محمد تقی مصباح یزدی در سال ۱۳۱۳ در یزد دیده به جهان گشود.
وی تحصیلات مقدماتی حوزوی را در یزد به پایان رساند و برای تحصیلات تکمیلی علوم اسلامی عازم نجف شد; ولی به علت مشکلات فراوان مالی، بعد از یکسال برای ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
از سال ۱۳۳۱ تا سال ۱۳۳۹ در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفای ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایی(رحمه الله)کسب فیض کرد.
وی حدود ۱۵ سال در درس فقه آیت الله بهجت مدظله العالی شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسی ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقیق در مباحث اجتماعی اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامی، پرداخت.
وی در مقابله با رژیم معدوم پهلوی نیز حضوری فعّال داشت که از آن جمله، همکاری با شهید دکتر بهشتی، شهید باهنر و حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نامهای "بعثت" و "انتقام" نقش داشت که تمام امور انتشاراتی اثر دوم نیز به عهده معظم له بود.
سپس در اداره، مدرسه حقانی به همراه آیت الله جنتی، شهید بهشتی و شهید قدوسی فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنی پرداخت.
از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی با حمایت و ترغیب امام خمینی (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازی کرد که از مهم ترین آنها میتوان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگی باقرالعلوم نام برد.
وی ریاست مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله) را از جانب مقام معظم رهبریبر عهده دارد. معظم له در سال ۱۳۶۹ به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و از تهران به نمایندگی مجلس خبرگان برگزیده شده است.
ایشان دارای تألیفات و آثار متعددی در زمینههای فلسفه اسلامی، الهیّات، اخلاق و عقاید می باشد.
در ۱۱ دی ۱۳۹۹ اعلام شد که در خلال روند درمانی آیت الله مصباح یزدی، حال ایشان رو به وخامت گذاشته است. و در نهایت وی در ۱۲ دی ۱۳۹۹ درگذشت.
برخی نظرات آیت الله مصباح:
- «به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی اجرا میشود، همه اعتبارش به امر ولایت فقیه و امضای اوست. اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد... اینکه امام قانون اساسی را تصویب کرد؛ این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند، چون او امضا کردهاست، اگر امضا نکرده بود، هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم رای میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت، همانطور که خودش فرمود.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، هفتهنامه پرتو سخن، ۷ دی ۱۳۸۴، ش ۳۱۰.
- «رهبر وقتی قانون را تأیید میکند بنابراین همه مصوبات قانونی همچون نماز و روزه بر مردم واجب میشود که این از حقوق والی بر مردم است.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در مؤسسه آموزشی امام خمینی، به تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۸۸.
- «آنچه امام در طول زندگیشان و امامتشان و رهبریشان عمل فرمودند، تقید به قانون اساسی نبود.»
- منبع: صنعتی، رضا، گفتمان مصباح، مرکز اسناد انقلاباسلامی، تهران، تابستان ۸۷، پاورقی ص ۵۷۷.
- «اختیارات ولی فقیه فراتر از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، ص ۵۸.
- «مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمیدهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن میشود... با این تحلیل، انتخابات زمینهای برای کشف رهبری میشود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد.»
- منبع: مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۲۵.
- «این عمل [افتادن به پای سید علی خامنهای] احترام به رهبر است و احترام به رهبر، احترام به امام زمان است و عین توحید است، هر کس این کار را نکند باید در توحید او شک کرد.»
- منبع: منبع: مصباحیزدی، محمدتقی، در پاسخ به مغایرت افتادن به پای رهبری در سنگفرش حیاط منزل با توحید، ۱۳۸۷.[۶]
- «اختیارات ولی فقیه فراتر از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، ص ۵۸.
- «فقیه واجد شرایط [ولی فقیه] اختیار جان و مال مسلمانها را دارد.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، هفتهنامه پرتو سخن، ۷ دی ۸۴، ش ۳۱۰.
- «اکنون در فرهنگ دینی ما هر که دیندارتر است از ولایت فقیه حمایت میکند ولی هنوز بعد از ۳۰ سال این اصل آنچنان که باید جا نیافتاده است.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در مؤسسه آموزشی امام خمینی، به تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۸۸.
- «آنچه امام در طول زندگیشان و امامتشان و رهبریشان عمل فرمودند، تقید به قانون اساسی نبود.»
- منبع: صنعتی، رضا، گفتمان مصباح، مرکز اسناد انقلاباسلامی، تهران، تابستان ۸۷، پاورقی ص ۵۷۷.
- «حکومت ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم (ع) با نصب عام از طرف امام معصوم انجام شده است که خود وی منصوب خداست.»
- مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۱۶.
- «ولی فقیه یعنی جانشین امام معصوم، یعنی کسی که میخواهد حق را تعیین کند. او گاهی مصلحت میبیند، بگوید شما رای بدهید... انتخابات ریاستجمهوری اعتبارش به رضایت اوست، مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، هفتهنامه پرتو سخن، ۷ دی ۱۳۸۴، ش ۳۱۰.
- «رهبر وقتی قانون را تأیید میکند بنابراین همه مصوبات قانونی همچون نماز و روزه بر مردم واجب میشود که این از حقوق والی بر مردم است.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در مؤسسه آموزشی امام خمینی، به تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۸۸.
- «ولایت فقیه به دلیل آنکه دارای پرتویی از انوار امام زمان (عج) است و مردم نیز به دلیل این که او را جانشین به حق ولیعصر (عج) میدانند اطاعت از او را همچون اطاعت از امام عصر بر خود لازم میدانند.»
- منبع: مصباح یزدی، محمدتقی، در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در مؤسسه آموزشی امام خمینی، به تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۸۸.
- «در نظام سیاسی اسلام حجیت کلام رهبر به رای مردم نیست و اعتبار و مشروعیت نظام و رهبر برگرفته و ناشی از رای خبرگان نمیباشد، زیرا خبرگان مقام ولایت را به رهبر اعطا نمیکنند. وظیفه خبرگان فقط تشخیص مصداق رهبری الهی است که شرایط آن را ائمه اطهار بیان کردهاند. خبرگان موظفند کسی را که امام معصوم برای ولایت و رهبری شایسته میداند، به مردم معرفی کنند... بنابراین اعتبار رهبری به سبب صلاحیتهای او و نصب الهی است. باید افزود: دیگر امور و مناصب با واسطه حجیت رهبر اعتبار پیدا میکند.»
- منبع: مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۸۸.
- «در هر زمانی «فقیه اصلح» برای اداره جامعه اسلامی از سوی امام زمان (ع) منصوب شدهاست.»
- مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۲، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۵۱.
- «معصومان (ع) به صورت معین نصب شدهاند، ولی نصب فقها عام بوده و در هر زمانی برخی آنها مأذون به حکومت هستند.»
- مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۱۸.
- «حکومت دینی که ما میگوییم معنایش این نیست که کسی که در راس حکومت قرار میگیرد و به نام دین حکومت میکند، هرچه دلش خواست رای بدهد... خدا به پیغمبرش میفرماید: تو برای مصلحتاندیشی نزدیک بود اندکی از پیشنهادهای کفار را بپذیری.»
- منبع: ماهنامه معرفت ارگان تئوریک مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مرداد ۸۲، ش ۶۸، ص ۱۲–۱۱.
- «فقهای عضو خبرگان، کمتر تحت تأثیر تبلیغات و جوسازیها واقع میشوند و در نتیجه در جو آرام و مطلوبی ولی فقیه را کشف و به مردم معرفی میکنند.»
- منبع: مصباحیزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج ۱، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز ۷۷، ص ۸۶.
- «دشمنان چنین وانمود میکنند که ولیّ فقیه یعنی دیکتاتوری که هر چه دلش میخواهد دستور میدهد. امام فرمود اگر ولیّ فقیه مرتکب یک گناه بشود همان وقت از ولایت ساقط شده است. ولایت فقیه فقط مقامی است که باید حکم خدا را درست اجرا کند و اگر از حکم خدا تخلف نماید دیگر صلاحیت ندارد و همان وقت سقوط میکند.»
- منبع: مصباح یزدی، سخنرانی و پرسش و پاسخ در جمع پرسنل کمیته امداد همدان، مهرماه ۱۳۷۹.[۷]
- «اکثریت فقهای شیعه بر این باورند که در زمان غیبت، فقیه حق حاکمیت دارد و حکومت از سوی خدا به وسیله امامان معصوم (ع) به فقها واگذار شدهاست.»
- منبع: مصباح یزدی، محمد تقی، مقالهٔ «حکومت و مشروعیت»، برگرفته از شمارهٔ ۹۸۸ روزنامهٔ اعتماد (به تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۸).
- «حکم ولایی دادن یعنی در جایی که دو حکم اسلامی در مقام عمل با هم تزاحم دارند و اجرای هر دو حکم ممکن نیست، و مسئلهای عادی هم نیست که همه بفهمند؛ بلکه کار کارشناسی میخواهد؛ این جاست که وقتی فقیه از میان انظار مختلف تشخیص دهد که مصلحت اهم آنی است که آن دسته از کارشناسان گفتهاند، حکم ولایی صادر میکند و میگوید: من به عنوان ولی امر مسلمانان دستور میدهم این کار را بکنید و به این صورت، مصلحت جامعه حفظ و اختلافات در عمل برداشته میشود. این حکم ولایتی میشود.»
- پرسش و پاسخ در دانشگاه شاهرود، خرداد ۱۳۷۹[۸]
- «فقها به عنوان کلی به ولایت منصوب شدهاند و برای معین شدن یک فقیه و واگذاری حکومت و ولایت به او باید از آرای مردم کمک گرفت. پس اصل مشروعیت از خداست، ولی تعیین فقیه برای حاکمیت به دست مردم است. این نقش افزون بر نقشی است که مردم در عینیت بخشیدن به حکومت فقیه دارند.»
- منبع: مصباح یزدی، محمد تقی، مقالهٔ «حکومت و مشروعیت»، برگرفته از شمارهٔ ۹۸۸ روزنامهٔ اعتماد (به تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۸).
- «اگر مقصود گوینده این است که در زمان غیبت، حکومت فقیه مشروعیت تلفیقی دارد، به این معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهی و نیز رای مردم است و رای مردم در عرض نصب الهی، جزو تعیین کننده مشروعیت برای حکومت فقیه است یا اگر مقصود، این است که عامل اصلی مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت نصب الهی است، ولی خداوند شرط کرده است که تا آرای مردم نباشد، فقیه حق حاکمیت ندارد و رای مردم، شرط مشروعیت حکومت فقیه (نه جزو دخیل در آن) است، به هر صورت که نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم، با این اشکال مواجه میشویم که آیا حاکمیت حق مردم بوده تا به کسی واگذار کنند؟ پیش تر گفتیم، حاکمیت فقط حق خداست و امامان از سوی خدا حق حاکمیت بر مردم یافتهاند. اگر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشند، باید هر زمان که مردم نخواستند، حکومت فقیه عادل واجد شرایط، نامشروع باشد، ولی ما گفتیم که فقیه واجد شرایط در زمان غیبت حق ولایت دارد و این حق با موافقت مردم، تحقق عینی مییابد.»
- منبع: مصباح یزدی، محمد تقی، مقالهٔ «حکومت و مشروعیت»، برگرفته از شمارهٔ ۹۸۸ روزنامهٔ اعتماد (به تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۸).
- «به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی اجرا میشود، همه اعتبارش به امر ولایت فقیه و امضای اوست. اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد... اینکه امام قانون اساسی را تصویب کرد؛ این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند، چون او امضا کردهاست، اگر امضا نکرده بود، هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم رای میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت، همانطور که خودش فرمود.»
- منبع: هفتهنامه پرتو سخن، ۷ دی ۸۴، ش ۳۱۰.
اوایل زندگی و تحصیلات
او ۱۱ بهمن ۱۳۱۳ در یزد به دنیا آمد. مجتبی مصباح یزدی، فرزند دومش گفته بود که «مادر حاج آقا در زمان حاملگی خواب دیده بوده که قرآن متولد شده»[۲۲]و مفسر خواب به آنان میگوید که «فرزندی که متولد میشود پسر است و بشارت باد که او عالم و حامی قرآن خواهد بود».[۲۳]
تحصیلات ابتدایی خود را در هفت سالگی آغاز کرد. سپس وارد حوزهٔ علمیهٔ یزدشد و دورهٔ مقدمات و سطح را همانجا به اتمام رساند، سپس در سال ۱۳۷۱ ه.ق عازم نجف شد، و پس از یک سال برای ادامهٔ تحصیل به قم هجرت کرد و حدود ۸ سال بهطور مداوم در درس فقه حسین طباطبایی بروجردی شرکت کرد. وی در سن ۲۵ سالگی به درجهٔ اجتهاد رسید؛[۲۴] اما با این حال تا ۸ سال در دروس فقه و اصول روحالله خمینی و تا ۱۵ سال در درس فقه محمد تقی بهجتو تا ۲ سال در درس محمد علی اراکی شرکت میکرد. وی از شاگردان درس تفسیر و فلسفهٔ محمدحسین طباطبایی نیز بهشمار میرود و با پایهگذاریمدرسه حقانی توسط علی قدوسی و محمد حسینی بهشتی استاد و عضو هیئت مدیره این مدرسه میشود.[۲۵] اما بعدها به دلیل اختلافات شدیدش باعلی شریعتی از این سمت کناره گرفته و به مؤسسه «در راه حق» میپیوندد[۲۶]
فعالیتهای فرهنگی
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ او در تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و در جهت تحول و بازسازی نظام حوزه نقش فعالی ایفا کرد. او بنیاد علمی پژوهشی باقرالعلوم و سپس مؤسسهٔ آموزشی پژوهشی امام خمینی را در قم پایهگذاری کرد. وی هماکنون رئیس مؤسسهٔ علمی پژوهشی امام خمینی و همچنین رئیس شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت و عضو جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم میباشد.
متن کامل پیام حضرت آیتالله خامنهای بدین شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیت الله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزهی علمیه و حوزهی معارف اسلامی است.
ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند.
خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربیت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابی در همه میدانهایی که احساس نیاز به حضور ایشان می شد، حقاً و انصافاً کمنظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.
اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز می باشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزهی علمیه تسلیت عرض می کنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱۳ دی
فعالیتهای سیاسی
در سال ۴۸ جلسهای در حضور علی خامنهای، هاشمی رفسنجانی و مصباح یزدی در منزل قدوسی برگزار میشود و از مصباح یزدی خواستهمیشود که به انقلابیون بپیوندد، اما او مخالف میکند. هاشمی رفسنجانی در این مورد میگوید که مصباح یزدی ضمن حرام دانستن مبارزه، اعلام داشته که میخواهد به کار علمی و فرهنگی بپردازد. شخص مصباح یزدی میگوید که به علت عدم شناخت از مخالفان، در این جلسه اعلام کردهاست که با آنها همکاری نمیکند.[۲۷][۲۸]
او در دوران انقلاب هرگز توسط ساواک دستگیر یا زندانی نشد. علی خامنهای در خاطراتش گفت که او «تا آخرش هم لحمدلِلَّٰه گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار میکرد.».[۲۹]
مصباح یزدی در در دوران خمینی چندان فعالیت رشد نیافت و رابطه او با خامنهای نیز تا زمان رهبر شدن وی تیره و تار بود. محسن کدیور در تحقیقی که درباره رهبر شدن خامنهای نوشته، نقل کرده است که مصباح یزدی خرداد سال ۶۸ در جلسهای در قم گفته بود خامنهای «حتی یک صفحهٔ رسائل را بدون اعراب نمیتواند از رو بخواند». اما پس از به قدرت رسیدن خامنهای، مصباح یزدی شروع به ستایش وی کرد و نقش سیاسی او نیز در جمهوری اسلامی پر رنگ شد.[۳۰][۲۲] مصباح یزدی در واکنش به رویدادهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ گفت: «سلسله جنبان این قضایا هر که بود درصدد حذف ولایت فقیه از نظام سیاسی کشور بود.» وی «ولایت فقیه را روح انقلاب و مشخصه این حکومت» دانسته و گفت: «دشمنان میخواستند یا این رکن اساسی را حذف یا تضعیف و کمرنگ کنند که در این جریان برخی آگاهانه و برخی فریب خورده اقدام به این امر نمودند».[۳۱] او همچنین در ۲۱ مرداد ۱۳۸۸ در جمع گروهی از هنرمندان بسیجی در مؤسسه آموزشی امام خمینی در قم اینگونه استدلال کرد که وقتی رئیسجمهوری از جانب رهبری نصب و تأیید میشود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده میشود و لذا «وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز مثل اطاعت از خداست.»[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶][۳۷][۳۸] وی همچنین از رهبران جبهه پایداری انقلاب اسلامی است که طی سالهای اخیر به عنوان یک گروه سیاسی ظهور و بروز کردهاست. مؤسسه مطالعاتی امریکن اینترپرایز نیز در تحلیلی اظهار داشت که محمد تقی مصباح یزدی و عزیز خوشوقت از نزدیکان سید علی خامنهای هستند.
- انتخابات مجلس شورای اسلامی دهم
در زمان دولت یازدهم ایران، مصباح از مخالفان این دولت محسوب میشد و از برنامه انفرادی خود و اعضای جبهه پایداری برای در دستگرفتن اکثریت اعضای دوره دهم مجلس شورای اسلامی صحبت کردهاست. وی در جلسات خود با نمایندگان دوره نهم مجلس شورای اسلامی که عضو جبهه پایداری هستند، از سعید جلیلی و باقری لنکرانی، به عنوان بهترین گزینهها برای در دست گرفتن ریاست دوره نهم مجلس شورای اسلامی سخن گفتهاست.
- انتخابات خبرگان ۱۳۹۴
مصباح که از دور دوم مجلس خبرگان رهبری نمایندگی استان تهران در آن را برعهده داشتهاست از کسب آرای کافی برای انتخاب مجدد در انتخابات ۷ اسفند ۱۳۹۴ بازماند. وی نوزدهم شد و نتوانست در بین شانزده نماینده منتخب جای بگیرد. بسیاری از شاگردان و نزدیکان او نیز در انتخاب شدن ناکام ماندند.[۳۹] در ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، سید علی خامنه ای، رهبر ایران که پیش از انتخابات نیز دربارهٔ برنامهریزی برای حذف برخی چهرهها از مجلس خبرگان هشدار داده بود، در حمایتی آشکار از رأی نیاوردن محمد یزدی و محمدتقی مصباح ابراز نارضایتی کرده و نبودن آنها در مجلس خبرگان پنجم را مایهٔ خسارت دانست.[۴۰]
- انتخابات میاندورهای خبرگان ۱۳۹۸
تقی مصباح در انتخابات میاندورهای خبرگان در اسفند ۱۳۹۸ از حوزه استان خراسان رضوی نامزد شد و توانست به عنوان نماینده منتخب این استان به مجلس خبرگان راه یابد اما قبل از مراسم تحلیف و پیوستن رسمی به این مجلس درگذشت.
از نظریهپردازی برای خشونت اسلامی تا اثرگذاری بر قتلهای زنجیرهای و محفلی
مصباح یزدی یکی از فقیهان متنفذ، لجوج، متعصب، قدرتمند و پابوس خامنهای بود. [۲۲] که به دلیل سخنرانیهایش در دفاع از قتل و خشونت اسلامی و تقدیس آن، به «تئوریسین خشونت» معروف شد.[۴۱][۴۲] وی یکی از صادر کنندگان فتوای قتل نویسندگان وروشنفکران… در جریان قتلهای زنجیرهای ایران بود.[۲۲] همچنین در جریان قتلهای محفلی کرمان یکی از متهمان گفته بود که زیر تأثیر سخنان مصباح یزدی، خودش وارد عمل شده و بر اساس ظن خودش به کشتن شماری از شهروندان و مرتدان پرداختهاست.
برخی از شخصیتها و منابع، از او به عنوان شخصیتی افراطی، دشمن دموکراسی،[۴۳] «پدر معنوی» بسیاری از جریانهای تندروی داخل حاکمیت ایران،[۴۴] (از جمله، جبهه پایداری انقلاب اسلامی[۴۵]) و اثرگذار بر گروههای سیاسی تندروی[۴۶] پشتیبان سید علی خامنهای[۴۷] یاد کردهاند.
وی موضعگیریهای تندی دربارهٔ علوم انسانی داشته و خواهان اسلامی شدن آنها بود. در میانه دهه ۷۰ خورشیدی، تنها حوزوی مورد اعتماد خامنهای بود که مأموریت «تقویت» مبانی اعتقادی و سیاسی دانشجویان (و طلبههای) بسیجی و نیز برخی از بازیگرانجوان را بر عهده گرفت و در یک دورهٔ ۲۰ ساله توانست ۶۰ هزار نیرو را آموزش دهد که برخی از آنها جزو مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران هستند.[۴۸]
همچنین قرارگاه عمار نام یکی از تشکیلاتی است که با نام محمدتقی مصباح یزدی، پیوند خوردهاست؛ قرارگاهی که در پی سرکوباعتراضات سراسری سال ۱۳۸۸، راهاندازی شد تا (به گفته پدیدآورندگانش) غبار از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ زدوده و صدای خامنهای باشد.[۴۹]
وی مخالفت با ولایت فقیه و خامنهای را شرک میپنداشت.[۵۰]
دیدگاههای سیاسی
مصباح یزدی از حامیان اسلام بنیادگرایانه و طیف اصولگرا بود. او علیرغم باور به ریشهداشتن اصلاحطلبی در «نظام ارزشی اسلام»،[۵۱] از مخالفان جدی جریان اصلاحطلبی رایج در ایران بود، چنانکه در حسینیه شهدای قم اصلاحطلبان را «احیاکنندگان سنت کفار ۲۵۰۰ سال پیش ایران» نامید.[۵۱] وی همچنین اصلاحطلبی با معیارهای مطرح شده از سوی رهبر جمهوری اسلامی را، مطلوب دانسته و بیان کرد که «این اصلاحطلبی را میخواهیم».[۵۱]
ارهاب و خشونت
سال ۵۴ مصباح یزدی در مدرسه حقانی با وارد کردن انتقادات تندی به علی شریعتی اعلام میکند که باید با او برخوردی متناسب با منکر ضروریات دین شود. در همان زمان، سید محمد بهشتی با واکنش تندی به این درخواست مصباح میگوید «اگر قرار باشد فکر هر کسی را نپسندیم فرمان قتل آن را دهیم ربطی به اسلام ندارد.»[۵۲] همچنین بهشتی اعلام میکند که «من مکرر به جناب آقای مصباح هم گفتهام. گفتهام دوست عزیز، چرا این بحثهایی که احتیاج به رسیدگی بیشتر دارد، باید اینطور مطرح شود؟ … بحث من در اینجا بحث جناب آقای مصباح نیست. بحث من در اینجا با شما طلاب است. به ایشان هم در این ۱۰، ۱۵روز قبل عرض کردم. گفتم آقا! بحث، بحث روش تربیتی مدرسه است… شما طلاب مدرسه نمیتوانید با این اسلوب بار بیایید وگرنه لااقل بنده نمیتوانم در چنین مدرسهای ذرهای در کارها سهیم باشم. مدرسهای که بخواهد یک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بیجا و متعصب تربیت کند، نتوانند با هم دو کلمه حرف بزنند، چه ارزشی دارد؟ در این صورت چه خدمتی به اسلام و به حق کردهاند؟ به چه انگیزهای؟ … اگر قرار است در روحانیت کسی بهعنوان صاحب نظر در مسائل مربوط به نسل جوانِ درسخوانده در ارتباط با مذهب نام برده شود، لااقل من که یکی از آنها هستم. عمرم را در این راه گذراندم. من بهعنوان کارشناس صاحبنظر این فن میگویم این «اتمام حجت» های شما خطرناک است. «اتمام حجت» چیست؟! میگویم این، تمام رشتههای این ۳۰، ۴۰ سال را پنبه میکند.»[۵
کتابشناسی
وی دارای تألیفات و آثار متعددی در زمینههای فلسفهٔ اسلامی، الهیات، اخلاق و عقاید میباشد؛ از جمله[نیازمند منبع]:
- اخلاق در قرآن (۳ جلد)
- آذرخشی دیگر از آسمان کربلا
- اصلاحات، ریشهها و تیشهها
- آفتاب ولایت
- آموزش عقاید (۳ جلد)
-
آموزش فلسفه (۲ جلد)
- انسانشناسی در قرآن
- انقلاب اسلامی، جهشی در فرایند تحولات بینالملل
- ایدئولوژی تطبیقی
- بر درگاه دوست
- به سوی او
- به سوی خودسازی
- پاسخهای استاد به جوانان پرسشگر
- پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک (۶ جلد)
- پرتویی از امامت و ولایت در قرآن کریم
- پرسشها و پاسخها (۵ جلد)
- پند جاوید (۲ جلد)
- پندهای امام صادق (ع) به رهجویان صادق
- پیشنیازهای مدیریت اسلامی
- تعدد قرائتها
تفسیر معارف القران
- تهاجم فرهنگی
- توحید در نظام عقیدتی اسلام
- جامعه و تاریخ در قرآن
- جامعیت قرآن
- جامی از زلال کوثر (شخصیت حضرت فاطمه زهرا)
- جنگ و جهاد در قرآن (۲ جلد)
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آثار حضرت آیتالله مصباح یزدی، ایشان در مراسم اختتامیه نیمه اول دوره غیرمتمرکز طرح ولایت، یادآوری نعمتهای خدا را یکی از شیوههای قرآن کریم برای هدایت، و تعلیم و تربیت مردم معرفی کرد، و گفت: خداوند پس از تذکر این نکته گاهی میفرماید: «أَفَلا تَشْکُرونَ؛ آیا نمیخواهید شکر کنید؟» اما گاهی مسئله را به صورت جدیتری مطرح کرده و میفرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ؛ در مقابل این نعمتها یا شکر میکنید یا کفران نعمت؛ اگر شاکر باشید، نعمتتان را زیاد خواهم کرد، اما اگر کفران نعمت کنید، قطعا عذاب من شدید است.»
وی ضمن توضیح علت تأکید خداوند بر شکر نعمتها، ادامه داد: در اینجا سؤالاتی از این قبیل مطرح میشود که چرا خداوند این نعمتها را به ما داده است؟ از اعطای این نعمتها چه هدفی داشته است؟ خداوند که احتیاجی به تشکر کردن ما ندارد، چرا از ما میخواهد که شکرگذار باشیم و چرا فرموده اگر شکر نکنید دچار عذاب شدید الهی میشوید؟
استاد اخلاق حوزه علمیه قم برای پاسخ به این سؤالات گفت: خداوند رحیم است و از خوبی اوست که به ما نعمتهایی را میدهد. وجوب شکر کردن هم برای این است که خود ما ترقی کنیم؛ اما اینکه برای ناسپاسی عذاب گذاشته، برای تعادل بین ثواب و عقاب است. یعنی اگر با توجه به اختیار داشتن انسان، انتخاب شکر، جزای مثبت دارد، باید انتخاب ناشکری نیز جزای منفی داشته باشد تا تعادلی در نتیجه رفتارهای اختیاری ما ایجاد شود و انگیزهای برای انتخاب هر یک از طرفین وجود داشته باشد.
وی با اشاره به نعمتهای مختلفی که پیرامون ما را احاطه کرده، به مقایسه این نعمتها پرداخت، و افزود: همه نعمتهای دنیایی برای این است که بهرهای از آنها در این دنیا داشته باشیم و فرصت استفاده ما از آنها نهایتاً تا پیش از مرگمان است. اما نتیجه برخی نعمتها بینهایت است و برکت آنها تنها برای عمر دنیای ما نیست.
آیتالله مصباح یزدی درباره نعمتهایی که نتیجه بینهایت را برای انسان رقم میزند، گفت: خداوند به ما نعمتیهایی داده که اگر به درستی از آنها استفاده کنیم، فایده بینهایت دارد. حال چه مقدار باید شکر چنین نعمتهایی را به جا بیاوریم؟ روشن است که شکر یک لحظه از این نعمتها را هم نمیتوانیم به جا بیاوریم؛ پس در مقابل نعمتی که اثرش بینهایت است چه کار باید بکنیم؟
استاد حوزه علمیه قم در ادامه با ذکر چند سؤال درباره این نعمتها افزود: اولین سؤال این است که آیا اساساً نعمتی وجود دارد که ما بتوانیم به آن دسترسی پیدا کنیم و از آن بهرهمند شویم و فایدهاش بینهایت باشد؟ ما که مسلمان هستیم میگوییم بله؛ چنین نعمتی وجود دارد. چون قرآن صریحاً به نعمت بینهایت بهشت اشاره کرده است.
وی دومین پرسش را چگونگی به دستآوردن این نعمت عنوان کرد، و گفت: بر اساس قرآن و روایات میتوانیم فیالجمله بگوییم دستیابی به این نعمتها هم امکانپذیر است و راه آن عمل به دستورات قرآنی است.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ضمن بیان این حقیقت که هیچ کمیت محدودی قابل مقایسه با بینهایت نیست، ادامه داد: اما سؤال اینجاست که ما برای رسیدن به این نعمت بینهایت الهی چقدر زحمت میکشیم؟! آیا میدانیم که هر لحظه که از این نعمت بینهایت دور باشیم، چهقدر ضرر کردهایم؟! تصور کنید نعمت بینهایتی را بیابیم که برای ما تا آخر عمر روزانه میلیاردها سود داشته باشد، آیا در این صورت چنین چیزی را رها میکنیم؟! روشن است که رها کردن چنین نعمتی منطقی نیست؛ اما اکثر انسانها در عمل این نعمت را نادیده میگیرند.
سایت آقای مصباح
ورود به حوزه علمیه
محمد تقی در سال 1326 وارد حوزه علمیه یزد شد. علاقه شدید وی به یادگیری علوم دینی باعث شد او در مدرسه شفیعیه دروس مقدماتی را نزد مرحوم استاد محمدعلی نحوی شروع کند. شوق آموختن وبهره مندی از ذهن و هوشی سرشار باعث شد او دوره مقدمات و سطح حوزوی را که عموما در هشت (ده) سال خوانده می شود. در مدت چهار سال به پایان برساند.
به دلیل علاقه و استعداد بسیار محمد تقی، استادان کلاسهای خصوصی برای وی برگزار می کردند و از او می خواستند مطالب را به عربی بنویسد.
محمدتقی که اینک طلبه جوان برومندی می نمود، درسهای «شرح لمعه » در فقه و «رسائل و قوانین » در اصول فقه رانزد سید علی مدرسی و میرزا محمد انواری به پایان رسانده و عازم نجف اشرف شد.
مهاجرت به نجف اشرف
نجف اشرف در آن سالها، مرکز علوم اسلامی بود و شمار بسیاری ازفرزانگان را در خود جای داده بود. آرزوی هر طلبه رسیدن به این چشمه جوشنده دانش و فضیلت بود، از این رو محمد تقی به همراه خانواده خود در سال 1330 رهسپار نجف شد. فراگیری «مکاسب »در فقه و «کفایه الاصول » در اصول فقه نزد استاد محمدعلی سرابی و علامه سیدعلی فانی، و نیز شرکت در درس تفسیر آیه الله العظمی خوئی دستاورد این مهاجرت است; اما دیری نمی پاید که خانواده او به سبب مشکلات مادی مجبور به بازگشت به ایران می شود.
ورود به حوزه علمیه قم
شیخ محمدتقی حدود نوزده ساله بود که در 1331 وارد قم شد. اوبه دلیل مشکلات مالی خانواده، تمام وسائل زندگی حتی کتابهای خود را در نجف فروخته بود. استاد در این باره می گوید: «وقتی که من مشغول تحصیل شدم، حوزه یزد بعد از تعطیلی های دوران سیاه رضاخانی تازه تجدید سازمان شده بود و استادان خوبی با علاقه، تدریس می کردند و نسبتا حوزه گرم و خوبی بود.
والدینم وقتی شوق من را به ادامه تحصیل دیدند، نظر به علاقه ای که آنان نیز داشتند، تصمیم بر مهاجرت به عراق گرفتند و یک سال تحصیلی در نجف ماندیم.
پدرم تلاش زیادی برای یافتن کار مناسبی برای تامین زندگی نمود، لیکن موفق نگردید، لذا تصمیم گرفتند مجددا به ایران برگردند. من هم گرچه بازگشت برایم سخت بود، ولی به لحاظ وضع والدین، بخصوص مادرم، ناچار شدم برگردم. این بود که در سال 1331 به ایران مراجعت کردم و در قم مشغول تحصیل شدم و والدینم در تهران سکونت اختیار کردند.» شیخ محمدتقی در مدرسه فیضیه قم، حجره گرفت. حجره ای که محقر و در زاویه مدرسه زیر پله بود.
سقفی نمور داشت و آفتاب به آن نمی تابید. دری بدون شیشه داشت ومحل نگهداری جارو و آبپاش بود، ولی دانش پژوه ما چنان با سعی و تلاش به تحصیل می پرداخت، که بیش از پنج تا شش ساعت برای استراحت و خواب وقت صرف نمی کرد.
استاد در این باره می گوید: «در همان سال بقیه مکاسب و نیزکفایه را خدمت مرحوم آیه الله حاج شیخ مرتضی حائری رحمه الله به اتمام رساندم و سال بعد، در درس خارج فقه مرحوم آیه الله بروجردی رضوان الله علیه و در درسهای تفسیر و اسفار علامه طباطبایی رحمه الله شرکت کردم. همزمان با شرکت در درس آن دو بزرگوار، در درس اصول حضرت آیه الله اراکی رحمه الله هم شرکت می کردم و بعد در درس فقه و اصول حضرت امام رحمه الله علیه که حدود هشت سال طول کشید. در محضر علامه طباطبایی حدودده سال، اسفار و الهیات شفا را خواندم. برهان شفا را هم درشبهای پنجشنبه و جمعه نزد ایشان می خواندم. و در درس فقه واصول امام رحمه الله همچنان شرکت می کردم.
بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی در درس فقه آیه الله بهجت هم شرکت کردم. این دوره در حدود پانزده سال ادامه داشت و طهارت ومکاسب و خیارات را از محضر ایشان استفاده کردم.»
آیه الله مصباح یزدی از شمار عالمان برجسته دینی می نماید که بیشتر ازنیم قرن است که دیگران را از فیض وجود خود بهره مند گردانیده است. دستاوردهای زندگی او، باعث افتخار اسلام، تشیع و روحانیت است. وی استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسیر است و افزون بر آموزش صدها طلبه برای دستیابی به مراتب علمی به تهذیب اخلاق آنان همت گماشته، با آثار قلمی خود گامهای تحسین برانگیزی در نشر معارف اسلامی برداشته است.
تلاش پایان ناپذیر و خارق العاده او در دانش اندوزی به مدداستعداد و توان علمی شگرف، مقام علمی رفیعی را برای وی به ارمغان آورده که مورد اذعان همگان است.
گواه این بالندگی، تدریس در مجامع علمی داخل و خارج از کشور وچاپ دهها عنوان کتاب ارزنده است. او تمام زندگی خود را وقف دین و دینداران کرده، چندین مؤسسه فرهنگی آموزشی را به دانش پژوهان اهدا کرده است.
فعالیتهای پیش از انقلاب
الف - تشکیل درس اخلاق در حوزه
استاد مصباح پس از ورود به قم، با گروهی از طلاب فاضل آشنا شدو جلسات هفتگی با آنها برگزار کرد.
هدف از تشکیل این جلسات، پی بردن به کمبودها و نارسایی های حوزه بود.
یکی از نیازهای حوزه علمیه، برگزاری درسهای اخلاق بود، از این رو، استاد نامه ای به حضرت آیه الله بروجردی نوشت و از ایشان تقاضای تشکیل درس اخلاق را کرد.
در پی این نامه و به درخواست استاد، آیه الله مشکینی نیزنامه ای در این باره به آیه الله بروجردی نوشت و آن را به امضای دویست نفر از فضلای حوزه رساند. این امر مورد تایید زعیم مسلمانان قرار گرفت و در پی آن دروس اخلاق حوزه شروع شد.
ب - مبارزه با مارکسیست ها و افکار التقاطی
استاد مصباح درآغاز ورود به قم شاهده نمود، که مارکسیست ها درسراسر کشور، به طور گسترده دست به فعالیت زده اند. در بیشترکتابفروشی ها کتابهای مارکسیستی به فروش می رسید و جوانان مشتاق حقیقت، جذب این گروهها شده بودند. آنها دانشجویان را به سوی خود می کشاندند و کمتر کسی می توانست به رویا رویی با تبلیغات وفعالیتهای آنها بپردازد.
استاد مصباح تصمیم گرفت با علوم دانشگاهی آشنا شود، تا بتواندبه مقابله تهاجم فرهنگی بپردازد، از این رو از دکتر بهشتی درخواست کرد درسهایی همچون: زبان انگلیسی، فلسفه و جامعه شناسی را به طلاب بیاموزاند و آموزش دهد. استاد در این باره می گوید:«در طول مدتی که مشغول تحصیل علوم طلبگی بودم تا اواخری که حتی به عنوان تحقیق در دروس فقه و اصول شرکت می کردم، از دروس غیر حوزوی هم استفاده می کردم. در طول این مدت، وقت زیادی صرف فراگیری زبان انگلیسی، ریاضیات، فیزیک، شیمی، فیزیولوژی،بیولوژی، جامعه شناسی، روانشناسی و سایر علومی که دردانشگاهها مطرح بود، می کردم... منظورم این است که در عین اشتغال به دروس حوزوی، از این دروس هم غافل نبودم. هم علاقه شخصی داشتم و هم احساس می کردم که برای یک روحانی که بخواهدمؤثر باشد، لازم است که با این علوم آشنا گردد.» استاد مصباح در محضر چندین استاد به فراگیری دانشهای نو پرداخت. وی می گوید: «گاه در گرمای تیر و مرداد از قم به تهران می رفتم،تا در یک جلسه ریاضی شرکت کنم.» در ادامه این درسها و به پیشنهاد شهید بهشتی، مباحثی با نام «حکومت » شروع شد، ولی برای آن که رژیم طاغوت از تشکیل این جلسات جلوگیری نکند، بحث این نشستها به «ولایت » تغییر نام یافت. هدف از برگزاری این جلسات، گفتگو درباره حکومت اسلامی بود. منبع متن