گرفتاری پیدا شد همه خود را کنار کشیدند. من هم با آن همه گرفتاری اسم احدی را نگفتم. چنانچه به جهت همین کتمان راز اگر بعد از خلاصی یک دور می‌زدم می‌توانستم مبالغی از آنها پول بگیرم. ولی چون دیدم نامرد هستند گرسنگی خوردم و ذلت کشیدم دست پیش احدی دراز نکردم.
س- در اسلامبول آن وقتی که در خدمت (سید) شرح حال خودتان را می‌گفتید ایشان چه جواب می‌فرمودند؟
ج- جواب می‌فرمودند با این ظلمها که تو نقل می‌کنی که به تو وارد شده است خوب بود نایب‌السلطنه را کشته باشی. چه جان سخت بودی و حب حیات داشتی. به این درجه ظالمی که ظلم کند کشتنی است.

20مرداد91

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۰۸
فاصله گلناری

خلیج همیشگی فارس

خلیج فارس ایران در طول تاریخ مدّون خود از اهمیت ویژه ای در سیاست های بین المللی و منطقه ای برخوردار بوده است. از جمله ویژگی های قابل ذکر خلیج فارس، موقعیت خاص جغرافیایی آن می باشد. ارتباط این آبراه با اقیانوس هند و آب های آزاد، باعث شده تا منطقه از لحاظ تجاری و نظامی، به خلیج فارس وابسته شود. اکتشافات نفتی و غنای آب خلیج فارس از لحاظ مواد معدنی و غذایی، آن را به نگینی بی همتا تبدیل کرده و چشم طمع بسیاری از کشورهای منطقه و قدرت های فرا منطقه ای را به سوی خود جلب نموده است.

ارزش های عظیم اقتصادی و موقعیت سوق الجیشی و سیاسی خلیج فارس از قدیم الایام تا امروز، استعمارگران را تشنه حضور و سلطه طلبی در منطقه کرده و باعث شده تا آنها بکوشند همواره سیاست خود را بر این منطقه تحمیل کند؛ ازاین رو خلیج فارس، همیشه صحنه کشمکش و نبرد بوده و سرزمین های حاشیه آن نیز از این کشمکش ها متأثر شده است؛ به گونه ای که زندگی سیاسی و اقتصادی این کشورها با توجه به مسائل و جریان های جاری در خلیج فارس جهت و سمت و سو می گیرد.[1]

خلیج فارس، محور تفاهم

اختلاف نظر کشورهای منطقه در تعریف ترتیبات امنیتی، به یکی از عوامل اصلی ناامنی در منطقه تبدیل گشته است. ایران امنیت منطقه را مرتبط با کشورهای حاشیه خلیج فارس می داند و کشورهای عربی، حضور قدرت ها را در منطقه عامل آرامش و ثبات می دانند. برای رسیدن به اقتدار در خلیج فارس بدون حضور بیگانگان، باید چند اصل را پذیرفت: 1. تجارب تلخ گذشته که میراث استعمارگران است را نباید تکرار کرد.

2. باور کنیم امنیت منطقه بدون حضور بیگانگان و نیروهای خارجی با اتکا به قدرت مردم منطقه دست یافتنی است.

3. امنیت نیابتی شکست خورده است.

برای رسیدن به تفاهم میان کشورهای حوزه خلیج فارس لازم است به چند نکته توجه کنیم.

الف) همسازی فرهنگی ـ اجتماعی

ب) تکیه بر جنبه های مثبت و پیوندهای تاریخی؛ باید واژگانی چون عرب و عجم را کنار گذاشته و به اینده مردم منطقه بیاندیشیم و دست دوستی به سوی یکدیگر دراز کنیم.

ج) ایجاد تریبون های منطقه ای

د) راه اندازی کانون پژوهشگران خلیج فارس، استفاده از ابزارهای علمی و منطقی به دور از غرض ورزی ها، ایجاد فرصت هایی برای مطالعات منطقه ای، برگزاری همایش ها، همکاری دفاتر مطالعات منطقه ای ، تقویت همکاری های اقتصادی می تواند از روش های منجر به همکاری در منطقه باشد.

رسیدن به فضای مملو از اعتماد و پرهیز از ورود به منازعات سیاسی در منطقه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.[2]

گفتار مجری

خلیج فارس

سودابه مهیجی

از آن هنگام که تاریخ بشر مکتوب شد و جغرافی به گونه ای علمی در مقیاس با سطح و حد تحقیق و مطالعه در دوران باستان مورد بررسی قرار گرفت، نام خلیج فارس، جزء چهار دریای شناخته شده بوده که به اعتقاد یونانیان کهن، همگی از یک اقیانوس عظیم به وسعتی معادل همه آب های جهان سرچشمه می گرفتند و بسیار پیش از آن که داریوش هخامنشی امپراتور ایران در کتیبه های خود از دریای پارس سخن براند، حتی غیر ایرانیان هم این پهنه آبی را با نام پارس می شناختند.

خلیج پارس، نامی است به جای مانده از کهن ترین منابع؛ زیرا که از سده های پیش از میلاد سر برآورده است و با پارس و فارس ـ نام سرزمین ملت ایران ـ گره خورده است.

قدمت خلیج فارس با همین نام چندان دیرینه است که عده ای معتقدند: «خلیج فارس، گهواره تمدن عالم یا خاستگاه نوع بشر است» ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسان هایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و شرق و غرب را به یکدیگر پیوند داده اند. اما دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال پیش از میلاد مسیح و دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد.

پس از اسلام نیز آن زمان که واژه سازی و رویاپردازی برای خلق اسامی مجعول عاری از قبح نشده و جزء سنت های سیاست پیشگان و عوامل آنان درنیامده بود، جملگی علمای غیر ایرانی و حتی دانشمندان عرب مانند «شهاب الدین النویری» و «ابن حوقل النصیبی بغدادی» که نام خلیج فارس را همراه با نقشه آن به گونه ای مستند مشخص کرده است با حفظ حرمت قلم، تشکیک در نام این دریا را حتی در ذهن خود خطور ندادند و پای بندی به صداقت و راست اندیشی را از خود به یادگار گذاردند.

کشورهای حوزه خلیج فارس و جهان باید نیک دریابند که پاک کردن حقیقت از تاریخ، امری ناممکن است که جهان سال ها شاهد این گونه تلاش های ناممکن بوده و هست.[3]

خلیج فارس

دست طمع بیگانه را قطع می کنیم

مهیا زاهدین لباف

در رابطه با نام خلیج فارس تا اوایل دهه 1960م. هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبود و تمامی منابع اروپایی و آسیایی و امریکایی، تمام دایره المعارف ها و نقشه های جغرافیایی نام آن را «خلیج فارس» عنوان می داشتند.

اصطلاح جعلی ـ خلیج عربی!! ـ برای نخستین بار از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلستان در خلیج فارس به نام «سرچارلز بلگریو» عنوان شد. در واقع او بود که به قصد ایجاد تفرقه میان ایران و کشورهای عرب این عنوان جعلی را خلق نمود.[4] وی که به مدت 30 سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس بود در خلیج فارس، با مراجعت به انگلستان در 1966 کتابی را در رابطه با سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر نمود و برای اولین بار در آن عنوان نمود عرب ها ترجیح می دهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند!!! سپس جمال عبدالناصر نیز از این عنوان تحریفی استفاده کرد تا احساسات ناسیونالیستی اعراب را به وجد آورد!

آنچه مسلّم است، عوامل استکبار در راستای سیاست «اختلاف بیانداز و حکومت کن» به منظور ایجاد تضاد میان اعراب و ایرانیان، عنوان ـ خلیج عربی ـ را بر سر زبان ها انداخته و همسایگان جنوبی ما بدون اطلاع از نیت اصلی آنان، چشم و گوش بسته با آغوشی باز به استقبال این جعل عنوان رفتند.

انگلیسی ها نخستین عاملان ایجاد این تفرقه بودند، آنان از قدیم به دنبال ایجاد یک دریای انگلیسی به جای خلیج فارس بودند و امریکایی ها هم که عاشق داشتن یک دریای امریکایی در جنوب ایران بودند برای حضور در منطقه به این موضوع دامن زدند.

ایران نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و گمرک و پست از قبول محموله هایی با عنوان «خلیج عربی!!» خودداری نمودند و... .

تاریخ را ورق بزنید، اسناد محکمی برای نشان دادن میزان علاقه کشورهای مختلف فرا منطقه ای به تسلط بر ایران و خلیج همیشگی فارس آن وجود دارد. «پطر کبیر» در وصیت نامه خود به بازماندگان این گونه توصیه کرد: «باید به ایران حمله کنید و از سواحل خزر تا خلیج فارس را به هر قیمتی که شده به چنگ آورید».[5]

دریا سالار پرتغالی و فاتح هرمز نیز در گزارش خود نوشت: «مرکز روابط تجاری آسیا و هندوستان سه نقطه است، تنگه مالاکا، عدن و هرمز که از آن دو مهم تر است. با در دست داشتن این سه نقطه دولت پرتغال باید خود را مالک دنیا بداند».[6]

کشورهای حوزه خلیج فارس و جهان باید نیک دریابند که پاک نمودن حقیقت از تاریخ امری ناممکن است و جعل یک عنوان هرگز نمی تواند سلاح مناسبی باشد برای پاک نمودن هویت چندین هزار ساله یک منطقه و افراد وابسته به آن. جهان سال های سال است که شاهد این گونه تلاش های ناممکن می باشد. صهیونیست ها و فلسطین را به یادآورید. امروز همه باید بدانند که رویای تازه و پریشان سلطه طلبان هرگز تعبیر نخواهد شد. چرا که مرد و زن، پیر و جوان و کودک ایرانی مقتدرانه از نام و آب های نیلگون «خلیج همیشه فارس» حراست خواهد نمود.

زلال قلم

آبی مواج

سودابه مهیجی

تو را می شناسم.

چشم های آبی ات را به من بدوز هم سرزمین!

سال های سال «هم بغض» و «هم خنده» این خاکِ قدیمی، نشسته ای به تماشای تاریخ پر حادثه ای که در دشت های این سرزمین جولان داده و روز و شب این دیار را رقم زده است. سال های سال، در آغوش عاشقانه «ایران» زندگی کرده ای و قلب زلالت را چون ایینه ای مواج، با پارسیان عاشق در میان نهاده ای. چگونه نشناسمت؟ چگونه مرا نشناسی؟

چگونه خاطرات فیروزه ای سال ها بودنت را از یاد ببرم؟! چگونه گوهرهای برآمده از قلب تو را به خاطر نیاورم؟! چگونه تبرک نعمت خیز حضورت را پا به پای عمر وطن نادیده بگیرم؟!

«ایران» تو را دوست می دارد. «ایران»، این مادر همیشه سرفراز تاریخ، این بانوی مغرور شکست ناپذیر، سال ها هم نفسی با تو را در لحظه لحظه غیرت خویش خوگرفته و دست بردار آبروی بلند آوازه خویش نیست... . ایران هنوز جرعه جرعه تو را تشنه است. هنوز از پس این سالیان دراز تو را عاشقانه و آمرانه می طلبد.

همه می دانند... چهره های مبهوت و مرده و زنده تاریخ، تو را همیشه دست در گریبان ایران دیده اند. چشم گذشته های دور و نزدیک، مرزهای تنت را خوب می شناسند که به خطوط خاک لاله ها منتهی شده است. کودکان سرزمین من روزی در ساحل چشمان تو بازی کردند و روزی دیگر از آغوش طراوت خیز نگاهت قد کشیدند و سرباز های دلیر نبردها شدند. طفلان دیار من روزی جرعه های سبوی تو را نوشیدند و آنگاه، قطره قطره در خونشان به غیرت و رشادت بدل شدی. رودهای وطن من، با خون سرخ شهادت که درمی آمیختند، به آغوش تو سر می سپردند و بغض های اندوهشان را در دامان دریایی تو اشک می ریختند.

ای خلیج! ای دریای پارس زبان! ای که در پیراهن شرجی ات، ابرهای آسمان ایران گریسته اند! ای که صدف های دامان مرصّعت، گوشواره دخترکان سرزمین من است! آسوده باش که هیچ لهجه ناشناسی نام تو را بر زبان نخواهد آورد. که هیچ از گردِ راه رسیده ای ریشه های قدمت تو را از این خاک، بیرون نتواند کشید.

چه کسی بود صدایت زد؟ چه کسی اسم تو را به غلط زمزمه کرد؟ چه کسی خواب شومِ ربودنت را دیده؟ چه کسی حیله باطلِ تملک تو را در سر دارد؟ هراس نداشته باش. پریشان نشو. من نام تو را آن گونه که از قدیم تا امروز زندگی کرده است، بار دیگر به تمام مدعیان یادآور خواهم شد. من اصالت تو را به تمام توطئه ها نشان خواهم داد. تو را آن گونه که گواه راستین تاریخ است، به چشم های طمع، خالی می کنم. من «خلیج فارس» را به همه می فهمانم. خلیج ایرانی! همچنان با لهجه شیرین پارسی ات موج بزن و درّ و گوهر بر لب بیاور... مباد خواب آرامت را کسی بر آشوبد! مباد هیچ ادعای دروغینی، اخم های اضطراب بر جبین آسایشت بنشاند!

شکوه خوش آوازه! بخت بلند ایران! شناسنامه تو در دستان من است. هیچ بیگانه ای تو را به کابین فتنه های شوم در نخواهد آورد.

نفس آبی خلیج

مهیا زاهدین لباف

هنوز بلد نبودم بنویسم «ایران» که نقشه اش را نشانم دادند. توپ رنگارنگی برایم خریدند و گفتند: این یعنی همه دنیا... و میان آن همه دنیا، آبی هایش را بیشتر نگاه کردم، چون هنوز بلد نبودم بنویسم، دریا، خلیج... . دنیا را می چرخاندم و از تلافی رنگ هایش، خنده کوچکی، تمامی کودکی ام را پر می کرد، اما زیر پاهای گربه ای خوابیده، آبی همان آبی بود... .

بزرگ تر شدم... یاد گرفته بودم بنویسم ایران... با زبانی که «فارسی» می خوانندش و در پیچ وخم های تاریخش می بالیدم به واژگانی که بوی پارسی می داد و این شد تعصب، غرور و غیرت ایرانی من، به من یاد داده بودند که باید روی خیلی چیزها حمّیت داشته باشم و یکی از آنها پهنای آبی رنگ بود بر روی کره کوچک بچگی هایم که در جغرافیا «خلیج فارس» می خواندیمش.

و من هی بزرگ شدم و نام خلیج فارس هم بزرگ تر... . روزی از پنجره هواپیما نشانم دادند و گفتند: نفس بکش، حتی اگر از پشت شیشه باشد و من به اندازه آن گریه کردم، به اندازه عمق، وسعت خلیجم... .

هنوز آن قدر بزرگ نشده بودم که بتوانم بفهمم سیاست می تواند روی همه احساسات کودکانه من بنشیند یا پا بگذارد. اما فهمیدم که می خواهند نام خلیج فارس را از ما بدزدند و دزدی چیز بدی است... .

نقشه ام را در بغل می گرفتم تا هیچ کس نتواند به آن تعدی کند و به خیالم در دنیا همان یک نقشه بود که من داشتم و خوشحال بودم... .

هنوز هم خوش حال هستم و می دانم که اگر بخواهند پسوند زیبای فارس را از آبی ترین خلیج بدزدند ـ که نمی توانند ـ باز هم این نفس های آبی آب است که در هر دم و بازدم «فارس» را تکرار می کند.[7]

 

 گروه محراب 
.................................

ای همیشه فارس، ای خلیج مهر

همچــنان بمان، جاودان و استوار


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۹ ، ۱۹:۲۳
فاصله گلناری