زندگینامه امام موسی کاظم (ع)
نام: موسى بن جعفر.
کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.
آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب(ع).
نام مادر: حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق(ع) زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است».
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (ع)، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، بهوسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارونالرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مقابر قریش بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه. و چند ام ولد دیگر.
فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
الف) پسران
1. امام على بن موسى الرضا(ع). 2. ابراهیم. 3. عباس. 4. قاسم. 5. اسماعیل. 6. جعفر. 7. هارون. 8. حسن. 9. احمد. |
10. محمد. 11. حمزه. 12. عبد اللّه. 13. اسحاق. 14. عبیداللّه. 15. زید. 16. حسین. 17. فضل. 18. سلیمان. |
ب) دختران
1. فاطمه کبرى. 2. فاطمه صغرى. 3. رقیّه. 4. حکیمه. 5. ام ابیها. 6. رقیّه صغرى. 7. کلثوم. 8. ام جعفر. 9. لبابه. 10. زینب. |
11. خدیجه. 12. علیّه. 13. آمنه. 14. حسنه. 15. بریهه. 16. عائشه. 17. ام سلمه. 18. میمونه. 19. ام کلثوم. |
یکى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (س) که براى دیدار برادرش امام رضا (ع) عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و مَدْرس عالمان و مجتهدان شیعى است.
اصحاب ویاران :
تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم (ع) بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مىگردد:
1. على بن یقطین.
2. ابوصلت بن صالح هروى .
3. اسماعیل بن مهران.
4. حمّاد بن عیسى.
5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
6. عبداللّه بن جندب بجلى.
7. عبداللّه بن مغیره بجلى.
8. عبداللّه بن یحیى کاهلى.
9. مفضّل بن عمر کوفى.
10. هشام بن حکم.
11. یونس بن عبدالرحمن.
12. یونس بن یعقوب.
زمامداران معاصر:
1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).
2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).
3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).
4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).
5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).
6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).
امام موسى کاظم (ع) در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

رویدادهاى مهم :
1. شهادت امام جعفر صادق (ع)، پدر ارجمند امام موسى کاظم (ع)، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.
2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق (ع) و معارضه آنان با امام موسى کاظم (ع) در مسئله امامت.
3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق (ع)، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى کاظم (ع) و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق (ع) از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امامموسى کاظم (ع).
5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.
6. احضار امام موسى کاظم (ع) به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.
7. زندانى شدن امام موسى کاظم (ع) در بغداد، در دوران حکومت هادى عباسى.
8. مبارزات منفىِ امام موسى کاظم (ع) با دستگاه حکومتىِ هارونالرشید، در مناسبتهاى گوناگون.
9. سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى کاظم (ع) از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینى یحیى برمکى، وزیراعظم هارون.
10. دستگیرى امام کاظم (ع) در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشید، در سال 179 هجرى.
11. انتقال امام (ع) از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
16. مسموم کردن امام (ع) با خرماى زهرآلود، توسط سندى بن شاهک در زندان. 17. شهادت امام کاظم (ع) به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهک، در 25 رجب سال 183 هجرى.
18. انتقال پیکر مطهر امام موسى کاظم (ع) به جِسر بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارونالرشید.
19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیکر امام موسى کاظم(ع)، توسط مأموران حکومتى، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپارى در مقابر قریش بغداد.
ازوب جهان یکه نگار
تربیت یکی از مهمترین مقوله های مطرح و قابل توجه برای تحصیل کمالات روحانی و نفسانی می باشد که اهل بیت علیهم السلام نیز به آن بسیار سفارش نموده اند. مسئله تربیت از همان نوزادی و چه بسا از دوران بارداری آغاز می گردد. اگر بخواهیم اجتماعی سالم و امن داشته باشیم باید فرزندان خویش را درست تربیت کنیم تا جامعه ای سالم و با نشاط داشته باشیم. امامان معصوم ما برای هدایت صحیح ما در طی این طریق دستوراتی ارائه فرموده اند که ما را در این مسیر پُر فراز و نشیب دستگیری می کند. امام کاظم علیه السلام نیز جهت تربیت صحیح کودکان راهکارهایی توصیه فرموده اند که به برخی از آنان اشاره می نماییم.
پیوند عاطفى والدین و فرزندان از نشانههاى خداوند است؛ پیوند ناگسستنى و بى شائبهاى که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگى عاطفى فرزند به والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجود کودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان دورى از والدین را ندارد و هرگونه بى توجهى پدر و مادر به این وابستگى، مىتواند براى آینده کودک مشکل آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخى از والدین،- بى آن که ناگزیر باشند- ، فرزندان خود را به مهد کودک مىسپارند. هر چند مهد کودک بُعد اجتماعى شخصیت کودکان را پرورش مىدهد، اما هرگز پاسخگوى نیاز حیاتى کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خود را از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى کودک چنان مهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشستهاند، فاصله انداخت. امام کاظم (ع) مىفرماید:
" رسول خدا (ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهى فرموده است." (1)
وفاى به وعده، حتى در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت بیشترى برخوردار است. کودکان جز به تحقق وعده والدین نمىاندیشند، در وفاى والدین تردید ندارند و همواره به انتظار لحظه موعود مىنشینند.هرگونه تأخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها را مىآزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین مىانجامد. افزون بر این، چنین کردار ناپسندى غیرمستقیم درس پیمان شکنى به آنان مىآموزد. کلیب صیداوى نقل مىکند که، امام کاظم(ع) فرمود: "اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ... ؛ هنگامى که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید؛ همانا کودکان چنان مىپندارند که شما به آنها روزى مىدهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمىشود." (2)

نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکی هاست. هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب مىشود؛ اما هر چه زودتر فرزندان با آن آشنا گردند، سریع تر تحت الطاف الهى قرار مىگیرند و شتابان تر در راه کسب فضایل اخلاقى گام خواهند گذاشت.
انسانى که از کودکى با نماز آشنا و مأنوس شود، زودتر شیرینى عبادت و ارتباط با پروردگار را مىچشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمىپسندد. از بُعد اجتماعى نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیدگان پیوند مىدهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمىدارد. نماز در نوجوانى و قبل از تکلیف، تجربهاى شیرین و جذاب است و هنگام تکلیف، احساس سختى فرایض را از انسان دور مىسازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا مىساختند. امام کاظم(ع) فرمود: " مروا صبیانکم بالصلاة اذا کانوا سبع سنین ..."؛ هنگامى که فرزندانتان به سن هفت سالگى رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)
اسلام به پیشگیرى از گناه اهمیت بسیار مىدهد و براى از بین بردن زمینههاى گناه تأکید مىکند. رعایت حجاب، پرهیز از اختلاط زنان و مردان، کراهت سخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باب است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشى از برنامه پیشگیرى از گناهان است. امام کاظم (ع) می فرماید: " ... هنگامى که فرزندانتان به ده سالگى رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید." (4)
مسئولیت دادن به فرزندان از روش هاى مؤثر تربیتى است. مسئولیت، اگر متناسب با توان کودکان باشد و در انجام دادن آن یارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت مىکند و آنان را براى پذیرش و به انجام رساندن مسئولیت هاى بزرگتر آماده مىسازد. علاوه براین، کودکان احساس مىکنند که والدین براى آنها احترام قایلند و آنها را ناتوان نمىانگارند. پیشواى هفتم شیعیان، در فرصت هاى مناسب، به فرزندانش مسئولیت مىداد. سلیمان جعفرى مىگوید: "هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع) در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات بخوان. قاسم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام من خلقناه ...؛ رسید، برادرش وفات یافت." (5)
آن حضرت همچنین، هم زمان با وصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد) را در مسئولیت وصایت با امام هشتم(ع) همراه ساخت.
برخى از کودکان بسیار شلوغ، پُرتحرک و ناآرامند؛ به هر کارى دست مىزنند و چه بسا سبب آزار والدین مىشوند. برخى از والدین در برابر آنها موضع مىگیرند، لب به سرزنش مىگشایند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند؛ درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولاً طبیعى است وکسانى که در کودکى شلوغ و پرتحرک باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمت ببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از این دوره حساس و چه بسا طاقت فرسا مهیا سازند.
امام کاظم فرمود:" تستحب عرامه (6) الصبى فى صغره لیکون حلیما فى کبره؛ ... ما ینبغى ان یکون الا هکذا؛ سزاوار است فرزند در کودکى شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود؛ ... و جز این روا نیست. (7)
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولى متفاوت است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد هم پایه و همسان بى دلیل فرد یا افرادى را برتر به شمار آوریم؛ ولى تفاوت عبارت است از برترى شایستگان. در سیره تربیتى امام کاظم (ع) تبعیض ممنوع، و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینى به والدین را در دل کودکان مىپراکند. امام کاظم (ع) از پدرانش چنین نقل مىکند: مردى یکى از دو فرزندش را بوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا (ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بین آنها به مساوات رفتار نمىکنى؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پیشرفت فرزندان مىشود؛ زیرا حس رقابت سالم را در آنها تقویت مىکند. امام کاظم(ع) در مواردى میان فرزندانش تفاوت قائل مىشد. رفاعه از حضرت موسى بن جعفر(ع) پرسید: اى فرزند رسول خدا، مردى چند پسر دارد؛ آیا برتر شمردن یکى بر دیگران، درست است؟
امام (ع) پاسخ داد: "نعم، لا باءس؛ قد کان ابى(ع) یفضلنى على عبدالله"؛ بله، مانعى ندارد؛ زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم ترجیح مىداد. (9)
حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آن که از عباس کوچکتر بود، در سرپرستی صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
با امام کاظم علیه السلام در سایه قرآن

در دین شریف اسلام در مورد جمیع مسائل زندگی انسان، حتی ریزترین آن ها، دستورالعمل هایی ذکر شده است تا مبادا انسان نسبت به مسئله ای بی پاسخ و یا بدون راه بماند. اهل بیت علیهم السلام که قرآن ناطق هستند، مبیّن احکام و آداب دین اسلام می باشند. امام کاظم علیه السلام در باب آداب قرآن سخنان گهرباری فرموده اند که در اینجا به ذکر پاره ای از آنان می پردازیم.
عالم بزرگوار شیخ مفید (ره) مىنویسد:" آن حضرت دانشمندترین مردم زمانه اش بود و بیش از همه حافظ کتاب الهى و خوش صداترین آنان در قرائت قرآن بود. هنگام قرائت، آهسته و حزنآور مىخواند و مىگریست و شنوندگان هم گریه مىکردند، اهل مدینه او را « زین المجتهدین» مىنامیدند." (1)
در روایتى دیگر آمده است: ( و کانت قراته حزنا)؛ قرائت آن حضرت حزنآور بود. (2)
امام کاظم علیه السلام به ابرهه مسیحى فرمود:« با کتاب خودت چقدر آشنایى؟ پاسخ داد: به متن و تاویل آن آگاهم. هشام مىگوید: حضرت کاظم (ع) شروع کرد به قرائت انجیل، آنگاه ابرهه گفت:« حضرت مسیح این چنین مىخواند و جز او هیچ کسى چنین نخوانده است و از پنجاه سال پیش تا کنون در جستجوى چنین شخصیتى بودم.» و دراین هنگام، ابرهه توسط امام مسلمان شد. (3)

ترتیل یعنى حروف کاملاً ادا و بیان و وقوف رعایت گردد. حضرت کاظم (ع) مىفرماید: از پیامبراکرم درباره معناى « و رتل القرآن ترتیلا.»( مزمل/ 4) پرسیدند، در پاسخ فرمود: " بینه تبیانا ولا تنثره نثرالرهل ولا تهذه هذا الشعر، قفوا عند عجائبه و حرکوا به القلوب ولا یکون هم احدکم آخرالسوره. (4) ؛ قرآن را واضح و کاملا روشن بیان کن و حروفش را مانند رمل و شنهایى که باد یکباره مىپاشد بر روى هم نریز و آن را مانند شعرخوانى پشت سر هم و با شتاب مخوان، وقتی به شگفتی هاى قرآن رسیدی؛ بایستید و دلها را با آن تکان دهید و همت و نظر شما رسیدن به آخر سوره نباشد، ( یعنى به کیفیت بپردازید نه به کمیت.) (5)
آن حضرت در حدیثى از جد بزرگوارش نقل مىفرماید: خداى تعالى بخشنده است و جود و بخشش را دوست دارد و کارهاى عالى را دوست مىدارد و از کارهاى پست ناخرسند است. بزرگداشت سه گروه از احترام به جلال الهى است:
الف- ریش سفید مسلمان.
ب- امام عادل.
ج- آن کسى که حامل و تسلیم قرآن کریم است، به گونهاى که نه اهل غُلو است و نه از بار تکالیفش شانه خالى مىکند. (6)
على بن مغیره به امام کاظم (ع) مىگوید: پدرم از جد شما پرسید آیا رواست شبى یک ختم قرآن بخوانم؟
جد شما فرمود: هر شب. دوباره پرسید: آیا در ماه رمضان هم؟ جدّ شما فرمود: در ماه رمضان نیز.
و برنامه پدرم این بود که در ماه رمضان چهل بار قرآن را ختم مىکرد؛ و من نیز بیشتر از پدرم قرآن مىخوانم و گاهى کمتر از پدرم، کم و زیادیش بستگى دارد به اندازه فرصت و فراغت و یا کار و سرگرمى و نشاط و بیماریم و هنگام عید فطر، قرآن هایى که را که خوانده ام، یک ختمش را براى رسول اکرم (ص)، یکى براى على (ع)، یکى براى فاطمه (ع) و همچنین براى هر کدام از امامان هدیه می کنم. و از هنگامى که خدا این بینش و حال را به من عنایت کرده است و در سلک پیروان شما قرار گرفتهام، ثواب یک ختم را نیز به شما هدیه می کنم. آیا براى خودم نیز پاداشى هست؟ حضرت فرمود: پاداش تو آن است که در قیامت با آنها هستى، گفتم اللهاکبر، آیا چنین اجرى دارم؟ حضرت سه بار فرمود: بله. (7)
حضرت کاظم به مردى فرمود: آیا دوست دارى در دنیا بمانى؟ پاسخ داد: بله. امام پرسید: براى چه؟ گفت: به خاطر قرائت قل هو الله احد، آنگاه حضرت سکوت کرد و پس از زمانى فرمود: اى حفص! هر کس از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب نداند، در عالم برزخ آموزش داده مىشود تا خدا به واسطه آن درجه و مقامش را بالا ببرد زیرا درجات بهشت به قدر آیههاى قرآن کریم است. به قارى گفته مىشود: بخوان و بالا برو پس او مىخواند و بالا می رود.
حفص گوید: در عمرم کسى را که بیشتر از امام کاظم (ع) خدا ترس و به رحمت حق امیدوار باشد ندیدم و قرآن خواندنش همراه با حزن بود و گویا هنگام قرائت به شخصى خطاب مىکند. (8)

همچنان که امروزه، پرداختن به طرح و حل بسیارى از معماهاى قرآنى، وقت گیر، کم فایده و مایه غفلت از اهداف اصلى قرآن کریم است، در گذشته نیز مباحثى چون مخلوق بودن یا قدیم بودن قرآن، به صورت مشکلى جنجالى درآمده بود و مایه درگیرى و خونریزى ها و اتلاف وقت و... مىشد. هنگامى که به امام کاظم (ع) گفته شد که مردم در باره بعضی مسائل قرآن اختلاف دارند تا آنجا که برخى قرآن را مخلوق و بعضى غیر مخلوق مىدانند، فرمود: من آنچه را آنان مىگویند، نمىگویم ولى مىگویم:« انه کلام الله» قرآن سخن خداست. (9)
این روش و منش باید سرمشق امروز و همیشه ما باشد، که از مباحث نظرى بى فایده و مشکلآفرین بپرهیزیم.
سزاوار است که قارى به معنى و تفسیر هم توجه نماید، در فرمایشات امام کاظم (ع) مواردى از تفسیر آیات بیان شده است، مثلا « توبه نصوح» در آیه« یا ایها الذین آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحا» ( تحریم/77) را چنین تفسیرمىفرماید:" بنده به درگاه خدا توبه مىکند و دیگر برنمىگردد و توبه نمىشکند و به راستى که محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه حق، فریب خوردگان توبه کنندهاند." (10)
تفسیر واژههاى مشکل
در تفسیر«الذین هم عن صلاتهم ساهون» (ماعون/5) سهو در نماز را تضییع نماز مىداند. (11) و یا در تفسیر «الله الصمد» (توحید/ 2) مىفرماید:« الصمد الذى لا جوف له» (12)؛ صمد کسى است که تو خالى نیست؛ بدیهى است که اجسام همه تو خالى و داراى هسته مرکزى و پروتون هستند، و طبق این تفسیر صمد یعنى غیرمادى و غیر جسم.
شان نزول و یا روشنترین مصداق هاى برخى آیات، در سخنان امام بیان شده است؛ مثل مصداق «ماء معین» که منظور از آن غیبت امام زمان (عج) است. در این آیه از انسان سؤال شده:« قل ارء یتم ان اصبح ماوکم غوراً فمن یاتیکم بماء معین.» (ملک/30)؛ بگو: به من خبر دهید، اگر آب شما فرو رود، چه کسى آب روان برایتان خواهد آورد؟
و در توضیح « فجار» در آیه« کلا ان کتاب الفجار لفى سجین.»(مطففین/ 8) مىفرماید: " بد کاران و فاجران کسانى هستند که در حق ائمه علیهم السلام نافرمانى و برآنان قلدرى کردند. (13) گفتنى است که بیشترین تفسیرهاى آن بزرگوار در شرح آیههایى است که در اثبات امامت و رهبرى و یا بیزارى و مذمت منحرفان از امامت نازل شده است.
در معرفى مهم ترین مصداق منافقان، کسانى را نشان مىدهد که به ولایت حضرت على(ع) ایمان نمىآوردند، قرآن کریم مىفرماید:« هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند: ما شهادت مىدهیم که یقیناً تو رسول خدایى. خداوند مىداند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند...» (منافقون/13)
این به خاطرآن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند. از این رو بر دل هاى آنان مُهر نهاده شده و حقیقت را درک نمىکنند. امام (ع) مىفرماید: منظور منافقانى هستند که نخست به رسالت پیامبر(ص) ایمان آوردند و سپس به ولایت حضرت على(ع) وصى آن حضرت کفر ورزیدند.
ثواب تلاوت
در سخنان امام کاظم علیه السلام ثواب و آثار تلاوت بسیارى از آیهها و سورهها بیان شده که نمونههایى را مرور مىکنیم:
1- هر گاه از چیزى ترسیدى صد آیه از هر جاى قرآن که خواستى، بخوان، آنگاه سه بار بگو: اللهم اکشف عنى البلاء. (14)
2- نسیم رحمت الهى در هر روز جمعه هزار بار مىوزد، و به هر بندهاى هر چه از خدا بخواهد مىدهد پس هر که بعد از عصر جمعه صد بار سوره قدر را بخواند، خداوند آن هزار رحمت و همانند آن را به او مىبخشد. (15)
پىنوشتها:
1- ارشاد مفید، ص 235/ بحارالانوار، ج 48، ص 102.
2- کافى، ج 2، ص606، به نقل از مسند الامام الکاظم (ع)، ج 2، ص 11.
3- بحارالانوار، ج 48، ص 104.
4- بحارالانوار، ج76، ص63/ مسند الامام الکاظم(ع)، ج 2، ص 44.
5- مسند الامام الکاظم(ع)، ص 44، نقل از بحارالانوار، ج 92، ص 215.
6- بحارالانوار، ج 92، ص 184.
7- کافى، ج 2، ص 418/ مسند الامام الکاظم (ع)، ج 2، ص 98.
8- همان، ص606.
بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.
نجمه همسر امام:
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاکیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را که کنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.
نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى کرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص) را دید که به او فرمودند: «اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روى زمین باشد».
پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام کاظم (ع) فرمود: «پسرم! نـجـمـه بانویى است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیرکى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیکى کن».
ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى کرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند کرد و لب هاى مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى کرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مکرمه با تربیت گوهرى تابناک، ارزشى فراتر یافت.
فرزندان امام:
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته اند.
از به آینده امیدوار باشید