الا ای آهوی وحشی و دل میرود ز دستم صاحبدلان حافظ
شنبه, ۶ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۵ ب.ظ
شعر از حافظ
- الا ای آهوی وحشی کجایی
- مرا با توست چندین آشنایی
- دو تنها دو سرگردان بی کس
- دد و دامت کمین از پیش و از پس
- بیا تا حال یکدگر بدانیم
- مراد هم بجوییم ار توانیم
- که می بینم که این دشت مشوش
- چراگاهی ندارد خرم و خوش
- که خواهد شد بگویید ای رفیقان
- رفیق بی کسان یار غریبان
- مگر خضر مبارک پی در آید
- ز یمن همتش کاری گشاید
- مگر وقت وفا پروردن آمد
- که فالم لاتذرنی فردا آمد
- چنینم هست یاد از پیر دانا
- فراموشم نشد هرگز همانا
- که روزی رهروی در سرزمینی
- به لطفش گفت رندی ره نشینی
- که ای سالک چه در انبانه داری
- بیا دامی بنه گر دانه داری
- جوابش داد گفتا دام دارم
- ولی سیمرغ می باید شکارم
- بگفتا چون به دست آری نشانش
- که از ما بی نشان است آشیانش
- چو آن سرو روان شد کاروانی
- چو شاخ سرو می کن دیده بانی
- مده جام می و پای گل از دست
- ولی غافل مباش از دهر سرمست
- لب سرچشمه و طرف جوئی
- نم اشکی و با خود گفت و گویی
- نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
- که خورشید غنی شد کیسه پرواز
- به یاد رفتگان و دوستداران
- موافق گرد با ابر بهاران
- چنان بی رحم زد تیغ جدایی
- که گویی خود نبودست آشنایی
- چو نالان آمدت آب روان پیش
- مدد بخشش از آب دیده خویش
- نکرد آن همدم دیرین مدارا
- مسلمانان مسلمانان خدارا
- مگر خضر مبارک پی تواند
- که این تنها بدان تنها رساند
- تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
- ز طرزی کان نگردد شهره بگذر
- چو من ماهی کلک آرم به تحریر
- تو از نون والقلم می پرس تفسیر
- روان را با خرد در هم سرشتم
- وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
- فرح بخشی در این ترکیب پیداست
- که نغز شعر و مغز جان اجزاست
- بیا وز نکهت این طیب امید
- مشام جان معطر ساز جاوید
- که این نافه ز چین جیب حور است
- نه آن آهو که از مردم نفورست
- رفیقان قدر یکدیگر بدانید
- چو معلوم است شرح از بر مخوانید
- مقالات نصیحت گو همین است
- که سنگ انداز هجران در کمین است
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را | دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا | |
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز | باشد که بازبینیم دیدار آشنا را | |
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون | نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا | |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل | هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا | |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت | روزی تفقدی کن درویش بینوا را | |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است | با دوستان مروت با دشمنان مدارا | |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند | گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را | |
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند | اشهی لنا و احلی من قبله العذارا | |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی | کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را | |
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد | دلبر که در کف او موم است سنگ خارا | |
آیینه سکندر جام می است بنگر | تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا | |
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند | ساقی بده بشارت رندان پارسا را | |
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود | ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را |
۹۹/۱۰/۰۶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.