به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

وبلاگی درباره ی همه چیز ،عمومی- اجتماعی- جامعه- اخبار و...

خوشنویسی

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ ق.ظ

"غلامحسین امیرخانی"، شامگاه سه شنبه در نخستین جشنواره خوشنویسی باباطاهر در شهر همدان، افزود: مسوولان باید با برنامه ریزی درست جوانان را به سمت و سوی هنر سوق دهند.
وی اظهار داشت: از طریق هنر می توان به امنیتی که هم اکنون جهان برای رسیدن به آن تلاش می کند، رسید.
وی ادامه داد: با هنر و اندیشه های هنری می توان در دل مجریان و تصمیم گیرندگان نفوذ کرده و تصمیمات آنان را اثر بخش کرد.
وی با انتقاد از خالی بودن جایگاه هنر در فرهنگ ایرانی، اضافه کرد: بیش از 170 رشته هنر در کشورمان وجود داشته است که خیلی از آنها به دلیل عدم توجه به فراموشی سپرده شده است.
امیر خانی تاکید کرد: هنر فقط نوآوری نیست بلکه زیبایی، کمال و رساندن پیام به مخاطب خود است.
وی اضافه کرد: این جشنواره ها یک نوع هم اندیشی بوده و نباید در آن به تعریف و تمجید یکدیگر پرداخت بلکه باید از تجارب ارزنده پیشکسوتان استفاده کرد.
وی گفت: کسانی که قدم در راه هنر می گذارند به فکر سود و زیان آن نبوده و تمامی عمر خود را در این راه هزینه می کنند.
وی با بیان اینکه جایگاه اثر هنری در قلب انسان هاست، اظهار داشت: هنر و هنرمند منحصر به یک شخص نبوده و هنرمندان بزرگ جهان متعلق به تمامی مردم هستند.
وی اضافه کرد: تا کنون مفهوم هنر به صورت شایسته در هنر ایران تعریف نشده و فرهنگ ایران هم اکنون از تعریف هنر خالی است.
سرپرست انجمن خوشنویسان استان همدان نیز گفت: 170 اثر به دبیرخانه این جشنواره رسیده و مورد ارزیابی قرار گرفته که 70 اثر در بخش نمایشگاه و 100 اثر در بخش های دیگر در مسابقه شرکت دارند.
عطا الله سرمدی افزود: اهالی قلم تمامی عمر خود را در راه اعتلای خوشنویسی صرف کرده و به مادیات توجه نمی کنند.
وی از استاد سید علی سحاوی و قهرمانی به خاطر کتابت، اشعار ارزشمند باباطاهر همدانی تقدیر و تشکر کرد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان نیز در این آیین، گفت: هنر در میان دانش های بشر جایگاه خاصی داشته چون از زیباییها سخن به میان می آورد.
حجت السلام"سید آقا حسینی"، افزود: اگر بخواهیم برای دانش بشر حد و مرزی قائل شویم نمی توانیم برای هنر حدودی قائل شویم.
وی با بیان اینکه هنر پدیده ای است که دارای تعریف مشخصی نیست، اظهار داشت: هنر، به تماشای زیبایی های جهان نشستن و به خط و خطوط درآوردن آن ها است.
در پایان این جشنواره از برگزیدگان در بخش خط نستعلیق، خط شکسته نستعلیق و گرایش های نوین با اهدای تقدیر نامه هایی به همراه سکه بهار آزادی تجلیل شد.
براساس نظر هیات داوری در بخش خط نستعلیق مهدی غفوری رتبه نخست،جواد مومنی و حامد امینی پرتو رتبه دوم و شریفی از ملایر،بهزاد نوعی از بهار و صادق ایمانی از بهار رتبه سوم را کسب کردند.
در بخش خط شکسته نستعلیق، کیوان کاظمی رتبه نخست، خانم حشمت الملوک ابویی رتبه دوم و محمد بیگدلی و خسرو نجومی رتبه سوم را کسب کردند.
بخش گرایش های نوین نیز رتبه نخست نداشته و امیر یعقوبی رتبه دوم و رحمان فلاحی رتبه سوم را به خود اختصاص داد.
خوشنویسی معاصر ایران با دو مشکل اساسی رودرروست و با چند تایی مشکل خرده ریز . سعی می کنم در این مختصر مشکل ها را مشخص کنم و به دنبال راه حل ها - اگر راه حلی وجود داشته باشد - نباشم ، چون شناختن مشکل ها را عمده تر می دانم و می دانم قرن هاست عادت داریم با انکار هرآنچه که باورداشت های همیشگی مان را می تواند نقض کند ، لحظه ای امن و امان و گذرا را حراست کنیم .

مشکل اول خوشنویسی معاصر ایران میراث تحولی است که در یکصد سال گذشته ، به ناچار کاربرد آن را تقریبا از میان برد و موقعیت محکم و بی خدشه اش را متزلزل کرد .

روشن است که خوشنویسی عربی ، که در طول این هزاره به دست خوشنویسان بزرگ ایرانی ؛ از ابن مقله بیضاوی تا میرعماد و درویش عبد المجید طالقانی و میرزا غلامرضا اصفهانی ، بر اساس کتابت و انتقال مضامین علمی و ادبی به مردم استوار بود و در کار کتابت کتاب خدا تا دیگر متون مورد نیاز ، واسطه نقل معانی شد .

خوشنویس نیاز اصلی مردم متمدنی را برآورده کرد که باید می خواندند و خوشنویسان ، این توظف را ، با خط خوش و سلامت و صحیح همراه کردند و احترام عمده ای که داشتند بابت همین لطف و وسواسی بود که در راه انتقال معرفت به خرج می دادند .

کاربرد خوشنویسی ، بنابراین ، کاربردی بسیار وسیع و گسترده و ضروری بود که اهمیتش را تا زمان اختراع چاپ و ورود آن به سرزمین های شرقی حفظ کرد و می دانیم که آخرین نسل خوشنویسان بزرگ ما ، همچنان به کتابت مشغول بودند و آن را بخش عمده ای از اعتبار خود می دانستند . از این رو ، تقریبا هیچ یک از خوشنویسان بزرگ ما ، درطول این هزار سال ، از کار کتابت دور نبوده اند و مثلا از میرزا رضا کلهر - خوشنویس معتبر عصر ناصری - تنها نمونه های مهمی که به جا مانده است همان چاپ نویسی هایی بوده است که برای سفرنامه ها و روز نامه ها می نوشت .

خوشنویسان گذشته ایران ، میدانستند که کتابت متون ، کاربرد اصلی خوشنویسی است و خطاطانی چون میرزا ابراهیم قمی ، تنها از همین راه گذران می کرده اند و قطعه نویسی برای مرقع ها ، که وجه شخصی تر و هنری تر خوشنویسی بود ، در کنار و همراه کتابت انجام می شد .

با گسترش صنعت چاپ ، جنبه کاربردی خوشنویسی تقلیل بسیار پیدا کرد و خوشنویسان ناچار شدند به جنبه های دیگر آن توجه کنند و این توجه ، در حفظ جایگاه سنتی خوشنویسی چندان موثر نیفتاد .

خوشنویسی نظیر هر هنری که کاربرد اصلی اش را از دست بدهد ، به بحران اساسی دچار شد و ناچار شد آفاق تازه ای را جستجو کند و اگر در نظر داشته باشیم که هنر های ایرانی - به استثنای شعر و موسیقی - تقریبا همیشه بنیانا کاربردی بوده اند ، به اهمیت این مسئله بیشتر توجه خواهیم کرد .

با توقف تحول زاینده در خوشنویسی ما ، مقارن با انتهای عمر میرزا رضا کلهر ، خوشنویسان بعدی راه دیگری جز تقلید روش های استادان گذشته نیافتند و مانند موقعیت های مشابه در هر جای دنیا ، تقلید و تکرار رسید به اداگرایی و یا به قول فرنگی ها " منریسم " .

مشکل دوم خوشنویسی معاصر ایران ، در تلاش طاقت فرسایی است که در طول این سال ها به کار رفت تا در عین وفاداری به اسلوب ها و شیوه های گذشته ، روش ها و ترفند های تازه ای جستجو شود که خوشنویسی سنتی را با ظاهری مناسب عصر ما بیارایند .

اگر مشکل اول میراث یک تحول ضروری ، اما ناخواسته بود ، مشکل دوم از سوئ درک موقعیت بنیادی خوشنویسی بر می خاست ؛ چرا که با تعمد نمی شد - و نمی شود - هنری کهن را نوکرد . مفهومی از هدفمندی و زیبایی شناسی است که باید درراستا و ذات عمر یک هنر تغییر کند و هرجا که این اتفاق نیفتد سیر عمر طبیعی آن هنر متوقف خواهد شد ؛ از همین روست که حتی خوشنویسان بزرگ و بی نظیر قرن سیزدهم هجری قمری - که با خوشنویسان بزرگ قرون دهم و یازدهم پهلو می زدند ، در یک جمع بندی نهایی ، " منریست " ها و اداگراهایی هایی بیش نیستند .

خوشنویسان بزرگ عصر ناصری ، اکنون نماینده های مفهوم و تفکر و مهارتی بودند که در حال از میان رفتن بود و در جایگزینی مفهومی مشابه همان ها اما در عصری متفاوت - یعنی امری تقریبا غیر ممکن - امکان توفیق سخت ناچیز بود و در این دوران افول ، "هنر"ی - هنر به همان معنایی که در فرهنگ گذشته ما شناخته می شد و وجه مهارت و استاد کاری و صنعت گری آن بسیار غالب بود - شکل گرفت که از بیم از دست دادن ریشه های اصلی زیبایی شناسی و روشمندی ، رو کرد به تقلید از نمونه های موفق پیشین و حتی خوشنویس معتبری چون میرزا غلامرضا اصفهانی ، قطعات متعددی را با امضای درویش عبدالمجید طالقانی جعل کرد .

خوشنویسی سنتی را نمی توان " نو"کرد . اگر می شد ، لابد شعرای ما بین قاآنی و نیما ، یعنی کسانی چون ایرج میرزا و ملک الشعرای بهار، می توانستند توفیق بیشتری داشته باشند ." نو" شدن هنرهای قدیمی به دست هنرمندانی که سخت به آن قالب های کهن وابسته اند ، تقریبا ناشدنی است . چون اهمیت قالب ، غلبه بسیار می یابد و هرتحولی چنان کند صورت می گیرد که از حرکت شتابان زمانه بسیار عقب می ماند .

تلاش هایی که به دست هنرمندان دیگری که مکتب " نقاشی خط " را پایه گذاشتند صورت گرفت ، در زمینه ای شکل گرفت که نهایتا به انکار و در هم شکستن بنیان های اصلی خوشنویسی سنتی ایران منجر شد ، نوشدنی بود حاصل دست اندازی انسان معاصر بر گنجینه میراث فرهنگی بشر ، بی اعتنایی به مرزبندیهای فرهنگی و جغرافیایی ، که حسین زنده رودی می توانست اصلا در فرانسه به دنیا بیاید و همچنان خوشنویسی ما را دستمایه نقاشی های مدرن خود کند .

بنابراین مرزی که نوگرایی خوشنویسان سنتی معاصر را از طراحان و نقاشان معاصر ما جدا کرد به میزان وابستگی یا عدم وابستگی آنان به بنیان های خدشه ناپذیر سنت خوشنویسی بستگی داشت لا غیر : خوشنویسی معاصر چوب نازکی بود که اگر زیادی خم می شد می شکست و اگر خم نمی شد و طراوت حرکت و انعطاف پیدا نمی کرد ، هیزم میشد و می پوسید .

در سه چهار دهه اخیر ، به جبران از دست رفتن کاربرد وسیع خوشنویسی ، سعی شد تا حوزه و حیطه خوشنویسی را گسترده تر کنند . انجمن خوشنویسان ایران تاسیس شد و دهها هزار خوشنویس در سراسر لیران ، از دور افتاده ترین جاها تا مراکز اصلی فرهنگی ، آموزش داده شدند . اما اگر توجه کنیم که این گسترش تنها یک گسترش کمی بود و به دلایلی که اشاره شد ، گسترش " کیفی " چندانی را نمی شد انتظار داشت ، آن وقت است که می رسیم به نگرشی دقیق تر در وضعیت خوشنویسی معاصر ایران .



وضعیت خوشنویسی معاصر ایران را باید در متن هنر " کیچ " جهان جستجو کرد ؛ هنری که بر پایه فرایافت ها و خلاقیت های نابغه های تثبیت شده قدیمی شکل می گیرد و در روندی افزون شونده ، به صورت تولید انبوه در می آید و هرچه تولید انبوه تر می شود ، نمونه ها کج وکوله تر و مضحک تر و نابسامان تر و نامتناسب تر از کار در می آیند و ظاهر آثار - در یک استحاله محتوم و به شکلی گنگ و مبهم - یادآور نمونه های اصلی و فاخر می شوند و با تماشای سطحی و بی تعمق نمونه ها ، چنین به نظر می آید که بخش عمده ای از " آرکی تایپ " در حال فراموشی ، همچنان حفظ شده است - که نشده است ، و در حقیقت نمونه هایی بی عمق و بی بنیه از ظاهر هنری که در قرن های پیش نهایت کارآیی و معنا و مفهوم را حامل بود ، تقلید و عرضه می شوند تا جای خالی صناعتی را که فراموش شده است پر کنند .

بخش عمده ای از خوشنویسی معاصر ایران ، یک " کیچ " کامل است . مثل مجسمه های گچی کوچکی که از روی " ونوس دومیلوی " یونانی می سازند و چندان هم در بند تناسب هایش نیستند ، مثل قالی هایی که از روی نقشه کاشی کاری درون گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان می بافند ، مثل مینیاتور هایی که با سایه روشن و پرسپکتیو کامل از عشاق مست و خراب می کشند ، مثل نمونه های ناقص شده الگوهای عالی و کاملی که بی بیم ومراعات ساخته و تولید انبوه می شوند ولی سازندگان و معرفی کنندگانشان درنگ نمی کنند تا ببینند چه می کنند و چه می خرند و چه می سازند و در چه هوایی دارند دم می زنند .

خوشنویسی معاصر ایران - مثل دیگر هنر های سنتی ما - در دایره بسته ای دارد دور می زند ، اما دلش خوش است که تولید کننده بسیاردارد ؛ مثل موسیقی سنتی ما که دلش را به هزاران نوار مشابهی که همه جا را پر کرده است ، خوش کرده است ، مانند جاهل های کلاه مخملی دستمال یزدی به دست روی سن تماشاخانه ها پرسه می زنند ، اما از صحنه زندگی اجتماعی واقعی بیست و اندی سال است که ناپدید شده اند . مثل قالی های زشتی که طراحی می کنیم ومی بافیم و تقریبا به هیچ جایی نمی توانیم صادر کنیم . مثل تذهیب هایی که در جاهای خالی نقطه های خوشنویسی کار می کنیم و نمی بینیم که چه درشت و بدرنگ و ناشیانه اند. شاید عادت کرده ایم که به عادت های گذشته مان وفادار بمانیم ، نتوانیم فاصله بگیریم و خودمان را در این دایره بسته تماشا کنیم که چطور داریم می چرخیم و می چرخیم و گمان می کنیم که داریم طی الارض می کنیم .

شاید بنیه مان چنان سست و ضعیف شده است که دیگر طاقت " گمان شکنی " و " توهم زایی " نداریم و شاید به همین خاطر است که دایره مسدود می ماند و در " طی الارض " خیالمان ، پیوسته خسته تر و کندتر می شویم .

خوشنویسی معاصر ایران ، در جبران کاربرد قدیمی و گستره 1000ساله اش ، به جنبه های صوری و تفننی و زیبایی شناسانه خوشنویسی پرداخت .از حیث " کمی " گسترده شد ، اما در این گسترش شتابان ، مجال اندکی یافت تا به بنیان های فلسفی و مفاهیم باطنی و حرکت ظریف و درونی این سنت شریف پرداخته و توجه شود . هزاران هزار قطعه چلیپا نوشته شد ، نظیر هم ، بی آنکه سوال شود آیا مجموع همه این ها ، قادرند با یک قطعه میرعماد برابری کنند ؟ مخاطبان جوان تر را از دست داد و جوان ها چه به سختی خط نستعلیق را می توانند بخوانند - و نتوانست خرده گیران را قانع کند که چرا و کجای کارش " هنر " است و " صنعت " نیست .

در تولید انبوه و فزاینده اش ، عمقی کمتر و کمتر یافت و رفته رفته به یک " کیچ " تمام عیار تبدیل شد . با این همه از ارادت خالصانه ام به استادان و دوستان خوشنویسم ، در طول سالیان دراز ، هیچ کم نشد و شیفته ایمان و وقار و سعی در ایرانی ماندنشان ماندم و همچنان قدرشان دانسته است و سعیشان ماجور .

بسیار دوستشان دارم ، اما خوشنویسی گرانقدر قدیمی ایران را بیشتر .

__________________
مغز متفکر ترین انسانها را ، گلوله نادان ترین آدم ها می شکافد
 

 

میرعماد به اینجا تغییر مسیر داده شده است. برای نرم‌افزاری با همین نام، به میرعماد (نرم‌افزار) مراجعه کنید.
چلیپایی از میرعماد بزرگترین نستعلیق نویس همه اعصار[۱]


میرعماد حسنی قزوینی (۱۵۵۴-۱۶۱۵ میلادی/ ۹۶۱-۱۰۲۴ ه‍.ق)[۱] خوشنویس پرآوازه و از سرآمدان هنر خوشنویسی ایرانی و بزرگترین خوشنویس در خط نستعلیق است.[۱] میرعماد خود را از سادات حسنی می‌دانست و از این رو رقمِ یا امضایش اغلب «میرعماد الحسنی» بود.

 

 

اهمیت هنری

خط میرعماد در زمان حیاتش نه تنها در ایران و دربار صفوی بلکه در دربار گورکانیان هند و پادشاهان عثمانی نیز آوازه‌ای بلند مرتبه داشت. گفته می‌شود که خط او را در زمان حیاتش با طلا معاوضه می‌کردند و درهنگام مرگ از ثروتمندترین مردان ایران بوده چنانچه خانه‌اش را وزیر وقت نتوانست بخرد.

باید اذعان داشت میرعماد یک شخصیت فراملی است که مسلماً صاحب پربارترین آثار هنری برای ایران است. آثار میر گواه این مطلبند که میر به دو اصل نهایی تز اصول دوازدهگانه حوشنویسی یعنی شأن و صفا، رسیده است. خط میر دارای چنان زیربنای محکمی است که حتا در زمان حیانش تأثیر فراوانی بر معاصرین خود داشت و همینطور پس از وی چندین قرن خوشنویسان از روی قطعاتش مشق کرده‌اند هر چند هیچکدام نتوانستند به جایگاه او دست یابند. میر عماد هنرمندی آزاده، بلند نظر و وارسته بود و هنر را برای نفس هنر دوست می‌داشت و با شاگردان خود چنان بود که آنان از عالم استاد و شاگردی قدم فراتر نهاده و روابط مرید و مرادی یافته بودند و حتّی بعضی برای میر جنبه ظهور کرامات نیز قائل شده‌اند. میر صدها شاگرد برجسته تعلیم و تربیت نمود که هر کدام نام‌آورانی شدند که نام و هنرشان پشتوانه فرهنگ کشور ایران است.[۲] افزون بر خوشنویسان ایرانی مقلدان خط میرعماد در میان خوشنویسان عثمانی و هند فراوان بوده‌اند.[۳]

میرعماد با پالایش خطوط پیشینیان و زدودن اضافات و ناخالصی‌ها از پیکره نستعلیق و نزدیک کردن شگرف نسبت‌های اجزای حروف و کلمات، به اعلا درجه زیبایی یعنی نسبت طلایی رسید و قدمی اساسی در اعتلای هنر نستعلیق برداشت. با بررسی اکثریت قاطع حروف و کلمات میرعماد متوجه می‌شویم که این نسبت به عنوان یک الگو در تار و پود حروف و واژه‌ها وجود دارد و زاویه ۴۴۸/۶۳ درجه که مبنای ترسیم مستطیل طلایی است، در شروع قلم گذاری و ادامه رانش قلم، حضوری تعیین کننده دارد. این مهم قطعاً در سایه شعور و حس زیبایی‌شناسی وی حاصل آمده، نه آگاهی از فرمول تقسیم طلایی از دیدگاه هندسی و علوم ریاضی. میرعماد این نسبت‌ها را نه تنها در اجزای حروف بلکه در فاصله دو سطر و مجموعه دو سطر چلیپاها و کادرهای کتابت و قطعات رعایت می‌کرده‌است.[۴] وی چلیپانویسی و قطعه‌نگاری را به مرتبه یک فرهنگ ارتقا داد و به عنوان هنری مستقل از کاربرد خط نستعلیق در قاب تاریخ نشاند.[۵]

میرعماد ذوق شعر نیز داشته و اشعاری به او منسوب است.[۶]

زندگی

تولدش سال ۹۶۱ در قزوین و مرگش ۱۰۲۴ بوده[۷] از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود که نامش را به روایتی «محمد» گذاردند که بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» مشهور شد و شهرت وی سراسر ممالک گیتی را فراگرفت. نسبت او چنانکه در دست‌نویس‌هایش مشاهده می‌شود از سادات بلند مرتبه حسنی بوده و جد او از کاتبان و کتابداران دوره صفوی در قزوین بوده است.

در کودکی، در قزوین به تحصیل علوم و مبانی خوشنویسی در نزد استادانی چون عیسی رنگ کار و مالک دیلمی پرداخت و در جوانی برای تکمیل هنر خود به تبریز مسافرت کرد و از تعلیمات استاد مشهور زمان ملاّ محمد حسین تبریزی بهره گرفت. می‌گویند میرعماد روزی قطعه‌ای از خط خود را به ملا محمدحسین تبریزی نشان داد؛ استاد فرمود: "اگر چنین توانی نوشت بنویس وگرنه قلم فرو گذار." میر گفت: "خود نوشته‌ام". استاد روی او را بوسید و خط او را روی چشم گذارد و فرمود: "امروز استاد خوشنویسان هستی" و او را از شاگردی بی‌نیاز دانست.[۸]

میرعماد مدتها از روی آثار استادان دیگری همچون بابا شاه اصفهانی و سلطانعلی مشهدی بخصوص میر علی هروی مشق کرد و از میان هزاران خوشنویس که در مدت شش قرن قبل از وی خودنمائی کرده‌اند سرآمد همه شد و حدّ این هنر را به سر حد اعجاز و کمال آن رسانید و در این هنر به جائی رسید که رونق دیگر استادان را شکست.[۹]

میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهٔ فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشگریان شاه عباس، پیوست. پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در ۱۰۰۸ قمری به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که بر تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر می‌برد. از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان می‌شدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند. میرعماد نیز عریضه‌ای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد. شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند.[۱۰]

میر با توجه به‌اسامی شهرها که در قطعات و کتابهایی که نوشته آورده است و سندهای قدیمی، او به ‏حلب، دمشق، عثمانی و حجاز مسافرت کرده و احتمالاً به زیارت مکه معظمه نیز نائل شده‌است و در داخل ایران به اصفهان، قزوین، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر نموده است‏.[۱۱] میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق به‌وجود آورد. خط او به حدی متعالی شد که گفته می‌شود هنوز نظیری برایش سراغ نکرده‌اند. او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد. شاگردان بسیاری را آموزش داد و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت.

میرعماد از مقربان بارگاه شاه عباس بود و همین حسادت کسانی را برانگیخت. از جمله علیرضا عباسی (با رضا عباسی اشتباه نگیرید، آن یکی نقاش بود و این یکی خطاط) به بدگویی از میرعماد نزد شاه پرداخت و او را سنی مذهب معرفی کرد. میرعماد از چشم شاه افتاد و روز به روز با نیش و کنایهٔ بیشتری با شاه سخن گفت. خشم شاه عباس روزبه‌روز از کنایه‌های میرعماد و سعایت عباسی بیشتر شد و سرانجام مقصود بیک قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین را بر آن داشت که به معاونت اراذل و اوباش بر سرش بریزند و در تاریکی شب هنگامی که میر به حمام می‌رفت. او را بکشند.[۱۲] گفته می‌‍شود از آن‌جایی که میر مورد غضب شاه بود تا چند روزی کسی جرئت نداشت جنازه اش را جمع کند و به خاک بسپارد. سرانجام ابوتراب خطاط اصفهانی که از شاگردانش بود چنین کرد.

البته به دلایل مختلف از جمله هنردوستی شاه عباس و بلندطبعی علیرضا عباسی دخالت او در قتل میر را یک ‏افسانه بزرگ ساختگی دانسته‌اند که در هیچ یک از منابع قدیمی اشاره و ثبت نگشته‌است.[۱۳] وقتی خبر قتل میر به جهان منتشر شد موجب تاسف و تأثر هنرشناسان گردید. جهانگیر پادشاه هند نامه‌ای به شاه عباس نوشت که چرا میرعماد را به من ندادی که در مقابل به وزنش جواهر بدهم. [۱] مرگ میر به سال ۱۰۲۴ در شصت و سه سالگی زندگی‌اش اتفاق افتاد و مزار او اکنون در اصفهان است.

افزون بر آثار بی‌شمار که هر یک از مفاخر هنر ایرانی است و شاگردان بسیاری که در مکتب میرعماد مستقیم و غیرمستقیم تعلیم دیدند؛ از میر پسری بنام میرزا ابراهیم و دختری بنام گوهرشاد باقیماند که هر دو از خوشنویسان چیره دست بودند و پس از مرگ میر همراه بسیاری از خوشنویسان از جمله عبدالرشید دیلمی خواهرزاده و شاگرد میر جلای وطن کرده به هندوستان رفتند. [۱]

آثار

از میر عماد آثار خطی فراوانی به صورت مرقع یا «قطعات متفرقه» به جای مانده است که زینت بخش موزه‌های معتبر ایران و جهان و مجموعه‌های شخصی است. برخی از آثار او اکنون به موزهٔ خوشنویسی قزوین واقع در کاخ چهلستون منتقل شده‌اند.[۱۴] اخیرا به همت هنردوستان ایتالیایی و آمریکایی مجموعه نفیسی از آثار میرعماد حسنی چاپ شده است و به همت موزه متروپولیتن نیویورک در دسترس علاقه مندان خط ناب نستعلیق ایرانی قرار گرفته است. آثار میرعماد در «مرقع ‏سن‌پطرزبورگ» یعنی همان مرقع میرزا مهدی خان منشی نادرشاه، که احتمالاً در سالهای انقلاب ‏مشروطیت کتابخانه سلطنتی ایران آن را به روسها فروخته است، دیده می‌شود.[۱۵] این مرقع اخیرا به طور کامل چاپ شده و صفحاتی از آن به نام «کرشمه ساقی» در ایران انتشار یافته‌است. رساله بابا شاه اصفهانی نیز به خط اوست.

شاگردان

میرعماد شاگردان زیادی تربیت کرد. ازجمله معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به این افراد اشاره کرد:[۱]

افزون برآن اغلب خوشنویسان پس از میر تا به امروز، از روی آثار بجا مانده از او مشق کرده‌اند و به‌نوعی شاگرد او محسوب می‌شوند.

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ فضایلی
  2. وب‌گاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مبارکه
  3. مجله بخارا - نگاهی به کتاب احوال و آثار م

 

فروردین 90

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۳
فاصله گلناری

خوشنویسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی