دکتر شریعتی
آخرین روزهای دکتر علی شریعتی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده : سید محمد صفوی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
روزگار پیش از انقلا ب و در جریان مبارزات مردم علیه رژیم شاه، افراد بزرگ و موثری درگذشتند که مرگشان در هاله ای از ابهام قرار گرفت و روایت های متفاوتی از فوت آنها وجود داشت. این افراد همه در یک چیز اشتراک داشتند و آن مخالفت با رژیم پهلوی بود اما محل و شیوه مرگشان - همچنان که محل و شیوه زندگی شان - با هم تفاوت های بسیاری داشت. رژیم مرگ همه این افراد را مرگ طبیعی می دانست و مردم مبارز آنها را شهید می دانستند. روزهای قبل از وفات دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به "هجرت" می گیرد اما ممنوع الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بوده است. در مشورتی که دکتر با دوستانش می کند و با تحقیقات آنهامشخص می شود که تمام پرونده های او در ساواک تحت عنوان "علی شریعتی" یا "علی شریعتی مزینانی" طبقه بندی شده است در حالی که نام خانوادگی او طبق شناسنامه "مزینانی" بوده نه شریعتی. به همین دلیل او می تواند پاسپورت بگیرد و 26 اردیبهشت 56 تهران را به قصد بروکسل ترک می کند: "بالا خره صبح دوشنبه بر روی قالیچه سلیمانی سابنا، از زندان سکندر پریدم! لحظه های پر دلهره، بیم و امید، اسارت و نجات و گذر از آن پل صراط در آن دقیقه خطیر و خطرناک، اما مجهولی که جز تقدیر از آن آگاه نیست..." درگذشت دکتر علی دکتر شریعتی
دکتر علی شریعتی در سال 1312 شمسی در شهرستان مزینان در استان خراسان متولد شد. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، راهی پاریس شد و در آنجا موفق به اخذ دکترای جامعهشناسی گردید. او در ضمن تحصیل در فرانسه، جهت آزادی کشور مسلماننشین الجزایر نیز کوششهای چشمگیری داشت. دکتر در سال 1343 به ایران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتی که علیه رژیم ستمشاهی انجام داده بود دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان ضمن اشتغال به تدریس، به سخنرانیهای روشنگرانه همت گماشت. در این زمان، شریعتی مبارزات خود را با برگزاری جلسات سخنرانی و بحث، در حسینیه ارشاد تهران ادامه داد. او در کنار استادان و متفکرانی نظیر استاد شهید مرتضی مطهری و باهنر، حسینیه ارشاد را به پایگاهی جهت تغذیه فکری نسل جوان تبدیل نمودند. دکتر شریعتی به امام خمینی(ره) علاقمند بود و محققی فعال به شمار میرفت، به طوری که در طول زندگی کوتاه خود، بیش از 200 اثر به صورت کتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنرانی از خود به جای گذاشت. فعالیتهای فرهنگی دکتر شریعتی، سبب دستگیری مجدد او گردید و پس از آزادی، در تاریخ 16 اردیبهشت 1356 به لندن مسافرت کرد و در 29 خرداد همان سال در آن شهر به طرز مشکوکی درگذشت. بدنش را پس از چند روز به سوریه منتقل کرده و در زینبیه به خاک سپردند. برخی سخنان و نوشتههای وی در عین داشتن نکات بدیع و احساس برانگیز، در خور تأمل و نقد میباشند. درگذشت دکتر علی شریعتی 29 خرداد سال 1356 خواستم که بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم که بگویم: فاطمه دختر محمد (ص) است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم که بگویم: فاطمه همسر علــی است. دیــــدم که فاطمه نیست. خواستم که بگویم: فاطمه مادر حسنیــن است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم که بگویم: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه اینها همه است و این هــمه فاطمه نیست؛ فاطمه، فاطمه است. 29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار شریعتی که تاکنون بالغ بر 37 اثر رسیده است شامل آثار مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و ... است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیتهایی چون ابوذر، علی(ع)، حسین(ع)، اقبال لاهوری و... کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند. از منظر او معرفی الگوهای بزرگ در واقع نشان دادن توانمندیها و بستر مساعد تمدنی است که توانسته است آنان را در خود پرورش دهد. او می گوید:
زندگینامه
پس از بازگشت از اروپا
اندیشمندی که برای همیشه ماندگار شد
علی شریعتی، یکی از تاثیرگذارترین اندیشمندان دینی معاصر است. کتابهای شریعتی پس از گذشت سالها هنوز هم طرفداران زیادی دارد.
ایلنا: 29 خرداد سالروز درگذشت علی شریعتی است.
علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد. پدرش محمد تقی شریعتی موسس کانون حقایق اسلامی بود. پدرٍ پدربزرگ او؛ ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب میشد. شریعتی در سال 1319 در دبستان ابن یمین در شهر مشهد، مشغول درس خواندن شد. در همان سال و به دلیل تبعید رضا شاه و اشغال کشورتوسط متفقین، وضعیت کشور ناآرام شد. پدر او، خانواده را به ده مزینان فرستاد. بعد از مدتی و با ایجاد آرامش نسبی در مشهد، علی و خانوادهاش به مشهد برگشتند؛ به همین دلیل وقفه کوتاهی در تحصیل او ایجاد شد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. او در سال 1331، به دلیل طرفداری از مصدق و حکومت ملی، برای اولین بار بازداشت شد. این اتفاق نخستین رویارویی مستقیم وی با نظام شاهنشاهی بود و باعث طرفداری همه جانبه او از حکومت ملی شد. در همین سال، به پیشنهاد پدرش، شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) کرد. در اواسط سال 1331 و پایان تحصیلات در دانشسرا، به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد پرداخت. در همین زمان به تدریج با عقاید سید محمود طالقانی آشنا شد و به حلقه مقاومت ملی در مشهد پیوست. در همین زمان کتاب «مکتب واسطه» را نوشت. شریعتی در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد، وارد آن دانشکده شد. در همین سالها، چاپ آثار"مهدی اخوان ثالث" مانند "ارغنون"، "زمستان" و "آخر شاهنامه"، او را سخت تحت تاثیر قرار داد. در سالهای تحصیل در دانشگاه، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شریعتی، باعث آشنایی و ازدواج او با "پوران شریعت رضوی" در سال 1337 شد. پس از چند ماه زندگی مشترک، به علت موافقت با بورسیه تحصیلی او در اوایل خردادماه 1338 برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد. شریعتی در طول دوران تحصیل در اروپا، علاوه بر نهضت آزادیبخش الجزایر با دیگر نهضتهای ملی آفریقا و آسیا، آشنا شد. در سال 1961 بعد از افشای شهادت پاتریس لومومبا، تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس برگزار شد. شریعتی هم در این تظاهرات شرکت کرد و توسط پلیس فرانسه دستگیر شد. دولت فرانسه با بررسی وضع سیاسی او، تصمیم به اخراجش گرفت، اما حمایت قاضی سوسیالیست دادگاه از شریعتی، باعث شد دولت در اجرای این حکم ناموفق بماند. او در سال 1963 با درجه دکترا از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش (احسان، سوسن و سارا) به ایران برگشت. در ابتدای ورود به ایران، در مرز بازرگان توسط مأموران دستگیر شد. این حکم دستگیری، قبل از سوی ساواک صادر شده بود و بعد از خروج او از ایران، معلق مانده بود. شریعتی بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. او پس از آزادی در اوایل شهریور همان سال، به مشهد برگشت. فضای بسته سیاسی ایران، به خصوص بعداز پنج سال زندگی و تحصیل و فعالیت سیاسی در اروپا، برای شریعتی بسیار سخت بود. در سال بعد پس ازقبولی در امتحان، به عنوان کارشناس کتابهای درسی به تهران منتقل شد. ترجمه کتاب «سلمان پاک» اثر پروفسور "لوئی ماسینیون" حاصل تلاش او در این دوره است. در سال 1345 او به عنوان استادیار رشته تاریخ در دانشکده مشهد استخدام شد. موضوعات اساسی تدریس او را می توان به چند بخش: تاریخ ایران، تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدنهای غیر اسلامی تقسیم کرد. از زمان آغاز تدریس، برخورد شریعتی با مقررات متداول در دانشکده و رفتارش با دانشجویان، او را از دیگر استادان متمایز میکرد. چاپ کتاب اسلامشناسی و موفقیت درسهای دکتر علی شریعتی در دانشکده مشهد و سخنرانیهای او در حسینیه ارشاد در تهران باعث شد که دانشکدههای دیگر ایران از او تقاضای سخنرانی کنند. این سخنرانیها از نیمه دوم سال 1347 آغاز شد. مجموعه این فعالیتها باعث شد مسئولین دانشگاه تصمیم بگیرند ارتباط او را با سایر دانشجویان قطع کنند. به همین دلیل کلاسهای وی که در واقع جلسات بحث سیاسی و فرهنگی بود، از مهرماه 1350 رسمآ تعطیل شدند. در اواخر آبانماه 1351 به دلیل سخنرانیهای ضد رژیم، زندگی مخفی شریعتی شروع شد. از زمان تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانهاش برگشت و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از معرفی، شریعتی نزدیک به 18 ماه در سلول انفرادی زندانی شد. او در اواخر اسفندماه سال 1353، از زندان آزاد شد. در این دوران که مجبور به خانهنشینی بود، فرصت پیدا کرد تا به مسائل و مشکلات خانوادگی توجه بیشتری داشته باشد. در سال 1355، با فرستادن پسرش(احسان) به خارج از کشور فرصت یافت تا مقدمات خروج خودش را هم از کشور فراهم کند. شریعتی در روز 26 اردیبهشت سال 1356 از ایران، به مقصد بلژیک مهاجرت کرد. اما پس از اقامتی سه روزه در بروکسل، عازم انگلستان شد و در منزل یکی از بستگان نزدیک همسر خود، در شهر ساوتهمپتون ساکن شد. علی شریعتی در ۲۹ خرداد همان سال و در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، به شکلی مشکوک درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبر داشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. شریعتی وصیت کرده بود در حسینیهٔ ارشاد دفن شود، اما به دلیل مشکلات موجود، پیکر علی شریعتی با نظر خانواده و کمک دوستان و آشنایان ازجمله شهید دکتر چمران و امام موسی صدر در جوار حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به خاک سپرده شد. شریعتی از نگاه سطحی به مدرنیته انتقاد میکرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست. در عین حال استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. از شریعتی آثار بسیار زیادی بر جای مانده است که از آن میان میشود به: تحلیلی از مناسک حج، شیعه، نیایش، تشیع علوی و تشیع صفوی، جهتگیری طبقاتی در اسلام، هبوط در کویر، حسین وارث آدم، چه باید کرد، زن و مذهب علیه مذهب اشاره کرد. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کردهاست. پایان پیام
30خرداد 91 |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.