به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

وبلاگی درباره ی همه چیز ،عمومی- اجتماعی- جامعه- اخبار و...

۳۵ مطلب با موضوع «فرهنگی و هنری» ثبت شده است

از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می‏گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است. این مقاله به بررسی تطبیقی حجاب در ادیان مختلف می پردازد

فطری بودن پوشش: 
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. 

داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می‏کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است)، می‏خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش‏نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه‏اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آن‏گاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند؛ پس برگ‏های انجیر به‏هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند. . » بعد ادامه می‏دهد: «و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رخت‏ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید». (1) 

بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان‏اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسی از پوست بدیشان ارزانی داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛(2) 

آن‏گاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند. طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده‏اند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم دارای لباس بوده‏اند) بلافاصله خود را با برگ‏های درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی، حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ‏ها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکّر هر یک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می‏کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن‏ها ایجاد نشده است؛ بلکه انسان‏های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان‏ها، به طور فطری بدان گرایش داشته‏اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت‏ها و آیین‏های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیب‏های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ‏گاه به‏طور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش زن را در آن می‏بینیم. دقّت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بوده‏اند، بی‏نیاز می‏سازد و به خوبی اثبات می‏کند که حجاب در میان اکثر ملت‏های جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصی نداشته است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده‏اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب‏های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست. 

حجاب در شریعت زرتشت: 
«اَشو زرتشت» با توصیه‏ها و اندرزهای خود، کوشیده است تا پایه‏های حجابی را که زنان ایرانی به عنوان یک فرهنگ ملّی در ظاهر عرف خود رعایت می‏کنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجرای قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحراف‏های اخلاقی پنهان، بیمه کند. قسمتی از پند و اندرزهایی که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل می‏کنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالی و آموزش ریشه‏های «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطن، روشن‏تر شود. او می‏فرماید: * ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد. * ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ‏گاه گرد دروغ و خوشی‏های زودگذری که تباه کننده زندگی‏اند، نگردید؛ زیرا لذّتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده‏ای است که با شیرینی درآمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این‏گونه کارها زندگانی گیتی خود را تباه مسازید. * پاداش رهروان نیکی، به کسی می‏رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگری نخواهد بود. * فریب‏خوردگانی که دست به کردار زشت می‏زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولی زنان و مردانی که به اندرز و راهنمایی من گوش فرا می‏دهند، آرامش و خوشی زندگی بهره‏شان خواهد بود و سختی و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیک‏نامی جاودانی خواهند رسید. (3) 

و در کتاب «وَنْدی داد» این جمله به طور مکرّر آمده است: «کلام ایزدی است که کردار زشت را نابود می‏کند: از تو - ای مرد! - خواهش می‏کنم پیدایش و فزونی را پاک و پاکیزه ساز! از تو - ای زن! - خواهش می‏کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشی و شیر تو فراوان شود!». (4)در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیت‏های میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین می‏خوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده می‏کنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنان‏که روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است». دین زرتشت، بر سه اصل اساسیِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک می‏گویند: «یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دوری جوید». در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن». (5) 

حجاب در شریعت یهود: 
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نه‏تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته‏اند، بلکه به افراطها و سخت‏گیری‏های بی‏شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده‏اند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است: «گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را به‏وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می‏کردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می‏خواست وجود داشت. در بین این ملت‏ها وجه و کفّین (= صورت و کف دست‏ها) هم پوشیده می‏شد. حتی در بعضی از ملت‏ها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادتِ سفت و سخت درآورده بودند». (6)ویل دورانت، که معمولاً سعی می‏کند موارد برهنگی یا احیاناً تزیینات و آرایش‏های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می‏گوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می‏آراستند، لکن به آنها اجازه نمی‏دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می‏ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد». (7)او در توصیف زنان یهودی می‏گوید: «زندگی جنسی آنان علی‏رغم تعدّد زوجات، به طرز شایان توجّه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پُرزا، و امین بودند و از آن‏جاکه زود وصلت می‏کردند، فحشا به حدّاقل، تخفیف پیدا می‏کرد». (8)در کتاب مقدّس یهودیان، موارد متعدّدی یافت می‏شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پاره‏ای از آن موارد اشاره می‏گردد. 

پوشش کامل در مقابل نامحرم: 
در «سِفْر پیدایش» تورات، چنین می‏خوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: «این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‏آید؟». و خادم گفت: «آقای من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانید. (9) 

عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر: 
در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد؛ زیرا هر که این کُند، مکروه یهوه (خدای تو) است». (10) 

نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان: 
در «تورات» می‏خوانیم: «و خداوند می‏گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می‏روند و به ناز می‏خرام‏اند و به پاهای خویش، خلخال‏ها را به صدا می‏آورند * بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود * و در آن روز، خداوند زینت خلخال‏ها و پیشانی‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد کرد*و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان‏ها و تعویذها را* و انگشترها و حلقه‏های بینی را * و رداها و شال‏ها و کیسه‏ها را * و آینه‏ها و کتان‏های نازک و عمامه‏ها و بُرقع‏ها را * و واقع می‏شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهای بافته، کَلی و به عوض سینه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏های وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست». (11)در تورات، از چادر و برقع و روبنده‏ای که زنان با آن، سر و صورت و اندام خویش را می‏پوشانده‏اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» می‏خوانیم: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت». (12)در مورد عروس یهودا می‏خوانیم: «پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. بُرقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست». (13) 

لزوم پوشاندن سر از نامحرمان: 
ویل دورانت می‏نویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود می‏پرداخت، چنان‏که مثلاً بی‏آن‏که چیزی بر سر داشت به میان مردم می‏رفت، و یا در شارع عام نخ می‏رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می‏کرد، یا صدایش آن‏قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می‏نمود، همسایگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‏ای او را طلاق دهد. (14)او همچنین می‏نویسد: ... و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می‏شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. (15)در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النّقاب»، برای تأیید این‏که منشأ حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی(ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند. (16) 

حجاب در مسیحیت: 
همان‏طور که اشاره شد، ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلّی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می‏آمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این‏باره می‏گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه‏تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تأکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدّس محسوب می‏شد و حتی در کتاب «تاریخ تمدن» آمده است که: ازدواج در سن بیست سالگی اجباری بود؛ اما از دیدگاه مسیحیت که تجرّد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه‏ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است. در این ارتباط، نگاهی به «انجیل» می‏اندازیم: «... و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مُزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رخت گران‏بها* بلکه چنان‏که زنانی را می‏شاید که دعوای دینداری می‏کند به اعمال صالحه *... ». (17)«همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد * چون‏که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند * و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلّی شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسدِ روح حلیم و آرام که نزد خدا گران‏بهاست * زیرا بدین‏گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکّل به خدا بودند، خویشتن را زینت می‏نمودند و شوهران خود را اطاعت می‏کردند * مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا می‏خواند و شما دختران او شده‏اید». (18)همچنین درباره وقار و امین بودن زن می‏خوانیم: «و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین». (19)در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید؛ زیرا شهوت را در قلب می‏رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخصِ نگاه کننده کافی است. (20) 

حجاب

حواریون و پس از آنها پاپ‏ها و کاردینال‏های بزرگ که دستورهای دینی آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم‏الاجرا شمرده می‏شد، با شدّتی هرچه تمام‏تر زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش‏های جسمی فرامی‏خوانده‏اند. دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن در کتاب «زن و آزادی» پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید «کلمنت» و «ترتولیان»، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو می‏کند: «زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، الّا آن‏که در خانه خود باشد؛ زیرا فقط لباسی که او را می‏پوشاند، می‏تواند از خیره شدن چشم‏ها به‏سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتّی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد؛ زیرا برای بینندگان خطرناک است». (21)تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان می‏دهد که حجاب در بین زنان، کاملاً رعایت می‏شده است. «براون و اشنایدر»، در کتاب «پوشاک اقوام مختلف»، برخی از تصاویر مربوط به زنان مسیحی را آورده‏اند که نشان می‏دهد همگی آنها دارای لباسی بلند و پوشش سر می‏باشند. (22)

حجاب در شریعت اسلام: 
اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کامل‏ترین دین است و برای همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هدیه الهی» معرفی نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریطهایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حدّ و مرزی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است. در حجاب اسلامی، سهل‏انگاری‏های مضر و سختگیری‏های بی‏مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن‏گونه که غرب تبلیغ می‏کند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده‏نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست؛ بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد. با توجّه به غریزه قدرتمند جنسی، احکام و دستورهای اسلام، تدابیری است که خداوند برای تعدیل و رام‏کردن و همچنین ارضای صحیح این غریزه، تشریح فرموده است. 

حجاب در قرآن کریم: 
در قرآن کریم، آیاتی چند به طور صریح، در مورد وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طی آیه مفصّلی آمده است: «... و به مردان مؤمن بگو که چشم‏های خود را فروپوشند و نیز دامان خویش را، که برای ایشان پاکیزه‏تر است. همانا خداوند به آنچه انجام می‏دهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشم‏های خود را فرو پوشند و عورت‏های خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت‏های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت‏های خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، و یا کودکانی که از امور جنسی بی‏اطلاع‏اند (غیر ممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینت‏های پنهانشان آشکار شود. و همگی به‏سوی خداوند بازگردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید». (23)همچنین در سوره احزاب آمده است: «ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حُریّت شناخته شوند و مورد آزار و تعرّض هوسرانان قرا نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است». (24)«ای زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنا براین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن‏که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین،(برای نامَحرمان) آرایش و خودآرایی نکنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید». (25) 

حجاب در روایات: 
پیامبر گرامی اسلام(ص) و معصومین(ع) علاوه بر تأکیداتی که بر رعایت حجاب داشته‏اند، با ارائه دستورالعمل‏هایی، جامعه اسلامی را به‏سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته‏اند که در این قسمت، برخی از آنها را نقل می‏کنیم. 

پرهیز از پوشش بدن نما و نازک: 
روزی، اسماء - که خواهر زن پیامبر بود - ، با جامه بدن‏نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود: ای اسماء! زن، وقتی به حدّ بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست‏ها». (26) 

نهی از آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه: 
پیامبر، در ضمن حدیثی، نهی فرمودند از این‏که زن، برای دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: «اگر برای غیر شوهر، خود را آرایش نمود، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند». (27) 

پرهیز زنان از شبیه ساختن خود به مردان: 
پیامبر(ص) فرمود: خداوند، مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرار می‏دهند، نفرین کرده است». (28)امام باقر(ع) نیز، در ضمن حدیثی فرمودند: «جایز نیست که زن، خود را شبیه مرد نماید؛ زیرا پیامبر، مردانی را که مشابه زنان می‏شوند و همچنین زنانی که خود را شبیه مردها قرار می‏دهند، نفرین کرده است». (29)در قرآن و روایات، علاوه بر دستورهایی که در مورد حفظ حجاب زنان آمده است، مسئولیت‏هایی نیز به مردان واگذار شده است که ذیلاً به آنها اشاره می‏گردد: 

عفّت نسبت به زنان مردم: 
پیامبر فرمود: 

«نسبت به زنان مردم، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند». (30)دوری از چشم‏چرانی‏از امام صادق(ع) نقل شده که می‏فرماید: «چشم چرانی، تیری است مسموم از تیرهای شیطان؛ چه بسا، نگاهی که حسرت‏های طولانی را درپی دارد». (31) 

در نگاه فقیهان و دانشمندان مسلمان: 
همان‏طور که اشاره شد، حجاب، از ضروریات اسلام است و تمام فِرَق اسلامی، آن را واجب می‏دانند، و در این‏که زنان باید به هنگام ادای نماز و در حضور مردان بیگانه، موی سر و تمامی اندام خود را به استثنای صورت و دست‏ها (از مچ به پایین) بپوشاند، اتفاق نظر دارند؛ البته شافعیان و برخی از علمای شیعه پوشاندن صورت را نیز در حضور بیگانگان، لازم شمرده‏اند. پایان این نوشتار را به پرسشی از امام خمینی(ره)، در مورد حجاب و حد آن، و پاسخ ایشان، که می‏تواند نشانگر نظرات دانشمندان مسلمان باشد، اختصاص می‏دهیم: آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانی که به این دستور الهی مخصوصاً در جامعه اسلامی بی‏اعتنایی می‏کنند، چه حکمی دارند؟اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن، حکمِ منکر ضروری را دارد و منکر ضروری، محکوم به کفر است، مگر این‏که معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست. حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست؟ برای این منظور، لباس آزاد و شلوار و روسری کفایت می‏کند؟ و اصولاً چه کیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت و دست‏ها تا مچ، از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانعی ندارد؛ ولی پوشیدن چادر، بهتر است و از لباس‏هایی که توجّه نامحرم را جلب کند، باید اجتناب شود. (32) 
حجاب
بررسی نهایی 

از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط می‏گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدّت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می‏شده است؛ درحالی‏که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره‏گیری کامل زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنی که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدّس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است. بنابراین، نه‏تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریط هایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است. 

 

پوشش کامل در مقابل نامحرم:

در «سِفْر پیدایش» تورات، چنین می‏خوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: «این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‏آید؟». و خادم گفت: «آقای من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانید. (9)

عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر:

در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد؛ زیرا هر که این کُند، مکروه یهوه (خدای تو) است». (10)

نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان:

در «تورات» می‏خوانیم: «و خداوند می‏گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می‏روند و به ناز می‏خرام‏اند و به پاهای خویش، خلخال‏ها را به صدا می‏آورند * بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود * و در آن روز، خداوند زینت خلخال‏ها و پیشانی‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد کرد*و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان‏ها و تعویذها را* و انگشترها و حلقه‏های بینی را * و رداها و شال‏ها و کیسه‏ها را * و آینه‏ها و کتان‏های نازک و عمامه‏ها و بُرقع‏ها را * و واقع می‏شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهای بافته، کَلی و به عوض سینه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏های وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست». (11)در تورات، از چادر و برقع و روبنده‏ای که زنان با آن، سر و صورت و اندام خویش را می‏پوشانده‏اند، صریحاً نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» می‏خوانیم: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت». (12)در مورد عروس یهودا می‏خوانیم: «پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. بُرقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست». (13)

لزوم پوشاندن سر از نامحرمان:

ویل دورانت می‏نویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود می‏پرداخت، چنان‏که مثلاً بی‏آن‏که چیزی بر سر داشت به میان مردم می‏رفت، و یا در شارع عام نخ می‏رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می‏کرد، یا صدایش آن‏قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می‏نمود، همسایگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه‏ای او را طلاق دهد. (14)او همچنین می‏نویسد: ... و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می‏شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند؛ لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. (15)در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النّقاب»، برای تأیید این‏که منشأ حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی(ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند. (16)

حجاب در مسیحیت:

همان‏طور که اشاره شد، ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلّی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می‏آمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این‏باره می‏گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه‏تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تأکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدّس محسوب می‏شد و حتی در کتاب «تاریخ تمدن» آمده است که: ازدواج در سن بیست سالگی اجباری بود؛ اما از دیدگاه مسیحیت که تجرّد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه‏ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است. در این ارتباط، نگاهی به «انجیل» می‏اندازیم: «... و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مُزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رخت گران‏بها* بلکه چنان‏که زنانی را می‏شاید که دعوای دینداری می‏کند به اعمال صالحه *... ». (17)«همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد * چون‏که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند * و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلّی شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسدِ روح حلیم و آرام که نزد خدا گران‏بهاست * زیرا بدین‏گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکّل به خدا بودند، خویشتن را زینت می‏نمودند و شوهران خود را اطاعت می‏کردند * مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا می‏خواند و شما دختران او شده‏اید». (18)همچنین درباره وقار و امین بودن زن می‏خوانیم: «و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین». (19)در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید؛ زیرا شهوت را در قلب می‏رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخصِ نگاه کننده کافی است. (20)

 

 


1. تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6 - 8 و 20 - 21. 2.

2. سوره اعراف، آیه 22. 3.

3. یسنا، ص 53، پندهای 5 - 8 به نقل از: آموزش‏های زرتشت پیامبر ایران، رستم شهرزادی، انجمن زرتشتیان، آبان 76. 4.

4. وندی داد، ص 275، بند 10.

5. سال‏نمای 1372، انجمن زرتشتیان تهران، ص 10.

6. حجاب در اسلام، ابوالقاسم اشتهاردی، ص 50.

7. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 62.

8. همان، ص 63.

9. سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65. به گفته مرجع مذهبی یهودیان ایران «خاخام اوریل داودی»، منشأ و وجوب حجاب در شریعت یهود، مستند به همین فقره است.

10. تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5.

11. تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره 16 - 26.

12. تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 - 10.

13. تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15.

14. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 12، ص 30.

15. همان، ص 31. 

 

معنای لغوی حجاب دارای برداشت ‌های متفاوتی می ‌باشد اما در حال حاضر در بین مفسران و دانشمندان اسلامی و اجتماعی حجاب فقط به معنای پوشش مخصوص زنان استعمال می‌ شود. حجاب میوه عفاف و عفاف ریشه حجاب است. 
در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنین ذکر مى‌کند که: ذَلِکَ أَدْنَى أَن یعْرَفْنَ فَلَا1.

در این که حرمت و شخصیت زن، به عنوان یک گوهر گرانبها باید در حرز باشد جای هیچ ‌گونه تردید نیست، حساسیت های زن به لحاظ جذابیت هایی که دارد ایجاب می ‌کند که طبق یک سنت تکوینی که در آفرینش موجود است در حجابی قرار گیرد که مانع از طمع و آرزوهای پست دیگران باشد این پیام قانون آفرینش است که موجودات لطیف را در حصاری از پاکی ‌ها حفظ سازیم لذا قرآن حجاب را نحوه‌ای از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن می ‌داند که مبادا دل‌ های مریض او را وسیله‌ای جهت نیل به اهداف شوم خود بدانند، چرا که با حضور زن در جامعه، برخورد جنسیتی حذف و برخوردهای فیمابین زن و مرد، انسانی می ‌شود، یعنی هر دو دارای مقام و منزلت یکسانی هستند که مسئولیت‌ های آنان بر اساس تفاوت ‌های روحی و جسمی ایشان تعریف می ‌شود و اساساً حجاب آمد چون حضور اجتماعی زن در قاموس خداوند منع نشده بود و حجاب زمانی نیاز است که حضور در بین نامحرم مطرح باشد. 
پوشش یکی از خواسته ‌های فطری انسان است که با توجه به داستان آدم نبی(ع) و حوا اثبات می ‌شود، آن قسمت از داستان که پوشش آن ها، به واسطه خطایی که از آنان سر زده بود محو شد و آنان نیز به سرعت با برگ درختان، خویش را پوشاندند مؤید این سخن است. 
یکی از امتیازات بشر در مقایسه با حیوانات پوشش می‌ باشد که با توجه به ویژگی ‌های جسمانی و غرایز و استعداد های او امری لازم است، حجاب یعنی پوششی که کرامت، عفت و وقار زنان و دختران را تضمین کند و هر چیزی که این نظر را تأمین کند حجاب است. 
امام علی(ع) می‌ فرماید: فان شده الحجاب ابقی علیهن. 
همانا حجاب و پوشش کامل، زنان را سالم تر و پاک تر نگاه خواهد داشت 2 
یکى از نکات اساسى که زمینه‌اى براى عمل بـه احکام است، شناخت جـایگاه هر چیز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى که خداوند متـعال در جاى جاى آن دیده شود و ارتـبـاط اشیاء و اعمال بـا خداوند بسیار مشهود باشد و با درک این ارتباط و حضور، بسیارى از مشکلات زندگى بشر حل مى ‌شود. هدف اصلی تشریع احکام در اسلام رسیدن به مقام قرب الهی است که این حاصل نمی ‌شود جز به تزکیه و تهذیب نفس و تقوا پیشگی، و مگر نه این که خداوند فرمود: ان اکرمکم عند ا… اتقیکم 3 
از خروجی ‌ها و نتایج اتخاذ تقوا در درون و تسری آن به اعمال، مقوله حجاب می ‌باشد و اگر به معنای عام هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم حجاب دارای اقسام متفاوتی می ‌شود مانند حجاب ذهنی و روحی که مصادیقی مثل اعتقاد به معارف اسلامی را شامل می‌ شود که از لغزش ‌ها و گناهان روحی مانند کفر و شرک جلوگیری می‌کند، حجاب در چشم4، گفتار5، رفتار6 و پوشش و غیره نیز سفارش شده است. 
قرآن کریم انسان‌ ساز است و زن نیز انسان‌ ساز. وظیفه زن ‌ها انسان ‌سازی است، اگر زن ‌های انسان‌ ساز از ملت گرفته بشود ملت ‌ها به شکست و انحطاط گرفتار خواهند شد.7 
یکی از اهداف مقدس دین اسلام ایجاد یک جامعه سالم و مدینه فاضله‌ای از نیکی ‌ها است و سلامت جامعه منوط به سلامت بانوان است بانوانی که مادر فضیلت‌ ها و ارزش ‌ها هستند.

«حق»، بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده‌ ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آن ها فراتـر از زمان ها و مکان ها و اشخـاص و ادیان است. حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد، نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى ‌بـاشـد. همه این ها اگر رضایت بـدهند، قرآن راضى نخواهد بـود، چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق‌الله مطرح است. لذا کسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از این که قـرآن کـریم مى ‌گـوید: هر گـروهى، اگـر راضـى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید، معلوم مى ‌شود عصمت زن حق الله است. 8 
حـضرت رسول(ص) مى‌ فرماید: ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان یقوم بها العبـاد و ان نعم الله اکثـر من ان یحـصیها. 
حـقوق خـداوند متعال بـزرگ تـر از آن است که تـوسط بـندگان ادا شود و نعمت هاى خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید.9 
حضرت على(ع) مى‌ فرماید: لکنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان یطیعوه 
ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.10 
اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست، ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى‌ شود. حجاب که امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یکى از احـکام ضرورى دین آن را واجب کرده است، بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است که بـر بـندگان نهاده است و هر انسان باورمندى باید تعبداً و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... این حد و حق الهى را ادا کند
. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى ‌توانند اطاعت را که روح و پیام اصلى عبادات بشر اسـت، اثـبـات کنند و در زمره اطاعـت ‌کنندگان الهى قـرار گیرند.

پی نوشت ها: 
1- احـزاب/ 59. 
2- نهج البلاغه/ نامه 31. 
3- سوره حجرات/ آیه 13 
4- سوره نور/ آیات 30 و 31 
5- سوره احزاب/ آیه 32 
6- سوره نور/ آیه 31 
7- خطاب امام به بانوان قم(12/11/58) 
8- آیت‌الـلـه جـوادى آملـى/ زن در آینه جـلال و جـمال/ ص425. 
9- علامه محمدباقر مجلسى/ بحارالانوار/ ج77/ ص76. 
10- نهج‌البلاغه/ خ 214

درباره حجاب

وقایع آموزنده

داستانهایی از حجاب

قربانی عشق دروغین

جسد نیم‌سوختة پیدا شده در پارک جنگلی گلشن متعلق به دختر جوانی است که پس از شکست در عشق دست به خودکشی زده است.

ماموران در تحقیقات خود پی بردند که قربانی حادثه از یک سال قبل با پسر دانشجویی از بستگان خود آشنا شده و به عقد او درآمده بود، اما هنوز زندگی مشترم خود را شروع نکرده بودند. در ادامه تحقیقات، خواهردختر جوان، آخرین نامه‌ای که از او مانده بود را در اختیار پلیس قرار داد.

در این نوشته دختر جوان ادعا کرده بود پس از عقد با دانشجوی جوان از او باردار شده ولی چون نامزدش حاضر به تشکیل مشترک نشده، بچه را سقط کرده است. از سوی دیگر به خاطر شرایط به وجود آمده و شکست در عشق، دیگر حاضر به زندگانی نیست و به حیات خود خاتمه می‌دهد.

 

سخن آموزندة زلیخا

قرآن کریم جهت پرورش و تربیت پیروان خود، به نمونه‌های گوناگونی در این خصوص تصریح می‌فرماید؛ از جمله این که: برادران یوسف از روی حسد و به هدف از بین بردن محبوبیت یوسف خردسال نزد پدر و افزایش محبوبیت خویش توطئه کرده و او را از دامن پرمهر پدر خارج و در دل چاه افکندند.

اما خداوند روی پاکی دل و جمال باطن یوسف، مشیت و اراده‌اش تعلق گرفته که او را عزیز و محبوب دل‌های مردم حتی کاخ‌نشینان گرداند؛ از این رو به وسیلة همان نقشه سوء، زمینه عزت و عظمت و محبوبیت وی را فراهم ساخت، او را در یکی از قصرهای سلطنتی و سرشار از نعمت‌ها جا داده و عزیز و محبوب اهل قصر نمود.

گرچه زندگی رؤیایی قصرنشینان روح پاک او را آزرده می‌ساخت اما وی که راضی به قضا و قدر الهی بود، همواره در این فصل از زندگی جدیدش مشغول خودسازی و تهذیب نفس بود تا این که قدم نهادن به سن بلوغ و نوجوانی، از جهت صورت و سیرت آراسته‌تر و کامل‌تر گشت؛ به گونه‌ای که برای بانوی کاخ هیجان‌انگیز و دلرباتر گردید. وی که اسیر پرستش و اطاعت بت نفس بود و دلش بهره‌ای از ایمان به خداوند و محبت او و ترس از عذاب قبر و قیامت نداشت، لذا آن نقشه غیرعفیفانه را طرح کرد و دامی برای یوسف گسترانید که با احساس حضور یوسف در پیشگاه الهی و پناهندکی دامن لطف او، این توطئه غیرانسانی نافرجام ماند.

همسر عزیز مصر که در عشق حیوانی شکست خورده و آبرو و حیثیت خود را در معرض خطر می‌دید و از طرفی حس انتقام‌جویی وی شعله‌ور شده بود، اقدام به مکر دیگری کرد و با قیافه به جانبی، یوسف عفیف را نزد همسر خویش مجرم و گنه‌کار و خود را بی‌گناه و پاک جلوه داد تا از عذاب رسوایی و عواقب زیبانبار آن در امان باشد، هر چند موجب بدنامی و ذلت معشوق خویش گردد.

اما افراد با معرفت و ایمان که جز به خداوند اعتماد و توکل ندارند، هیچ گاه از مرز حقیقت و صداقت پا بیرون ننهاده و در این راه از هیچ چیز و کسی جز خدای سبحان پروا ندارند، لذا یوسف با آن چهره نورانیش با کمال شهامت و صداقت، پرده از روی حقیقت برداشت و لطف ویژة الهی که همواره شامل حال عفیفان و پرهیزکاران می‌شود نیز مشمول او گشت و بانوی کاخ را رسوا ساخت؛ به گونه‌ای که عزیز مصر یک سخن تاریخی برای همه عصرها گفت تا هشداری برای تمام زنان هوسباز و پند و عبرتی برای عبرت‌جویان باشد:

این از نیرنگ شما زنان است که به راستی نیرنگ شما زنان بوالهواس بزرگ است.

بدین ترتیب یوسف قهرمان عفت و تقوا از آن امتحان بسیار سخت و سفید روسفید بیرون آمد در حالی که خداوند شکور او را عزیزتر کرده و علم تعبیرخواب را به عنوان پاداش دنیوی به او آموخت.

از آن جا که این گونه رازها خصوصاً در میان قصرنشینان پنهان نمی‌ماند، سرانجام از درون قصر به بیرون رفته و به گوش زنان اعیان شهر و قصرنشین رسید و زبان به ملامت گشودند؛ به همین جهت همسر عزیز مصر ضیافتی با حضور آنان تشکیل داد و ضمن موجب نشان دادن دلباختگی خود به بردة کنعانی-یوسف- با زنان سلطنتی هم‌دست شده و برای تسلیم ساختن یوسف با تمسک به اهرم‌های ترغیب و تشویق، ملامت و سرزنش، فشار و تهدید به زندان و تبدیل عزت او به خواری، دام خطراکی را سر راهش نهادند.

اما وی که قلبش مملو از معرفت و ایمان و عشق به معبود بی‌همتا بود، با تضرع به پیشگاه خداوندو دراز کردن دست استمداد به درگاه او گفت: پروردگارا زندان نزد من محبوبتر است از آن چه زنان مرا بدان می‌خوانند و اگر نیرنگ آنها را از من دور نکنی، به آنها متمایل گشته و از جاهلان می‌گردم.

یعنی حاضر به رفتن زندان و تحمل مشکلات و سختی‌های آ ن هستم، اما هرگز تن به ذلت اسارت هوس و شهوت، جهل و بی‌خردی نمی‌دهم. زندان گرچه جسم و سختی بدن است، اما چون مایة حفظ ‌آزادی روح و بهداشت جسم و روان و خشنودی و تقرب الهی است لذت بخش می‌باشد. ضمن این که محیط خلوتی برای عبادت و فراغت بیشتر برای تهذیب و موقعیت مناسبی برای ارشاد و هدایت مجرمان زندانی خواهد بود. قرآن مجید می‌فرماید:

پروردگارش دعای او را مستجاب نمود و مکر زنان را از او برگردانید، چرا که او شنوا و داناست- و به درخواست دعا کننده واقعی ترتیب اثر می‌دهد.

آری عشقی که راستین نبوده و از هوس و خودخواهی باشد عاشق غافل را وامی دارد که در شرایط بحرانی و هنگام عمل نکردن معشوق بر وفق مراد وی، او را با حربة دروغ و تهمت، بدنام و به سیاه چال زندان بیندازد و این موضوع و نظایرش در همه عشق‌های دروغین ناشی از دل باختگی در برابر جاذبه‌های زودگذر ظاهری و خودباختگی در مقابل امور شهوانی، وجود دارد و این حقیقتی است برای کسانی که از عبر‌ت‌ها درس می‌آموزند.

از آن جا که سنت ثابت و همیشگی مدیر و مدبر هستی برآن است که بندگان پاک خود را در توطئه‌های بداندیشان که در عین حال آزمایش‌های الهی است، پرورش داده و به کمالات انسانی و معنوی برساند و از سوی دیگر نقشه‌های خائنانه را به مرور زمان بر ضد خود معاندان به ثمر نشاند، هرچند برهه‌ای از زمان به حسب ظاهر موفق جلوه کنند، از این رو پس از توفق چندین ساله یوسف پاکدامن درزندان و صلابت و رشد بیشتر روحی او در سایة عبادت و تهذیب نفس و تحمل سختی‌ها و رسیدن به بلندای مقام انسانیت، زمینة وصول به مقام شامخ نبوت برای وی فراهم گردید.

برهمین اساس خداوند قادر او را در پرتو القای یک رؤیای صادقانه درخواب پادشاه و تعبیر کردن یوسف، از زندان خارج کرد؛ در حالی که نعمت با عظمت علم و حکمت، رسالت و پیامبری را به او عطا نمود و پس از اعتراف زنان مصری و بانوی کاخ به پاکی و عظمت یوسف، او را به پست خزانه‌داری و سپس فرمان‌روایی و پادشاهی مصر رسانید، آن چنان پادشاهی که نظیری نداشته و تا به حال نیز تحقق نیافته است.

پس هرگز خورشید حق و حقیقت برای همیشه در پس ابر تیرة باطل پنهان نخواهد ماند بلکه با پایان یافتن امتحان الهی، ابر تیره کنار رفته و رخ تابناک حق‌جویان آشکار می‌گردد.

بدین ترتیب حضرت یوسف در پرتو عفاف و بندگی خداوند و رهایی از بردگی نفس، در آسمان و زمین عزیزتر و محبوب‌تر گشت و نام مبارکش در تاریخ و قرآن به عظمت ثبت شده

و از وی به عنوان قهرمان عفت وانسانیت والگوی پاکی وبندگی یاد شده است. این است عاقبت تقوا و خویشتن‌داری در برابر گناهان و شهوات (والعاقبه للمتقیم).

در مقابل، بانوی قصر را در اثر اسارت نفس و تسلیم در برابر تندباد هوس به یک زن ذلیل و بدبخت تبدیل کرد. او که درنقشه‌ها و کردارهای ناهنجار و عشق هوس‌آلود خویش گرفتار بدترین شکست‌ها شده و بزرگ‌ترین ضربه‌ها به شخصیت افسانه‌ای و زندگی رؤیایی وی وارد کرده بود، اما سرانجام این شکست‌ها موجب تنبیه و بیداری او شد و با یک احساس گناه و شرمسازی توام با ندامت و پشیمانی، به درگاه ربوبی توبه نمود.

از این رو، هنگامی که همسرش مرده و خود نیز محتاج و نیازمند شده بود، به سوی حضرت یوسف رفت و با مشاهده جاه و عظمت او، از عمق جان بدو گفت:

الحمدلله الذی جعل العبید ملوکا بطاعته و جعل الملوک عبیدالمعصیته؛ حمد و ستایش خدای را که بردگان را به خاطر اطاعت فرمانش ملوک ساخت و ملوک را به دلیل نافرمانی و معصیت برده گردانید.

حضرت پرسید: حاجت تو چیست؟ گفت: از خداوند بخواه که جوانی مرا برگرداند یوسف بزرگوار نیز دعا کرد و مستجاب شد، آن‌گاه با او ازدواج کرد در حالی که وی دوشیزه بود.

آری آن عواقب زیان بار گناه و نافرمانی حق و این نتایج سودمند توبه و بازگشت به رحمت حق. و این پند برای کسی که بخواهد عبرت بگیرد کافی است.

با حجاب

قرآن کریم پس از بیان برکات ارزنده اطاعت و محبت خداوند و زیباسازی باطن و تسلط برغریزة جنسی و تمایلات نفسانی، و پاداش‌ها و مقام منیعی که در این راستا متوجه حضرت یوسف(ع) گشت، به جهت این که توهم نشود اینها اختصاص به او داشته، می‌فرماید:

(وکذلک نجزی المحسنین)؛ ما این گونه همه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.

و باز می‌فرماید:

(نصیب برحمتنا من نشاء و لا نضیع اجر المحسنین)* و لاجر الاخره خیر للذین امنوا و کانوا یتقون)؛ ما رحمت ویژه خود را به هر کس بخواهیم- و او را لایق و شایسته بیدانیم- می‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم، اما پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آورده و باتقوا و پارسا باشند بهتر است.

مواهبی که اصلاً قابل مقایسه با نعمت‌های این جهان نیست و به فرمودة پرودگار عالم:

(فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یعملون)؛ هیچ کس نمی‌داند که چه پاداش‌های مهمی که مایة خنک شدن و روشنی‌بخش چشم‌هاست برای آنها نهفته شده، این جزای اعمالی است که انجام می‌دادند.

اما متاسفانه بیشتر مردم از این حقیقت بی‌خبر و غافلند با این که خداوند متعال آن را مکرر با تعبیرهای مختلف گوشزد فرموده از جمله:

(من یتق الله یجعلب له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه...)؛ هرکس از خدا پروا کند، برای او راه بیرون شدن [از هر دشواری و اندوهی] پدید آرد. و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد و هر که برخدا توکل کند، خدا او را بسنده است.

 

جان باختن زن خودنما در دام یک توطئه تجاوز

مرد جوانی با حالت نگرانی به گونه‌ای که کنترل خود را از دست داده بود به نیروی انتظامی مراجعه و اظهار داشت همسرم به طرز فجیعی در منزل کشته شده است. مامورین سریع در محل حادثه حاضر و مشاهده نمودند خانمی در حالی که لباس‌هایش پاره‌پاره شده با ضربات کارد از پا درآمده است. تحقیقات از همسایگان و شوهر وی و هم چنین اثربرداری آغاز شد، نهایتاً مامورین متوجه شدند که از مدت‌ها قبل توسط یکی از جوانان محل برای این زن-مقتول- مزاحمت‌هایی صورت می‌گرفته است.

در این خصوص پس از بررسی‌های غیرمحسوس مامورین، جوان مذکور را به عنوان مظنون بازداشت و تحت بازجویی قرار داده که وی پس از دروغ‌گویی‌های مکرر تسلیم شده و با گریه و زاری و استمداد از مأمورین جهت کمک، پرده از روی حقیقت بر می‌دارد و اظهار می‌دارد:

ماجرا از آن جا آغاز گردید که این زن از لحاظ ظاهری با وضع نامناسبی در محل رفت و آمد می‌نمود که من با مشاهدة او تحریک شده و چندین بار سر راه او حاضر و قصد برقراری ارتباط با وی داشتم که با محالفت شدید او روبه‌رو می‌شدم و در نهایت یک روز که شوهرش از منزل خارج گردید من از دیوار وارد منزل شده و قصد انجام عمل منافی عفت داشتم که وی مقاومت نموده و با من درگیر شد.

در آن لحظه که به هیچ چیز جز دسترسی به او فکر نمی‌کردم وقتی با این وضعیت مواجه شدم لحظه‌ای حالت جنون به من دست داد، لذا داخل آشپزخانه شده و کاردی برداشتم و او را با چند ضربه از پای درآوردم.

 

 

حجاب مادر پاکیهاست.

حجاب تلالو شبنم بر چهره گل

حجاب مظهرعفاف است.

 ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجان

حجاب دژوقلعه ای برای پاسداری از گوهر عفاف است.

اس ام اس عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/اس ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجان

حجاب یعنی حیا وجوانمردی وشرف و آزادگی وبصیرت.

اس ام اس عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/اس ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجان

حجاب ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو وشرف، ب= بندگی.

اس ام اس عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/اس ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجان

حجاب یعنی حریت و آزادگی و افتخار وبندگی.

حجاب برای زن تاج بند گی خداست.

اقتدارزینب به حجاب او بود.

اس عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/اس ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجان

هیچ کس نمی داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.(حضرت فاطمه «س»)

عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/ پوشش و حجاب

تبیان زنجان

زن با حجاب همچون مرواریدی در صدف است.

اس ام اس عفاف و حجاب/پیامک روز عفاف و حجاب/اس ام اس پوشش و حجاب

تبیان زنجانتبیان زنجانتبیان زنجان

غنچه ای تا هست پنهان در حجاب/می کند از او خزان هم اجتناب

زنان مانند گل اند/ برمقام حفظ عصمت سنبل اند.

دوباره با حضور تو چو آفتاب می شوم

در آسمان زندگی چنان شهاب می شوم

به سمت سبز عشق تو دلم پرنده می شود

ومن به شوق پر زدن چه پرشتاب میشوم

بیا که عطر بودنت مرا بهار می کند

بیا که با سلام تو چو آفتاب می شوم

بدون نام سبز تو در این عبور ناگهان

به روی بغض جاده ها چنان سراب می شوم

تو معنی سرودنی تو شعر خوب بودنی

ومن به اعتماد تو چو شعر ناب می شوم

اگر تو بامنی بدان که با تو آسمانی ام

اگر کویر با تو من سرود آب می شوم

مرا بخوان به سوی خود که تا همیشه گل دهم

که من فدای تو ای « حجاب » می شوم

تابستان سال 84 بود که گشت های ارشاد با نام گشت امنیت اخلاقی برخورد با بدحجابها را در میادین و خیابانها شروع کردند. زهرا تالانی: وقتی زمزمه شروع چنین طرحی شروع شد، نظرات متفاوت و اظهار نظرهای مخالفی نیز به دنبال آن شکل گرفت، تا جائی که، محمد تقی رهبر نماینده آن موقع مردم اصفهان اعلام کرد، در خیابان امکان برخورد با بدحجابان را نداریم بلکه باید دستگاه های آموزشی چون دانشگاه ها برای اجرای این طرح پای کار حاضر شوند. 

پیامک عفاف و حجاب

حجاب یعنی من مجهز به آنتی ویروس هوس و وسوسه هستم

به زلفانت بیاموز که بیرون ارزش دیدن ندارند.

کس غنچه نهان شده دربرگ را نچید/ از بی حجابی است اگر عمر گل کم است.

حجاب نیمی از ایمان است.

اصالت زن مسلمان عفت اوست که حجاب مهمترین رکن آن است.

ای زنان زینت های خود را آشکار نسازید مگربرای محرمانتان .

حجاب واکسن مقابله با تیر نگاههای آلوده.

حجاب سنگری است محکم  که زن را از نگاه مردان شیطان صفت مصون ومحفوظ نگه می دارد.

حجاب بوته خوش بوی گل عفاف است. حجاب مصونیت است نه محدویت.

حجاب یعنی حیای جوان باعفت.

بدحجابی زن از بی غیرتی مرد است.

کسی که عفت داشته باشد ارزش ومنزلتش زیاد خواهد بود.

حجاب امن ترین پناهگاه زن

حجاب بیانگروقارو افتخار زن است.

زن درحجاب مانندگوهر در صدف است.

حجاب رساندن زن به رتبه عالی معنویت.

حجاب سرچشمه کمال زن است.

چادربهترین نوع حجاب ونشانه ملی ماست.

عفت باید درفکر نگاه، زینت، حجاب، زبان، چشم، گوش واندام تجلی داشته باشد.

حجاب جاذبه خوبی ها ودافعه خطاهاست.

ای زن به تواینگونه خطاب است زیبنده ترین زن حفظ حجاب است.

حجاب مادر پاکیهاست.

حجاب تلالو شبنم بر چهره گل

حجاب مظهرعفاف است.

حجاب دژوقلعه ای برای پاسداری از گوهر عفاف است.

حجاب یعنی حیا وجوانمردی وشرف و آزادگی وبصیرت.

حجاب ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو وشرف، ب= بندگی.

حجاب یعنی حریت و آزادگی و افتخار وبندگی.

حجاب برای زن تاج بند گی خداست.

اقتدارزینب به حجاب او بود.

حجاب مانع آلوده شدن جامعه به فساد است.

حجاب عامل تحکیم خانواده وکاهش آسیب های اجتماعی.

هیچ کس نمی داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.(حضرت فاطمه «س»)

زن با حجاب همچون مرواریدی در صدف است.

غنچه ای تا هست پنهان در حجاب/می کند از او خزان هم اجتناب

زنان مانند گل اند/ برمقام حفظ عصمت سنبل اند.

حجاب = کاهش آسیبهای اجتماعی. 

حجاب تضمین تداوم زیبایی وشرافت است.

 

21 تیر91

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۹ ، ۱۹:۱۵
فاصله گلناری

تولد

سال 1316، به دوران اوج استبداد و خفقان رضاخانی مشهور است، چون او با قانون کشف حجابْ آشکارا به مبارزه برضد دین و دیانت برخاسته بود. در ماه مبارک رمضان این سال، خانواده سید اسداللّه اندرزوَرْ (اندرزگو) که در یکی از محلات جنوب شهر تهران می زیست، چشم انتظار تولد فرزندی بود. در شام گاه هیجدهم این ماه بود که انتظار به سر آمد و فرزندی دیگر از سلاله پاک آلِ رسول چشم به جهان هستی گشود. با تقارن این ولادت با ایام شهادت امیرمؤمنان علیه السلام ، آن نوزاد را به نام نامی امیر آسمان و زمین، علی نامیدند.

تحصیلات

شهید سید علی اندرزگو در هفت سالگی قدم به مدرسه گذاشت و از همان ابتدا، آثار نبوغ و استعداد در چهره اش هویدا بود. او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، به علت فقر خانوادگی و برای کمک به اقتصاد خانواده، ترک تحصل کرد و وارد بازار کار شد. سید پس از چند سال، برای تحصیل علوم دینی به مسجد محل رفت و در نزد اساتیدی چون حجج الاسلام آقایان بروجردی و میرزا علی اصغر هرندی به تحصیل علوم دینی پرداخت. اندرزگو پس از اعدام انقلابی حسن علی منصور، به قم رفت و سپس راهی نجف شد و پس از مدتی تحصیل، به حوزه علمیه قم بازگشت و از محضر آیت اللّه مشکینی و آیت اللّه مکارم شیرازی استفاده نمود. او بعدها تحصیلات علوم دینی را در حوزه علمیه چیذر تهران و حوزه علمیه مشهد ادامه داد.

مشاغل

شهید اندرزگو پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، برای کمک به اقتصاد خانواده، درس را رها کرد و نزد برادرش سید حسنْ که در بازار تهران نجّار بود، مشغول به کار شد. سید حدود ده سال در این شغل ماند و با وارد شدن به شاخه نظامی هیأت های مؤتلفه، از شغل خود، دست کشید و تا پایان عمرْ مهم ترین اشتغال او، مبارزه و فعالیت برای سرنگونی رژیم ستم شاهی بود. از جمله مشاغل او عبارتند از: فروش تسبیح، عطر و انگشتر، فروش داروهای گیاهی، طبابت سنتی، ساختمان سازی و فرش فروشی. پوشش های شغلیِ شهید اندرزگو به حدّی بود که گاهی نزدیکانش را نیز به اشتباه می انداخت، تا جایی که یکی از نزدیکانش، در مصاحبه ای او را از تجار بازار تهران و چای فروش معرفی کرده بود.

شکل گیری شخصیت شهید

شخصیت شهید اندرزگو در دورانی شکل گرفت که کشور ایران دست خوش حوادث بسیاری بود؛ از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت، تغییر مکرر دولت، حکومت نظامی در تهران، اعدام انقلابی هژبر توسط سید حسین امامی و سپس اعدام امامی، تبعید و بازگشت آیت اللّه کاشانی، جلسات مکرر آیت اللّه کاشانی و فداییان اسلام، اعدام انقلابی رزم آرا توسط خلیل طهماسبی و تعطیلی بازار تهران. اندرزگو که از اوان نوجوانی سری پر شور داشت، با دقت و مطالعه در این حوادث سرنوشت ساز برای جامعه، همواره در مبارزات سیاسی برضد حکومت شاه فعالیت می کرد.

اسامی مستعار

شهید سیدعلی اندرزگو، از استعداد و نبوغ خاصی برخوردار بود و در راه مبارزه و قیام بر حق خویش، از این استعدادهای خدادادی استفاده می کرد. او بارها با لباس های مختلف و تحت عنوان مشاغل و اسامی مستعار، به مبارزات خود ادامه می داد. برخی از اسامی مستعار شهید اندرزگو عبارتند از: دکتر سید حسین حسینی، ابوالقاسم واسعی، عبدالکریم سپهر نیا، ابوالحسن نحوی و آقای جوادی.

شگردهای مبارزاتی

شهید اندرزگو در راه مبارزه با حکومت ستم شاهی، از شگردها و راه های گوناگونی استفاده می کرد. ساواک سال ها تلاش کرد تا ایشان را به دام اندازد و دستگیر کند، ولی مدت ها در این امر ناموفق بود؛ از جمله شگردهای سیدعلی در راه مبارزه عبارتند از: داشتن اسامی و شناسنامه ها و مدارک مختلف، استفاده از لهجه های مختلف محلی با تسلط کامل، پوشش های مختلف و لباس های متنوع، ظاهرسازی در قالب فردی مثل خروس باز، تاجر، بساز و بفروش، و استفاده از عمامه سفید، در حالی که به دلیل سید بودن، می بایست از عمامه سیاه استفاده می کرد.

نکته هایی از شهید اندرزگو

شهید اندرزگو با استعداد و توان مندی های بسیار خود، بارها و بارها از کمند نیروهای ساواک گریخت و نیروهای امنیتی رژیم شاهْ به رغم تلاش های متعدد، سال ها نتوانست اندرزگو را دستگیر کند.

نکته جالبی که می توان به آن اشاره کرد، این است که سیدعلی اندرزگو در روز 18 رمضان متولد شد و در روز 17 رمضان در عملیات اعدام انقلابی منصور شرکت کرد و در 19 رمضان به شهادت رسید. او در سال 1357 ق متولد شد و در سال 1357 ش به شهادت رسید. نام او علی بود و در ایام شهادت حضرت علی علیه السلام به دنیا آمد و در ایام شهادت آن حضرت نیز به شهادت رسید.

شناسایی شهید اندرزگو

پس ا زاعدام انقلابی حسن علی منصور و نقش ویژه اندرزگو در این ترور، سید علی و هم رزمان و دوستانش شناسایی شده و دستگاه ساواک موفق به دستگیری دو تن از فداییان اسلام، به نام های نیک نژاد و صفار هرندی گردید. سپس دستور دستگیری سیدعلی اندرزگو توسط شخص شاه صادر شد، ولی با هوشیاری او، دستگاه ساواک و نیروهای امنیتی، تا چندین سال موفق به دستگیری اش نشدند.

شهادت

با دستگیری چند تن از دوستان شهید اندرزگو، آدرس و تلفن او به وسیله ساواک شناسایی شد، ولی او پس از شناسایی هم، در مشهد با نام مستعار جوادی به فعالیت خویش ادامه می داد. سرانجام سید شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 57 ش را در منزل دوستش رجب علی افشار احیا گرفت و شب قدر را به مناجات با خدا گذراند. سید روز بعد، قبل از افطارْ عازم منزل یکی از دوستانش شد، غافل از این که نیروهای ساواک در کمینش نشسته اند. ساواکی ها اقدام به تیراندازی کردند و بعد از شلیک ده ها گلوله به طرف وی، شهید اندرزگو با زبان روزه به ملاقات خدای خویش شتافت و شربت شهادت نوشید. یادش گرامی و راهش پر روهرو باد.

بعد از شهادت

بعد از شهادت سید علی اندرزگو، دستگیری ها شروع شد و هر کسی که به نوعی با سید رابطه داشت، توسط ساواک بازجویی می شد. حتی نیروهای ساواک با یورش به منزل شهید اندرزگو در مشهد مقدس، برای چندمین بار وسایل زندگی او را به یغما برده و همسر و فرزندان خردسال او را تحت الحفظ به تهران آوردند؛ حتی به نقل از فرزندان خردسال شهید، نیروهای ساواک به آزار و اذیت آن ها پرداخته و بارها از ایشان بازجویی کرده بودند.

معرفی کتاب

معرفی فیلم

شهید اندرزگو در رمضان سال 1318 شمسی، در خیابان شوش تهران در یک خانواده متوسط دیده به جهان گشود. او پس از طی دوران کودکی و در پایان تحصیلات ابتدایی به سبب مشکلات معیشتی، ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد. از آن جایی که به علوم دینی علاقه وافری داشت پس از فراغت از کار روزانه، تا پاسی از شب در مسجد هرندی دروس فقه و اصول می خواند.

شهید اندرزگو، در نوجوانی با نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و فرایند این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید اندرزگو نقش آفرین بود. وی که در آن سال ها به سلاح علم و ایمان، خود را مسلح می ساخت، سرانجام با درک و لمس روح نهضت 15 خرداد به رهبری امام خمینی (ره) در سن هیجده سالگی گام به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی نهاد. شهید اندرزگو در جریان قیام 15 خرداد خود یکی از عاملین تظاهرات پرشور مردم بود که همان شب با اهدای کتابی از امام مورد تقدیر قرار گرفت.

پس از واقعه 15 خرداد، در همان رابطه دستگیر و تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفت، و با این که در زیر شکنجه بیهوش شده بود، به سبب عزم خدادادی کوچکترین کلامی که بتواند شکنجه گران را به مقصودشان رهنمون سازد بر زبان نیاورد. پس از رهایی از زندان با شهید حاج صادق امانی و دیگر دوستانی که از سابق می شناخت ارتباط برقرار کرد و وارد شاخه نظامی هیات موتلفه جمعیت های اسلامی شد. در همین زمان مساله ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت مطرح شد و او به همراه دیگر افراد شرکت کننده در این ترور، در مراسم تحلیف شرکت کرد و اولین نفری بود که دست روی قرآن گذاشت و سوگند  یاد کرد که تا آخرین قطره خون خود نسبت به نهضت و آرمان های اسلامی آن وفادار بماند.

اعدام انقلابی حسنعلی منصور با همکاری شهیدان محمّد بخارایی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیک نژاد و حاج صادق امانی جامعه عمل پوشید. شهید اندرزگو که 19 سال بیشتر نداشت، در این عملیات مسئولیت کُند کردن اتومبیل منصور را در محدوده بهارستان بر عهده داشت، تا شهید بخارایی بتواند با دقت عمل او را از پای در آورد. وقتی که شهید اندرزگو با موفقیت وظیفه خود را انجام داد، منصور به ناچار در نزدیکی مجلس از اتومبیل پیاده و عازم مجلس شد و همین امر فرصتی فراهم آورد که شهید بخارایی از این موقعیت، استفاده کند و خشم و نفرت ملت مسلمان ایران را با گلوله ای که شلیک کرد و در گلوی او نشاند، ابراز نماید. پس از این حرکت، شهید اندرزگو برای اطمینان از مرگ منصور، خود را به او رساند و گلوله دیگری در مغزش خالی کرد و به سرعت متواری شد. از آن به بعد زندگی مخفی اختیار کرد، و مخفیانه در قم زندگی و تحصیل علوم حوزوی را ادامه داد.

رژیم که از یافتن وی مایوس شده بود، او را غیاباً محاکمه و به اعدام محکوم کرد. پس از مدتی، توسط ساواک شناسایی شد. اما توانست فرار کند و خود را مخفیانه به عراق رساند و از نعمات وجودی امام (ره) از نزدیک استفاده ها برد؛ در سال 1345، به ایران بازگشت و به قم رفت و مجدداً سرگرم فعالیت های انقلابی شد ضمناً هر وقت فرصتی پیش می آمد با سخنرانی های پرشور خود در شنوندگان تاثیر به سزایی می گذاشت و آنان را به تحرک وامی داشت. شهید ، دوباره شناسایی شد و ناگزیر به تهران آمد و در محله چیذر سکنی گزید.

در چیذر تحصیل علوم دینی و مبارزاتش را از نو و در بعدی دیگر آغاز کرد. در همین جا بود که ازدواج کرد و یک سال و نیم در یک اتاق اجاره ای با همسرش زندگی کرد. افراد زیادی به عنوان میهمان به منزل وی رفت و آمد می کردند که بعدها معلوم شد، آن ها سربازان واقعی امام زمان (عج) بودند و تحت آموزش وی قرار می گرفتند. وی به مرور زمان بر وسعت فعالیت های انقلابیش افزود و برای این که شناسایی نشود، منزلش را مرتب عوض  می کرد.

در سال 1351 شمسی، یکی از دوستان وی دستگیر و در زیر شکنجه های طاقت فرسا به مواردی در رابطه با شهید اندرزگو اعتراف کرد و ساواک از سر نخی که به دست آورده بود، در صدد دستگیری وی برآمد، اما از او توانست مثل همیشه از دست ساواک بگریزد و به قم برود. در قم مجدداً با نام مستعار و با ظاهری دیگر، اتاقی اجاره کرد و مشغول فعالیت شد و با گروه های مبارز مسلمان به برقراری ارتباط پرداخت و برای آنها پول و اسلحه و مهمات و امکانات فراهم ساخت. بار دیگر، ساواک موفق به شناسایی محل زندگی او شد و این بار نیز، وی از معرکه گریخت و با نامی دیگر و در لباسی مبدل، خودرا به مشهد رساند و در آن شهر با حجت الاسلام والمسلمین عباس واعظ طبسی (تولیت فعلی آستان قدس رضوی) تماس گرفت و با کمک ایشان توانست همراه همسرش و به طور پنهانی از طریق زابل و زاهدان به افغانستان فرار کند.

وی در افغانستان تنها یک ماه دوام آورد و نتوانست دور از مبارزه باشد، لذا مخفیانه خود را به مشهد رساند.

در این دوران شهید اندرزگو، روزها بالباس مبدل و با نام های مستعار به شهرستانهای مختلف مسافرت می کرد و به فعالیت های تبلیغی مشغول می شد و شب ها نیز در نزد ادیب نیشابوری به توسعه معلومات می پرداخت و هم زمان، طلاب دیگر را نیز از اطلاعات علمی و مبارزاتی اش بهره مند می ساخت. او در مشهد چندین خانه عوض کرد و نیز پنهانی به سفر حجّ مشرف شد. در سفر دیگری که عازم انجام حجّ عمره شده بود، خود را به نجف اشرف رساند و به زیارت امام (ره) نایل آمد واز انفاس قدسی آن دریای بیکران فیض، نیرو گرفت. سپس به سوریه و لبنان سفر کرد و بر تجربه های مبارزاتی خویش افزود.

شهید در لبنان با نماینده امام (ره) در سازمان الفتح تماس گرفت و ضمن دیدن تعلیمات نظامی، طرز استفاده از سلاح های سنگین را فرا گرفت.

سیّد، پس از بازگشت به ایران همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی تصمیم به نابودی شاه گرفت. لذا به یک برنامه 6 ماهه، رفت و آمدهای شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، هدف خود را پیاده کند، لذا دست به کار شد، تا به کمک شخصی در داخل کاخ سلطنتی به این مهم دست یابد که با رویداد شهادتش توفیق اجرای آن را از دست داد.

نحوه شهادت شهید اندرزگو

از آن جایی که ماموران ساواک به طور دایم در جستجوی وی بودند، توانستند اطلاعاتی حین  شکنجه تعدادی از مبارزان اسلامی، از اندرزگو به دست آورند. ساواکی ها در چارچوب این اطلاعات تلفن های قسمت وسیعی از شهر تهران را تحت کنترل گرفتند تا توانستند، رد مکالمات او را به دست آورند و پی بردند که شهید اندرزگو روز 19 ماه مبارک رمضان افطار را در منزل یکی از دوستانش خواهد بود.

شهید اندرزگو، نزدیکی غروب آن روز با یک موتور گازی راهی منزل دوستش شد؛ ماموران ساواک قبلاً منطقه را به محاصره در آورده بودند. وی پس از ورود به خیابان سقاباشی متوجه حضور ماموران ساواک شد، اما برای فرار از مهلکه، دیگر دیر شده بود .  وی با پناه گرفتن در پشت یک اتومبیل سعی در گمراه کردن ماموران داشت ، اما ماموران رژیم از فاصله دور پاهای او را مورد هدف قرار دادند. شهید اندرزگو در حالی که خون، به شدت از پاهایش جاری بود، توانست تعدادی از اسنادی را که در جیب داشت در دهان گذاشته و بجود و تعداد دیگر را نیز با خون خود آغشته کرد تا به دست ماموران ساواک نیافتد. دژخیمان رژیم که سخت از این چریک مسلمان وحشت داشتند از فاصله دور او را به گلوله بسته بودند و از این باک داشتند که اندرزگو به خودش مواد منفجره بسته باشد، آن ها وقتی مطمئن شدند که اندرزگو قادر به انجام حرکتی نیست به وی نزدیک و او را روی برانکارد قرار دادند، اما سّید با تکانی خود را از روی برانکارد به داخل جوی آب انداخت. لحظه شهادت فرا رسیده بود و او در روز ضربت خوردن مولایش علی (ع) و در حالی که روزه بود و روزه خود را با خوردن اسناد باز کرد، به لقای پروردگارش شتافت. سیّد همواره گفته بود که: «زنده مرا نخواهند یافت» و سرانجام نیز چنین شد.

شهید اندرزگو چریکی بود که دامنه مبارزاتش، از لبنان تا افغانستان گسترده بود. او در مدّت اقامتش در لبنان، در تشکل بخشیدن به گروه های بسیاری از مبارزان پراکنده فلسطینی موفقیت هایی کسب کرد. ساواک 15 سال سایه وار دنبال او می گشت، لکن هر وقت به مخفیگاه وی می رسید، سیّد توانسته بود  از دام ماموران بگریزد.

عبدالکریم سپهرنیا، دکتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سیّد ابوالقاسم واسعی، محمد حسین الجوهرچی ، نام هایی بودند که سید از آن ها استفاده می کرد و مناسب هر نام، به چهره ای ظاهر می گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۹ ، ۰۹:۰۰
فاصله گلناری

روز بزرگداشت شهدا

 

پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 73

 

22 اسفند 

13.Mar.2009

شهید؛ والاترین مکبّر آزادگی

محبوبه زارع

خورشید، بزرگ ترین مؤذن صبح است و شهید، والاترین مکبر آزادگی؛ و کدام تکبیر، رساتر و فراگیرتر از شهادتینی که در بی تعلق ترین ثانیه های زندگی، بر زبان شهید جاری می شود؟!

آری! رهایی، محصول دل سپردگی مردان جهاد، به عالمی فراتر از خاک است؛ محصولی که توازن عقل های زمین را درهم می شکند. پس سلام بر شهدا که ایستاده می میرند.

راز جاری ماندن شهدا

چه می شود که خون حامل زلال ترین پیام ها در تاریخ می ماند؟ بی تردید، پاسخ را باید در این حقیقت جست که شهدا، تفسیر مجسم باران، بر شوره زار غفلت زمین اند... و راز جاری ماندن شهدا، چیزی جز جوشیدن از چشمه ای به نام عشق نیست. شهادت، کلاس همیشه دایر حرکت است که تمامی انسان ها را در هر برهه زمان، در خویش ثبت نام می کند و شهدا، محصلان برگزیده این مدرسه اند.

رسالت ما

شهدا، رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند. شهادت، مرز زمین و آسمان است و شهدا، مرزبانان هماره بیداری. شهیدان، پیامبران حماسه انسان اند که ما را مسئولیتی ممتد که در لحظه لحظه زندگی مان جاری است، نازل فرموده اند.

فریاد ممتد شهید

مقام شهدا را جز شاهدان حقیقت، کسی نمی فهمد و حقیقت را چشمی غیر از دل، نمی تواند دید. آن که رتبه و جایگاه شهید را فهمید، پویایی را سرلوحه هستی خویش قرارداد و آن که از شهید، جز لقب و نامی نمی داند، تنها دل را به سکونت در کوچه ای آرام که به نام شهیدی آذین شده، خوش می دارد؛ اما فریاد ممتد شهید در ثانیه ثانیه زمان جاری است؛ فریادی که ریشه در «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهدا دارد و امتداد، تا گسترده ترین میدان موعود.

سلام بر شهدا!

شهدا، مرگ را به سخره گرفته اند، تا ما به حقارت دنیا بخندیم. شهدا، حیثیت خون را فریاد زدند، تا ما گوشت و پوستمان را از جرعه عطش و شور بپرورانیم. شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند. پس سلام بر شهدا و بر فرهنگ همیشه روشنشان. بر ما باد مرور خویش در بایدهای آنان و محک زدن خود در این غفلت گاه نسیان زا.

سلام بر شهادت که بزرگ ترین نتیجه حرکت است.

بزرگداشت شهدا

سرخ رفته ای تا...

معصومه داوودآبادی

در نفس های روشن شهر، طنین صدای آسمانی ات زنگ می زند.

خاطره ات عزیز است و جاودان. تاریکی کوره راه ها را مژده خورشیدی. حضور تو است که بر چشم های این همه دیوار، پنجره می رویاند. حضور سرخ تو است که می خواندمان به برخاستن و ادامه دادن، به بلند خواندن آنچه سرمشقمان دادی. تو نیستی؛ اما حضور نورانی ات، از خیابان ها و کوچه ها، حروف تیره رخوت را می زداید. رفتی تا بایستیم. ایستاده ایم و بر معابر آزادی، الفبای همدلی را ترویج می کنیم.

رفته ای تا زمستان های روبه رو را به شعله برخیزیم، تا دهان یاوه گوی ستم را به سنگ ببندیم.

به تکاپویمان می خوانی؛ آن گونه که خورشید، تپه های برفی را جاری می کند.

تو، به درک بهار دعوتمان کردی تا وقتی آسمان به شکوفه باران شهر می آید، در اتاق های تاریک، جا نمانده باشیم.

از تو آموخته ایم تا به کوه بیندیشیم و دریابیم کلمات استوار را.

از چشمانت خوانده ایم نواحی زلزله خیز جانمان را و به استحکام تار و پودمان برخاسته ایم. ما را حضور روشن گرت تا دورها ضمانت می کند.

شکوه جاودانه ات را پاس می داریم

منت پذیر حضورت خواهیم ماند که پای آزادگی را به خانه های پرحصارمان باز کردی. نفست که بر کوچه های یخ بسته شهر پاشید، به آفتاب ایمان آوردیم. به رودخانه ها مؤمنمان کردی؛ آنچنانکه خاک خشک، قطره های باران را. پاس می داریم شکوه جاودانه ات را که دستانت، راهگشای سنگلاخ ترین جاده ها بود و بی روزن ترین شب ها را گام های روشن تو بشارت نور.

بزرگت می داریم و آیه های بلند حماسه ات را در کوچه های جوان شهر، به تلاوت می نشینیم. در مسیر ردپای آخرت، آینه می کاریم و تصویر پروازت را در چشمان فرزندان میهن، ابدی می کنیم.

دنیا، از نام شما روشن است

محمدکاظم بدرالدین

همه چیز برمی گردد به آن دوران که جسم های ما، ناتوانی ها را جار می زد؛ هنگامی که در حاشیه ایستاده بودیم و عریانی مستانه شما را در متن خطر تماشا می کردیم؛ برای آن عرصه کمی باور در ما لازم بود.

ماندن ما هیچ لذتی نداشت که با نبات آن، دهان خویش را شیرین کنیم. پستی دنیا، ما را مشغول سرگرمی های بی ارزش کرد.

اینک، کوچه پس کوچه های دنیا، روشن از نام شماست. گریه بر پلاک های شما، بهترین غزل هایی نسروده را پیش روی ما می گذارد.

چه باید نوشت، که بی یاد شما، روزهای قلم در منجلاب فلاکت می افتد.

شما بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید.

اُف بر این حصار تنگ نظر که نامش دنیاست و ما در آن، با دستان پشیمان خویش، مزارهای معطر شما را گلاب احترام می پاشیم و خاطرات حسرت های خود را به مرور می نشینیم!

شقایق ها! ایثار از آن شماست که دنیا را گوشه ای افکندید و با پرواز سرخوشانه خود، بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید.

نام شما، زینتی همیشگی است که با آن، آینده به ما روی خوش نشان می دهد. درختان اندیشه اگر لحظه ای را بی شما سپری می کنند، آینده آنها به دستان تبر خواهد افتاد. کدام درد بالاتر از آنکه آلبوم زندگی، بی تصاویر مردانگی تان رقم بخورد؟! نام شما، ازلیّتی درخشان خواهد بود و ابدیتی پرفیض.

اگرچه شیاطین، بازار فریب را گشوده اند، اما صدای گام هایتان، خفتگی ما را به سمت بیداری فرا می خواند.

روز شهدا

اگر خون نبود...

رزیتا نعمتی

مشق امشب من شهید است. هزار و چهارصد بار از روی تو می نویسم، تا یادم باشد از کربلای حسین، تا هورالعظیم، از مکه تا فکه و از ساحل فرات تا قله های «بازی دراز» راه کوتاهی است، به اندازه یک قطره سرخ از خون خدا. در خیابان های شهر، حق تقدم همیشه با تو خواهد بود. ای شهید! اگر جوی خون راه نمی افتاد، چه کسی سلام ما را به درختان سیب می رساند تا امروز در سایه سارشان به خواب خوش برویم؟!

برسد به دست صاحبش

روح که بزرگ می شود، جسم در پذیرش آن وا می ماند و معنا وقتی عظمت بی کران می یابد، کلمه، زیر بار بی طاقتی خود، به هر راهی می زند تا ابراز شود. من برای گفتن از تو، امروز دست به دامان تابوتی بی وزن شده ام که غزل قامت تو در آن شکسته به دستم رسیده است. مادرت به پستچی ها گفت این را هم برگشت بزنید؛ برسد به دست صاحبش؛ «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».

تو را خواهم نوشت

پس از رفتنت، ردپای تو بر زمین مانده بود. چقدر بهشت در حاشیه شهرهای ماست؛ بهشت زهرا، بهشت حسینی؛ قطعه اول: شهید گمنام علی؛ قطعه دوم: شهید گمنام عباس، فرزند روح اللّه و... . تو قطعه قطعه شدی و دور شهر، چیده شدی و من، ـ به خون شقایق قسم! ـ تو را از حاشیه، بر روی متن خواهم نوشت؛ بر روی هرچه که یاد تو را فراموش کرده است.

شقایق سیرتان

فاطره ذبیح زاده

به یاد سرهای به سامان عشق رسیده و از تن عافیت دل بریده؛

به یاد قطرات خون دلمه بسته بر لب های تسبیح گویان عارف؛

به یاد دسته پلاک های جامانده از همسفرانی که در گمنامی، به ملکوت «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» رسیده اند؛

به یاد پوتین های خاک خورده و پاهای سالک راه حق شده، کمرهای خمیده در پشت خاکریزهای عاشقی و چشم های تا ابد محو تماشای جلال و عظمت آستان بندگی؛ به یاد شما شقایق سیرتان، در آستانه راه حیات ایستاده ایم و چشم داریم تا کاروان سبز و سرخ شهادت، خیابان های خسته و زمستان زده شهرمان را به برکت قدومتان، میزبان بهار کنند.

دیروز، در جوانی تان، به شوق سرسپاری در راه روشن آن پیر فرزانه، لباس رزم پوشیدید، سروِ قامتتان را سپر تندبادهای شرور بیگانه کردید، تا عطر ناب بهشتی شدن پر گشودید و در طبق ساده اخلاص، جان های مشتاق را پیش کش راه حق کردید.

روز بزرگداشت شهدا

ستاره شدند تا...

امروز، سنگرهایشان اینجاست؛ در گلزارهای همیشه سرخ شهر.

عزم جزم کرده اند تا جغرافیای آسمان را برای اهل زمین رسم کنند؛ ستاره شده اند تا راه جاودانه ایمان را نشانمان دهند، و کبوتران خونین بالی شدند تا به رسم عاشقی، هر روز، بر فراز آسمان زندگی مان پر بگیرند و تیرگی ها را در روشنای زلال پرنده بودن محو کنند.

هرچه داریم، از شهدا داریم

از تبار عاشوراییان بودند و از نسل مالک و عمار و میثم.

خاکریزها، از شور و شوق جوانی شان، رونق یافته بود و بازار اخلاص، از هر زمانی گرم تر می نمود. باید باور کرد که در یلدای بلند عشق، جوان هایمان یک شبه ره صدساله پیمودند. سربازارن درون گهواره ها، در مکتب جماران، مشق عشق آموختند تا مصلحان عارفی باشند که معادلات پوچ دنیای تزویر را به سخره بگیرند و پیشانی بلند غیرت را به آفتاب همت خویش، نورباران کنند.

آنچه از شکوه ایمان و رستگاریِ آزاد بودن در سینه پاک روزگارمان جاری است، از برکت نفوس روحانی و حضور آسمانی شهداست.

به خدا اگر نبودند «همت»ها و «باکری»ها و «جهان آرا»ها، مأذنه قلب ها به جای نغمه باصفای اذان، از صدای ناموزون کرکس ها، می افسرد!

ما هم دل سپرده ایم

گوش سپرده ایم به زمزمه های کمیل شان که هنوز بوی تازگی فکه و شلمچه را دارند. دل سپرده ایم به روشنایی جاده شهادت، تا کوره راه های دنیا، از رسیدن به مقصود هستی، دورمان نکنند. چشم هایمان، بال های پرواز را در شهادت نامه ها می جویند تا ذره ای از اسرارِ عالم را که جز با شهادت عیان نمی شود، نشانمان بدهند.

فقط برای نجات شما

رزیتا نعمتی

تو رفتی و پس از آن، دردها عمیق شدند

و غصه ها همه جا با دلم رفیق شدند

به جا نمانده در این کوچه ها دلی که نسوخت

تمام پنجره ها طعمه حریق شدند

نسیمی آمد و کم کم ز یاد آنها برد

چه غنچه ها که جوانمرگ، از این طریق شدند!

و روی اسم تو بر کوچه ها غبار گرفت

برای گفتن تو، واژه ها رقیق شدند

همیشه عقربه ها محو یکدگر بودند

کدام ثانیه بر روی تو دقیق شدند؟!

آهای قوم به ساحل نشسته! این گل ها

فقط برای نجات شما غریق شدند

هیچ کس مثل تو در صنعت ایجاز نبود

رزیتا نعمتی

چفیه و کفش و پلاک تو به اهواز نبود

اثری از تو و خاکستر پرواز نبود

آفرین بر غزل سوخته پیکر تو!

هیچ کس مثل تو در صنعت ایجاز نبود

آنقدر سوخته بودی که در آغوش زمین

نوبهارم! اثر از برگ گل ناز نبود

هان! به پیراهنت ـ ای یوسف گم گشته ـ قسم

که به زیبایی پایان تو، آغاز نبود

عشق، وقتی که شب حمله به دل پاتک زد

هیچ جا بازتر از سینه سرباز نبود

شهدا

اسفند 90

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۹ ، ۱۰:۲۶
فاصله گلناری

 فرشی که امروز به نام فرش نایین به شایستگی و غرور ارزشی والا به فرش ایران در بازارهای جهانی بخشیده است حاصل سر پنجه مردمانی هنرمند و کم ادعا است که طبیعت کویری نهایت خست و تنگی را بر شرایط زندگی آنها روا داشته است.

 


 طرح و نقشه های قالی نایین متفاوت است و انواع زیادی دارد که بیشتر به صورت نقش گل مرغی ـ پیچ در پیچ اسلیمی ـ شکارگاه ـ محرابی جوشقانی ـ لچک ترنج ـ طرحهای غلط ( قابی ، قابی درختی ، قاب محتشم ) و در اندازه های مختـلف چون پشتی به ابعاد 80 * 120 سانتیمتر . ذرع و نیم به ابعاد130*200 سانتیمتر . قالیچه یا پرده ای به ابعاد 170 * 270 سانتیمتر . 300 * 200 . 300 * 400 و ... .
 قالی های نایین به شکل گره زدن از نوع گره فارسی باف می باشد که این گره زدن گاهی به صورت یک جفتی یا دو جفتی انجام می شود.
 قالی نایین معمولا بصورت 6 لا یا 9 لا و یک خفتی و دو خفتی بافته می شود که می توان قالی های 6 لا و یک خفت را ریزبافی و ظریف و با کیفیت بالا و قالی ها 9 لا و دو خفتی را با ظرافت و کیفیت پایینتر دانست.

 

 

لذا در سال 1302 با هزینه خود مبادرت به دائر نمودن کلاس فنی کرد و در این رابطه از وجود دو نفر از استادان قالی بافی نایینی به نامهای میرزا حسن و میرزا جواد سجادی که از سادات نایین بودند و مراحل آموزش قالی بافی را قبلا در سلطان آباد اراک آموخته بودند بهره گرفته و به مدت دو سال در اولین کارگاه قالی بافی نایین به آن عده از افرادی که ذوقی به این کار داشتند ، حرفه بافت قالی را آموختند.

 

طولی نکشید که مرحوم حاج ملا قاسم صادقی نیز با جدیت خود کارگاه قالی بافی دیگری را در محله چهل دختران نایین دایر نمود و آوازه طرز کار و بافته دست آنان که یک پدیده جدید محسوب می شد در بین همه پخش گردید و عده ای دیگر را جذب فعالیت در زمینه رونق این حرفه نمود که جا دارد از جمله آنان از کوشش بی دریغ برادران حبیبیان که طرح فرش نایین را با الهام از طبیعت کویر و فرهنگ غنی مردم منطقه و طرحهای دوران صفوی به عرضه وجود آوردند بعنوان بانیان توسعه و ترویج فرش نایین نام برده شود . از آنجایی که سطح درآمد حاصله از قالی بافی نسبت به سایر هنرهای دستی از رشد قابل توجهی برخودار بود ، طولی نکشید که این هنر از رونق چشمگیری برخوردار گردید .

 

فرشی که امروز به نام فرش نایین به شایستگی و غرور ارزشی والا به فرش ایرانی در بازارهای جهانی بخشیده است حاصل سر پنجه مردمانی هنرمند و کم ادعا است که طبیعت کویری نهایت خست و تنگی را بر شرایط زندگی آنها روا داشته است.

 

فرش نایین
طرح و نقشه های قالی نایین متفاوت است و انواع زیادی دارد که بیشتر به صورت نقش گل مرغی ـ پیچ در پیچ اسلیمی ـ شکارگاه ـ محرابی جوشقانی ـ لچک ترنج ـ طرحهای غلط ( قابی ، قابی درختی ، قاب محتشم ) و در اندازه های مختـلف چون پشتی به ابعاد 80 * 120 سانتیمتر . ذرع و نیم به ابعاد130*200 سانتیمتر . قالیچه یا پرده ای به ابعاد 170 * 270 سانتیمتر . 300 * 200 . 300 * 400 و ... .

 


حفظ و نگهداری فرش دستبافت

در این بخش دستوالعملهای ساده ای که با رعایت آنها، فرش دستبافت شما از گزند صدمات در امان می ماند بیان می کنیم. 
این دستوالعمل ها در مورد فرشهای مصرفی می باشند و لازم است در مورد فرش های عتیقه با کارشناسان خبره مشورت شود:

1- سطحی که فرش بر روی آن گسترده می شود باید صاف، خشک و عاری از گرد و خاک باشد.
2- فرش بر روی سطح گچی یا خاکی یا آهکی نباید گسترده شود.
3- بهتر است فرش روی موکت یا لاستیک و یا فرش دیگری پهن نگردد.
4- هنگام نظافت فرش بهتر است پنجره ها باز باشد تا گرد و خاک ناشی از نظافت دوباره روی فرش ننشیند.
5- درز های لابه لای سنگ فرش، سرامیک و یا موزاییک سطحی که فرش بر روی آن پهن می شود نباید خالی باشد زیرا مخفیگاه خوبی برای رشد بید خواهد بود.
6- برای جلوگیری از بید خوردگی پشت فرش می توانید از مقداری پودر نفتالین یا نگزالت و یا مواد گیاهی مانند تنباکو استفاده کنید. دقت کنید که از این مواد در حد متعارف استفاده شود.
7- چنانچه فرش دچار بید خوردگی شد. ابتدا باید سطحی که فرش روی آن قرار دارد را کنترل و تمیز نمود سپس نقاط بید خورده حتما باید ترمیم گردند تا هنگام شستشو قسمتهای کنار بید خوردگی آسیب نبینند. 
8- عامل بید خوردگی پشمهای ضد عفونی نشده، هوای شرجی و مرطوب ، و نگهداری فرش در محل های سربسته و متروک و یا عدم توجه ونظافت فرش می باشد. در صورتیکه فرش در محل های سربسته و متروک قرار دارد، باید هر ماه یکبار درب ها باز گردند و فرشها مورد بارزسی قرار گیرند.
9- فرش در طول زمان استفاده باید شستشو گردد.
10- در صورتیکه خودتان در نظر دارید فرش را شستشو کنید، اول آنرا کاملا تکان داده و گرد و غبار آنرا بگیرید و بعد شستشو را شروع کنید.
11- شستشوی فرش با مواد پاک کننده دارای خاصیت اسیدی مانند کلروهیدروسولفیتها باعث کم دوامی و از بین رفتن تارهای فرش می شود. بهترین شوینده برای فرش صابونهای کم اسید می باشند.
12- تنها فرشهای شرکت سهامی فرش است که امکان شستشو با آب و صابون را دارد، اگر فرشی که در آن از رنگهای شیمیایی استفاده شده است را می شویید امکان مخلوط شدن رنگها وجود دارد. لذا در مورد اینگونه فرشها با فروشنده خود مشورت کنید.
13- روشویی فرش با هر نوع شامپو باعث پوسیدگی فرش می گردد. تبلیغاتی که در این مورد در مورد شامپوهای فرش می شود واقعیت ندارد.
14- چنانچه آب روی فرش ریخت باید از فرش گرفته شود و آن قسمت کاملا خشک شود.
15- اگر نوشابه و یا شربت یا غذا روی فرش ریخت آن قسمت باید به سرعت شستشو و خشک گردد.
16- چنانچه رنگهای ساختمانی یا انواع چسبهای مایع روی فرش ریخت باید قبل از خشک شدن، آن قسمت کاملا شستشو و خشک گردد. در صورت وقوع این اتفاقات باید برای شستشو از اهل فن کمک گرفت
17- از گذاردن مستقیم نوک تیز پایه صندلی، مبل و یا میز بر روی فرش خودداری کنید. در این موارد از زیر پایه های چوبی و یا پلاستیکی ساخته شده استفاده کنید.
18- از تابش نور مستقیم آفتاب بر روی فرش جلوگیری کنید.
19- برای یکنواخت ماندن سطوح فرش بهتر است هر شش ماه یک بار فرش سروته شود.
20- از گذاردن گلدان و یا درختچه بر روی فرش یا کنار آن خودداری کنید. اغلب پوسیدگی فرشها ناشی از آبهای اضافی پای گلدانها می باشد.
21- در نقاطی که آب و هوای آن گرم و مرطوب می باشد بهتر است از فرشهای تمام پشم استفاده شود. چرا که این فرشها رطوبت کمی جذب می کنند.
22- فرشهایی که مورد استفاده قرار می گیرند باید قبل از فرسوده و نخ نما شدن مرمت شوند.

 

 

قالی نایین


نائین تاریخ دقیق ایجاد شهر نائین بر ما پوشیده است . اما بر اساس شواهد و قرائنی که در محل موجود است ، می توان اذعان کرد که قدمت نائیی به قبل از اسلام می رسد . در آن هنگام ، گروهی از اقوام آریایی که به فلات ایران آمده بودند ، در منطقه پارس ساکن شدند . در دورانساسانیان این ایالت به پنج ولایت یا استان تقسیم شد ، که بزرگترین ناحیه آن استخر نام داشت و منطقه یزد وسیع ترین قلمرو این ایالت به شمار می رفت . شهر نایین که قبل از اسلام به عنوان مرکز اداری و خدمات ، بخشی از ناحیه نبرد به شما می آمد ، بعد از اسلام موقعیت خود را کمابیش حفظ کرد و در قرن چهارم هجری از نعمت و آبادانی و شکوفایی برخوردار بود . از آثاری که قدمت نایین را حداقل به عصر ساسانیان می رساند ، نارنج قلعه است . گفته می شود که هسته مرکزی نایین همین قلعه بوده است که ارتفاع آن از سطح زمین به حدود 26 متر می رسد. qموقعیتجغرافیایی نایین شهرستان نایین در حاشایه جنوبی کویر مرکزی ایران و شمال باتلاق گاوخونی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 1560 متر ، طول جغرافیایی آن 53 درجه و 6 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 32 درجه و 52 دقیقه می باشد . از جنوب به شهرستان اردکان از توابع یزد ، از شرق به شهرستان طبس از توابع استان خراسان و از شمال به دشت کویر و دامغان ، از غرب به اردستان و زواره و از جنوب غربی به شهرستان اصفهان محدود می باشد. مساحت شهرستان نائین به 125/35753 کیلومتر مربع بالغ می گردد که از این نظر بزرگترین ناحیه استان اصفهان می باشد . در یک جمع بندی کلی ، خصوصیات جغرافیایی منطقه نایین را می توان به شرح ذیل عنوان نمود : 1 ـ خاک شور در مناطق کویری حومه 2ـ اختلاف شدید درجه حرارت شبانه روزی 3 ـ سرمای زمستانی نسبتا شدید تا 5/7 درجه زیر صفر و گرمای تابستانی تا 40 درجه سانتیگراد 4 ـ کم آبی (قنات چندین کیلومتر و چاههایی به عمق متوسط 20 تا 30 متر ) qقالی نائین در گذر زمان بدیهی است که تعیین تاریخ قطعی برای آغاز به کار قالیبافی در نائین ، همجون سایر مناطق ایران غیر ممکن است . ولی از شواهد و قرائن موجود بر می آید که در سده گذشته صنایع هنری متعدد (شاید قالیبافی نیز در سطحی بسیار نازل یکی از آنهابوده است ) در این منطقه رواج داشته است .

قالی نایین

بر این اساس در مقطع مذکور ، ارکان اقتصادی منطقه به طرز متعادلی تکیه بر کلیه هنرهای صناعی رایج در آن ، به خصوص صنعت عبا بافی داشته است . لکن با گذشت زمان بسیاری از ایجاد صنایع این منطقه نیز ؤ همچون مناطق دیگر با توجه به شرایط زندگی از رونق افتاده و گاهی نیز به طور کامل از بین رفته اند . این موضوع با توجه به عدم وجود تکیه گاه اقتصادی دیگری همچون کشاورزی و دامپروری در سطحی گسترده در منطقه ، سبب ایجاد تزلزل در اقتصاد منطقه گردید . هرگاه مردم ایران در سایر فعالیتهای اقتصادی با شکست روبرو می شوند ، به قالیبافی رو می آورند ، زیر اطمینان دارند می توانند کالایی تهیه کنند که دنیا خریدار آن است . qطرح و نقش قالی نائین یکی از اساسی ترین عوامل موثر بر نتیجه حاصل از عملیات قالیبافی ، نوع و کیفیت نقشه مورد استفاده می باشد . به جرات می توان گفت که نیمی از موفقیت حاصل از این جریان ، مدیون طرح و نقش آن بوده و کلیه محاسبات هر قالی (شامل : نوع چله ، نوع پود ، نوع خامه ، نوع رنگ ، نوع بافت و …) نیز در راستا و محور نقشه آن تعیین می شود . در چنین شرایطی میزان حساسیت و اهمیت عامل مذکور بیش از بیش خودنمائی می کند . با این مقدمه به بررسی طرح و نقش در قالی نائین می پردازیم. qتاریخچه طراحی و نقاشی قالی در نائین بر اساس شواهد موجود ، اولین طرحهای قالی منطقه نائین از اصفهان و بیشتر از تهران (مرکز هنرهای زیبا) به صورت مدادی تهیه شده و در نائین رنگ آمیزی می شد . البته هنر رنگ و نقطه نمودن نقشه قالی نیز توسط مردی به نام مدرسی که از یزد به نائین آمده و در ضمن اولین عکاس این شهر نیز بود ، به نائین راه یافته است . طرحهای اولیه به خصوص طرحهای لچک و ترنج ، غالباً توسط احمد ارچنگ ، طرحهای جوشقانی و اسیمی توسط حاج عباس کرباسیون و طرحهای صورت که میزان آنها بسیارناچیز بود ، توسط مرحوم رشتیان تهیه می شد . شاید بتوان تاریخ تقریبی شروع نقشه کشی قالی (رنگ و نقطه نمودن) در نائین را یک تا دو سال پس از شروع تحول قالیبافی در این منطقه تعیین کرد و این زمانی بود که اولین شاگردان مدرسه ادیب مشغول به کار شدند . احتمالاً اولین فردی که که در نائین شروع به اقتباس و قلم زنی نمود ، آقای علی محمد رهنما ( یکی از شاگردان مدرسه ادیب) بود . اما اولین فرشی که طرحی و کلیه مراحل تولید آن در نائین صورت گرفت و می توان از آن به عنوان اولین قالی نائینی نام برد ، فرشی است که توسط استاد فتح الله حبیبیان (شاگرد علی محمد رهنما) تولید و عرضه شد .ایشان ضمن اقتباس و یا کپی برداری ، طرحهایی را تهیه می کردند ، که توسط برادرشان حاج محمد حبیبیان رنگ و نقطه و تکمیل می شد . سال 1304 شمسی ، سال شروع به کار کارخانه قالیبافی حاج محمد قاسم صادقی در نائین است . این سال را می توان دقیقترین تاریخ بدست آمده برای نقاشی قالی در نائین تعیین نمود ، زیرا بنا به شواهد موجود کلیه نقشه های مورد استفاده در این کارخانه توسط آقای علی محمد رهنما و شاگرد ایشان ، فتح ا… حبیبیان تهیه می شد . با توجه به توضیحات مذکور به جرأت می توان گفت که اولین نقاش ، تولید کننده و بنیانگذار خط و مشی اساسی قالینائین و معرف آن به تمام و در یک کلام پدر فرش نائین کسی نیست جز مرحوم فتح ا… حبیبیان . در سال 1325 علی علیزاده با یادگیری این حرفه (احتمالا از استاد حبیبیان) شروع بکار نمود . وی باری اصولی تر نمودن کار خود در اصفهان نزد استاد احمد ارچنگ رفته و با گرفتن طرحهای مدادی از ایشان اقدام به نقشه کشی با اقتباس در نائین نمود. از دیگر افرادی که همزمان با علیزاده به این کار روی آوردند ، می توان از مرتضی پهلوان صفائی ، فرهنگ حبیبیان و غلامرضا یوسف پور را نام برد .در این دوره نقاشان هر یک سبک و اسلوب خاص خود داشته و مهمترین وجه تمایز هر کدام در نحوه ترکیب بندی رنگی طرح بوده است . زیرا در زمان مذکور کار نقاشان مدتا نقشه کشی با اقتباس از طرحهای موجود و در بسیاری از موارد نیز تنها در حد رنگ و نقطه روده است . قدمت طراحی به معنای اصل واژه در شهر نائین قریب سی سال می باشد و بر این اساس تنها استاد مسلم طراحی در نائین در طول این دوره قالیبافی آقای ولی ا… شرعی می باشد . وی از سال 1334 در سن نوجوانی به شاگردی آقای علی علیزاده درآمده و به فراگیری شیوه رنگ و نقطه طرح قالی پرداخت . ایشان با توجه به استعداد وافر خویش علاوه بر آموزش هنر نقاشی قالی ، بعنوان اولین طراح قالی این شهرستان نیز مطرح گردیده و در حال حاضر نیز همچنان برترین طراح قالی نائین می باشند . هنرمندانی چون : محمد حسن سعیدی زاده و عباس متولیان جزو شاگردان استاد شرعی هستند . « نحوه تعیین ابعاد طول وعرض نقشه قالی » اولین اقدام جهت طراحی قالی تعیین ابعاد مناسب کاغذ طراحی می باشد . این عمل با توجه به ابعاد قالی مورد نظر و رجشمار مربوطه صورت می پذیرد . در این راستا ابتدا با انجام محاسبات لازم ابعاد کاغذ مورد نظر تعیین گردیده و سپس این ابعاد بر روی کاغذ شطرنجی با رجشمار مذکور پیاده می گردد . این شهر نوع چله مصرفی و تعداد گره (خفت) مورد نظر در عرض تعیین شده قالی می باشد و در نهایت طرحها عمدتاً بر روی یک نوع کاغذ (کاغذ 180 رگ سیاه و سفید قالی) اجرا می گردد . بدین ترتیب عرض نقشه قالی که جهت یک قالی با عرضی ثابت ترسیم می گردد در رجشمار های مختلف متفاوت می باشد . در صورتیکه نتیجه بافت قالی به یک اندازه خواهد بود . متأسفانه امروزه در نائین هیچ اصل ثابتی بر نحوه تعیین تعداد چله در عرضی ثابت حاکم نبوده و این محاسبات با توجه به سلیقه افراد به دلخواه متغیر باشد . یا بعبارت دیگر نحوه اجرای این اصول بر اساس مصلحت و خواست افراد است . برای مثال در حال حاضر در صورتیکه عرض قالی برابر 200 سانتیمتر و جله مصرفی از انواع چله 6 لا باشد . محدوده تغییرات تعداد چله مصرفی از 1300 جفت چله تا 2200 جفت چله بوده که بیشترین میزان کاربرد نیز در محدوده 1700 جفت چله تا 2000 جفت چله می باشد. بدین ترتیب شاهدیم که در شرایطی ثابت (نوع چله و عرض قالی ثابت) محصولاتی با رجشمارهای متفاوت تولید می گردد و این در شرایطی است که اولین متغیرهای تعیین کیفیت قالی در نائین نوع چله و ابعاد آن بوده و توجه به متغیر دیگری بنام رجشمار در اولویت دوم قرار دارد . ابعاد فرش نائین : در نائین بر خلاف بسیاری از مناطق دیگر کشور ، قالی از ابعاد خاصی تبعیت ننموده و قالی این منطقه در اندازه های بسیار متنوعی تولید می گردد . برخی از ابعاد قالی نائین بشرح زیر است: cm) 90*(cm) 60) cm) 120*(cm) 90) cm) 180*(cm) 120) cm) 200*(cm) 120) cm) 200*(cm) 125) cm) 150*(cm) 100) cm) 200*(cm) 130) cm) 210*(cm) 130) cm) 230*(cm) 170) cm) 280*(cm) 180) cm) 280*(cm) 200) cm) 300*(cm) 220) cm) 330*(cm) 220) cm) 430*(cm) 320) cm) 1000*(cm) 600) cm2)200000 چنانچه ملاحظه می گردد ابعاد در قالی نائین تابع هیچ اصل ثابتی نیست و این مهم یکی از خصوصیات فرش این منطقه است . با توجه به توضیحات مذکور می بینیم که تعیین رجشماری خاص جهت ابعادی معین (در قالی نائین) توسط طراح و بر روی نقشه غیر ممکن بوده و طراحان تنها بر اساس تعداد گره مورد نظر در عرض و طول قالی ، ابعاد نقشه را تعیین می کنند وحال تولید کننده می تواند نقشه مذکور را بر اساس تقسیم بندیهای خاص خویش بر روی چله مورد نظر : 4 لا ، 6 لا و یا 9 لا پیاده نماید . بدین ترتیب طبق نقشه های واحد محصولاتی با ابعاد و رجشمار و انواع گوناگون تولید می گردد و همچنین در هر یک از این انواع چله ها نیز با تغییر میزان تراکم تارها طبق سلیقه شخصی ، می تواند با نقشهای ثابت و یک نوع چله ، قالیهایی با ابعاد و تراکم (رجشمار) متفاوت تولید نماید . نحوه رنگ آمیزی نقشه قالی : پس از اتمام طراحی مدادی نقشه قالی ، مرحله رنگ آمیزی (رنگ و نقطه نمودن) آن آغاز می شود . در نائین ، بدین منظور طرح آماده بر روی تخته سه لا چسبانیده شده و بر روی آن لایهای از صمغ عربی ـ پودری سفید رنگ که در آب داغ حل می شود و بر اثر کاهش دمای آب و سرد شدن آن ، خود را بسته و حالت ژلاتینی پیدا می کند ـ قرار می گیرد . این ماده که در واقع به عنوان زیر سازی رنگ محسوب می شود به چهار دلیل به کار می رود : 1 ـ در صورت بروز اشتباه در رنگ آمیزی امکان زدودن رنگ از روی کاغذ و اجرای مجدد آن میسر است . 2 ـ این ماده موجب نقطه رنگی پذیری ـ نقطه برداری ـ هر چه بهتر و راحت تر کاغذ نقشه می شود . 3 ـ در صورت عدم استفاده از لایه زیرساز ، پس از اتمام کار با گذشت مدت کوتاهی در اثر نفوذ روغن ، رنگ و روغن جلا در یکدیگر و در داخل کاغذ طراحی ، موجب کدر و غیر قابل استفاده شدن نقشه می شود . 4 ـ در صورتی که میزان روغن مصرفی کمتر از حد لازم باشد ، وجود لایه زیرساز جبران این کمبود را می نماید . پس از خشک شدن کاغذ روی آن رنگامیزی می شود . رنگهای مورد استفاده در شهرستان نائین دست ساز بوده و فرمول ساخت آن به قرار زیر است . آب + صمغ (بمیزان بسیار اندک) + سینکا + جوهر رنگ مورد نظر = رنگ آماده برای رنگامیزی نقشه قالی پس از اتمام رنگامیزی و خشک شدن آن سراسر سطح کار با لایهای از روغن جلا پوشانده می شود . این لایه که جهت حفظ طرح در مقابل رطوبت ، گرد و غبار و غیره در طول زمان و استفاده های مکرر از آن به کار می رود و مانع از جدا شدن لایه رنگ از کاغذ نیز می شود. لازم به ذکر است که این شیوه رنگامیزی در نائین ، در گذشته نیز چون امروز اجرا می شده است . (بنا به اظهارات یکی از اساتید در پنجاه سال گذشته نیز به همین ترتیب عمل شده است .) یکی از این خصوصیات تبعیت ترکیب رنگی مذکور از اصول و نحوه کاربردی خاص است . این اصول در نتایج صد در صد نبوده و در هر مورد از آن احتمال طرز عمل دیگری نیز وجود دارد . جدول زیر بیانگر شیوه تقریبی کاربرد رنگها در ترکیب رنگی قالی نائین می باشد . محل بکارگیری در ترکیب رنگی نام رنگ عمدتاً در بندها و نقوش بکار رفته و در نقشه های غلط به عنوان زمینه بژ (خاکی) سیر . عمدتاً در حاشیه و بندها بژ (خاکی) روشن زمینه قالی و بندها کرم (نخودی) نقوش آبی روشن نقوش و زمینه قالی آبی سیر بندها و زمینه قالی آبی سیر بندها و زمینه قالی سرمه ای بندها و نقوش قهوه ای بندها و نقوش فیلی (بندها و نقوش عنابی زمینه قالی لاکی عمدتاً در نقوش و در نقشه های غلط به عنوان زمینه یشمی نقوش ماشی طرح در قالی نائین نتایج تحقیقات به عمل آمده نشان دهنده آن است که کلیه طرحهای مورد استفاده در بیشتر مناطق قالیبافی کشور (به استثنای طرحهای خاص برخیاز مناطق) در نائین مورد استفاده بوده و معرفی تمامی طرحهای به کار رفته در فرش این منطقه ، نیازمند معرفی غالب طرحهای مشخص قالیهای کشور می باشد .

فرش نایین

با این وجود طرحهای قالیهای نائین عمدتاً بصورت لچک و ترنج بوده و استعمال سایر طرحها کاربرد کمتری دارد . با توجه به طرح و نقش قالیهای قدیمی موجود در نائین و اظهارات صاحبنظران می توان طرحهای اصیل فرش این منطقه را چنین بر شمرد : لچک و ترنج ، افشان ، برگردان ، ابری ، ماهی درهم ، خشتی ، شکارگاه ، اژدری ، پنجه گرگی ، حاشیه حاج احمدی ، قاب قلمدون ، بند اسلیم و از دیگر طرحهای جدیدتر مورد استفاده در این شش ترنجی ، حاج خانمی ، محرابی ، درختی ، بته جقه ، گل فرنگ و نقشه غلط نام برد . لکن با وجود تمام نقوش مذکور ، مهمترین و اصلی ترین طرح مورد استفاده در این شهرستان همان لچک و ترنج بوده و از تنوع بسیار بالایی برخوردار است و اصولا فرش نائین به لچک و ترنج شناخته شده است . شاید به دلیل استفاده شدید از این قالب باشد که قالی این منطقه بعنوان فرش زیر پایی معروف شده است . در بررسی نقوش مختلف به کار رفته در قالی نائین به نتایج زیر می رسیم : 1 ـ تمایل شدید به سوی طبیعت و گل و گیاه : در قالی این منطقه استفاده از نقوش ختائی و شاه عباسی و گل و برگهای طبیعی به وفور دیده می شود . و این دلیل جغرافیای کویری منطقه و عدم دسترسی به چنین زیباییهایی در طبیفت اطراف باشد . چنانکه در تاریخ و هنر جهان نیز شاهدیم که بشر آنچه را که در آرزوی آن است در قالب هنر وارد محیط زندگی خود می نماید . « موضوع مستتر در سراسر آنها مفهوم دیرینه باروری است و همه عناصر از وفور بازتاب طبیعت و یک باروری حکایت می کنند که در باغ سرسبز ، یا در باغ بهشت ممکن است یافت شود . این همان چیزی است که سرزمین نیمه خشک ایران در آرزوی آن بسر می برد . اگر چه بندرت به آن دست می یابد . چنین نمادی در یک شهر کویری مانند نائین ، که در سر حد بقاء و تهدید حرارت صحرایی داغ و بی حاصل بوده است ، معنایی بس گیرا بخود می گیرد .» 2 ـ عدم تمایل به شمایلگری یکی از مشخصات اساسی نقوش قالی نائین عدم تمایل آن به سوی شمایلگری است . در نمونه های بسیار نادری نیز که هم اکنون دیده می شود ضعف شدید در کار تمام شده ، موجب عدم تمایل به ادامه این کار شده و این در شرایطی است که در مناطق همجوار این منطقه ، مراکز چهره بافی چون اصفهان وجود دارد . در پاسخ دلیل این مطلب به نتایج زیر دست یافته ایم . وجود محدودیت شدید رنگی در رنگ بندی قالی نائین : بافت چهره نیاز به تنوع رنگی بسیار بالا و حساسی دارد و این در شرایطی است که ترکیب رنگ قالی نائین از مدویت خاصی برخوردار است . عدم توانای تکنیک بافت منطقه : تنها گره مورد استفاده در این منطقه نامتقارن آنهم عمدتا بصورت جفتی بافی است ، در صورتیکه می دانیم برای بافت چهره نیاز به استفاده از چندین نوع گره و تکنیک مختلف بافت جهت ایجاد ظرافتهای موجود در فرم و رنگ چهره می باشد. عدم وجود برنامه و یا آموزشهای لازم جهت ارتقاء سطح دانش بافندگان در زمینه استادکاران و بدون هیچ نوع دخل و تصرفی آن را به کار می گیرند . عدم نظارت طراحان بر روند بافت : در نائین غالباً طراحان پس از طراحی هیچ نوع نظارتی بر روند جریان بافت نداشته و عملا ارتباطی بین اساتید طراح و بافنده وجود ندارد و این نکته با توجه به عدم آشنایی بافندگان با فرم و رنگ صحیح نقوش حساسی چون چهره سبب بروز مشکلات عمده ای می گردد . نگرش اقتصادی صرف نسبت به مسئله قالی در فرهنگ نائینی : بدین معنا که در این شهرستان عدم وجود زمینه های صنعتی ، کشاورزی و یا دامپروری در سطح وسیع سبب اتکاء اقتصاد منطقه بر هنر صنعت قالی شده است و در چنین شرایطی تنها با وجود بازار فروش و ارزش افزوده به میزان لازم دیگر نیازی به ایجاد تحول در نقوش و سایر مراحل تولید ضروری به نظر نمی رسد . طراحان و نقاشان نائینی : استاد فتح ا… حبیبیان استاد علی علیزاده نائینی استاد مرتضی پهلوان صفایی استاد فرهنگ حبیبی نائینی استاد غلامرضا یوسف پور استاد ولیا … شرعی وی در هنر نقاشی شاگرد استاد علیزاده بوده است . استاد محمد حسین سعیدی زاده وی در هنر نقاشی شاگرد استاد ولی ا… شرعی بوده است.
 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۳
فاصله گلناری

 مختصری از زندگینامه حافظ:

شمس الدین محمد ملقب به لسان الغیب غزلسرای بزرگ و نامی ایران در قرن 8 میزیست. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست شاید حدود سال 727 . گویند پدرش بهاالدین بازرگانی اصفهانی بوده که در کازرون با زنی از آن محل ازدواج کرده و خیلی زود در ایام کودکی شمس الدین محمد از دنیا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای کسب نان به کارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت.و چون در ایام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص کرد.وفات وی در شصت و چند سالگی در سال 792 یا 791 اتفاق افتاد .و پس از وفاتش شخصی به نام محمد گلندام اشعار وی را جمع آوری کرد. حافظ علاوه بر غزلهایش رباعی ،ساقی نامه و مثنوی نیز دارد ولی شهرتش به خاطر غزلهای پرارزش اوست .

 

2: دوره ای که حافظ در آن میزیست :

حافظ هنرمندی هدفمند بود و بنابراین از تاریخ زمانه اش جدا نیست . دوره زندگی این شاعر در عصر فترت دوره ایلخانی و تیمور است یعنی کشمکش بین دو آشوب بزرگ مغول و تیمور. شیراز در این اعصار کانون هنر ایران بود و به سبب هوشیاری یکی از اتابکان فارس با دادن خراج هنگفت از گزند حمله مغول د رامان ماند و پناهگاه هنرمندان و اندیشمندان شد  و به شکوفایی اقتصادی و هنری رسید. با این وجود عصر حافظ دوران سقوط ارزشهاست . عصر جنگهای داخلی و تزویر های خانگی .در این دوره قیام ها  اغلب خودجوش و بدون سازماندهی بودند . و عناصر جنبش های سازمان یافته را بیشتر دراویش تشکیل میدادند که انها نیز توفیقی نداشتند ولی اندیشمندان عصر خود را تحت تاثیر قرار دادند . حافظ در دوران سیاه امیر مبارزالدین دلبستگی خود را به حرکتهای تحول طلبانه نشان میدهد :

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی

از ازل تا به ابد فرصت درویشان است .

3:حافظ و عرفان :
 عرفان به معنی یافتن حقایق از طریق کشف و شهود است.  و عارف د راشعار حافظ به معنی شخص خودشناس خداشناس حقیقت جوی است . مرتضی مطهری در تماشاگه راز میگوید : دیوان حافظ یک دیوان عرفانی است . د رحقیقت یک کتاب عرفان است به علاوه جنبه فنی شعر. به عبارت دیگر دیوان حافظ عرفان است به علاوه هنر . دیوانی است که از عرفان سرچشمه گرفته و به صورت شعر بر زبان سراینده جاری گشته.

 بعضی هم برعکس عقیده دارند که عرفان محلی است که حافظ را به انسان و زمین پیوند میدهد و حافظ عارف مطلق نیست.  .

از دیدگاه عارفان جهان از عشق بوجود آمده و با نیروی عشق بازمیگردد.در عرفان تقابل میان عشق و عقل را به هنگام سخن گفتن از عشق زمینی و آسمانی میبینیم. حافظ نیز در میان این سنت دیرینه گام مینهد . حافظ بارها به عاشق بودنش صراحت دارد .تقابل عشق و عقل در ابیاتی که خواجه عشق و رندی را در کنار هم میآورد به خوبی روشن است :

عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش

تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

خواجه در حدیث عشق غزل میسراید و عشق را والا تراز عقل میداند و نگار زیبای خود را که نه خط میداند و نه درس مساله آموز مدرسین میسازد.در شعر حافظ آنچه جهان را به حرکت میآورد و این حرکت را دوام میخشد عطش دستیابی به مبدا است که این همان عشق است. شرح عشق بدانگونه که مبنای وجود باشد پیش از حافظ نیز در شعر پارسی جایگاه خود را داشته است.  

حافظ عشق را اشتیاق به جاودانگی انسان و به گسستن زنجیرهای زمان و مکان به شکستن هنجارهای اجتماع میداند در واقع عقل حافظ جان است و عشق میل به فناست. وحدت وجود از بحث های اساسی عرفان است که در شعر حافظ جایگاه خاصی دارد در شعر حافظ جهان با همه کثرت و رنگارنگی از حقیقت واحدی سرچشمه میگیرد و به سوی هدف یگانه پیش میرود .

 

4: انسان شناسی و حافظ :
انسان در جهان بینی عرفانی نقش فوق العاده ای دارد تا انجا که انسان عالم کبیر است و جهان عالم صغیر . در شعر حافظ انسان آزاده ای شوریده است که در قلبش شعله تابناک عشق روشن است و بار امانتی را که کوهها و آسمانها از پذیرفتن آن سرزندند بر دوش میکشد و فراتر از فرشتگان اوج میگیرد و آنان را وامیدارد تا با او باده مستانه بزنند.:

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

حافظ اختلاف آدمیان را د رنیافتن حقیقت میداند و میگوید :

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 ریشه رنج انسان در پراکندگی است و نیز ریشه کینه ها و خودخواهی ها .حافظ جهان را خراب آباد و دامگه حادثه میداند و میگوید که اگر چند روزی روح انسان درقفسی گرفتار است سرانجام آزاد خواهد شد :

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

 

حافظ پیامی جدید در مورد انسان دارد در شعر مولوی انسان عاشقی است لبریز از شور جنون د ر شعر سعدی انسان موجودی است کاملا عادی در شعر خیام حیران و سرگشته است اما در شعر حافظ نشانی میابد که ویژه خود اوست . هم عاشق است و هم آزاده هم چشم به زیبایی های زمین دارد و هم  زشتی ها را میبیند . مهمتر از همه اینکه بر جهانی بهتر و شایسته تر نظر دارد. جهانی آنچنان که باید باشد نه آنچنان که هست. :

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

بیست مهر روز جهانی بزرگداشت حافظ

عیشم مدام است از لعل دلخواه/ 
کارم به کام است الحمدلله/

ای بخت سرکش تنگش به بر کش/ 
گه جام زر کش گه لعل دلخواه/

ما را به رندی افسانه کردند/ 
پیران جاهل شیخان گمراه/

از دست زاهد کردیم توبه/ 
و از فعل عابد استغفرالله/

جانا چه گویم شرح فراقت/ 
چشمی و صد نم جانی و صد آه/

کافر مبیناد این غم که دیده‌ست/ 
از قامتت سرو از عارضت ماه/

شوق لبت برد از یاد حافظ/ 
درس شبانه ورد سحرگاه/

خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگ‌ترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نموده‌است. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشته‌اند و ممکن است بهاءالدین _علی‌الرسم_ لقب او بوده‌باشد. 

حافظ
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوان‌های او را چنین آورده‌است: مولاناالاعظم، المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمس‌المله‌والدین، محمد حافظ شیرازی. 
تذکره‌نویسان نوشته‌اند که نیاکان او از کوهپایه‌ اصفهان بوده‌اند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی می‌کرد و مادرش از اهالی کازرون و خانه‌ی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود 
ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدی، پسران او پراکنده شدند ولی شمس‌الدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آن‌دو، به تهیدستی می‌گذشت تا آن‌که عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتب‌خانه کشانید و به تفصیلی که در تذکره‌ی میخانه آمده‌است، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد می‌گذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگه‌ی طالبان علم درآمد و مجلس‌های درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتاب‌های مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالع‌الانوار قاضی بیضاوی، مفتاح‌العلوم سکاکی و امثال آن‌ها پرداخت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۰۸:۳۸
فاصله گلناری

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

 

بیانات امام خمینی (ره) :

هر یک از امر و نهی در اینجا به واجب و مستحب تقسیم می شود، پس هر آنچه از نظر عقل یا شرع واجب است، امر به آن واجب، و هر چه از نظر عقل قبیح یا در شرع حرام است نهی از آن واجب است امر به آن نیز مستحب، و آنچه کروه است نهی از آن مستحب است.1

******

اگر عده ای که به اندازه ی نیاز نیستند و در بر پایی واجبی بر آیند،و بقیه اقدام نکنند و افراد حاضر نتوانند بقیه را جمع کنند وجوب از آنان ساقط می شود و گناه به گردن متخلفین خواهد بود. 2

 

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

 

امر کننده و نهی کننده بداند که آنچه را مکلف ترک کرده معروف است و آنچه را مرتکب شده منکر است.بنابر این بر جاهل به معروف و منکر امر و نهی واجب نیست،و در اینجا علم،شرط وجوب است مانند استطاعت در حج. 3

پی نوشتها:

 

1. تحریرالوسیله ؛ ج1 ، ص 425

2. تحریر الوسیله ؛ ج1 ، ص 425

3. یعنی همچنان که بر مکلف حج واجب نخواهد شد مگر پس از حصول استطاعت،بر مکلف امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست مگر پس از آگاهی به معروف و منکر.

منبع : تحریرالوسیله ، امام خمینی (ره)

 

 

حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

اُرِیدُ اَن آمِر بِالمَعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکَرِ وَ اَسِیرُ بِسِیرةِ جَدِّی وَ اَبِی عَلِّی بن ابی طالب (علیه السلام).

هدف من امر به معروف و نهی ازمنکر و حرکت براساس سیره جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) و پدرم علی ابی طالب است.

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند:

یَکُونَ فِی آخِرِ الزَّمَان قَومٌ یَتَّبِع فِیهِم قَومٌ مَرَاءُونَ لا یُوجِِبُونَ اَمرَا بِمَعروَفٍ وَ لا نَهیَاً عَنِ مُنکَر اِلَّا اِذا آمَنُوا الضَررَ یَطلُبُون لِاَ نفُسِهِم الرَخصَ و المَعاذِیر.

در آن آخر الزمان گروهی ظهور خواهند کرد که از ریاکارانی پیروی می کنند که هیچ امر به معروف و نهی از منکری را واجب نمی دانند مگر آنکه از زیان آن در امان باشند و برای فرار از این وظیفه عذر و بهانه می جویند.

مَا اَقَّر قَومٌ بِالمُنکرِ بِین اَظهَرُهم لا یُغیِرونَهُ الا او شک اَن یَعُمهُم الله بِعِقَابٍ.

هر گاه مردم در برابر گناهی که در جامعه رواج یافته سکوت کنند و در صدد دفع آن بر نیایند، خداوند به زودی همه ایشان را مشمول عذاب می فرماید.

فَانکَرُوا بِقُلوبِکُم ، وَاَلفَظُوا بِالَسِنتِکُم وَ صَکوا بِهَا جِبَاههم وَلا تَخَافُوا فِی الله لَومَة لَائِم فَاِن اتَّعَظُوا وَاِلی الحَقِّ رَجَعُوا فَلا سَبِیلَ عَلَیهِم (اِنَّما السَبِیل عَلی الذینَ یَظلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبغَونَ فِی الارضِ بِغَیرِ الحَقّ اُولئکَ لَهُم عَذابٌ اَلِیم )هُنالَکَ فَجَاهَدُوهُم بِاَبدَانِکُم وَ اَبغَضُوهُم بِقُلوبِکُم

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: (در برابر منکرات ) قلباً از گناه ناراحت شوید (آن گاه ) به زبان آورده و اعتراض کنید ، (سپس ) با تندی به پیشانی او بزنید ـ البته نه با دست ، بلکه با سخن با او برخورد کنید ـ و در راه خدا از ملامتگری نترسید ، اگر موعظه را پذیرفتند و به سوی حق بازگشتند ، چیزی بر آن ها نیست (مطلوب حاصل شده است). راه (نکوهش) تنها بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و به ناحق در زمین طغیان می کنندآنان عذابی دردناک خواهند داشت . اگر گناه کاران ، دست از کار خلاف بر نداشتند پس با آنان جهاد کنید و کنینه ی آنان را به دل داشته باشید.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

وَ قَالَ الصَادِق وَیلٌ لِقَومٍ لا یُدِینُونَ الله بِالامرِ بِالمَعروف وَ النَّهی عَنِ المُنکَر.

وای بر مردمی که با عمل نکردن به امر به معروف و نهی از منکر به دین خداوند پایبند نیستند.

مَن کَانَ لَهُ جَارٌ یَعمَلُ بِالمَعاصِی فَلَم یَنهَه فَهُوَ شَریکُهُ.

هرکه همسایه گنهکاری داشته باشد واورااز گناه نهی نکند،در گناه او شریک است.

 

امر به معروف ونهی از منکر در غرر الحکم و درر الکلم

خرد از بدی پاکیزه است و به خوبیها فرمان دهنده . ( 328/1)

*امر به معروف ، برترین عملهای مردم است . (101/2)

*کسی که بعمل گروهی خشنود است همانند آنان است . و هر کس که در باطل وارد شده دو گناه کرده : گناهی برای خشنودی و گناهی برای عمل (131/2)

*امر کن به نیکویی تا از اهلش بوده باشی ؛ و بازدار از بدی با دست وزبان خود. و با تلاش از انجام آن جلوگیری نما. ( 214/2)

از خوبیها فرمان برید و بر آن امر کنید واز بدیها باز ایستید و از آن نهی کنید. ( 262/2)

*امر به معروف ونهی از منکر مرگی را نزدیک نمی گرداند و روزی را کم نمی کند و لکن اجر و پاداش را دوچندان کنند . و برتر از این دو سخن ، عدلی است که در برابر پیشوا ی ظالمی گفته شود. (611/2)

نهایت دین ، امر به معروف ونهی از منکر وبرپاداشتن حدود است. ( 374/4)

*امر به معروف ونهی ازمنکر واقامه حدود ، ستون شریعت است . ( 518/4)

*عمل کننده به خوبی ، وبازدارنده از بدی باش ومنش بی وفایی را بد بدار. ( 607/ 4

امر به معروف و نهی از منکر)

*امر کننده به خوبی و بازدارنده از بدی باش . برای کسی که از تو بریده ، پیوند دهنده و برای کسی که تورا محروم ساخته ، عطا کننده باش. ( 610/4)

*به خوبیها امر کننده ، واز بدیها نهی کننده و، وبه خوبی ها عمل کننده ، وبرای بدیها بازدارنده باش .( 613/4)

*هرکس امر به معروف کند ، پشت مومنین را محکم کرده است (258/5)

*هرکه نهی از منکر کند، بینی فاسقان را به خاک مالیده است . ( 259/5)

*هر که در او سه چیز باشد دنیا و آخرت او سالم ماند: امر به معروف کند خود نیز بر آن فرمان برد، ونهی از منکر نماید و خود نیز از آن باز ایستد، و حدود خداوند بزرگ را محافظت نماید. (440/5)

*از برترین فضیلتها ، نیکی کردن و گسترش خوبیهاست. ( 29/6)

*هرگز به سوی خوبیها راهنمایی نشوی مگر آن که بدیها را فراموش کنی ( 67/5)

*هر کس ببیند ناروایی را که به آن عمل می شود، و کار بدی را که به سوی آن خوانده می شود و آن را به قلب خود بداند ، پس سلامت ماند و رهایی یابد ؛ وکسی که آن را به زبان انکار کند ، پس پاداش داده شود واو از اولی بر تر است . و کسی که آن را با شمشیر انکار کند تا حجت خداوند برتر قرار گیردو سخن ستمکاران پست تر ، پس او همان است که راه هدایت رسیده و بر راه درست ایستاده است ویقین در دل او روشن شده است. (559/2)

*هرگاه یکی از شما منکری را ببیند و قادر نباشد آن را با دست و زبان خود انکار کند ولی آن را با قلب خویش بد بداند و خداوند راستی آن را بداند ، هر آینه به وظیفه خود عمل کرده است. (183/3)

*اگر از مسابقه دادن با یکدیگر ناگزیرید ، پس در اجرای حدود خدا وامر به معروف با یکدیگر مسابقه دهید . ( 20/3)

*برخی از شما با دست و زبان و قلب خود نهی از منکر می کند پس او تمام خصلتهای خوب را کامل کرده است . و برخی با زبان وقلب به انکار منکر می پردازد ، او دو خصلت از خوبیها را دریافته ویکی را تباه ساخته است. و برخی از شما فقط با قلب منکر بد یهاست واز دست وزبان خود در این راه بهره نمی برد ، پس او دو خصلت از برترین خصلتهای سه گانه را تباه ساخته و یکی ازآن برگرفته است. و برخی از شما برای جلوگیری از بدیها نه از دست ونه زبان و نه قلب خود استفاده می کند ، که او مرده ای درمیان زندگان است. (444/4)

*بسا بازدارنده ای که خود باز نایستاده است. ( 78/ 4)

*بسا فرمان دهنده ای که خود فرمان نمی پذیرد. ( 78/ 4)

*برای نادانی آدمی کفایت کند این که مردم را از چیزی بازدارد که خود آن را انجام می دهد .( 584/4)

*برای گمراهی آدمی بس است این که مردم را به چیزی فرمان دهد که خود آن را انجام ندهد واز چیزی بازدارد که خود از آن بازنایستاده است. ( 584/4)

*امر کننده به خوبیها و عمل کننده به آن باش ؛ ومباش از آنان که دیگران را به چیز امر می کنند ولی خود نافرمانی می کنند و خشم پروردگار را به خود بر می انگیزند. ( 616/4)

*چه زشت است برای مردم این که مردم را از بدیها برحذر دارد و آنها را از پستیها و گناهان بازدارد ، ولی چون تنها شود خود مرتکب آنها شود و از عمل به آن روی برنتابد. ( 480/6)

در یک جمله تمامی امور جامعه اصلاح می شود و رشد و سعادت و فلاح و رستگاری در پی پیاده شدن صحیح فرضیه ی امر به معروف ونهی از منکر هویدا خواهد گشت. به عبارت دیگر زمینه برای تبه کاری، فساد جرم و جنایت باقی نمی ماند و این یعنی دستیابی به اهداف و آرمان های یک سیاست جنایی ایده آل در همین راستا امیرالمومنین علی (ع) در رابطه با اهمیت و نقش امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: « تمامی کارهای خوب و نیکو حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر همانند آب دهان انداختن در دریای بیکران است.» نکته ی کلام امام این است که اقامه و احیاء دین خدا و برپایی کلیه ی فرائض و نظام ها و دستیابی به تمامی اهداف و آرمان های دین و تمامی اهداف سیاست جنایی جامع و تمام و کمال،  در گروه عمل به این فرضیه ی عظیم الهی است به گونه ای که سلاح امر به معروف و نهی از منکر حتی از شمشیر مجاهدان فی سبیل الله برّنده تر است و از کارایی و کارآمدی بیشتری برای رسیدن به اهداف دین و سیاست جنایی اسلام برخوردار است تا جایی که پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :« کسی که عهده دار فرضیه ی امر به معروف و نهی از منکراست جانشین خدا در زمین و جانشین رسول و کتاب خدا است.» از کلام نورانی رسول خدا (ص) جایگاه اهمیت و نقش کلیدی فرضیه ی امر به معروف و نهی از منکر بر همگان آشکار می شود و در رأس همه ی سیاست ها و برنامه ریزی های سیاسی، اجتماعی، تربیتی و فرهنگی قرار می گیرد. با ریشه کن شدن منکرات زمینه برای ارتکاب جرایم علیه زنان و مردان جامعه به حداقل خود می رسد و امنیت اجتماعی برقرار می شود و تمامی احکام و دستورات دین ضمانت اجرای خود را پیدا می کنند . با توجه به آسیب پذیری انسان از جهت ارتکاب جرم، گناه و امکان کژروی و انحراف وی از هنجارها و ارزش های فطری و دینی در بعد اخلاقی واجتماعی و با توجه به آسیب شناسی دقیق مکتب قرآن و عترت از نقاط ضعف انسان، سیاست جنایی اسلام با نگاه انسان شناسانه و جرم شناسانه ی دقیق خود برای مقابله با ارتکاب جرم و گناه از ناحیه ی انسان آگاه و آزاد ولی در عین حال آسیب پذیر فرضیه ی امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک تدبیر راهبردی برای بسط و گسترش و نیز حفاظت از اصول اساسی واهداف و مقاصد شریعت و نظام های گوناگون آن در نظر گرفته و با این سیاست د وهدف مشخص را به دنبال می کند:

 

نخست: پیشگیری از ارتکاب جرم و جنایت و فسق و فجور در سطح جامعه از طریق عملی نمودن فرضیه ی همگانی امر به معروف و نهی از منکر با روش های کاربردی مفید و کارآمد و در خود شأن و منزلت ارزش های والای انسانی

 

دوم : اصلاح و درمان بزه کاران در مرحله ی پس از ارتکاب بزه از طریق ارشاد، هدایت و تربیت از راه امر به معروف و نهی از منکر و از طریق باز سازی اخلاقی و روانی بزه کاران و بازگرداندان آن ها آموزش جامعه و سازگار نمودن وی با مقررات  و هنجارهای دینی و مذهبی.

 

« متن فوق از نوشته های آقای علی اشرف طهماسبی نیک انتخاب گردیده و بخش دوم آن در مراحل بعد تقدیم خواهد شد

از وب جهان یکه نگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۲:۱۲
فاصله گلناری

 

حدیث (1) امام رضا علیه السلام فرمودند:

 تزاوَرُوا تحـابـوا و تصـافحُـوا و لا تحـاشمـوا؛

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

(بحارالانوار،ج78،ص 347)

حدیث (2) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛

 کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

(بحار الانوار ، ج 70، ص 249 )

حدیث (3) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

 ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته؛

همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

(مجمع‌ الزوائد علامه‌ هیثمى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 132)

حدیث (4) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه أنبیائه؛

ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامران الهی

(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ لابن‌ ابی‌ الحدید ، ج‌ 16 ، ص‌ 211)

حدیث (5) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی السموات و الارض، ساکن الفردوس؛

تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند 

(کنزالعمال ، ج‌ 1 ، ص582)

حدیث (6) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

خیارکم الینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم؛

بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.

(دلال الامامه و کنزالعمال ، ج‌ 7، ص225)

حدیث (7) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

حبب الی من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب الله و انظر فی وجه رسول و الانفاق فی سبیل الله؛

از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1-تلاوت قرآن 2-نگاه به چهره رسول خدا 3-انفاق در راه خدا

(وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295)

حدیث ( 8) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:

فجعل الله...اطاعتنا نظاما للملة و امامتنا أمانا للفرقة؛

خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.

(بحار الانوار، ج 43، ص 158)

حدیث ( 9) امام رضا علیه السلام فرمودند:

لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.؛

هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.

(بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1 )

حدیث (10) امام رضا علیه السلام فرمودند:

مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبَحَ وَمَن غَفَلَ عَنهَا خَسِر؛

آن کسى که نفسش را محاسبه کند، سود برده است و آن کسى که از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.

(بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9)

حدیث (11) امام رضا علیه السلام فرمودند:

مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل؛

هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى خواهد بود.

(بحـارالانـوار،ج 78،ص 357)

حدیث (12) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب ؛

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

(تحف العقول ، ص 251)

حدیث (13) امام رضا علیه السلام فرمودند:

مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة ؛

هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.

(اصول کافى، ج 3، ص 268)

حدیث (14) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة ؛

هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع  و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.

(محجه البیصاء ج 4،ص 228)

حدیث (15) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق ؛

رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

حدیث (16) امام حسین علیه السلام فرمودند:

إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ ؛

بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.

(فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476)

حدیث (17) امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا 
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)

حدیث
حدیث (18) امام حسین علیه السلام فرمودند:

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء؛

عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)

حدیث (19) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ ؛

گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است.

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)

حدیث (20) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

اِنَّما یُداقُّ اللهُ العِبادَ فی الحِسابِ یَومَ القِیامَةِ علی قَدرِ ما اَتاهُم مِن العُقُولِ فِی الدُّنیا؛

خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می کند.

(اصول کافی ج 1 /ص 12)

حدیث (21) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ، اَلا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛

طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)

حدیث (22) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ؛

بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )

حدیث (23) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

إنَّ الصَّدَقَة َلتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ؛

صدقه، خشم پروردگار را فرو می‌نشاند.

(کنزالعمال، ح161143 )

حدیث (24) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ؛

عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)

حدیث (25)  رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ؛

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب می شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (26) امام صادق علیه السلام فرمودند:

أَقرَبُ ما یَکُونُ العَبدُ إلَی اللهِ وَ هُوَ ساجِدٌ؛

نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث
حدیث (27) امام صادق علیه السلام فرمودند:

إنَّ اللهَ عَزَّوَجَّلَ یََرحَمُ الرَّجُلَ لَشُدَةِ حُبِّ لُوَلَدُه؛

براستی که خداوند عزوجل رحم می نماید مرد را، به سبب شدت محبت او به فرزندش.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (28) امام حسین علیه السلام فرمودند:

مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ؛

آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

(بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397)

حدیث (29) امام علی علیه السلام فرمودند:

اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛

شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.

(نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره325)

حدیث (30) امام علی علیه السلام فرمودند:

 اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی؛

علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.

(غرر الحکم و درر الکلم)

حدیث (31)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ؛

عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

حدیث (32) امام حسین علیه السلام فرمودند:

اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِ؛

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

(الدره الباهره ، ص24)

حدیث (33) امام باقر علیه السلام فرمودند:

اِصبِروا عَلی اداء الفَرائضِ، وَ صابِروعَدُوُّکُم ، وَ رابِطو امامَکُمُ المُنتَظَرِ؛

صبر کنید برگزاردن احکام شرع و شکیبایی ورزید در برابر دشمنتان و آماده و حاضر یراق باشید برای امامتان که در انتظار او هستید.

(غیبه النعمانی، ینابیع الموده)

حدیث (34) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

من آنَس بِالله اِستوحَشَ مِنَ النّاس؛

کسی که با خدا مانوس باشد، از مردم گریزان گردد

(مسند الامام العسکری، ص287)

حدیث
حدیث (35) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ؛

تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.

(بحار الانوار، ج78، ص377)

حدیث (36) امام علی علیه السلام فرمودند:

اَللِّسانُ سَبُعٌ، اِن خُلّیَ عَنهُ عَقَرَ؛

زبان، حیوان درنده است، اگر رها شود می گزد.

(نهج البلاغه)

حدیث (37) امام حسن عسکری (ع):

کَفاکَ ادبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ؛

در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی

(مسند الامام العسکری، ص288)

حدیث (38) امام حسن عسکری (ع):

اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛

وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

(مسند الامام العسکری، ص290)

حدیث (39) امام حسن عسکری (ع):

التَّواضُعُ نِعمَةٌ لایُحسَدُ عَلیها؛

تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند

(تحف العقول، ص489)

حدیث (40) امام حسن عسکری (ع):

لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ؛

اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است

(تحف العقول، ص489)

حدیث (41) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

المُومِنُ بَرَکَةٌ عَلی المُومِنِ وَ حُجَّةٌ  عَلی الکافر؛

مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.

(تحف العقول، ص489)

حدیث (42) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ؛

کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.

(بحارالانوار، جلد 78، ص333)

حدیث (43) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ؛

بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.

(تحف العقول، ص403)

حدیث (44) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:

خُذُوا الکلِمَةَ اطَّیبَةَ مِمَّن قالَها و إن لَم یعمَل بِها ؛

سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید،‌ اگر چه او خود،‌ بدان عمل نکند.

(تحف العقول، ص391)

حدیث (45) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

مَن أرادَ أن یکنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکل عَلی اللهِ؛

هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.

(بحار الانوار،7 ، ص143)

حدیث (46) امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:

أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ؛

دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

(اصول کافی،ج1 ،ص52)

حدیث (47) امام علی علیه السلام فرمودند:

اُحصُدِ الشَّرَّ مِن صَدرِ غَیرِک بِقَلعِهِ مِن صَدرِک؛

قلب خود را از کینه دیگران پاک کن،‌ تا قلب آنها از کینه تو پاک شود.

(الامالی، ج2، ص 174)

حدیث (48) امام علی علیه السلام فرمودند:

مَن ظَنَّ بِکَ‌ خَیرَاً فَصَدِّق ظَنَّه؛

کسی که به تو گمان نیکی برد، گمانش را (عملاً) تصدیق کن.

(نهج البلاغه نامه 31)

حدیث (49) امام علی علیه السلام فرمودند:

اَلعَفافُ زِینَهُ‌ الفَقرِ، وَ الشُّکرُ زِینَهُ الغِنَی؛

خویشتن داری، زینت فقر است و سپاس گزاری زینت غنا و توانگری.

(تحف العقول ص 75)

حدیث (50) امام علی علیه السلام فرمودند:

إِذَا اختَشَمَ المُومِن أَخَاهُ فَقَد فَارقَهُ ؛

به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست.

(محاضرات ج2 ص28)

 

17 شهریور90

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۰۹:۵۲
فاصله گلناری
 
کتاب فیزیک از آغاز تا امروز
سالهای متمادی است که دست اندر کار تهیه کتاب «فیزیک از آغاز تا امروز» هستم. از همان آغاز هرچه فراهم می شد، برای مطالعه ی عزیزان بازدید کننده در سایت قرار می دادم. همراه با تکمیل مطالب دوستان بسیاری خواهان انتشار کتاب به صورت چاپی شدند. 
کتاب مبانی مکانیک و ترمو دینامیک
بر پایه دیباچه ، هدف از تدوین و نگارش این کتاب این حقیقت بوده که پرداختن بگونه ای مدرنیته و نوشتاری ( نه فقط در فیزیک بلکه در ریاضی ، فیزیولوژی و شیمی ) درست است که ساده است
مبانی موتورهای احتراق داخلی
این کتاب ، با قدرت بیانی که دارد ، هدایتگری بسیار مفید خواهد بود در جهت آشنایی شما با مبانی طراحی موتورهای احتراق داخلی و توربینهاست. مزیت عمده این کتاب در استفاده آن از تصاویری گویا برای بیان تئوری ها می باشد.
جریان سیال تراکم پذیر
این کتاب بواسطه بیان مثالهای عملی و پرداختن به جزئیات ؛ توضیحاتی بسیار واضح از چگونگی ایجاد پدیده تراکم پذیری در سیال ارائه می دهد. 
انتقال حرارت
این کتاب دایره کاملی ا ست از اصول اولیه انتقال حرارت بهمراه گستره وسیعی از کاربردهای عملی و قابل ملموس آن. روش تجربی بکار رفته
دانلود رایگان پنج کتاب مرجع فیزیک
دانلود رایگان پنج کتاب مرجع فیزیک
 
گنج گوهر - اکرم امانی
(چهارشنبه 26 مرداد 1390 - 11:40)شعر در سرزمین ما همواره این توان و توفیق را داشته است که منادی معنویت و ستایشگر ارزشهای الهی و آرمانهای انسانی باشد و شاعر همانند همان پیری است که چراغ در دست، کوچه پس کوچه های تاریخ را در آرزوی انسان، جستجو میکند.
دریای حیرت - اکرم امانی
(چهارشنبه 26 مرداد 1390 - 11:37)شعر آیینی در زبان فارسی از قلمرو موضوعی بسیار گستردهای برخوردار است و علی رغم نظر برخی از پژوهشگران، نمی توان آن را از لحاظ موضوعی به دو حوزه مناقبی و ماتمی محدود کرد زیرا مقولههای توحیدی، عرفانی، اخلاقی، تعلیمی، تربیتی، تهذیب نفس، خردورزی، عدالت، نیکوکاری، پایداری، تلاش و کوشش، دفاع، جهاد، شهادت و موضوعاتی از این قبیل که از دیرباز در شعر فارسی حضور مستمر و چشمنوازی داشته اند
ابوعلی مسکویه - ضیاء آراسته
(سه‌شنبه 25 مرداد 1390 - 13:53)کتاب حاضر با یک مقدمه و سه فصل و دو ضمیمه به بررسی زندگی و اندیشه‌های ابوعلی مسکویه می‌پردازد .
سلطانعلی مشهدی - ضیاء آراسته
(سه‌شنبه 25 مرداد 1390 - 13:51)کتاب حاضر در یک مقدمه و سه فصل با عناوین اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در قرون نهم و دهم هجری ، زندگی‌نامه مولانا سلطانعلی مشهدی و همچنین آثار و افکار به بررسی زندگی و اندیشه‌های وی می‌پردازد .
سنایی غزنوی - ضیاء آراسته
(دوشنبه 24 مرداد 1390 - 14:26)کتاب حاضر در یک مقدمه و نه فصل با عناوین روزگار سنایی ، زندگی و احوال سنایی ، معرفی آراء و اندیشه‌های سنایی ، تاملی در زبان شعر سنایی ، تاثیر سنایی در شاعران و اندیشمندان پس از خود ، سنایی و نخستین نظام عارفانه در شعر ، انتشار آثار سنایی و همچمنین کتاب‌شناسی سنایی به بررسی احوال و اندیشه‌های سنایی غزنوی می‌پردازد نویسنده کتاب در مقدمه خود حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی را از پایه‌گذاران و مشعل‌داران عرفان دانش‌مدار ایرانی – اسلامی می‌داند .
سعدی شیرازی - ضیاء آراسته
(دوشنبه 24 مرداد 1390 - 14:25)کتاب حاضر در یک مقدمه و چهار فصل با عناوین روزگار سعدی ، آثار ، اندیشه‌ها و همچنین نقد و بررسی به تشریح زندگی و آراء و اندیشه‌های این شاعر پارسی‌گوی می‌پردازد .
شب پانزدهم - ضیاء آراسته
(یکشنبه 23 مرداد 1390 - 11:15)کتاب حاضر مراسم شب شعر در حضور حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 15 رمضان 1430 هجری قمری / 14شهریور 1388 هجری شمسی است .
علی‌اکبر دهخدا - ضیاء آراسته
(یکشنبه 23 مرداد 1390 - 11:11)کتاب حاضر در یک مقدمه و نه فصل با عناوین اوضاع سیاسی – اجتماعی ایران در دوره قاجار ، تولد در عصراستبداد ، دمیدن صور اسرافیل ، اندیشه‌های سیاسی – اقتصادی دهخدا ، لغت‌نامه دهخدا ، امثال و حکم دهخدا ، دهخدای شاعر آثار دهخدا و همچنین سال‌شمار زندگی علی‌اکبر دهخدا به بررسی زندگی و اندیشه‌های دهخدا از مفاخر معاصر می‌پردازد .
بارقه‌های آفتاب / جلد ششم - ضیاء آراسته
(یکشنبه 23 مرداد 1390 - 11:8)کتاب حاضر با یک مقدمه به بررسی زندگی و آثار لطفعلی‌خان زند ، محمدباقر مجلسی ، حمدالله مستوفی ، مظفرعلی تربیتی ، مقدس اردبیلی ، ملاصدرا ، منصور حلاج ، مولوی ، رشیدالدین میبدی ، میر خواند ، میرسید علی ، میرداماد ، میرمصور بدخشانی ( ترمذی ) ، نادرشاه ، ابوالحسن علی نسوی ، نصرالله منشی ، نظامی گنجه‌ای ، فضل بن حتم نیریزی ، ابومنصور هروی ، رشیدالدین فضل‌الله همدانی و همچنین یعقوب لیث می‌پردازد .
نورالدین عبدالرحمن جامی - ضیاء آراسته
(شنبه 22 مرداد 1390 - 14:42)کتاب حاضر در یک مقدمه و شش فصل با عناوین نگاهی به تاریخ ایران در عصر جامی ، دین و مذهب عصر جامی ، زندگی‌نامه ، افکار و عقاید ، آثار و همچنین جامی و شعر و نثر فارسی به بررسی زندگی و افکار نورالدین عبدالرحمن جامی می‌پردازد .
بارقه‌های آفتاب / جلد چهارم - ضیاء آراسته
(شنبه 22 مرداد 1390 - 14:40)مقدمه ، سعدی ، ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری ، سنایی غزنوی ، شهاب‌الدین سهروردی ، سید حیدر آملی ، شاه اسماعیل ، شاه عباس اول ، میرعبداللطیف شوشتری ، شیخ بهایی ، قطب‌الدین شیرازی ، شیخ طوسی ، محمد علی صائب تبریزی ، عبدالرحمان صوفی رازی ، ابوالحسن طبری ، ابوجعفر محمدبن جریر طبری ، خواجه نصیرالدین طوسی و همچنین عبدالقادر حافظ مراغی از موضوعات مطروحه در کتاب حاضر می‌باشد .
بارقه‌های آفتاب/ جلد سوم - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 19 مرداد 1390 - 11:54)مقدمه ، اسماعیل جرجانی ، عطاملک جوینی ، چغمینی ، حافظ ، حافظ ابرو ، حبش حاسب ، حبیش تفلیسی ؛ ابوالفضل حبیش بن ابراهیم بن محمد ، حسنک وزیر ، ابوجعفر خازن ، ابوالفتح خازنی ، خاقانی شروانی ، خواجه نظام‌الملک ، ابوعبدالله خوارزمی ،‌خواندمیر ، خیامی نیشابوری ، محمد بن زکریا رازی ، ابوالفتوح رازی ، رضا عباسی ، رودکی و همچنین ابوسعید سجزی مطالب کتاب حاضر را دربرمی‌گیرد .
عبدالقادر مراغی - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 19 مرداد 1390 - 11:51)کتاب حاضر با یک مقدمه و در پنج فصل با عناوین نگاهی به تاریخ ایران در عصر زندگی عبدالقادر ، زندگی‌نامه ، موسیقی و شعر عبدالقادر مراغی ، آثار عبدالقادر و همچنین کتاب‌شناسی عبدالقادر مراغی به بررسی زندگی عبدالقادر مراغی می‌پردازد.
دعا - ضیاء آراسته
(دوشنبه 17 مرداد 1390 - 12:26)کتاب حاضر در یک مقدمه و پنج فصل به بررسی موضوع دعا از منظر حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌ای ( مدظله العالی ) رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌پردازد .
صدف - ضیاء آراسته
(یکشنبه 16 مرداد 1390 - 13:49)مقدمه ، شناسنامه ، تاریخچه ، گردانندگان ، نویسندگان و برگزیده مطالب بخش‌های مختلف کتاب صدف را به خود اختصاص می‌‌دهد
صحنه در دست بچه ها - م رستمی
(یکشنبه 16 مرداد 1390 - 13:27)نوشته حاضر یک کتاب راهنماست که در حقیقت تلاش دارد شرایطی فراهم نماید تا بچه ها توانایی رفتن به روی صحنه را به دست بیاورند.
بارقه‌‌های آفتاب - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 12 مرداد 1390 - 9:58)کتاب حاضر با یک مقدمه و نمایه از نویسنده کتاب به شرح احوال و زندگی ابراهیم بن سیار نظام ، ابن خردادبه ، ابن رسته ، ابن بابویه ، ابن سینا ، ابن فقیه ، ابوحفص حداد ، ابوزید بلخی ، ابوسعید ابوالخیر ، ابوعلی مسکویه ، ابونعیم اصفهانی ، اخوینی بخاری ، ارموی صفی‌الدین ، ملامحمد امین استرابادی ، ابوحاتم اسفزازی ، اسکندربیک منشی و همچنین اصطخری می‌پردازد .
امارات متحده عربی - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 12 مرداد 1390 - 9:56)سرزمین و اقلیم ، تقسیمات اداری و شهرهای مهم ،‌ در عرصه روزگار ، زندگی و مردم ،‌ سیاست و حکومت ، اقتصاد و معیشت ، فرهنگ و هنر و همچنین سفر و گردشگری از جمله فصول گوناگون کتاب حاضر است .
شاهنامه فردوسی(گزیده تحلیلی، تشریحی شاهنامه) - م رستمی
(سه‌شنبه 11 مرداد 1390 - 13:32)کتاب حاضر گزیده ای تحلیلی، تشریحی از شاهنامه فردوسی است که اولین مجلد ازمجموعه 120 عنوان انتخابیِ نشر سوره مهر وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی می باشد که در قالب طرح اشاعه و ترویج ادب، فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی در حال انتشار می باشد.
محمودخان ملک الشعرا - ضیاء آراسته
(یکشنبه 9 مرداد 1390 - 10:47)کتاب حاضر در شش فصل با عناوین دوره قاجار در یک نگاه ، شرح احوال ، کارستان ادبی ، کارستان هنری : خطاطی ، کارستان هنری : نقاشی و همچنین محمودخان ملک‌الشعرا در یک نگاه به بررسی زندگی این نقاش دوره قاجار می‌پردازد .
صنیع الملک - ضیاء آراسته
(یکشنبه 9 مرداد 1390 - 10:43)کتاب حاضر در هفت فصل با عناوین شرح احوال ، کتاب‌آرایی هزار و یک شب ، نقاشی دیواری ، نخستین مدرسه نقاشی ، نخستین روزنامه مصور ایران ، پاره‌ای از آثار و پایان زندگی و همچنین میرزا ابوالحسن خان صنیع الملک در یک نگاه به بررسی زندگی صنیع الملک می‌پردازد .
کمال الملک - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 9:59)کتاب حاضر نوشته یعقوب آژند در شش فصل به طرح مباحثی همچون شرح احوال ، سفر فرنگستان ، بازگشت به ایران ، تاسیس مدرسه صنایع مستظرفه ، کمال‌الملک در حسین آباد نیشابور و همچنین کمال الملک در بوته نقد و نظر می‌پردازد .
سوئد - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 5 مرداد 1390 - 9:56)سرزمین و اقلیم ، در عرصه روزگار ، سیاست و حکومت ، فرهنگ و هنر ، زندگی و مردم و همچنین سفر و گردشگری بخش‌های مختلف کتاب سوئد را تشکیل می‌دهد .
حکمت شادان ( گزیده ی آثار طنز انوری ابیوردی ) - اکرم امانی
(دوشنبه 3 مرداد 1390 - 11:34)حکمت دانش هفتمین مجموعه از سری مجموعه کتابهای طنز در متون ادب پارسی میباشد که نویسنده در آن به گزیده ی آثارطنز انوری ابیوردی در دو فصل با عناوین مختلف پرداخته است.
حرفهای گریه دار (مجموعه شعر) - اکرم امانی
(دوشنبه 3 مرداد 1390 - 11:31)مجموعه شعر حرفهای گریه دار به قلم فاضل ترکمن و دارای 10 شعر با عناوین ذیل میباشد:
بحرین / مجموعه جهان ما - ضیاء آراسته
(سه‌شنبه 28 تیر 1390 - 9:5)پیشگفتار ناشر ، مقدمه و مرور ، سرزمین و اقلیم ، زندگی و مردم ، زبان ، خانواده ، آداب و رسوم ، شخصیت‌های مشهور سیاست و حکومت ، اقتصاد و معیشت ، فرهنگ و هنر و همچنین سفر و گردشگری بخش‌های مختلف کتاب بحرین را تشکیل می‌دهد . در پیشگفتار کتاب حاضر به این موضوع اشاره می‌شود که مجموعه جهان ما با هدف ترغیب جوانان ایران اسلامی به شناخت دنیای پیرامونشان تدوین و منتشر می‌شود
آثار عطار نیشابوری (گزیده تحلیلی- تشریحی) - اکرم امانی
(سه‌شنبه 21 تیر 1390 - 10:44)عطار نیشابوری از جمله عارفان شاعری است که ادبیات عرفانی زبان شیرین پارسی و شعر و نثر دلنشین شاعران و نویسندگان پارسی گوی را مرهون آثار بیبدیل خود ساخته است.
دموع و دماء (2) مجموعه نوحه های عاشورایی عربی - اکرم امانی
(سه‌شنبه 21 تیر 1390 - 10:41)مجموعه ای که درصدد معرفی آن برآمدیم دومین جلد از مجموعه نوحه های عاشورایی زبان عربی به نام«دموع و دماء» است.
مجموعه شعر نغمه های ارغوانی - اکرم امانی
(سه‌شنبه 21 تیر 1390 - 10:39)رسول باقری در سال 1346 در همدان (پایتخت تاریخ و تمدن ایران) در شهر کبودرآهنگ روستای دستجر، در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود
زن در اجتماع - اکرم امانی
(دوشنبه 20 تیر 1390 - 12:35)حضور گسترده و روزافزون زنان در جوامع امروز و ایفای نقش های گوناگون، زنان را به یکی از عوامل کلیدی در تحولات اجتماعی تبدیل کرده است و اگر این حضور و تأثیرگذاری، براساس اصول و مبانی صحیح، سامان نیابد، ظرفیت های اجتماعی و بسترهای رشد و کمال جامعه شکوفا نشده و زنان و مردان نقش های بایسته ی خویش را نخواهند یافت.
زن در خانواده - اکرم امانی
(دوشنبه 20 تیر 1390 - 12:33)از آنجا که خانواده کانون پیوند عاطفی زن و مرد و جایگاه تربیت فرزندان است، از طریق تعالی و رشد اعضای خود، نقشی اساسی در ساختن جامعه ی مطلوب ایفا می کند.
از درد سخن گفتن - ضیاء آراسته
(یکشنبه 19 تیر 1390 - 13:49)مقدمه ، غزل‌ها ، قصاید ، چهارپاره‌ها ، مثنوی‌ها ، قطعه‌ها ، شعر نو ، رباعی‌ها و واژه‌نامه بخش‌‌های مختلف کتاب از درد سخن گفتن را شامل می‌شود .
در باغ‌های ناممکن - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 15 تیر 1390 - 9:43)مقدمه ، نیمایی‌ها و سپیدها ، غزل‌ها ، رباعی‌ها و دوبیتی‌ها و شعرهایی برای نوجوانان بخش‌های مختلف کتاب حاضر را تشکیل می‌دهد
در هوای آزادی - ضیاء آراسته
(چهارشنبه 15 تیر 1390 - 9:40)مقدمه ، غزل‌ها ، رباعی‌ها ، قالب‌های دیگر و واژه‌نامه بخش‌های مختلف کتاب در هوای آزادی را شامل می‌شود .
یادگار گل سرخ - ضیاء آراسته
(سه‌شنبه 14 تیر 1390 - 10:15)مقدمه ، غزل‌ها ، قصاید ، ترکیب‌بندها ، قطعه‌ها ،‌ مثنوی ، چهارپاره و واژه‌‌نامه بخشهای مختلف کتاب یادگار گل سرخ را تشکیل می‌دهد .
صفای چشمه مهتاب - ضیاء آراسته
(سه‌شنبه 14 تیر 1390 - 10:13)مقدمه ، غزل‌ها ، مثنوی‌ها ، قطعه‌ها ، قصیده‌ها ، اشعار طنزآمیز ، رباعی‌ها ، تک‌بیت‌های برگزیده ، ترانه‌ها و تصنیف و همچنین واژه‌نامه ، ‌بخش‌های مخلتف کتاب صفای چشمه مهتاب را تشکیل می‌دهد .
مقام و جایگاه زن - اکرم امانی
(دوشنبه 13 تیر 1390 - 10:42)زن هرچند در گذشته تاریخ بشر از مقام و جایگاه باسته ای برخوردار نبوده است، اما آفریدگار هستی او را با عنوان والای انسانیت و در کنار خلیفه الهی و مسجود و ملائک قرار داده است.
کتابشناسی: حضرت محمد(ص) در آیینه نشر سوره مهر - ریحانه فتحی ثانی
(چهارشنبه 8 تیر 1390 - 12:33)روایات گهربار، مجموعه‌ای ا
   
   
   
   
   
   
   
   
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۰۹:۴۲
فاصله گلناری

"غلامحسین امیرخانی"، شامگاه سه شنبه در نخستین جشنواره خوشنویسی باباطاهر در شهر همدان، افزود: مسوولان باید با برنامه ریزی درست جوانان را به سمت و سوی هنر سوق دهند.
وی اظهار داشت: از طریق هنر می توان به امنیتی که هم اکنون جهان برای رسیدن به آن تلاش می کند، رسید.
وی ادامه داد: با هنر و اندیشه های هنری می توان در دل مجریان و تصمیم گیرندگان نفوذ کرده و تصمیمات آنان را اثر بخش کرد.
وی با انتقاد از خالی بودن جایگاه هنر در فرهنگ ایرانی، اضافه کرد: بیش از 170 رشته هنر در کشورمان وجود داشته است که خیلی از آنها به دلیل عدم توجه به فراموشی سپرده شده است.
امیر خانی تاکید کرد: هنر فقط نوآوری نیست بلکه زیبایی، کمال و رساندن پیام به مخاطب خود است.
وی اضافه کرد: این جشنواره ها یک نوع هم اندیشی بوده و نباید در آن به تعریف و تمجید یکدیگر پرداخت بلکه باید از تجارب ارزنده پیشکسوتان استفاده کرد.
وی گفت: کسانی که قدم در راه هنر می گذارند به فکر سود و زیان آن نبوده و تمامی عمر خود را در این راه هزینه می کنند.
وی با بیان اینکه جایگاه اثر هنری در قلب انسان هاست، اظهار داشت: هنر و هنرمند منحصر به یک شخص نبوده و هنرمندان بزرگ جهان متعلق به تمامی مردم هستند.
وی اضافه کرد: تا کنون مفهوم هنر به صورت شایسته در هنر ایران تعریف نشده و فرهنگ ایران هم اکنون از تعریف هنر خالی است.
سرپرست انجمن خوشنویسان استان همدان نیز گفت: 170 اثر به دبیرخانه این جشنواره رسیده و مورد ارزیابی قرار گرفته که 70 اثر در بخش نمایشگاه و 100 اثر در بخش های دیگر در مسابقه شرکت دارند.
عطا الله سرمدی افزود: اهالی قلم تمامی عمر خود را در راه اعتلای خوشنویسی صرف کرده و به مادیات توجه نمی کنند.
وی از استاد سید علی سحاوی و قهرمانی به خاطر کتابت، اشعار ارزشمند باباطاهر همدانی تقدیر و تشکر کرد.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان نیز در این آیین، گفت: هنر در میان دانش های بشر جایگاه خاصی داشته چون از زیباییها سخن به میان می آورد.
حجت السلام"سید آقا حسینی"، افزود: اگر بخواهیم برای دانش بشر حد و مرزی قائل شویم نمی توانیم برای هنر حدودی قائل شویم.
وی با بیان اینکه هنر پدیده ای است که دارای تعریف مشخصی نیست، اظهار داشت: هنر، به تماشای زیبایی های جهان نشستن و به خط و خطوط درآوردن آن ها است.
در پایان این جشنواره از برگزیدگان در بخش خط نستعلیق، خط شکسته نستعلیق و گرایش های نوین با اهدای تقدیر نامه هایی به همراه سکه بهار آزادی تجلیل شد.
براساس نظر هیات داوری در بخش خط نستعلیق مهدی غفوری رتبه نخست،جواد مومنی و حامد امینی پرتو رتبه دوم و شریفی از ملایر،بهزاد نوعی از بهار و صادق ایمانی از بهار رتبه سوم را کسب کردند.
در بخش خط شکسته نستعلیق، کیوان کاظمی رتبه نخست، خانم حشمت الملوک ابویی رتبه دوم و محمد بیگدلی و خسرو نجومی رتبه سوم را کسب کردند.
بخش گرایش های نوین نیز رتبه نخست نداشته و امیر یعقوبی رتبه دوم و رحمان فلاحی رتبه سوم را به خود اختصاص داد.
خوشنویسی معاصر ایران با دو مشکل اساسی رودرروست و با چند تایی مشکل خرده ریز . سعی می کنم در این مختصر مشکل ها را مشخص کنم و به دنبال راه حل ها - اگر راه حلی وجود داشته باشد - نباشم ، چون شناختن مشکل ها را عمده تر می دانم و می دانم قرن هاست عادت داریم با انکار هرآنچه که باورداشت های همیشگی مان را می تواند نقض کند ، لحظه ای امن و امان و گذرا را حراست کنیم .

مشکل اول خوشنویسی معاصر ایران میراث تحولی است که در یکصد سال گذشته ، به ناچار کاربرد آن را تقریبا از میان برد و موقعیت محکم و بی خدشه اش را متزلزل کرد .

روشن است که خوشنویسی عربی ، که در طول این هزاره به دست خوشنویسان بزرگ ایرانی ؛ از ابن مقله بیضاوی تا میرعماد و درویش عبد المجید طالقانی و میرزا غلامرضا اصفهانی ، بر اساس کتابت و انتقال مضامین علمی و ادبی به مردم استوار بود و در کار کتابت کتاب خدا تا دیگر متون مورد نیاز ، واسطه نقل معانی شد .

خوشنویس نیاز اصلی مردم متمدنی را برآورده کرد که باید می خواندند و خوشنویسان ، این توظف را ، با خط خوش و سلامت و صحیح همراه کردند و احترام عمده ای که داشتند بابت همین لطف و وسواسی بود که در راه انتقال معرفت به خرج می دادند .

کاربرد خوشنویسی ، بنابراین ، کاربردی بسیار وسیع و گسترده و ضروری بود که اهمیتش را تا زمان اختراع چاپ و ورود آن به سرزمین های شرقی حفظ کرد و می دانیم که آخرین نسل خوشنویسان بزرگ ما ، همچنان به کتابت مشغول بودند و آن را بخش عمده ای از اعتبار خود می دانستند . از این رو ، تقریبا هیچ یک از خوشنویسان بزرگ ما ، درطول این هزار سال ، از کار کتابت دور نبوده اند و مثلا از میرزا رضا کلهر - خوشنویس معتبر عصر ناصری - تنها نمونه های مهمی که به جا مانده است همان چاپ نویسی هایی بوده است که برای سفرنامه ها و روز نامه ها می نوشت .

خوشنویسان گذشته ایران ، میدانستند که کتابت متون ، کاربرد اصلی خوشنویسی است و خطاطانی چون میرزا ابراهیم قمی ، تنها از همین راه گذران می کرده اند و قطعه نویسی برای مرقع ها ، که وجه شخصی تر و هنری تر خوشنویسی بود ، در کنار و همراه کتابت انجام می شد .

با گسترش صنعت چاپ ، جنبه کاربردی خوشنویسی تقلیل بسیار پیدا کرد و خوشنویسان ناچار شدند به جنبه های دیگر آن توجه کنند و این توجه ، در حفظ جایگاه سنتی خوشنویسی چندان موثر نیفتاد .

خوشنویسی نظیر هر هنری که کاربرد اصلی اش را از دست بدهد ، به بحران اساسی دچار شد و ناچار شد آفاق تازه ای را جستجو کند و اگر در نظر داشته باشیم که هنر های ایرانی - به استثنای شعر و موسیقی - تقریبا همیشه بنیانا کاربردی بوده اند ، به اهمیت این مسئله بیشتر توجه خواهیم کرد .

با توقف تحول زاینده در خوشنویسی ما ، مقارن با انتهای عمر میرزا رضا کلهر ، خوشنویسان بعدی راه دیگری جز تقلید روش های استادان گذشته نیافتند و مانند موقعیت های مشابه در هر جای دنیا ، تقلید و تکرار رسید به اداگرایی و یا به قول فرنگی ها " منریسم " .

مشکل دوم خوشنویسی معاصر ایران ، در تلاش طاقت فرسایی است که در طول این سال ها به کار رفت تا در عین وفاداری به اسلوب ها و شیوه های گذشته ، روش ها و ترفند های تازه ای جستجو شود که خوشنویسی سنتی را با ظاهری مناسب عصر ما بیارایند .

اگر مشکل اول میراث یک تحول ضروری ، اما ناخواسته بود ، مشکل دوم از سوئ درک موقعیت بنیادی خوشنویسی بر می خاست ؛ چرا که با تعمد نمی شد - و نمی شود - هنری کهن را نوکرد . مفهومی از هدفمندی و زیبایی شناسی است که باید درراستا و ذات عمر یک هنر تغییر کند و هرجا که این اتفاق نیفتد سیر عمر طبیعی آن هنر متوقف خواهد شد ؛ از همین روست که حتی خوشنویسان بزرگ و بی نظیر قرن سیزدهم هجری قمری - که با خوشنویسان بزرگ قرون دهم و یازدهم پهلو می زدند ، در یک جمع بندی نهایی ، " منریست " ها و اداگراهایی هایی بیش نیستند .

خوشنویسان بزرگ عصر ناصری ، اکنون نماینده های مفهوم و تفکر و مهارتی بودند که در حال از میان رفتن بود و در جایگزینی مفهومی مشابه همان ها اما در عصری متفاوت - یعنی امری تقریبا غیر ممکن - امکان توفیق سخت ناچیز بود و در این دوران افول ، "هنر"ی - هنر به همان معنایی که در فرهنگ گذشته ما شناخته می شد و وجه مهارت و استاد کاری و صنعت گری آن بسیار غالب بود - شکل گرفت که از بیم از دست دادن ریشه های اصلی زیبایی شناسی و روشمندی ، رو کرد به تقلید از نمونه های موفق پیشین و حتی خوشنویس معتبری چون میرزا غلامرضا اصفهانی ، قطعات متعددی را با امضای درویش عبدالمجید طالقانی جعل کرد .

خوشنویسی سنتی را نمی توان " نو"کرد . اگر می شد ، لابد شعرای ما بین قاآنی و نیما ، یعنی کسانی چون ایرج میرزا و ملک الشعرای بهار، می توانستند توفیق بیشتری داشته باشند ." نو" شدن هنرهای قدیمی به دست هنرمندانی که سخت به آن قالب های کهن وابسته اند ، تقریبا ناشدنی است . چون اهمیت قالب ، غلبه بسیار می یابد و هرتحولی چنان کند صورت می گیرد که از حرکت شتابان زمانه بسیار عقب می ماند .

تلاش هایی که به دست هنرمندان دیگری که مکتب " نقاشی خط " را پایه گذاشتند صورت گرفت ، در زمینه ای شکل گرفت که نهایتا به انکار و در هم شکستن بنیان های اصلی خوشنویسی سنتی ایران منجر شد ، نوشدنی بود حاصل دست اندازی انسان معاصر بر گنجینه میراث فرهنگی بشر ، بی اعتنایی به مرزبندیهای فرهنگی و جغرافیایی ، که حسین زنده رودی می توانست اصلا در فرانسه به دنیا بیاید و همچنان خوشنویسی ما را دستمایه نقاشی های مدرن خود کند .

بنابراین مرزی که نوگرایی خوشنویسان سنتی معاصر را از طراحان و نقاشان معاصر ما جدا کرد به میزان وابستگی یا عدم وابستگی آنان به بنیان های خدشه ناپذیر سنت خوشنویسی بستگی داشت لا غیر : خوشنویسی معاصر چوب نازکی بود که اگر زیادی خم می شد می شکست و اگر خم نمی شد و طراوت حرکت و انعطاف پیدا نمی کرد ، هیزم میشد و می پوسید .

در سه چهار دهه اخیر ، به جبران از دست رفتن کاربرد وسیع خوشنویسی ، سعی شد تا حوزه و حیطه خوشنویسی را گسترده تر کنند . انجمن خوشنویسان ایران تاسیس شد و دهها هزار خوشنویس در سراسر لیران ، از دور افتاده ترین جاها تا مراکز اصلی فرهنگی ، آموزش داده شدند . اما اگر توجه کنیم که این گسترش تنها یک گسترش کمی بود و به دلایلی که اشاره شد ، گسترش " کیفی " چندانی را نمی شد انتظار داشت ، آن وقت است که می رسیم به نگرشی دقیق تر در وضعیت خوشنویسی معاصر ایران .



وضعیت خوشنویسی معاصر ایران را باید در متن هنر " کیچ " جهان جستجو کرد ؛ هنری که بر پایه فرایافت ها و خلاقیت های نابغه های تثبیت شده قدیمی شکل می گیرد و در روندی افزون شونده ، به صورت تولید انبوه در می آید و هرچه تولید انبوه تر می شود ، نمونه ها کج وکوله تر و مضحک تر و نابسامان تر و نامتناسب تر از کار در می آیند و ظاهر آثار - در یک استحاله محتوم و به شکلی گنگ و مبهم - یادآور نمونه های اصلی و فاخر می شوند و با تماشای سطحی و بی تعمق نمونه ها ، چنین به نظر می آید که بخش عمده ای از " آرکی تایپ " در حال فراموشی ، همچنان حفظ شده است - که نشده است ، و در حقیقت نمونه هایی بی عمق و بی بنیه از ظاهر هنری که در قرن های پیش نهایت کارآیی و معنا و مفهوم را حامل بود ، تقلید و عرضه می شوند تا جای خالی صناعتی را که فراموش شده است پر کنند .

بخش عمده ای از خوشنویسی معاصر ایران ، یک " کیچ " کامل است . مثل مجسمه های گچی کوچکی که از روی " ونوس دومیلوی " یونانی می سازند و چندان هم در بند تناسب هایش نیستند ، مثل قالی هایی که از روی نقشه کاشی کاری درون گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان می بافند ، مثل مینیاتور هایی که با سایه روشن و پرسپکتیو کامل از عشاق مست و خراب می کشند ، مثل نمونه های ناقص شده الگوهای عالی و کاملی که بی بیم ومراعات ساخته و تولید انبوه می شوند ولی سازندگان و معرفی کنندگانشان درنگ نمی کنند تا ببینند چه می کنند و چه می خرند و چه می سازند و در چه هوایی دارند دم می زنند .

خوشنویسی معاصر ایران - مثل دیگر هنر های سنتی ما - در دایره بسته ای دارد دور می زند ، اما دلش خوش است که تولید کننده بسیاردارد ؛ مثل موسیقی سنتی ما که دلش را به هزاران نوار مشابهی که همه جا را پر کرده است ، خوش کرده است ، مانند جاهل های کلاه مخملی دستمال یزدی به دست روی سن تماشاخانه ها پرسه می زنند ، اما از صحنه زندگی اجتماعی واقعی بیست و اندی سال است که ناپدید شده اند . مثل قالی های زشتی که طراحی می کنیم ومی بافیم و تقریبا به هیچ جایی نمی توانیم صادر کنیم . مثل تذهیب هایی که در جاهای خالی نقطه های خوشنویسی کار می کنیم و نمی بینیم که چه درشت و بدرنگ و ناشیانه اند. شاید عادت کرده ایم که به عادت های گذشته مان وفادار بمانیم ، نتوانیم فاصله بگیریم و خودمان را در این دایره بسته تماشا کنیم که چطور داریم می چرخیم و می چرخیم و گمان می کنیم که داریم طی الارض می کنیم .

شاید بنیه مان چنان سست و ضعیف شده است که دیگر طاقت " گمان شکنی " و " توهم زایی " نداریم و شاید به همین خاطر است که دایره مسدود می ماند و در " طی الارض " خیالمان ، پیوسته خسته تر و کندتر می شویم .

خوشنویسی معاصر ایران ، در جبران کاربرد قدیمی و گستره 1000ساله اش ، به جنبه های صوری و تفننی و زیبایی شناسانه خوشنویسی پرداخت .از حیث " کمی " گسترده شد ، اما در این گسترش شتابان ، مجال اندکی یافت تا به بنیان های فلسفی و مفاهیم باطنی و حرکت ظریف و درونی این سنت شریف پرداخته و توجه شود . هزاران هزار قطعه چلیپا نوشته شد ، نظیر هم ، بی آنکه سوال شود آیا مجموع همه این ها ، قادرند با یک قطعه میرعماد برابری کنند ؟ مخاطبان جوان تر را از دست داد و جوان ها چه به سختی خط نستعلیق را می توانند بخوانند - و نتوانست خرده گیران را قانع کند که چرا و کجای کارش " هنر " است و " صنعت " نیست .

در تولید انبوه و فزاینده اش ، عمقی کمتر و کمتر یافت و رفته رفته به یک " کیچ " تمام عیار تبدیل شد . با این همه از ارادت خالصانه ام به استادان و دوستان خوشنویسم ، در طول سالیان دراز ، هیچ کم نشد و شیفته ایمان و وقار و سعی در ایرانی ماندنشان ماندم و همچنان قدرشان دانسته است و سعیشان ماجور .

بسیار دوستشان دارم ، اما خوشنویسی گرانقدر قدیمی ایران را بیشتر .

__________________
مغز متفکر ترین انسانها را ، گلوله نادان ترین آدم ها می شکافد
 

 

میرعماد به اینجا تغییر مسیر داده شده است. برای نرم‌افزاری با همین نام، به میرعماد (نرم‌افزار) مراجعه کنید.
چلیپایی از میرعماد بزرگترین نستعلیق نویس همه اعصار[۱]


میرعماد حسنی قزوینی (۱۵۵۴-۱۶۱۵ میلادی/ ۹۶۱-۱۰۲۴ ه‍.ق)[۱] خوشنویس پرآوازه و از سرآمدان هنر خوشنویسی ایرانی و بزرگترین خوشنویس در خط نستعلیق است.[۱] میرعماد خود را از سادات حسنی می‌دانست و از این رو رقمِ یا امضایش اغلب «میرعماد الحسنی» بود.

 

 

اهمیت هنری

خط میرعماد در زمان حیاتش نه تنها در ایران و دربار صفوی بلکه در دربار گورکانیان هند و پادشاهان عثمانی نیز آوازه‌ای بلند مرتبه داشت. گفته می‌شود که خط او را در زمان حیاتش با طلا معاوضه می‌کردند و درهنگام مرگ از ثروتمندترین مردان ایران بوده چنانچه خانه‌اش را وزیر وقت نتوانست بخرد.

باید اذعان داشت میرعماد یک شخصیت فراملی است که مسلماً صاحب پربارترین آثار هنری برای ایران است. آثار میر گواه این مطلبند که میر به دو اصل نهایی تز اصول دوازدهگانه حوشنویسی یعنی شأن و صفا، رسیده است. خط میر دارای چنان زیربنای محکمی است که حتا در زمان حیانش تأثیر فراوانی بر معاصرین خود داشت و همینطور پس از وی چندین قرن خوشنویسان از روی قطعاتش مشق کرده‌اند هر چند هیچکدام نتوانستند به جایگاه او دست یابند. میر عماد هنرمندی آزاده، بلند نظر و وارسته بود و هنر را برای نفس هنر دوست می‌داشت و با شاگردان خود چنان بود که آنان از عالم استاد و شاگردی قدم فراتر نهاده و روابط مرید و مرادی یافته بودند و حتّی بعضی برای میر جنبه ظهور کرامات نیز قائل شده‌اند. میر صدها شاگرد برجسته تعلیم و تربیت نمود که هر کدام نام‌آورانی شدند که نام و هنرشان پشتوانه فرهنگ کشور ایران است.[۲] افزون بر خوشنویسان ایرانی مقلدان خط میرعماد در میان خوشنویسان عثمانی و هند فراوان بوده‌اند.[۳]

میرعماد با پالایش خطوط پیشینیان و زدودن اضافات و ناخالصی‌ها از پیکره نستعلیق و نزدیک کردن شگرف نسبت‌های اجزای حروف و کلمات، به اعلا درجه زیبایی یعنی نسبت طلایی رسید و قدمی اساسی در اعتلای هنر نستعلیق برداشت. با بررسی اکثریت قاطع حروف و کلمات میرعماد متوجه می‌شویم که این نسبت به عنوان یک الگو در تار و پود حروف و واژه‌ها وجود دارد و زاویه ۴۴۸/۶۳ درجه که مبنای ترسیم مستطیل طلایی است، در شروع قلم گذاری و ادامه رانش قلم، حضوری تعیین کننده دارد. این مهم قطعاً در سایه شعور و حس زیبایی‌شناسی وی حاصل آمده، نه آگاهی از فرمول تقسیم طلایی از دیدگاه هندسی و علوم ریاضی. میرعماد این نسبت‌ها را نه تنها در اجزای حروف بلکه در فاصله دو سطر و مجموعه دو سطر چلیپاها و کادرهای کتابت و قطعات رعایت می‌کرده‌است.[۴] وی چلیپانویسی و قطعه‌نگاری را به مرتبه یک فرهنگ ارتقا داد و به عنوان هنری مستقل از کاربرد خط نستعلیق در قاب تاریخ نشاند.[۵]

میرعماد ذوق شعر نیز داشته و اشعاری به او منسوب است.[۶]

زندگی

تولدش سال ۹۶۱ در قزوین و مرگش ۱۰۲۴ بوده[۷] از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود که نامش را به روایتی «محمد» گذاردند که بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» مشهور شد و شهرت وی سراسر ممالک گیتی را فراگرفت. نسبت او چنانکه در دست‌نویس‌هایش مشاهده می‌شود از سادات بلند مرتبه حسنی بوده و جد او از کاتبان و کتابداران دوره صفوی در قزوین بوده است.

در کودکی، در قزوین به تحصیل علوم و مبانی خوشنویسی در نزد استادانی چون عیسی رنگ کار و مالک دیلمی پرداخت و در جوانی برای تکمیل هنر خود به تبریز مسافرت کرد و از تعلیمات استاد مشهور زمان ملاّ محمد حسین تبریزی بهره گرفت. می‌گویند میرعماد روزی قطعه‌ای از خط خود را به ملا محمدحسین تبریزی نشان داد؛ استاد فرمود: "اگر چنین توانی نوشت بنویس وگرنه قلم فرو گذار." میر گفت: "خود نوشته‌ام". استاد روی او را بوسید و خط او را روی چشم گذارد و فرمود: "امروز استاد خوشنویسان هستی" و او را از شاگردی بی‌نیاز دانست.[۸]

میرعماد مدتها از روی آثار استادان دیگری همچون بابا شاه اصفهانی و سلطانعلی مشهدی بخصوص میر علی هروی مشق کرد و از میان هزاران خوشنویس که در مدت شش قرن قبل از وی خودنمائی کرده‌اند سرآمد همه شد و حدّ این هنر را به سر حد اعجاز و کمال آن رسانید و در این هنر به جائی رسید که رونق دیگر استادان را شکست.[۹]

میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهٔ فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشگریان شاه عباس، پیوست. پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در ۱۰۰۸ قمری به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که بر تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر می‌برد. از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان می‌شدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند. میرعماد نیز عریضه‌ای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد. شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند.[۱۰]

میر با توجه به‌اسامی شهرها که در قطعات و کتابهایی که نوشته آورده است و سندهای قدیمی، او به ‏حلب، دمشق، عثمانی و حجاز مسافرت کرده و احتمالاً به زیارت مکه معظمه نیز نائل شده‌است و در داخل ایران به اصفهان، قزوین، سمنان، دامغان، طبرستان و خراسان سفر نموده است‏.[۱۱] میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق به‌وجود آورد. خط او به حدی متعالی شد که گفته می‌شود هنوز نظیری برایش سراغ نکرده‌اند. او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد. شاگردان بسیاری را آموزش داد و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت.

میرعماد از مقربان بارگاه شاه عباس بود و همین حسادت کسانی را برانگیخت. از جمله علیرضا عباسی (با رضا عباسی اشتباه نگیرید، آن یکی نقاش بود و این یکی خطاط) به بدگویی از میرعماد نزد شاه پرداخت و او را سنی مذهب معرفی کرد. میرعماد از چشم شاه افتاد و روز به روز با نیش و کنایهٔ بیشتری با شاه سخن گفت. خشم شاه عباس روزبه‌روز از کنایه‌های میرعماد و سعایت عباسی بیشتر شد و سرانجام مقصود بیک قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین را بر آن داشت که به معاونت اراذل و اوباش بر سرش بریزند و در تاریکی شب هنگامی که میر به حمام می‌رفت. او را بکشند.[۱۲] گفته می‌‍شود از آن‌جایی که میر مورد غضب شاه بود تا چند روزی کسی جرئت نداشت جنازه اش را جمع کند و به خاک بسپارد. سرانجام ابوتراب خطاط اصفهانی که از شاگردانش بود چنین کرد.

البته به دلایل مختلف از جمله هنردوستی شاه عباس و بلندطبعی علیرضا عباسی دخالت او در قتل میر را یک ‏افسانه بزرگ ساختگی دانسته‌اند که در هیچ یک از منابع قدیمی اشاره و ثبت نگشته‌است.[۱۳] وقتی خبر قتل میر به جهان منتشر شد موجب تاسف و تأثر هنرشناسان گردید. جهانگیر پادشاه هند نامه‌ای به شاه عباس نوشت که چرا میرعماد را به من ندادی که در مقابل به وزنش جواهر بدهم. [۱] مرگ میر به سال ۱۰۲۴ در شصت و سه سالگی زندگی‌اش اتفاق افتاد و مزار او اکنون در اصفهان است.

افزون بر آثار بی‌شمار که هر یک از مفاخر هنر ایرانی است و شاگردان بسیاری که در مکتب میرعماد مستقیم و غیرمستقیم تعلیم دیدند؛ از میر پسری بنام میرزا ابراهیم و دختری بنام گوهرشاد باقیماند که هر دو از خوشنویسان چیره دست بودند و پس از مرگ میر همراه بسیاری از خوشنویسان از جمله عبدالرشید دیلمی خواهرزاده و شاگرد میر جلای وطن کرده به هندوستان رفتند. [۱]

آثار

از میر عماد آثار خطی فراوانی به صورت مرقع یا «قطعات متفرقه» به جای مانده است که زینت بخش موزه‌های معتبر ایران و جهان و مجموعه‌های شخصی است. برخی از آثار او اکنون به موزهٔ خوشنویسی قزوین واقع در کاخ چهلستون منتقل شده‌اند.[۱۴] اخیرا به همت هنردوستان ایتالیایی و آمریکایی مجموعه نفیسی از آثار میرعماد حسنی چاپ شده است و به همت موزه متروپولیتن نیویورک در دسترس علاقه مندان خط ناب نستعلیق ایرانی قرار گرفته است. آثار میرعماد در «مرقع ‏سن‌پطرزبورگ» یعنی همان مرقع میرزا مهدی خان منشی نادرشاه، که احتمالاً در سالهای انقلاب ‏مشروطیت کتابخانه سلطنتی ایران آن را به روسها فروخته است، دیده می‌شود.[۱۵] این مرقع اخیرا به طور کامل چاپ شده و صفحاتی از آن به نام «کرشمه ساقی» در ایران انتشار یافته‌است. رساله بابا شاه اصفهانی نیز به خط اوست.

شاگردان

میرعماد شاگردان زیادی تربیت کرد. ازجمله معروف‌ترین آن‌ها می‌توان به این افراد اشاره کرد:[۱]

افزون برآن اغلب خوشنویسان پس از میر تا به امروز، از روی آثار بجا مانده از او مشق کرده‌اند و به‌نوعی شاگرد او محسوب می‌شوند.

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ فضایلی
  2. وب‌گاه دانشگاه آزاد اسلامی واحد مبارکه
  3. مجله بخارا - نگاهی به کتاب احوال و آثار م

 

فروردین 90

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۳۲
فاصله گلناری

مشاور کیست؟

گروهی از متخصصان و کارشناسان آموزش دیده و با تجربه که به منظور کمک به افراد با طیف وسیعی از مشکلات دوره دیده اند ، در مرکز مشغول به ارائه ی خدمات می شوند این گروه از متخصصان شامل : روانپزشک، روانشناس، مشاور و مددکار می باشند. روانپزشک دکتر طب و متخصص در زمینه ی روانپزشکی است. روانشناس با افکار، نگرشها، احساس و رفتار سر و کار داشته و همچنین متخصص در ازمونهای روانشناختی است. مشاوران با رویکردی فردی یا گروهی ، زمینه را باری ایجاد تغییراتی مثبت در فرد فراهم می کنند (از جمله شروع یک مطالعه  یا شروع صحبت صادقانه با دوستان و...) و درباره مسائل تحصیلی، عاطفی، خانوادگی، مذهبی، ارتباطی، حقوقی و... مشاوره می دهند. مددکاران ، بیشترین آشنایی را با منابع حمایت اجتماعی دارند.

در مشاوره چه اتفاقی می افتد؟

مشاوره به معنی پند واندرز دادن نیست. مشاور به دنبال این است که به افراد کمک کند تا بر مسائلی که آنها را نگران کرده یا به زحمت انداخته، تمرکز کنند و به درک روشنی از آن برسند. نقش مشاور حمایت کردن ، درک کردن ، گوش دادن و پاسخ بدون قضاوت و انتقاد است . او به ارزشها، انتخابها و سبک زندگی احترام می گذارد و کمک می کند افراد احساسات خود را بشناسند و در مواردی ، آنچه را که در لا یه های زیرین مشکلات کنونی وجود دارد شناسایی کنند. اومی تواند به افراد در تصمیم گیری ها، انتخاب یا تغییراتی که  به نفع آنها است یاری دهد.

مشاور به حل چه مشکلاتی کمک می کند ؟

مشاور به حل اکثر مشکلات شخصی ، ارتباطی یا هویتی کمک می کند از جمله اضطراب، استرس و افسردگی، مشکلات ارتباطی و خانوادگی، تحصیلی، تربیتی، مشکلات جنسی و مسائل هویتی. مشاور همچنین می تواند به حل مشکلاتی مانند سازگاری با فرهنگ جدید ، مقابله با شرایط دشوار ، تصمیم گیری ها وانتخاب های سخت و یا مشکلات خاص مانند اعتیاد کمک کند.

هرگاه مشاور تشخیص دهد مشکل مراجعش از حیطه ی توان و یا تخصص او خارج است او را به متخصص دیگر ارجاع می دهد.

محرمانه بودن مشاوره:

مطالبی که افراد در اولین جلسه و در طی جلست مشاوره مطرح می کنند، محرمانه است. برخی خانواده های ما همسو با فضای در حال گذار موجود ، درگیر چالشها و دگرگونی هایی گردیده اند. از این رو تغذیه و حمایت ذهنی، روانی و اجتماعی آنان نیازمند آموزش فرهنگ گفتگو ، تفکر انتفادی و ایجاد مهارتها و توانمندی هایی برای تصمیم گیری آگاهانه، مقابله با استرس ها و هیجانهای روز مره ، افزایش خود کار آمدی، برقراری ارتباطهای مؤثر و سایر توانایی های روانی اجتماعی می باشد. بنابراین لازم است در کنار پیشگیری ا زآسیب های احتمالی در جهت ارتقای سطح بهداشت روان فردی و اجتماعی گامهای مؤثری برداشته شود.

علاوه برآن برخی خانواده ها که طی سالهای گذشته متحمل ناملایمات و مشکلاتی به خاطردرگیری های همسرانشان نسبت به ایفای نقش پاسداری ، جانبازی و حتی شهادت ، گردیدند و مسلماً تحمل فشارهای زندگی آسیبهایی برای آنها داشته و از طرفی جوانان این خانواده ها به خاطر حساسیت دوران رشد و شرایط بحرانی این برهه از زندگی ، فشارها و ناراحتی ها بیشتری را تجربه می کنند و نیاز به مدیریت مسائل تحصیلی وعاطفی خود داشته و می بایستخود را برای زندگی خانوادگی مناسب آماده کنند. با عنایت به مسائل و مشکلات و دغدغه های جامعه ی مذهبی و دینی ما ضرورت تأسیس مرکزی به منظور تأمین ، توسعه و تسری بهداشت روانی در فضای شهرک و ارائه ی ملاحظات پیشگیرانه ، مشاوره ای و در مانی آشکار می گردد.

منبع: مجله آشنا

بهمن89

 

ق شناس خاطر نشان کرد: جامعه هدف کمک های مومنانه افرادی هستند از که سوی نهادهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد پشتیبانی نمی شوند و در دو ماه گذشته با مشکلات مالی مواجه شده اند و تلاش داریم حداقل های ممکن را به دست آنان برسانیم.

با دستور آیت الله رئیسی، دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضاییه که بر اساس نکات مورد تاکید رهبر معظم انقلاب تهیه شده است، ابلاغ شد.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر،
 رئیس قوه قضائیه در جلسه شورای عالی قضایی با تبریک ایام میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) و دهه کرامت، تصریح کرد: تاکید ما از ابتدا بنا به فرموده مقام معظم رهبری، رعایت عزت قضات شجاع و مقتدری بوده است که در مقابل نفوذ‌ها ایستادگی کرده و به حق و عدل حکم می‌کنند.
کمک
 
رئیسی افزود: بر همین اساس، دستورالعمل جامع کرامت در ۳۳ ماده و تبصره به همه زیرمجموعه‌های دستگاه قضایی ابلاغ شد تا ان شاءالله ضمن حفظ عزت قضات شریف، از کرامت کارکنان، ارباب رجوع، شاکی، متهم و محکوم نیز صیانت و پاسداری شود.

رئیس قوه قضاییه با بیان اینکه این دستورالعمل مشتمل بر جمع بندی نکات مورد تاکید رهبر معظم انقلاب و مفاد مقرر در قوانین گوناگون است، اظهار کرد: قوت و اقتدار دستگاه قضایی به هیچ عنوان مستلزم بی احترامی به ارباب رجوع، متهم و محکومان نیست.
 
رئیس دستگاه قضا افزود: از طرف دیگر، صرف صدور دستورالعمل کارساز نخواهد بود بلکه برای ارتقای سطح رعایت کرامت افراد درگیر در پرونده‌های قضایی باید از سامانه‌های الکترونیکی استفاده کرد تا امور به سرعت، منظم، با حفظ احترام طرفین و همچنین با شفافیت قضایی پیش برود. 
 
متن کامل دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضاییه:
 
 
با عنایت به آموزه‌های دین مبین اسلام در پاسداشت کرامت انسان و با لحاظ حقوق ملت مقرر در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در راستای اجرایی نمودن بند یازدهم سیاست‌های کلی قضایی ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری به تاریخ ۱۳۸۸.۹.۲ در خصوص «اتخاذ تدابیر لازم جهت کاهش فرآیند دادرسی و دستیابی سریع و آسان مردم به حقوق خود و بهره مندی از حقوق شهروندی در مراجع قضایی» و با توجه به ماده ۱۱۳ قانون برنامه ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مصوب ۱۳۹۵ مبنی بر تکلیف قوه قضاییه به افزایش دقت و سرعت در ارائه خدمات قضایی، تحقق عدالت قضایی و احیای حقوق عامه، ارتقای کیفیت و کاهش اطاله دادرسی و ایجاد فرصت برابر برای دسترسی آحاد مردم به خدمات قضایی و در راستای حکم مقرر در ماده ۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری، مصوب ۱۳۸۶ مبنی بر تکلیف مدیران و کارکنان دستگاه‌های اجرایی به رعایت موازین اخلاق اسلامی و اداری و انجام وظایف به نحو احسن در راه خدمت به مردم و با در نظر گرفتن حقوق قانونی آن‌ها و با هدف ارتقای شأن، منزلت و جایگاه کارکنان قضایی و اداری قوه قضاییه و بهبود سطح خدمات ارائه شده به آنان و با لحاظ قوانین و مقررات مرتبط نظیر قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب ۱۳۸۳، قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۱۳۹۰، «دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضاییه» به شرح زیر است:

فصل اول-کلیات

ماده ۱- اصطلاحات و اختصارات به کار رفته در این دستورالعمل در معانی زیر است:

الف - دستورالعمل: دستورالعمل حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی در قوه قضاییه؛

ب- دستگاه‌های مشمول: مراجع قضایی و بخش‌های ستادی، معاونت‌ها، مراکز و سازمان‌های تابعه قوه قضاییه و شورا‌های حل اختلاف سراسر کشور، دفاتر خدمات الکترونیک قضایی، دفاتر اسناد رسمی و دفاتر رسمی ازدواج و طلاق؛

پ- کارکنان: تمام افرادی که به هر نحو در قوه قضاییه و در کلیه سطوح شغلی اعم از رسمی و غیر آن، عهده دار انجام وظایف محوله می‌باشند؛

ت- ارباب رجوع: شخصی که به منظور دریافت هرگونه خدمت در چارچوب وظایف قوه قضاییه، با اختیار خود یا به سبب الزام قانونی به نحو حضوری یا غیرحضوری به هر یک از دستگاه‌های مشمول مراجعه می‌کند؛

ث- قانون آیین دادرسی کیفری: قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 با اصلاحات و الحاقات بعدی؛

ج- قانون مجازات اسلامی: قانون مجازات اسلامی مصوب 1392؛

چ- قانون برنامه: قانون برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب 1395.

ماده ۲- دستورالعمل مبتنی بر قوانین و مقررات مرتبط و توجه به ارزش‌های اسلامی و اصول قانون اساسی، نظیر حاکمیت قانون و تساوی همگان در برابر آن، صیانت از حیثیت و حفظ کرامت افراد، دسترسی به اطلاعات، آزادی و امنیت مردم و سرعت، دقت و استمرار در ارائه خدمات و اهتمام بر استقلال قضایی و ارتقای جایگاه کارکنان، بر تصمیمات، فرآیند‌ها و عملکردها می‌باشد.

ماده ۳- اهداف دستورالعمل به شرح زیر است:

الف: اهتمام بر رعایت اصول کرامت انسانی و تلاش در راستای گسترش عدل و آزادی‌های مشروع؛
ب- ارتقای سطح کارآمدی و پاسخگویی دستگاه‌های مشمول و کارکنان به ارباب رجوع؛
پ- افزایش میزان رضایت مندی ارباب رجوع از عملکرد دستگاه‌های مشمول و کارکنان؛
ت- پایش و ارزیابی کمیت و کیفیت ارائه خدمات در دستگاه‌های مشمول به منظور بهبود و ارتقای آن؛
ث- افزایش سطح آگاهی‌های حقوقی عموم؛
ج- حفظ استقلال قضات و ارتقای جایگاه، شأن و منزلت کارکنان.

فصل دوم- دادرسی عادلانه و راهکار‌های تضمین آن

ماده ۴- در نظام قضایی ایران، دادرسی عادلانه مستند به اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از جمله اصول نوزدهم، بیستم، بیست و دوم، سی و دوم، سی و چهارم تا سی و نهم، یک صد و شصت و پنجم تا یکصد و شصت و نهم و برخی قوانین و مقررات است و بر این اساس، مراجع قضایی مکلف‌اند اصولی چون علنی بودن محاکمات، قانونی بودن جرم و مجازات، تساوی همگان در برابر قانون و عدم هرگونه تبعیض ناروا، منع بازداشت خودسرانه، حق متهم بر تفهیم اتهام و محاکمه در اسرع وقت و دسترسی به وکیل، برائت، منع شکنجه برای اخذ اقرار، حق دادخواهی، استقلال و بی طرفی مرجع قضایی، برابری امکانات دفاع، تناظر و همچنین حمایت از حیثیت و کرامت ذاتی انسان و حفظ حرمت و مصونیت جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص را در تمام فرآیند رسیدگی، مقررات قانونی مربوط را رعایت نمایند.

ماده ۵- در اجرای اصل یک صد و شصت و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر رعایت اصل علنی بودن محاکمات و همچنین در جهت پاسخگویی به افکار عمومی و اطلاع رسانی راجع به روند رسیدگی به پرونده‌های مهم، به ویژه پرونده‌های مرتبط با حقوق عامه، دستگاه‌های مشمول حسب مورد مکلف به انجام اقدامات زیر می‌باشند:

الف- فراهم آوردن موجبات حضور افراد به ویژه رسانه‌ها در جلسات دادرسی با رعایت اصل یکصد و شصت و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همچنین بند ۶ ماده ۶ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۷۹ و مواد ۳۵۲، ۳۵۳، ۴۰۰ و ۴۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری و پیش بینی مکان مناسب برای برگزاری جلسات دادرسی؛

ب- فراهم آوردن موجبات دسترسی عموم به دادنامه‌های صادر شده از مراجع قضایی از طریق بارگذاری این آراء در بانک آرای پژوهشگاه قوه قضاییه با همکاری مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه، با رعایت اصل محرمانگی و در جهت حفظ حیثیت اشخاص؛

پ- انتشار فوری احکام محکومیت قطعی راجع به جرایم موضوع تبصره ماده ۳۶ قانون مجازات اسلامی در رسانه ملی یا یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار و همچنین انتشار احکام محکومیت قطعی صدر این ماده در یکی از روزنامه‌های قطعی موضوع صدر این ماده در یکی از روزنامه‌های محلی در صورتی که موجب اخلال در نظم یا امنیت نباشد؛

ت- برگزاری جلسات منظم از سوی سخنگوی قوه قضاییه با رسانه‌ها و اطلاع رسانی پیرامون پرونده‌ها و دیگر اخبار مهم قوه قضاییه همراه با بهبود و ارتقای روند اطلاع رسانی به نحوی که بر فرآیند دادرسی و اقتضائات اصل بی طرفی خللی وارد نشود؛

ث- انتشار سالانه اطلاعات عمومی راجع به عملکرد قوه قضاییه به ویژه اطلاعات راجع به وظایف، ساختار، روش‌ها و مراحل ارائه خدمات به عموم و ساز و کار‌های شکایت شهروندان از تصمیمات یا اقدامات دستگاه‌های مشمول در راستای حکم مقرر در ماده ۱۰ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، مصوب ۱۳۸۸، با رعایت فصل چهارم این قانون.

ماده ۶- در اجرای اصول سی و ششم و سی و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانون آیین دادرسی کیفری مبنی بر رعایت اصول قانونی بودن جرم و مجازات و برائت، مراجع قضایی مکلف‌اند موارد زیر را رعایت کنند:

الف- اجتناب از احضار یا جلب افراد بدون آن که ادله، قرائن و یا اماراتی دال بر ارتکاب جرم از ناحیه آن‌ها موجود یا در دست باشد؛

ب- اجتناب از تمدید قرار بازداشت موقت با هدف فراهم آوردن ادله وقوع جرم برای انتساب بزه به متهم؛

پ- تفهیم اتهام به متهم در سریع‌ترین زمان ممکن، در صورت توجه اتهام؛
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۰۱
فاصله گلناری

 

از محمدعلی پرهیز

در یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی چند هواپیما در آمریکا، با برج های معروف دوقلوی نیویورک واقع در خیابان جرف هار با طبقه 109 آن اصابت کرد که این امر موجب به وجودآمدن تشنج های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. و نشان داد بنیان های چپاول و غارتگری سست و بی پایه می باشد، که خداوند سبحان 1400 سال پیش توسط پیامبر خود در قرآن کریم به این موضوع اشاره می کند.
سوره توبه: جزء یازدهم و سوره نهم قرآن کریم می باشد.
روز حادثه: 11/9/2001 میلادی
کلمه 2001 در حروف ابجد، جرف هار می باشد و محل برج در خیابان جرف هار بود. خداوند در آیه 109 سوره توبه به خرابی بنا اشاره می فرماید. طبقه اصابت هواپیما به ساختمان برج طبقه 109 بوده است.
نظریه پردازی علمی قرآن
در مورد نظریه پردازی های علمی قرآن، دلیل و تفاوت آن با چالشهای علمی در قرآن کریم حاوی حدود 1322 آیه می باشد که به مطالب علمی اشاره دارد و گاهی در حد اعجاز علمی و گاهی در حد شگفتی های علمی و گاهی در حد اشاره اندیشه آور علمی است.
برخی آیات علمی قرآن مطالبی را بیان می کند که هنوز علم بدان دسترسی پیدا نکرده است این مطالب هر چند از نظر علوم تجربی به اثبات نرسیده است اما دلیلی بر نفی آن مطلب قرآنی نداریم و از آنجا که وحی، نوعی دانش قطعی است و سرچشمه الهی دارد حتما صحیح است هر چند که شواهد تجربی برای اثبات آن ها فعلا در دست نباشد، و ممکن است مانند برخی از موارد دیگر از پیش گویی های علمی قرآن مثل نیروی جاذبه طبق آیه 2 سوره رعد و 10 سوره لقمان که در دوره های بعدی اثبات خواهند شد.
-نظریه وجود موجودات زنده در آسمان ها:
این نظریه از برخی از آیات قرآن همچون آیه 29 سوره شورا قابل استفاده است که می فرماید: و از نشانه اوست، آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه که از جنبندگان در آن ها منتشر ساخته است.
این مطلب می تواند به عنوان یکی از نظریه های علمی قرآنی، مبنای تحقیقات تجربی کیهان شناسان قرار گیرد.
-نظریه گسترش آسمان:
در سوره ذاریات آیه 47 آمده است: و ما آسمان را با دست (قدرت) بنا کردیم و همواره آن را گسترش می دهیم.
در مباحث علمی فیزیک کیهانی دو دیدگاه در مورد آسمانها وجود دارد یکی انبساط جهان و دیگری انقباض جهان. و هر کدام شواهدی وجود دارد ولی اثبات نشده است. از آیه فوق دیدگاه انبساط جهان قابل برداشت است و می تواند به عنوان نظریه علمی قرآنی مبنای تحقیقات کیهان شناسی قرار گیرد.

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن. 
گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی 24=24. 
با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند. به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید: 
دنیا 115 / آخرت 115 
ملائک 88 / شیطان 88 
زندگی 145 / مرگ 145 
سود 50 / زیان 50 
ملت (مردم) 50 / پیامبران 50 
ابلیس 11 / پناه جستن از شر ابلیس 11 
مصیبت 75 / شکر 75 
صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣ 
فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧ 
مسلمین ۴١ / جهاد ۴١ 
طلا 8 / زندگی راحت ٨ 
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ 
زکات ٣٢ / برکت ٣٢ 
ذهن ۴٩ / نور ۴٩ 
زبان ٢۵/ موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ 
آرزو ٨ / ترس ٨ 
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨ 
سختی ١١۴/ صبر١١۴ 
محمد (صلوات الله علیه) ۴/ شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴ 
مرد ٢۴/ زن ٢۴ 
همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم: 
نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵ 
دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣ 
دریا +خشکی = 45=13+32 
دریا = %1111111/71= 100 × 45/3 
خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13 
دریا + خشکی = % 00/100 
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 % از کره زمین را فراگرفته است. 
آیا همه اینها اتفاقی است؟ 
سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟ قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند.

دوستان ! شگفت انگیز دانستن قرآن فقط به مسلمانانی که این کتاب برایشان ارجمند ومورد احترام است، مربوط نمی شود بلکه غیر مسلمانان نیز آن را کتابی شگفت انگیز می دانند و حتی افرادی نیز که به شدت از اسلام متنفرند، به شگفت انگیز بودن آن اقرار می کنند . آن چیزی که مایه ی تعجب غیر مسلمانانی که این کتاب را به دقت مورد مطالعه قرار داده اند، می باشد این است که آنان در ابتدا تصور می نمودند که سرگرم بررسی کتابی قدیمی هستند که چهارده قرن پیش از صحرای عربستان سر بر آورده است و انتظار داشتند که این کتاب نیز خود را اینگونه نشان دهد یعنی کتابی قدیمی از دل صحرا. اما به زودی در یافتند که این کتاب به هیچ وجه با آنچه که آنان انتظار داشتند، شباهت ندارد. علاوه بر این یکی از اولین فرضیاتی که در مورد قرآن به ذهن بعضی از افراد می رسید، این بود که چون این کتاب قدیمی از دل صحرا آمده است لذا باید مطالبش در مورد صحرا [و زندگی در بیابان] باشد. اما واقعیت چیز دیگری است ، قرآن کتابی شگفت انگیز است که از برای همیشه ی بشریت نازل شده است . یکی از شگفتی های موجود در قرآن این است که پیرامون دریاها و به ویژه حالت طوفانی آن نیز سخن به میان آمده است . نقل است که در تورنتو ، مردی در یک ناوگان بازرگانی مشغول به کار بود و از راه دریا تجارت می کرد. روزی یک مسلمان ترجمه ای از قرآن را به این مرد داد تا آن را مطالعه نماید. مرد تاجر چیزی در مورد تاریخ اسلام نمی دانست اما به خواندن [ترجمه ی] قرآن علاقه داشت. وقتی که او تمام ترجمه ی قرآن را مطالعه نمود، کتاب را به آن مسلمان پس داد و گفت: آیا محمد [پیامبر شما] ملوان بوده است؟ او از اینکه قرآن چنان با دقت شرایط طوفانی دریا را توصیف نموده بود، تحت تأثیر آن قرار گرفته بود و هنگامی که به او گفته شد: " نه، در حقیقت محمد در صحرا زیسته است " ، برای او کافی بود و مرد در همان لحظه با آغوش باز اسلام را پذیرفت .او از توصیف قرآن شگفت زده شده بود وبه نظر او هر کسی که چنین توصیفی را نوشته است باید سالهای زیادی را در دریا و در حالات طوفانی آن سپری کرده باشد. این توصیف «امواجی بزرگ و برفراز آن نیز امواجی بزرگ قرار گرفته و بر فراز آن امواج ابرهای تیره خیمه زده باشند» توصیفی نیست که یک نفر بتواند فقط از روی خیالات خود چنین چیزی بنویسد بلکه آن باید توسط کسی نوشته شده باشد که واقعاً شرایط طوفانی دریا را احساس کرده و از حالات آن به خوبی آگاه باشد . این شگفتی فقط یکی از نمونه هایی است که نشان می دهد قرآن به زمان و یا مکان مشخصی محدود نمی باشد. قرنها پیش از آغاز پیامبری محمد [(صلی الله علیه وآله وسلم)] نظریه ی مشهوری در مورد اتم توسط دیموکریتوس، فیلسوف یونانی، ارائه شده بود . او و افرادی که بعد از او آمدند چنین می پنداشتند که هر ماده از ذرات بسیار ریز، فنا ناپذیر وغیر قابل تقسیم ساخته شده است که اتم نامیده می شوند.عربها نیز با چنین مفهومی سر وکار داشتند؛در حقیقت کلمه ی عربی «ذره» به طور عادی به کوچکترین چیز شناخته شده برای انسان گفته می شد. اما اکنون دانش مدرن کشف نموده است که این کوچکترین واحد هر ماده (یعنی اتم که دقیقاً همه ی ویژگیهای عنصر خود را داراست) را می توان شکافت و اجزای سازنده ی آن را شناخت. این ایده، ایده ای جدید و از نتایج پیشرفت در قرن اخیر است اما آنچه که جالب است این است که این اطلاعات قبلاً به صورت مکتوب و مستند در قرآن آمده است، آنجا که می گوید: «وزن ذره ای در آسمان و زمین و کوچکتر از آن... از پروردگارت پنهان نمی ماند». بدون شک چهارده قرن پیش، این عبارت حتی برای یک عرب نیز غیر عادی بوده است، در نظر او از ذره کوچکتر چیزی وجود نداشت. در واقع این خود دلیلی است که قرآن کتابی شگفت است و از شگفتی های طبیعت در آن سخن به میان آمده است . بررسی قرآن با یک روش علمی واقعی امکان پذیر است زیرا قرآن موضوعاتی را ارائه می دهد که به صورت عام در سایر مذاهب و به ویژه در دیگر کتب آسمانی ارائه نشده اند. و این چیزی است که دانشمندان به دنبال آنند.
جامعه ی علمی در اوایل قرن بیستم حاضر شد به نظریات انشتین گوش فرا دهد.او نظریه ی جدیدی را ارائه داد و گفت من معتقدم که جهان اینگونه کار می کند و سه روش برای اینکه ابطال نظریه من را نشان دهد، وجود دارند .بنا براین جامعه ی علمی نظریه ی او را در معرض آزمایش آن سه روش قرار داد و نظریه ی او بعد از گذشت شش سال، موفقیت خود را در آن سه روش اثبات نمود. البته این مسأله ثابت نمی کند که انشتین مرد بزرگی بوده است بلکه ثابت می کند که او شایستگی آن را داشت که به سخنانش گوش فرا داده شود زیرا او بیان نمود: این نظر من است و اگر شما می خواهید بطلان و اشتباه بودن آن را ثابت نمایید، اینگونه عمل و یا آنگونه تلاش نمایید.آنچه که قرآن نیز می گوید دقیقاً همین گونه است یعنی ارائه ی معیارهایی برای بطلان آن. بعضی از این معیارها قدیمی هستند از آن جهت که قبلاً صحت آنها ثابت شده است و تعدای از این معیارها امروزه نیز در قرآن وجود دارند.
قرآن اساساً بیان می کند که اگر این کتاب آنچه که خود ادعا می کند، نیست این عمل و یا آن عمل و یا اعمال بعدی را انجام دهید تا ثابت نمایید که ادعای آن باطل است. البته پس از گذشت هزار و چهارصد سال، کسی قادر نبوده است که این عمل، یا آن عمل و یا اعمال بعدی دیگر را انجام دهد و از این رو این ادعا، امروزه نیز صحیح و معتبر محسوب می شود.
عزیزان ! یک مثال کامل در مورد اینکه اسلام چگونه برای بشر فرصت تحقیق در مورد اعتبار یا عدم اعتبار خود را فراهم می نماید، در آیه ی 82 سوره ی [نساء] بیان شده است. وقتی انسان برای اولین بار به این مبارزه طلبی می نگرد ، کاملاً شگفت زده می شود. این آیه می گوید: «آیا در مورد قرآن نمی اندیشند که اگر از طرف کسی دیگر غیر از خدا آمده بود، هر آینه در آن اختلافات و تناقضات زیادی می یافتند» این آیه غیر مسلمانان را به چالش و مبارزه طلبی فرا می خواند و اساساً آنان را دعوت می کند که در قرآن یک اشتباه پیدا کنند. در حقیقت جدای از جدیت و مشکل بودن اینگونه مبارزه طلبی، اقدام به آن در قدم اول از طبیعت بشری خارج و با شخصیت انسانی در تناقض است .هیچ دانش آموزی بعد از جواب دادن به سئوالات امتحان، یاداشتی به معلم نمی دهد که در آن نوشته شده باشد جوابهای من کامل و بدون نقص است، شما اگر می توانید در آن نقص و اشتباهی پیدا کنید. معمولاً کسی چنین عملی را انجام نمی دهد زیرا در این صورت معلم تا اشتباهی را پیدا نکند،خواب به چشمش راه نمی یابد.

مشخصات واطلاعات آماری قرآن

1-قرآن دارای6236آیه است.

2- قرآن دارای 93243فتحه است.

3- قرآن  114 بسم الله الرحمن الرحیم دارد.

4- قرآن دارای 323671 حرف است.

5- تعداد 19253 تشدید در قرآن به کار رفته است.

6- قرآن 115 بسم الله دارد.

7- 3272عدد همزه در قرآن به کار رفته است.

8- تعداد 5098 محل وقف در قرآن وجود دارد.

9- قرآن دارای 120 حزب می باشد.

10-قرآن به 1000 رکوع تقسیم شده است.

دی 89

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۳۶
فاصله گلناری

.7 دیماه سالروز تشکیل نهضت سواد آموزی است، نهضتی که در سال 1358 با فرمان تاریخی حضرت امام(ره) ایجاد شد. سواد آموزان روستای ترکمن نشین آقدگش در 15 کیلومتری شهرستان آقلا تا پایان سال باسوادی خود را جشن خواهند گرفت

سواد آموزی به توفیق فرمان امام خمینی (ره) از یک حرکت محدود فرهنگی، به نهضتی فراگیر تبدیل شد و از آن پس در شمار مقدس ترین آرمانهای انقلاب اسلامی در آمد.

به حتم، چنین آرمان مقدسی، شایستگی آن را دارد که در کنار مهم ترین اهداف و برنامه های معجزه قرن، یعنی انقلاب شکوهمند اسلامی بنشیند و سطری طلایی در کارنامه نهضت اسلامی در جهان معاصر باشد.

نیاز به توصیه و توجیه نیست؛ زیرا همگان می دانند که آموختن تنها دستاویز انسان در سراشیب نشناختن و ندانستن است. اما همتی بلند می خواهد و توفیقی مدام.

در دین و آیینی که تعلیم و تعلم، عبادت است، جستجوی دانش، فریضه و عالم ارجمندترین کس در میان مردم است، محرومیت از خواندن و نوشتن، بخشودنی نیست.

اولین کلمه و نخستین فرمان آخرین کتاب آسمانی، امر به خواندن است. چنین کتابی و چنان آیینی، مسلمانی را که نخواند و ننویسد، سرزنش می کند.

آموزاندن، بهایی بود که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) برای آزادی اسیران جنگ بدر مقرر فرمود، و آموختن، هنری است که همه توانایی ها و هنری های دگر، از آن می جوشد و سر برمی آورد. راست است که از دانایی می خیزد و دانستن، توانستن می آفریند.

تشکیل نهضت مقدس سوادآموزی، اقتضای روح و مرام انقلاب اسلامی بود و اگر چنین نبود، جای هزار شگفتی و تاسف بود. به یمن فرمان امام خمینی (ره) پایه و اساس نهضتی گذارده شد که در هر گام، طاغوتی را شکست و در هر مرحله توفیقی به چنگ آورد. هر سرزمینی که به تصرف این قیام ستودنی، در می آید، بر بام آن پرچم فخر و برازندگی افراشته می شود و چراغ سعادت و بالندگی افروخته تر می گردد.

رهبران و کوشندگان این نهضت را سپاس می گوییم و توفیق بیشتر آنان را از خداوند خواستاریم. به جا و شایسته است که هدف ها و رسالت والای نهضت سوادآموزی مورد توجه و دقت قرار گیرد.

این هدف ها در پیام تاریخی امام امت که روز هفتم دی ماه سال 1358 به این مناسبت صادر فرمودند، بین شده است.

متن پیام امام به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 ن * و القلم و مایسطرون (قرآن کریم)

 ملت شریف ایران! شما می دانید که در رژیم گذشته آنچه که بر ملت مبارز ایران سایه افکنده بود، علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی محتوی و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود، ملتی که در همه ابعاد از حوایج اولیه محروم بود وانمود می شد که در اوج ترقی است. از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن، بلکه مهمتر از آنها است، آموزش برای همگان است.

مع الاسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخودار نیستند، چه رسد به آموزش عالی. مایه بسی خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می کند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بیسوادی بطور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا انشاء الله در آینده نزدیک، هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بیسوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران با سواد برای یاد دادن بپاخیزید و وزارت آموزش و پرورش با تمام امکانات بپا خیزد و از قرطاس بازی و تشریفات اداری بپرهیزد و برادران و خواهران ایمانی برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن برکنید.

تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی، اعضای با سواد خانواده اعضای بیسواد را تعلیم کنند و بیسوادان از این امر سرپیچی نکنند.

من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود، بدون فوت وقت، ایران را به صورت مدرسه ای درآورند و در هر شب و روز در اوقات بیکاری، یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند.

بپا خیزید که خداوند متعال با شما است. از خداوند تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملت شریف را خواستارم.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
روح ا… موسوی الخمینی

مصطفی پورنجاتی

«الف. ب. پ» سلام، حرف های گل داده! سلام، دفترمشق و حساب!

«بابا انار دارد.» چه بوی خوبی می دهد این کتاب ها!

«دارا نان داد.» دیگر انگشت نمی زنم؛ خط می کشم، نام می نویسم.

«کشاورز در مزرعه کار می کند.» من لبخند می زنم به دست های پیرمردِ عکس که می کارد و درو می کند و خسته نمی شود.

«اکرم کتاب می خواند» من می خوانم، می نویسم و با این همه حکایت خوب و داستان شیرین، زندگی می کنم.

آقای معلم روی تخته نوشت: به نام خدا. امروز صبح، برای کلاس و درس وضو گرفته ام، روشن شده ام؛ با چشم هایی که حالا باز شده است، چشم هایی که دیگر بسته نیست و خوب می بیند.

«گنجشک روی درخت، نشسته است» من هم کنار همشاگردی ام نشسته ام؛ روی این نیمکت های صمیمی هر دو سواد یاد می گیریم، به شوق فردا، به شوق دانایی.

«توانا بود هر که دانا بود» و من حالا توانا شده ام؛ چون رفته ام به باغی که در همه جایش، دانایی سبز شده است.

«میازار موری که دانه کش است» این همه محبت را هنوز باور نکرده ام. اینجا همه چیز قشنگ است. از نصیحت بزرگان دیگر ناراحت نمی شوم. دوستشان می دارم.

مدادم را می آورم روی صفحه سفید دفتر. دیگر با دل و جرئت شده ام. از نوشتن نمی ترسم. اولین نامه کوچکم را، حرف های دلم را خودم می نویسم: خدای خوبم! از این همه لطف تو سپاس گزارم.

هفت ساله شدم!

حسین امیری

دارم خاطره دیدارت را الف به الف می اندیشم.

دارم الفبای نگاهت را مرور می کنم؛ خاطره اولین روزی که گرد پیری را از چهره دلم زدودی و گفتی می توانی و توانستم.

ناگهان عقبگرد ساعت، مرا به احترام کودکی از دست رفته باز آمده ام واداشت. من در سن چهل سالگی، جوان تر شده ام و در ترنم مهر تو، مهرماهِ یک لحظه تکرار نشدنی، به مدرسه آمده ام.

نهضت زندگی دوباره

الفبای فکرم، وامدار الف قامت توست که از کوره راه های سختی گذشتی و از روستاهای دور تا شهرهای شلوغ، دنبال کسی آمدی که خواندن را بیاموزیش؛ من مدتی است سوره علق را با لعل لب تو می خوانم، می خوانم به نام خدا و به نام معلم.

به یاد می آورم سیمای تو را که لباس جهاد پوشیده بودی؛ اما کلاه و زرهت نبود؛ عزم جهاد کرده بودی؛ اما شمشیرت نداده بودند. سلاح بردباری برگرفتی و بر سنگر علم نشستی و زهی سربلندی که قله بلند افکارم را عَلَم همت تو فتح، و جاده های زندگی ام را پای ارادت تو نقاشی کرده است! چه نیکو خطی که از شهر دانایی می گذرد و از کوچه نور و روشنایی!

نهضت تو، نهضت زندگی دوباره بود. تو زنده ام کردی و علمم آموختی و نور چشمم شدی.

جهانی پر از کلمات

طیبه تقی زاده

سیاهی از بین می رود و این بار تیرگی ها بر اندام سپید کاغذ، روشنایی خواهد شد به چشمان تاریکِ جهل. اندام وسیع تخته سیاه، جهانی می شود پر از کلماتی که چون یاس های سپید، از ساقه هایش بالا رفته اند. هر حرفی که می نویسی، گویی تو را به آنچه در دل داری، نزدیک تر می کند؛ دلی که شاید دوست داشته باشد گاهی برای خودش بنویسد.

می خوانی؛ بی هیچ سردرگمی

ساقه هایت جوانه زده اند و تو گویی متولد می شوی. از این پس، هر آینه روبه مسیری می روی که تو را بیشتر و بیشتر به دانایی می رساند. شاید وقت آن رسیده باشد که «پشت دانایی اردو بزنیم»! این درخت خشک که روزی محتاج قطره ای آب بود، چنان ریشه دوانده که به چشمه سار بینایی و معرفت راه یافته است. و تو امروز، غبار از دریچه های ذهنت زدوده ای و بی هیچ سردرگمی می خوانی.

میوه دانش

از خواب فراموشی بیدار شده ای. به درخت دانش رسیده ای و امروز می فهمی که چقدر شیرینند میوه هایش و امروز می دانی که میوه دانایی را هیچ کس جز تو نمی تواند برای تو به دست بیاورد.

ساقه هایت جان گرفته اند. دستانت واژگانی را می نویسند که همیشه در آرزوی خواندنشان بودند. تو امروز، به گنجی دست یافته ای که همیشه همراه توست و کسی را یارای آن نیست که از تو بازستاند.

دانایی را دریاب!

پنجره های باز، تو را می خوانند. صفحات ناخوانده، صدایت می زنند. زبانت باز می شود روبه دنیای مرموز کلمات؛ خطوطی که تا دیروز سیاهی امواج آنها چشمانت را می آزرد.

گام بردار روشنایی دانش را! چراغی روبه رویت روشن بگذار!

باید بروی و چمدان تازه ای برداری و اندیشه های تازه را همسفر خویش کنی. فکری تازه، تو را می خواند. دانایی را دریاب!

دیگر تنها نیستی

باغ جهانت اکنون سرشار از کلماتی است که از تماشا لبریز است. پروانه های روحت چه سبک می گذرند از سرچشمه های رویش اندیشه! تو چون آبی روان از سایه سار علم می گذری. کوچه ای هستی روبه باغ کلمات. می بویی گل های رنگارنگ علومت را. شبنم دانش، گونه های خوابت را نواخته است. شب از تو می گریزد و روشنایی به جانت می آویزد. دیگر تنها نیستی.

تولدی دیگر

غمناکی از تو رخت می بندد. می خوانی، می نویسی سرشاری لحظه هایت را. امروز یک بار به دنیا آمده ای دیگر. شادمانه، بال و پر گشوده ای روبه افق های باز. رشته نگاهت چقدر می درخشید به یمن پیروزی فهمیدن! از بیابان شوره زار نادانی را گذشتی و به باغ بی نظیر آرزوهایت رسیدی؛ آنجا که با هر کتابی، جهانی از گل های رنگارنگ دانایی پوشیدی

9 دی ماه 89

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۲۶
فاصله گلناری

شب چله (یلدا): شب زایش خورشید و آغاز سال نو میترایی

دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند که در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.

خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندکی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد.

In its annual motion, the sun reaches the lowest point of the southeastern horizon in late autumn, shortening the day and increasing the darkness of the night. But from the beginning of winter or the winter solstice, the sun returns to the northeast again, resulting in increased daylight and reduced night light.

از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند.  

در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمه‌های آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکی‌های فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.

بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام کیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه کارکرد خود را در تقویم میلادی که ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یکی از روزهای نزدیک به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و کریسمس را همچون تقویم کهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌کنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینکه نام نخستین ماه سال آنان نیز «کریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل کرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (که هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌کرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز می‌کوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار کنند. البته در تقویم نوظهوری که برخی زرتشتیان از آن استفاده می‌کتتد و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با ۲۴ آذرماه مصادف می‌شود که نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی که از شب چله با نام «عید نود روز» یاد می‌کند. از آنرو که فاصله شب چله با نوروز، نود روز است.

An accurate Iranian chronology, not in the words of Abu Rihan al-Biruni, who refers to Shab-e Cheleh as "Eid No Rooz."

امروزه می‌توان تولد خورشید را آنگونه که پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا کرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده که یکی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر کاشان است که فعلاً تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌های نگارنده که در سال ۱۳۸۰ منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقی‌های ایران)، نشان می‌دهد که این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده است که می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است که تولد خورشید بگونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیکی روستای رباط سفید، نیز دارا است که البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می‌شود.

هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید و بررسی نظریه نگارنده در چارتاقی‌های ایران و از جمله چارتاقی‌های نیاسر، نویس و بتخانهٔ آتشکوه، با حضور دوستداران باستان‌ستاره‌شناسی ایرانی و دیگر علاقه‌مندان در محل چارتاقی‌ها برگزار می‌‌شود.

 

  یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
شب یلدا  
 
 
 
 
     
 
   
 

ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می داشتند.

شب یلدا نیز یکی از این موارد است. در دوران کهن، شب مظهر تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی می کردند که شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد. شب یلدا طولانی ترین شب ها است. یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی می کاهد. و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی می شود، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن می گیرند. در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد، جشن می گرفتند . دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود. و در این سی روز ماه، سه روز آن ?دی? نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می گرفتند. امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند .

اجداد ما این شب را تا به صبح به جشن و پایکوبی به گرد آتش ، می پرداختند ، برخوانی الوان از میوه هایی چون هندوانه، خربزه، انار، سیب، خرمالو و به می نشستند. این میوها هریک بار معنایی نمادین با خود دارد، هندوانه که قاچ های مدور می خورد چون خورشید، یادآور گرمای تابستان و فرونشاندن عطش است.

انار صندوقچه دانه های مروارید ، سرخ که خود نماد تناسل نسل و زایش است و شب چره هایی که با شکستن آن شادی را با خود به همراه می آورد و دمی همه را از حرف زدن باز می دارد.

پایان فصل خزان و فرارسیدن سرما و دگرگونی رنگ زمین از زردی خزان به سفیدی عشق و محبت را ایرانیان از دیرباز در شبی بلند و مهربانگرامی می دارند. جای جای ایران زمین به عنوان سرزمینی کهن با کوله باری مملو از آیین های هزاران ساله، " یلدا " بلندترین شب سال را به گونه ای خاص و برگرفته از آیین ها و سنت های بومی منطقه به صبح می رسانند. آیین های شب یلدا گرچه در گذر ایام دستخوش تغییراتی شده اما همچنان در سنت های مناطق مختلف کشور مورد توجه قرار دارد.

The longest night of the year is brought to the morning in a special way and taken from the local rituals and traditions of the region

هرچند که زندگی ماشینی و گرفتاری های روزمره ، موجب ایجاد فاصله میان مردم ایران با سنت ها و آیین های گذشته شده ، اما هنوز هم جلوه ها و نمادهای از سنت های ویژه ای از ایران باستان در ایامی مانند شب یلدا و نوروز به چشم می خورد. نکته زیبا و بیادماندنی بلندترین شب سال در این است که همه ایرانیان اعم ازفارس،ترک،کرد،لر،بلوچ و عرب،شب یلدا را شب جشن،شادی، دور هم نشینی ، مهرورزی،دوستی و صداقت می دانند. آنچه در این میان و برگزاری آیین های ویژه شب یلدا جالب است شباهت های جشن کریسمس به یلدا است، مورخان می گویند این جشن گرچه متعلق به مسیحیان است اما در اصل از ایران باستان و آیین"مهر"(میترائیسم) گرفته شده و به همین دلیل، با دی و شب یلدای ایرانی همزادی و اشتراکات فراوان دارد.

زمان "کریسمس" اکنون نیز میان شاخه های مختلف مسیحیت اعم از ارتدوکس ، کاتولیک و پروتستانها، متفاوت است و هریک، مبنایی را برای آن تعیین کرده اند گرچه همگی به سالروز تولد "مهر" (میترا) خدای پاکی در ایران باستان نزدیکند. با یلدا واپسین ساعات خزان گذر می کند و صدای پای زمستان با سوزی سرد اما نوازشگر به گوش می رسد.خیانها شلوغ و پر رفت و آمد است انگار نفس گرم شب یلدا و دور هم نشستن، سوز سرما را از یاد برده است. شب یلدا در خراسان به " شب چله " معروف و دارای پیشنیه دیرینه ای است و مردم دراین شب با شرکت در شب نشینی های طولانی و خوردن انواع میوه و تنقلات سعی در بهتر گذراندن طولانی ترین شب سال دارند. مردم این منطقه برای استقبال نخستین روز از سردترین فصل سال تا آنجا که توان مالی دارند ، در خرید میوه های مخصوص شب یلدا مانند هندوانه ، انار و خربزه کوتاهی نمی کنند. بردن هدیه به خانه عروس با عنوان " شب چله ای " از دیگر مراسم شب یلدا در استان خراسان به ویژه مناطق جنوبی این استان است. در این شب برای دخترانی که به تازگی نامزد شده اند،ازسوی خانواده داماد، هدایایی فرستاده می شود و خانواده های عروس و داماد دور هم جمع می شوند. در این شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فامیل، خواندن شعر و داستان، خوردن شیرینی ، آجیل و انواع تنقلات، بلندترین شب سال تا پاسی از شب بیدار می مانند. یکی از آیین های ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم "کف زدن" است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به "بیخ" مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام "تغار" می ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته ای از چوب های نازک درخت انار به نام "دسته گز" مایع مزبور را آنقدر هم می زنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می شود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کف ها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می افزایند. اما در استان اصفهان نیز از قدیم الایام آیین های ویژه ای وجود داشته که کم و بیش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهانی های قدیم ، زمستان به دو بخش "چله" و "چله کوچیکه" تقسیم می شد که موعد چله از اول دیماه تا ‪ ۱۰‬بهمن بود اما "چله کوچیکه" از دهم بهمن آغاز می شد و تا سی بهمن ادامه داشت. البته آیین برگزاری شب چله در اصفهان به دو نام"چله زری" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسیم می شود زیرا از گذشته تاکنون همه موجودات و اشیاء را بر اساس جنس مذکر و مونث تقسیم می کردند. اصفهانی ها دوشب را به عنوان شب چله برپا می کردند و آیین های مخصوص به این شب را به جا می آوردند.آیین شب چله در شهر اصفهان خانوادگی برگزار می شده است و خانواده های اصفهانی با پهن کردن سفره یی با عنوان " سفره شب چله " ، این شب را گرامی می داشتند. هندوانه به عنوان نمادی کروی که برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشید محسوب می شود،به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار می گیرد. از دیگر بخشهای این آیین در اصفهان قدیم پهن کردن تمام البسه و رخت خوابها در هوای آزاد بویژه در مقابل خورشید با هدف خوش آمدگویی به "عمو چله" و "چله زری" بوده است. در استان کرمانشاه نیز که از شهرهای باستانی و کهن ایران زمین است ، شب یلدا از جایگاه ویژه ای در میان مردم برخوردار است و همواره با مراسم زیبا و با شکوهی همراه است. مردم استان کرمانشاه براساس آیینی کهن در این شب بیدار می مانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن با مادر جهان در زادن خورشید همراهی و همدردی کنند. میوه هایی نیز دراین شب خورده می شود که به گونه ای نمادی از خورشید است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد ، قصه هایی از عشق جاودانه شیرین و فرهاد، رستم و سهراب، حکایت حسین کرد شبستری و خواندن اشعار زیبا و دلنشین شامی کرمانشاهی در گذشته نقل مجالس شب یلدا در کرمانشاه بود. آن روزها افراد فامیل بنا بر رسمی دیرینه به خانه بزرگترین فرد فامیل که معمولا پدر بزرگ و مادر بزرگ بودند می رفتند و باتکاندن برفهای زمستان از لباس هایشان در گرمای آرامش بخش کرسی فرو می رفتند. افراد فامیل بر سر یک سفره باهم شام می خوردند و بر روی سفره مخصوص این شب خوردنیهای متنوعی چیده می شد. خوردنی هایی از قبیل آجیل ، راحت الحلقوم، مشکل گشا، شیرینی محلی دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شیرینی معروف " نان پنجره ای، کاک و نان برنجی "، و میوه هایی چون انار، سیب و هندوانه که نگین این سفره بود. یکی از آداب زیبایی که شب یلدا در استان کرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است که مردم با اعتقادات خاص خود رهنمودهایش را چراغ راه مشکلات خود در زندگی قرار می دهند.همچنین دختران دم بخت با این کار از باز شدن بخت خود در آن سال خبری می گرفتند. مردم استان زاهدان نیز براساس یک سنت دیرینه در شب یلدا در خانه بزرگ قوم خویش گردهم می آیند و به قصه هایی که پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها برایشان نقل می کنند گوش می دهند. برگزاری جشن ها و نشست های خانوادگی همراه باگروهی از اعتقادات اسطوره ای، شبی خاطره انگیزرابرای خانواده های زاهدانی به خصوص کودکان ونوجوانان فراهم می کند. گفتن قصه ، گرفتن فال حافظ ، بازی های دسته جمعی نظیر گل یا پوچ و بیان لطیفه و خاطره رااز سرگرمی های شب یلدا در این منطقه عنوان کرد.

شب یلدا

استان آذربایجان شرقی نیز به عنوان یکی از خطه های زرخیز ایران زمین برای زنده نگه داشتن این شب بیادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژه ای دارند که به پاره ای از آنان اشاره می شود. اکثر مردم آذربایجان در شب یلدا "چیلله قارپیزی" (هندوانه چله) می خورند و معتقدند باخوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر نداشته و اصلا سرمای زمستان را حس نمی کنند. در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان شرقی رسم بر این است که کسانی که نامزد هستند در دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود " خوانچه " طبق می فرستند و اقوام در هر چه بهتربودن این خوانچه ها کمک می کنند. محتویات خوانچه ها عبارتند از شیرینی ، پرتقال ، سیب ، انار، هندوانه ، آیینه و پارچه که با پولک و تور تزیین می شود. هنگام غروب ،زنان فامیل هدایایی به رسم یاری به منزل داماد آورده و به جشن و پایکوبی می پردازند. سپس طبق های آماده را بر سر افرادی که معین شده قرار داده و روانه خانه عروس می کنند و مادر عروس پس از تحویل طبق ها، هدایای مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها می دهد. فردای این شب مادر دختر تمام طبق ها را در اتاق میهمان چیده و از زنان فامیل برای صرف میوه و شیرینی دعوت می کند.

The contents of the readings include sweets, oranges, apples, pomegranates, watermelons, mirrors and fabrics that are decorated with sequins and nets. At dusk, the women of the family bring gifts to help the groom go to the house and celebrate. The prepared plates are then placed on the designated persons and sent to the bride's house, and the bride's mother, after delivering the plates, presents such as money, sweets,

همچنین علاوه بر فرستادن سهم چله برای نوعروس، در نخستین سال ازدواج زوج های تبریزی، پدر عروس قبل از غروب آفتاب سهم دختر و دامادش را که شامل هندوانه، میوه، آجیل، شیرینی، یک قواره پیراهنی باکفش و چادری روانه منزل آنها می کند. در آذربایجان سابقا که ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور می گذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان می کردند تادر هوای آزاد خراب نشود و یااینکه در کاه قرار می دادند. هندوانه مهمترین خوراک شب چله مردم آذربایجان شرقی است. اغلب مردم در این شب برنج، مرغ و آش شیر پخته و بعداز شام نیز از تنقلات موجود در منزل شامل قاورقا (گندم برشته با شاهدانه)آجیل،لبو، هویچ، حلوای گردو انواع میوه، خربزه، هندوانه و خشکبارهایی چون انگور، بادام و سنجد میل می کنند. ریش سفید خانواده در حالیکه با چاقو هندوانه را می برد، می گوید قادا بلامیزی بو گئجه کسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم) در تبریز پوستهای میوه و اشغالها را درآب روان ریخته و این رفتار راخوب و خوش یمن می دانند. بعد از خوردن تنقلات و میوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حکایات و داستان هایی از حماسه های ملی این سرزمین نظیر، اصلی و کرم، بایاتی خواندن و ضرب المثل پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و گفت و گو مشغول می شوند. زنان معمولا تا پایان چله کوچک خانه تکانی نمی کنند و اعتقاد دارند اگردر طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین می کند و اگر چله کسی را نفرین کند به نکبت و بدبختی گرفتار می شود. اما آیین شب یلدا در استان مرکزی از دیرباز در سه شب متوالی باعناوین شب " چله بزرگه"، "چله وسطی" و" چله کوچیکه" برگزار می شده و خویشان و دوستان سفره ای از مهر را می گشودند و از هر دری سخنی می گفتند. یکی ازآیین های ویژه یلدا، در استان مرکزی دیدار و بزرگان و سالخوردگان فامیل بوده است. در شب های چله افراد فامیل در همایشی صمیمی دور کرسی چوبی جمع می شدند و به قصه های بزرگترها گوش می دادند. زنان و دختران روستایی در گرگ و میش شب های چله در تکاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا می کردند وبرای گذران ساعات خوش در کنار فامیل لحظه شماری می کردند. آنان درسینی های قدیمی مسی درفضای دوده گرفته آشپزخانه های قدیمی، انواع میوه و تنقلات به ویژه هندوانه،انگور،تخمه و نخودچی کشمش، و خرما را مهیا می کردند.دراین شب استثنایی پس از صرف شام و خواندن دعای شکر درپای سفره، همگان در کنار هم،از شادی ها و غم ها، موفقیت ها ، اعتقادات، امیدها و بیم هاشان می گفتند. بزرگترها و ریش سفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ ، سعدی و فردوسی خاطرات و داستان های کهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل می کردند

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران

ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود.متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌ است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثلجشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
  • در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.
  • سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینکبرای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.
  • همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان وملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.
  • در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
  • در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
  • در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانواده هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.[نیازمند منبع]
  • مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند

 

شب شما به شیرینی هندوانه 
خندتون مثل پسته 
و عمرتون به بلندی یلدا 
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی 
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. 
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش... 
از طرف پاییز - یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣smiley♣♣♣♣♣smileysmiley

 

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد 
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

همهً شب های غم آبستن روز طرب است 
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بیا ای دل کمی وارونه گردیم 
برای هم بیا دیوونه گردیم 
شب یلدا شده نزدیک ای دوست 
برای هم بیا هندونه گردیم 
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما 
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند 
زودتر صبح بشه هم هستی ؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا. 
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

جیک.جیک.جیک.جیک.جیک 
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه 
یلداتون مبارک

از برگ برگ ِ دفتر من پرت می شوند
معشوق های خسته ی پایان گرفته ام
یلدای چشم های تو را گریه میکنند
موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام !

فرستنده : IvI@H$HHD


 

36444

یلدای چشم های تو برفی ترین شب است
یلدای چشم های تو طوفان می آورد
امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد !

فرستنده : IvI@H$HHD


 

36443

سلام دوستان
آخر پاییز شد و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!!
اما تو بشمار
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!
بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردی بود اما تو چقدر سبز بودی
نگران جوجه ها هم نباش آن ها را بعدا با هم میشماریم
ودر آخر
" امید وارم همه ی لحظه های پایانی پاییزت "
"پر از خش خش آرزو های قشنگ باشد"
یلدا پیشاپیش بر همه ی 4joki های عزیز مبارک

فرستنده : جواد.ش.رهنان

  • قسمتی از متن به انگلیسی ترجمه شده
  • دی 1389
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۲۳
فاصله گلناری