به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

لا تقنطوا من رحمه الله- ز گهواره تا گور دانش بجوی

به آینده امیدوار باشید

وبلاگی درباره ی همه چیز ،عمومی- اجتماعی- جامعه- اخبار و...

تاگور و تاگور!
معلم:تاگور،شاعر هندی چه اثری از خود به جای گذاشت؟  دانش آموز:نمی دانم اما یک بیت شعر درباره اش به خاطر دارم. ز گهواره تا گور دانش بجوی.



علت!
مادر:پسرم آب ظرف ماهی ها را عوض کردی؟ پسر:نه مادر آخه آبی را که دیروز در ظرفشان ریختم هنوز نخوردند.



  جک

 

دوستی

رییس شرکت به منشی گفت کارهات و برس میخواییم 1 هفته بریم مسافرت منشی زنگ زد به شوهرش گفت : 1 هفته باید برم ماموریت کاری شوهرش زنگ زد به دوست دخترش گفت خودت و آماده کن 1 هفته باید بیایی پیشم خونمون دوست دخترش : زنگ زد به شاگردش چون معلم خصوصیبود گفت 1 هفته مرخصی شاگرد زنگ زد به پدر بزرگش گفت این هفته من کلاس ندارم بریم بیرون بگردیم و هوا خوری پدربزرگ : زنگ زد قرارش با منشی شرکتش واسه مسافرت کنسل کرد

جک

 

گرگ

گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول منگول رو گیر میاره، بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار می ذاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغ گو اومده سر قرار

 

 

جوراب

غضنفر میره جوراب فروشی و میگه : آقا من جوراب می خوام . فروشنده میگه : مردونه . غضنفر هم دستش را دراز میکنه و دست میده و میگه : مردونه

 

 

 

پیتزا

یه غضنفر زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام .... ؟ غضنفر میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا میخواستم

 

 

 

شب اول قبر
یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲ تاشون سوال می کردن... ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!

خنده
 

 

ماهیگیری

پلیس به غضنفر: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!

 

 

ایمیل

به غضنفر می گن شما ایمیل دارین؟ می گه نه خیلی ممنون. من تازه غذا خوردم نوشجان!!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۳:۲۰
فاصله گلناری

شعر از حافظ

  • الا ای آهوی وحشی کجایی
  • مرا با توست چندین آشنایی
  • دو تنها دو سرگردان بی کس
  • دد و دامت کمین از پیش و از پس
  • بیا تا حال یکدگر بدانیم
  • مراد هم بجوییم ار توانیم
  • که می بینم که این دشت مشوش
  • چراگاهی ندارد خرم و خوش
  • که خواهد شد بگویید ای رفیقان
  • رفیق بی کسان یار غریبان
  • مگر خضر مبارک پی در آید
  • ز یمن همتش کاری گشاید
  • مگر وقت وفا پروردن آمد
  • که فالم لاتذرنی فردا آمد
  • چنینم هست یاد از پیر دانا
  • فراموشم نشد هرگز همانا
  • که روزی رهروی در سرزمینی
  • به لطفش گفت رندی ره نشینی
  • که ای سالک چه در انبانه داری
  • بیا دامی بنه گر دانه داری
  • جوابش داد گفتا دام دارم
  • ولی سیمرغ می باید شکارم
  • بگفتا چون به دست آری نشانش
  • که از ما بی نشان است آشیانش
  • چو آن سرو روان شد کاروانی
  • چو شاخ سرو می کن دیده بانی
  • مده جام می و پای گل از دست
  • ولی غافل مباش از دهر سرمست
  • لب سرچشمه و طرف جوئی
  • نم اشکی و با خود گفت و گویی
  • نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
  • که خورشید غنی شد کیسه پرواز
  • به یاد رفتگان و دوستداران
  • موافق گرد با ابر بهاران
  • چنان بی رحم زد تیغ جدایی
  • که گویی خود نبودست آشنایی
  • چو نالان آمدت آب روان پیش
  • مدد بخشش از آب دیده خویش
  • نکرد آن همدم دیرین مدارا
  • مسلمانان مسلمانان خدارا
  • مگر خضر مبارک پی تواند
  • که این تنها بدان تنها رساند
  • تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
  • ز طرزی کان نگردد شهره بگذر
  • چو من ماهی کلک آرم به تحریر
  • تو از نون والقلم می پرس تفسیر
  • روان را با خرد در هم سرشتم
  • وز آن تخمی که حاصل بود کشتم
  • فرح بخشی در این ترکیب پیداست
  • که نغز شعر و مغز جان اجزاست
  • بیا وز نکهت این طیب امید
  • مشام جان معطر ساز جاوید
  • که این نافه ز چین جیب حور است
  • نه آن آهو که از مردم نفورست
  • رفیقان قدر یکدیگر بدانید
  • چو معلوم است شرح از بر مخوانید
  • مقالات نصیحت گو همین است
  • که سنگ انداز هجران در کمین است

شعر

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را   دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز   باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون   نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل   هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت   روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است   با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند   گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند   اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی   کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد   دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر   تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند   ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود   ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۵
فاصله گلناری

آشنایی با روز ملی و هفته جهانی ناشنوایان

اجتماع > آیین‌ها- همشهری آنلاین:
هفته چهارم سپتامبر، هفته جهانی ناشنوایان نام دارد و در سراسر دنیا به مناسبت بزرگداشت ناشنوایان مراسمی برگزار می‌شود.

به نقل از فدراسیون جهانی ناشنوایان هدف از این جشن، ترفیع فرهنگ ناشنوایان، دانسته‌هایی از زبان علم و اشاره، آگاهی مقامات و سیاستمداران جامعه شنوا و همچنین عموم مردم از دستاوردهای این قشر و مشکلاتی که جامعه ناشنوایان با آنها روبرو هستند، می‌باشد.

 موارد زیر از اهداف برجسته این گردهمایی و بزرگداشت است که از سوی انجمن بین‌المللی ناشنوایان و با همکاری فدراسیون اتحادیه‌های ناشنوایان و همچنین اتحادیه اروپایی ناشنوایان برگزار می‌گردد:

  • شناسایی ناشنوایان در جامعه
  • اختصاص مساعدت‌هایی به عنوان امتیاز به جامعه ناشنوایان با کمک سازمان‌ها و مؤسسات مربوطه

 

  • ارایه امکانات رایگان برای این قشر
  • آگاهی عموم مردم نسبت به خطراتی که این قشر را تهدید می‌کند از طریق پوستر، جزوه، اعلامیه، سمینارهای مفید و نصب علائم.

  اولین معلم گل‌های خاموش در ایران

جبار باغچه‌بان (عسکرزاده) یکی از خادمان پرتلاش فرهنگ ایران و به معنی واقعی کلمه معلم بود. زنده‌یاد باغچه‌بان در سال 1298شمسی آموزگاری را در دبستان احمدیه مرند آذربایجان آغاز کرد.

وی مؤسس اولین کودکستان (باغچه اطفال) در تبریز بود. باغچه‌بان را باید اولین کسی دانست که در ایران، آموزش سمعی بصری را به دستگاه آموزشی کشور وارد کرد.

باغچه‌بان برای اولین‌بار به فکر تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا افتاد. در ابتدای کار همه او را مورد تمسخر قرارمی‌دادند، اما وی طی یک سال موفق شد به سه کودک ناشنوا خواندن و نوشتن بیاموزد. شادروان باغچه‌بان فعالیت آموزشی خود را در شهر شیراز به مدت 6 سال و بعد از  آن در تهران ادامه داد.

وی نخستین دبستان ناشنوایان را در چهارراه حسن‌آباد در خانه‌ای محقر تأسیس کرد و روش آموزش الفبای دستی را اختراع کرد. همچنین در حین تعلیم و تربیت به روش دیگری دست‌یافت که امروزه آن روش به نام روش ترکیبی معروف است و با گذشت این همه سال به عنوان مترقی‌ترین روش در مدارس سراسر کشور استفاده می‌شود.

باغچه‌بان کتب مختلفی از جمله: کتاب‌های کودکان (بابا برفی…)، کتاب حساب ویژه و کتاب آموزش کر و لال‌ها به رشته تحریر در آورده است.

کشفیات جبار باغچه‌بان عبارتند از:

  • روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان
  • اختراع گوشی استخوانی یا تلفن گنگ
  • کشف خواص صوت‌ها و تقسیم بندی آنها
  • تهیه وسایل مختلف بصری برای تدریس ناشنوایان
  • اختراع  گاه نما و ...

این مرد شریف، معلم دلسوز و مهربان، سرانجام در روز چهارم آذر ماه 1345، در سن 82 سالگی دیده از جهان فرو بست. در گیلان هر ساله یادبودی در همین روز برای این معلم بزرگ با حضور ناشنوایان موفق و معلمین زحمتکش که ادامه دهندگان راه و منش آن بزرگوار هستند، برگزار می‌شود.

منبع مورد استفاده برای این مدخل

در همین زمینه:

  • آشنایی با روز جهانی تنوع فرهنگی
  • روز جهانی ناشنوایان

    هشتم مهر هر سال برابر سی‏ام سپتامبر، «روز جهانی ناشنوایان» نام ‏گذاری شده است. هدف از این نام ‏گذاری، ارتقای فرهنگ ارتباط با ناشنوایان، دانسته ‏هایی از زبان اشاره و آگاهی سیاست ‏مداران و هم چنین عموم مردم از مشکلاتی است که این قشر با آن رو به رو هستند.

    نعمت شنوایی

    در اهمیت حس شنوایی، این گفته هِلِن کِلِر، گویاتر از هر سخنی است. او که با وجود نابینایی و ناشنوایی، یکی از موفق ‏ترین افراد استثنایی است، می ‏گوید: «اگر این فرصت به من داده می‏ شد که یکی از دو حس خود را باز یابم، ترجیح می‏ دادم نابینا بمانم، ولی بشنوم». اگر از نعمت شنوایی محروم باشیم، هر چند آموختن برای ما ناممکن نمی ‏شود، ولی بسیار دشوار است. پس توجه به این نعمت بزرگ الهی که یکی از راه ‏های بسیار مهم آموختن و فهمیدن است، حالت سپاس را پیش می ‏آورد و تصور نبود آن کافی است تا به ارزش آن پی ببریم. از این رو، خدا در قرآن می ‏فرماید: «بگو: اگر خداوند شنوایی و دیدگان شما را بگیرد و بر دل ‏هایتان مهر بزند، کدام معبود آن را به شما پس می ‏دهد؟» شکرانه این نعمت، بهره‏ گیری خداپسندانه و مسئولانه از آن است، چنان ‏که در یکی از دعاها، خواسته بندگان از خداوند این است: «پروردگارا! ما را از گوش ‏ها، چشم ‏ها و نیروهای مان بهره ‏مند گردان».

     

    جامعه، خانواده و کودک ناشنوا

    شیوه رفتار اعضای خانواده و جامعه با کودک ناشنوا، در رشد عاطفی، سازگاری اجتماعی، آمادگی آموزش مهارت‏ های زبانی و تحصیل او بسیار مهم و تعیین ‏کننده است. خانواده و اجتماع با پذیرش واقع‏ بینانه مشکل فرد ناشنوا باید در راه پرورش استعدادها و توانایی ‏های او یاری‏اش دهند. وضعیت مطلوب برای ناشنوا، استفاده از موقعیت‏ های در دسترس افراد عادی است. وظیفه اصلی در تربیت کودک ناشنوا و کمک به رشد او، بر عهده خانواده است. باید وضعیت واقعی کودک را پذیرفت و بهترین کار را برای کمک به وی انجام داد. پذیرش فرد ناشنوا از طرف خانواده، اجتماع و شناخت تفاوت‏ های او و کنار آمدن با آن، نیازمند عشق، علاقه، صبر، حوصله و برخورد منطقی است.

روز ناشنوا

  • موانع ارتباط اجتماعی ناشنوایان با جامعه

    آیا تا کنون از خود پرسیده‏ایم که ارتباط موجود در جامعه، چه ‏قدر صحیح و منطقی است که به ارتباط آسان ‏تر با ناشنوایان بینجامد؟ مگر نه این که یکی از مهم ‏ترین اهداف آموزش ناشنوایان، اجتماعی کردن آن هاست؟ آیا به عنوان پدر و مادر ناشنوا، معلم ناشنوا، دوست ناشنوا یا عضوی از جامعه، با خود اندیشیده‏ایم که آیا ناشنوایان به این هدف دست یافته‏اند و اگر نه، علت چیست؟ به یقین، یکی از عوامل دست نیافتن مربیان ناشنوا و نیز خود ناشنوایان به این هدف، نقص ارتباطی موجود در رفتارهاست. بنابراین، نادرستی ارتباط‏ ها، اجتماعی شدن ناشنوایان و به تبع آن، تعلیم و تربیت آنان را خدشه ‏دار ساخته است.

    رفتارهای ترحم آمیز

    یکی از موانع برقراری ارتباط ناشنوایان با جامعه، رفتارهای ترحم ‏آمیز اطرافیان است. اگر چه در آموزه ‏های اخلاقی و دینی، درباره رعایت رحم و انصاف بسیار سفارش شده است، ولی باید توجه داشت که رعایت عدالت حکم می ‏کند رفتارهای ترحم ‏آمیز، به‏ جا استفاده شود. در بعد آموزشی نیز ترحم بی ‏مورد و بی ‏اندازه، به مظلوم ‏نمایی و افت تحصیلی ناشنوایان می‏ انجامد. این رفتارها موجب می ‏شود فرد ناشنوا، خود را موجودی مستحق ترحم بداند. در نتیجه، نخستین مشکلی که ناشنوایان را تهدید می ‏کند، افسردگی و دوری کردن از جامعه است و دور شدن ناشنوا از جامعه، به فرآیند جامعه ‏پذیری او آسیب جدی وارد می ‏کند.

    زبان اشاره

    سخن گفتن، یکی از ویژگی ‏های ممتاز بشری است. انسان از راه سخن گفتن با دیگر افراد جامعه رابطه برقرار می ‏کند، می ‏فهمد و می‏ فهماند. ناشنوایان نیز می ‏کوشند به شیوه‏ای خاص با دیگران ارتباط برقرار کنند. زبان اشاره، زبان ارتباط ناشنوایان است که سبب می‏ شود این افراد با یکدیگر و دیگران ارتباط برقرار کنند. قانون مدنی کشور ایران، در سال1307 این زبان را به عنوان وسیله‏ای برای تفهیم و تفاهم به رسمیت شناخت. نخستین کسی که زبان اشاره را در ایران به وجود آورد، استاد جبّار باغچه ‏بان بود. گفته می ‏شود زبان اشاره، از زمان بقراط حکیم برای ناشنوایان مرسوم بوده است.

    دست ‏های انسان

    در باغچه زندگی نشسته بود و با دستان کوچکش چیزی می ‏کاشت. نگاهش کردم، حس اعتمادش با نگاهم برانگیخته شد و با چشمان معصومانه‏اش فهمید چه می‏ پرسم. گفت: ستاره می ‏کارم. دوباره نگاهش کردم، پاسخ داد: میوه‏ های ستاره‏ام، خورشید خواهد شد. حس غریبی به من دست داد. چرا خورشید؟ لبخندی زد و باز با همان نگاه پاسخ داد: تمام هستی با آب، خاک و خورشید پیوندی زندگی‏ بخش دارد. گل‏ ها با خورشید برمی ‏خیزند. پرسیدم: پرندگان؟ پاسخ داد: پرواز زیباست، من آواز آن ها را حس می ‏کنم. ... و انسان؟ به زمین نگاه کرد و این بار با انگشتان اشاره زبان گشود: ما که می ‏خواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم، افسوس که خود نامهربان بودیم. آری، او ناشنوا بود و برای ایجاد رابطه، از دست‏ هایش استفاده می ‏کرد. همان‏ گونه که تاریخ انسان اندیشه ‏ورز، رابطه‏ای ناگسستنی با دست ‏های انسان دارد.

    ورزش و ناشنوایان

    ورزش، عامل سلامت جسم و روح انسان است. از این رو، تفاوتی میان شنوایان و ناشنوایان در حفظ نیروی نشاط و سلامت نیست. بنابراین، برای تقویت روحیه ناشنوایان و مشارکت بیشتر آنان در جامعه، ورزش ناشنوایان در جهان پایه‏گذاری شد. فدراسیون جهانی ناشنوایان، در سال1924 تأسیس گردید. در حال حاضر، 84 کشور جهان در این فدراسیون عضویت دارند. در ایران نیز فدراسیون ورزش ناشنوایان، از سال 1344 فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 1957، به عضویت فدراسیون جهانی ناشنوایان درآمد. ناشنوایان نیز همانند شنوایان، بیشتر رشته‏ های ورزشی شرکت دارند و به موفقیت ‏های فراوانی رسیده‏اند.

    سازمان رفاه ملی ناشنوایان

    سازمان رفاه ملی ناشنوایان ایرانی، سازمانی وابسته به وزارت کار و امور اجتماعی است که در سال 1350 تأسیس شد. هدف از تشکیل این سازمان، ایجاد هماهنگی میان مؤسسات دولتی، غیردولتی و خیریه است. در برنامه این سازمان، پیش ‏گیری، درمان، آموزش و هم چنین تأمین اشتغال و رفاه گروه ناشنوایان، نیمه ‏شنوایان و کسانی که مشکل گویایی دارند، قرار دارد. این سازمان تلاش می‏ کند شخصیت این افراد را پرورش دهد، آنان را با اجتماع سازگار کند و با به کار بردن روش ‏های جدید، آن ها را برای خدمات گوناگون آماده سازد.  

ناشنوا

ضرورت گسترش زبان اشاره:

مدیرعامل انجمن ملی زبان اشاره ایران، گفت: جمعیت کم توانان ناشنوا، پس از کم توانان ذهنی، بیشترین جمعیت کم توانان کشور را تشکیل می دهند.

به گزارش خبرگزاری مهر، مهدیه مهدویان، در دیدار با رئیس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، افزود: بیش از ۵۰۰ لغت جدید که پیش از این، کاربرد زیادی در جامعه نداشته و در چهار جلد کتاب قدیمی آموزش زبان اشاره نیز موجود نمی‌باشند، به عنوان مجموعه جدید و کتاب پنجم آموزش زبان اشاره ایران، گردآوری شده است.

وی ضمن معرفی انجمن که دارای مجوز رسمی از وزارت کشور است، از بکارگیری چهار جلد کتاب آموزش زبان اشاره از سال‌های گذشته تا به امروز در آموزشگاه‌ها و مراکز سازمان آموزش کودکان استثنایی کشور گفت، و تاکید کرد که چهار کتاب قدیمی آموزش زبان اشاره، همچنان کاربرد آموزشی خواهند داشت و کتاب پنجم، تکمیل کننده مجموعه لغات زبان اشاره در کشور است.

مهدویان خاطرنشان کرد: جمعی از نویسندگان چهار کتاب قدیمی آموزش زبان اشاره، در تهیه کتاب پنجم نیز نقش داشتند و بیش از ۵۰۰ لغت جدید مانند اینترنت، واتس اپ، و…، که پیش از این، کاربردی در جامعه نداشته و یا بسیار کم استفاده می‌شدند، استخراج کرده و اشاره برابر با آنها را مشخص کردند و به عنوان «کتاب پنجم» گردآوری کرده اند.

وی تصریح کرد: نویسندگان کتاب پنجم، حتی برای مطابقت دادن کلمات مربوط به احکام مذهبی و مطالب دینی، با علما مربوطه مشورت کرده و راهنمایی گرفتند، تا اشاره این کلمات، برابر با احکام و یا مطالب دینی باشد.

مهدویان با اشاره به اینکه جمعیت کم توانان ناشنوا، پس از کم توانان ذهنی، بیشترین جمعیت کم توانان کشور را تشکیل می‌دهند، گفت: انجمن ملی زبان اشاره ایران، با توجه به گستردگی افراد ناشنوا در کشور و لزوم برقراری ارتباط آنان با دیگر افراد جامعه، از ابتدای تأسیس درصدد گسترش آموزش زبان اشاره در میان افراد کم شنوا و ناشنوا، و حتی جهت افراد شنوا بوده است.

وی افزود: سازمان آموزش کودکان استثنایی کشور هم اکنون دانستن زبان اشاره را برای معلمان و مربیان این سازمان، اجباری کرده است، در حالی که این روش به گسترش زبان اشاره کمک می‌کند، اما کافی نیست و با توجه به اینکه ظاهر افراد ناشنوا یا کم شنوا، نقص شنوایی آنان را نشان نمی‌دهد، و گستردگی آموزش زبان اشاره در جامعه، در برقراری ارتباطات اجتماعی این افراد و پیشرفت آنان در کار، تحصیل و یا هر فعالیت اجتماعی دیگر، بسیار حائز اهمیت است، باید از روش‌های دیگر نیز برای توسعه این زبان استفاده کرد.

مدیرعامل انجمن ملی زبان اشاره ایران، ضمن آنکه تجدید چاپ و انتشار چهار کتاب موجود برای آموزش گسترده زبان اشاره را از رئیس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی درخواست کرد، از ایشان خواست تا این دانشگاه به عنوان حامی علمی و اجرایی گروه‌های کم توان و ناتوان جامعه، به چاپ و انتشار کتاب پنجم این حوزه نیز کمک کند.

 

علت ناشنوایی چیست؟

برخی بیماری‌ها و شرایط باعث ایجاد ناشنوایی می‌شوند، این علائم شامل:

  • آبله مرغان 
  • سا یتومگالوویروس 
  • اوریون 
  • مننژیت 
  • بیماری کم خونی داسی شکل 
  • سفلیس
  • بیماری لایم 
  • کم کاری تیروئید 
  • برخی سرطان‌ها 
  • نوجوانان در معرض دود سیگار 
  • دیابت 
  • از آنتی‌بیوتیک استرپتومایسین برای درمان بیماری سل استفاده می‌شود که گفته می‌شود یکی از عوامل خطرناک برای سیستم شنوایی است. 
  • روماتیسم

در گوش داخلی شکننده‌ترین و ظریف‌ترین استخوان‌های بدن وجود دارند. آسیب به پرده‌ گوش یا گوش میانی می‌تواند باعث کم شنوایی و ناشنوایی شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۲
فاصله گلناری

تجمع دانشجویان دراعتراض به ساخت فیلم موهن علیه پیامبر(ص) در مقابل سفارت سوییس

جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران روز پنجشنبه در اعتراض به ساخت و نمایش فیلم اهانت آمیز به ساحت مقدس حضرت محمد (ص) در مقابل سفارت سوییس در تهران تجمع کردند.(عکس از حسن چپی)-9033-

واتیکان، ساخت و پخش فیلم ضد اسلامی که ساحت مقدس پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را مورد اهانت قرار داده، به شدت محکوم کرد.

ایرنا - به گزارش خبرگزاری رویترز، واتیکان با اشاره به خشم وافر مسلمانان در سراسر جهان نسبت به این اقدام شنیع و ضد مذهبی، اعلام کرد که تحولات اخیر نشان دهنده آن است که باید به مذاهب احترام گذاشت.

واتیکان خاطر نشان کرده است که خشونت های اخیر بیش از پیش به ضرورت احترام به مذاهب و خودداری از توهین به اعتقادات پیروان مذاهب، صحه می گذارد.

سخنگوی ارشد واتیکان در همین خصوص در بیانیه ای اعلام کرد: ˈتبعات جدی تحریک احساسات پیروان اسلام بار دیگر در این روزها کاملا آشکار است.ˈ

فدریکو لومباردی در همین خصوص تصریح کرد: ˈ احترام به باورها، کتاب های مقدس و شخصیت ها و نمادهای برجسته مذهبی یک پیش شرط اساسی و مهم برای همزیستی صلح آمیز مردم در کنار یکدیگر است.ˈ

اقدام شنیع یک آمریکایی صهیونیست تبار در تولید یک فیلم ضد اسلامی که ساحت مقدس پیامبر اسلام را مورد اهانت قرار داده، موجی از خشم و نفرت را در میان مسلمانان جهان علیه عوامل پشت پرده این فیلم به دنبال داشته است.

بر اساس گزارش های موجود این فیلم با بودجه ای معادل 5 میلیون دلار که از سوی یکصد یهودی جمع آوری شده، تهیه شده است.

گروهک تروریستی منافقین طی اعمال جنایتکارانه خود هیچ برگی از تقویم انقلاب اسلامی را از کشتار و خونریزی خالی نگذاشته است.

به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، 18 نفر از مردم بی گناه ایران در روز 24 شهریورماه طی سال‌های 1360 تا 1375 توسط گروهک تروریستی منافقین در ایران ترور شدند.

 اسامی شهدا به شرح زیر است:

شهید مهرداد روان مهر، تاریخ تولد: 1339/3/4، تاریخ شهادت: 1363/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

 زهرا آسترکی، تاریخ تولد: 1316/11/5، تاریخ شهادت: 1361/6/24، محل ترور: ازنا، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

 عیسی محمدیان، تاریخ تولد: 1320/6/3، تاریخ شهادت: 1362/6/24، محل ترور: سلماس، گروه ترور کننده: کوموله
 
حسن محمد بیگی، تاریخ تولد: 1324/12/29، تاریخ شهادت: 1360/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

 نصرالله ترابی، تاریخ تولد: 1310/11/18، تاریخ شهادت: 1361/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

امیر حمیدی بنام، تاریخ تولد: 1338/11/1، تاریخ شهادت: 1361/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

سید جعفر سادات خواه طرقی ، تاریخ تولد: 1337/1/1، تاریخ شهادت: 1360/6/24، محل ترور: مشهد، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

 محمد رضا رویایی، تاریخ تولد: 1339/2/11، تاریخ شهادت: 1364/6/24، محل ترور: بانه، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین
 
عزیزآقا نورالدین، تاریخ تولد: 1346/1/1، تاریخ شهادت: 1361/6/24، محل ترور: ازنا، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

حمید صنیعی قمی، تاریخ تولد: 1341/7/6، تاریخ شهادت: 1360/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

محمد کریم رحمانی، تاریخ تولد: 1307/7/3، تاریخ شهادت: 1362/6/24، محل ترور: مریوان، گروه ترور کننده: اشرار

محمد رضا بهروز نژاد، تاریخ تولد: 1336/1/4، تاریخ شهادت: 1375/6/24، محل ترور: مراغه، گروه ترور کننده: کوموله

محی الدین بیانی، تاریخ تولد: 1320/6/1، تاریخ شهادت: 1365/6/24، محل ترور: سنندج ، گروه ترور کننده: کوموله

مهدی بسطامی، تاریخ تولد: 1340/7/2، تاریخ شهادت: 1364/6/24، محل ترور: بیجار، گروه ترور کننده: کوموله

عبدالرحمان تمر زاده، تاریخ تولد: 1316/9/1، تاریخ شهادت: 1362/6/24، محل ترور: سلماس، گروه ترور کنند: دموکرات

محسن منافی زاده، تاریخ تولد: 1341/1/2، تاریخ شهادت: 1360/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کننده: گروهک تروریستی منافقین

سید علی سید ناصری، تاریخ تولد: 1337/1/1، تاریخ شهادت: 1360/6/24، محل ترور: تهران، گروه ترور کنند: گروهک تروریستی منافقین

حسین رضا پور، تاریخ تولد: 1320/2/6، تاریخ شهادت: 1361/6/24، محل ترور: گرگان ، گروه ترور کننده: اشرار
 
آمریکا در مقابل خشم مسلمانان عقب نشست
جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۰۱:۲۱
وزیر خارجه آمریکا گفت: «برای ما و برای من به شخصه، این ویدئو، مشمئزکننده و شرم‌آور بود. به نظر می‌رسد که این فیلم هدفی عمیقا خودمحورانه برای فتنه‌افروزی و برای بدنام کردن دینی بزرگ داشته است.»
 
سرویس بین الملل افکار نیوز - هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، روز پنجشنبه با محکوم کردن فیلم ضداسلامی‌‌ که خشم مسلمانان را برانگیخته، این فیلم را «مشمئزکننده» خواند و تاکید کرد که این ویدئو هیچ ارتباطی با دولت آمریکا ندارد.

به گزارش افکار نیوز ، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، روز پنجشنبه با محکوم کردن فیلم ضداسلامی‌‌ که خشم مسلمانان را برانگیخته، این فیلم را «مشمئزکننده» خواند و تاکید کرد که این ویدئو هیچ ارتباطی با دولت آمریکا ندارد.

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت: «برای ما و برای من به شخصه، این ویدئو، مشمئزکننده و شرم‌آور بود. به نظر می‌رسد که این فیلم هدفی عمیقا خودمحورانه برای فتنه‌افروزی و برای بدنام کردن دینی بزرگ داشته است.»

به گزارش افکار نیوز به نقل از خبرگزاری فرانسه، وزیر امور خارجه آمریکا تصریح کرد: «دولت ایالات متحده مطلقا هیچ ارتباطی به این ویدئو ندارد. ما مطلقا محتوا و پیام این ویدئو را رد می‌کنیم.»

اما هیلاری کلینتون، با اشاره به قتل سفیر آمریکا و سه آمریکایی دیگر در بنغازی که در حمله به کنسولگری این کشور کشته شدند، گفت: «واکنش خشونت‌آمیز به این ویدئو به هیچ عنوان توجیه‌پذیر نیست.»

اعتراض‌ها به فیلم آماتوری «معصومیت مسلمانان»، در مقابل سفارت‌ها و نمایندگی‌های آمریکا در مصر، یمن، لیبی و کشورهای دیگر همچنان ادامه دارد.

وزیر امورخارجه آمریکا از رهبران کشورهای اسلامی خواست که برای خشونت خط قرمز مشخص کنند و گفت مخصوصا خشونت علیه اماکن دیپلماتیک صحیح نیست.

هیلاری کلینتون تاکید کرد: «همه دولت‌ها برای حفاظت از اماکن دیپلماتیک و دیپلمات‌ها مسئولند. چراکه حمله به یک سفارت حمله به این ایده است که ما می‌توانیم با یکدیگر کار کنیم تا تفاهم و آینده‌ای بهتر را رقم زنیم.»
سازنده فیلم توهین آمیز علیه پیامبر کیست؟
پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۳۵
رسانه های غربی درصددند در هویت سازنده فیلم توهین آمیز علیه پیامبر اسلام تردید ایجاد کنند.
 

سرویس بین الملل افکار نیوز - در حالی که خبر ساخت فیلمی توهین امیز بر ضد پیامبر اسلام توسط یک یهودی صهیونیست ، خشم مسلمانان جهان را برانگیخته است رسانه است غربی درصدد برآمدند در این موضوع تردید ایجاد کنند.

خبرگزاری ها پیشتر گزارش داده بودند که تهیه کننده این فیلم یک یهودی به نام «سام بازیل» بوده و برای تهیه این فیلم از یهودیان مبلغ ۵ میلیون دلار کمک جمع آوری کرده است.

به گزارش افکار نیوز ، ابتدا خبرگزاری اسوشیتدپرس در خبری مدعی شد فردی در گفت‌وگوی تلفنی با این خبرگزاری خود را سم بسیل ۵۶ ساله، نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم توهین آمیز ، معرفی کرد؛ مدیر پروژه‌ای یهودی‌مذهب در کالیفرنیا که در اسرائیل به دنیا آمده است.

در عین حال نشریه آمریکایی "وال استریت ژورنال" مدعی شد: "سازنده‌ی فیلم" شامگاه سه‌شنبه (۱۱ سپتامبر) در گفت‌وگویی با این نشریه ، خود را شهروند آمریکایی اسرائیلی‌تباری معرفی کرده که شغل اصلی‌اش فعالیت در کار املاک و مستقلات در کالیفرنیاست و سرمایه‌ی لازم برای تولید فیلم را از طریق کمک‌های مالی یهودیان تأمین کرده است.

اما پس از ابراز انزجار مسلمانان جهان رسانه های غربی سعی می کنند هویت واقعی سازنده فیلم را مخفی کنند.
دویچه وله در گزارشی ادعا کرد: یک فعال مسیحی‌مذهب که به گفته‌ی خود در جریان تهیه فیلم همکاری داشته، اما می‌گوید که "بسیل" نام مستعار است و فرد مورد نظر نه یهودی‌مذهب است و نه اسرائیلی. به گفته‌ی استیو کلین، گروهی از شهروندان ایالات متحده که در خاورمیانه متولد شده‌اند، فیلم را تهیه کرده‌اند.

دویچه وله مدعی شد: بنا بر اعلام منابع اسرائیلی نیز شخصی با نام "بسیل" در فهرست شهروندان این کشور ثبت نشده است. استیو کلین از هویت واقعی کارگردان اظهار بی‌اطلاعی کرده است.

 

تئو فان گوخ" سازنده فیلمی توهین آمیز علیه پیامبر اسلام در سال ۲۰۰۴ به قتل رسید

به گزارش افکار نیوز ، ترس غربی ها از افشای هویت سازنده فیلم به دلیل واکنش شدید مسلمانان نسبت به این موضوع است.
گفتنی است "تئو فان گوخ " فیلمسازی هلندی نیز که اقدام به ساخت فیلمی موهن علیه پیامبر اسلام کرده بود در سال ۲۰۰۴ در روز روشن در خیابان‌های آمستردام به قتل رسید.



امروز در سراسر ایران بعد از نماز جمعه اعتراض به فیلم ضد اسلامی منتظر حضورتان هستیم سکوت هر مسلمان * خیانتش به قرآن
 

24شهریور 91

و توهین ها ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۶
فاصله گلناری

مـرگ جمال عبدالنـاصر

در هشتم جولای هیچ کس در مصر باور نمی‌کرد که صحرای سینا سقوط کرده است و هزاران سرباز در حالی که هیچ ارتباطی با فرماندهان خود نداشتند زیر آتش هواپیماهای اسرائیلی در حال عقب‌نشینی به سمت کانال هستند. باورنکردنی بود! ارتشی که قرار بود تمام صهیونیست‌ها را نابود کند در کمتر از دو روز به زانو درآمده بود...

 


همشهری دانستنیها/شماره 35/حمیدرضا هدایت پناه: خاورمیانه بوی جنگ می‌داد، طاقت اعراب از جنایات صهیونیست‌ها طاق شده بود. نسل کشی، اعمال نژادپرستانه، تجاوزهای هوایی و زمینی آشکار تل آویو در مجامع بین‌المللی یک حق مسلم برای رژیم اشغالگر به حساب می‌آمد؛ حال آنکه بستن تنگه تیران توسط مصر در بیست سوم می‌سال 1967 در پاسخ به تهاجم آشکار ارتش صهیونیستی به مرزهای اردن با سخنرانی‌های تند و پیگیری سخت جامعه بین‌المللی روبه رو شده بود. اعراب دیگر تحمل این رفتار دوگانه جامعه جهانی مخصوصا غرب را نداشتند و از سوی دیگر با خرید‌های میلیارد دلاری خود از اتحاد جماهیر شوروی صاحب ارتش‌های حرفه‌ای و مدرن شده بودند.

 

همه چیز برای نابودی اشغالگران آماده بود. اگر حتی پس از عقد پیمان امنیتی بین اردن و مصر هنوز کسی در  سرزمین​های اشغالی بود که احتمال عدم وقوع جنگ را پیش‌بینی می‌کرد پیام ناصر، رئیس جمهور و رهبر مصر مبنی بر خروج نیروهای حافظ صلح سازمان ملل از صحرای سینا برای هیچ کس جای شک نگذاشت که اعراب قصد یک حمله همه جانبه و بزرگ به اشغالگران را در سر دارند.

موازنه ارتش‌های دو طرف به طرز غیرقابل انکاری به نفع نیروهای مسلمان بود، اعراب تقریبا دو برابر رژیم صهیونیستی تانک و هواپیما در اختیار داشتند؛ حال آنکه جمعیت ارتش‌های آنها نیز چند برابر نیروی صهیونیستی بود. تل آویو هیچ شانسی برای پیروزی در جنگ پیش رو نداشت.

 

ولی نکته‌ای که بسیاری از آن غافل بودند حضور مردانی جنگجویانی در نظام فرماندهی ارتش  صهیونیستی بود. فرماندهانی که تنها تهاجم را می‌شناختند و هیچ میانه‌ای با دفاع کردن نداشتند. در میان این افراد روحیه جنگ‌آوری یکی زبانزد بود و او کسی نبود جز ژنرال موشه دایان، وزیر دفاع وقت رژیم اشغالگر. او طرحی در دست داشت که بیشتر شبیه یک خودکشی شتاب زده بود تا یک عملیات منجر به پیروزی و عجیب‌تر آنکه هیچ کس در اتاق جنگ رژیم صهیونیستی مخالف این نقشه نبود. درست چند ساعت پس از نطق و پیام احمقانه ناصر به نیروهای UN و در حالی که فرماندهان مصری در کمال خونسردی در حال طرح ریزی مراحل نبرد بودند ژنرال‌های بلند پایه ارتش  صهیونیستی، طرح حمله پیش دستانه را تصویب کردند؛ حمله‌ای که برخی آن را سریع​ترین هجوم تاریخ به حساب می‌آورند.

دایان که می‌دانست در صورت هجوم هواپیماهای ناصر شانسی نخواهد داشت تصمیم گرفت تا با حمله‌ای برق‌آسا تمامی نیروی هوایی اعراب را یا روی زمین نابود کند یا زمین​گیر کند.
 

*درباره عنوان مقاله: جما​ل عبدالناصر، چندسال بعد از جنگ 6روزه مرد. اما ماجرای دروغگویی او (که در ادامه می​خوانید) باعث شد که نه تنها آبروی او برای همیشه در جهان عرب برود، بلکه بیت المقدس، قبله اول مسلمین پس از قرن ها از دست مسلمانان خارج شود. جنگ 6 روزه، مرگ واقعی او از دنیای عرب را رقم زد. ناصر برای ما ایرانی​ها هم شخصیت منفوریست. زیرا ایده موهوم «خلیج عربی» به​جای «خلیج فارس» از اوست.


 آغاز توفان
5 ژوئن 1967، 8:45 دقیقه صبح

نیروی هوایی رژیم صهیونیستی خود را برای دوئل مرگ و زندگی آماده می‌کرد. تمام هواپیماهای IAF به جز چهار فروند که برای دفاع از تل آویو باقی مانده بودند به سمت اهداف از پیش تعیین شده درمصر به پرواز در آمدند. این موج هولناک برای آنکه از آتش پدافند پیچیده مصری در صحرای سینا عبور کند ابتدا به سمت مدیترانه به پرواز درآمد و سپس با تغییر مسیر از سمت شمال به سمت نیروی مصری هجوم برد.

نکته جالب آنکه برای جلوگیری از ‌شناسایی به وسیله رادارهای مصری تمام 346 فروند هواپیمای صهیونیستی در سکوت کامل رادیویی به سمت اهداف در حال حرکت بودند ولی این تمام کاری نبود که برای در امان ماندن از پدافند مصر کافی باشد. زمان آن رسیده بود تا آموزش‌های خردکننده و تمرینات مستمر خلبانان IAF نتیجه‌اش را نشان دهد. پرنده‌های رژیم اشغالگر با کاهش ارتفاع خود تا حدود 20 متری سطح زمین علاوه بر پنهان شدن از دیدگاه رادارهای دشمن خود را از تیررس موشک‌های مهیب پدافند هوایی  AM 2 نیز خارج کرده بودند. طرح عملیاتی Focus بی‌نقض بود.

موشه دایان تمام جوانب کار را در نظر گرفته بود و صدالبته ضعف نیروی مصری نیز به کمک او آمد. حدود 400 هواپیمای مصری در حالی که بی‌دفاع روی زمین پارک شده بودند در آتش سوختند و بی‌شک هنگامی که خبر نابودی هر 30 فروند هواپیمای بمب افکن 16-Tu به تل آویو رسید همه شهر نفس راحتی کشیدند. این همه عملیات نبود.

خلبانان رژیم صهیونیستی علاوه بر نابودی تمام هواپیماهای پارک شده، با دقت تمام باندهای فرودگاه‌های سراسر مصر را نیز زیر ضربات مهلک بمباران خود تبدیل به ویرانه‌های بلااستفاده کردند. در کمتر از یک ساعت نیروی هوایی بزرگی که مصر 10 سال برای به وجود‌آوردن آن تلاش کرده بود تبدیل به مشتی آهن پاره شد. مصر دیگر نیروی هوایی نداشت!
 
 دروغ بزرگ
5 ژوئن 1967، 11:30 صبح

پس از حمله نیروی هوایی صهیونیستی و نابودی کامل مجهزترین نیروی هوایی اعراب روی زمین، جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر بزرگ‌ترین اشتباه زندگی خود را مرتکب شد، مرد بزرگ اعراب اعلام کرد موفق شده در یک پاسخ دندان‌شکن بیش از 70 فروند پرنده اسرائیلی را بر فراز خاک خود سرنگون کند و پس از آن با یک هجوم هوایی گسترده نیروی دشمن را نابود کند.

نیروهای عرب پس از دریافت این خبر به سرعت به تل آویو اعلام جنگ دادند و با واحدهای زمینی خود رهسپار جنگ با اشغالگران شدند. همین بی‌خبری ساده برای نیروی هوایی رژیم صهیونیستی کافی بود تا نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در کمتر از یک ساعت بار دیگر هواپیماهای خود را برای حمله آماده سازد.

این بار هدف نیروهای هوایی بی‌خبر سوریه، اردن و عراق بودند نیروهایی که با استناد به حرف ناصر در حال آماده کردن خود برای هجوم به تل آویو به خیال آنها بی‌دفاع بودند؛ بی‌خبر از آنکه 400 هواپیمایی که روی زمین نابود شده‌اند مصری بودند و تمام هواپیماهای اسرائیلی در حال هجوم به سمت آنها هستند. چند ساعت از ظهر گذشته بود که دمشق و بغداد و اردن متوجه دروغ بودن حرف ناصر شدند؛ دروغی که به قیمت نابودی تمام نیروهای هوایی باقی مانده اعراب شد. رژیم صهیونیستی بیشتر این پرنده‌ها را همان‌جا روی زمین نابود کرد.

محمد حسنین هیکل" اخیرا در برنامه "تجربه زندگی" شبکه الجزیره قطر شک و تردیدهایی در این باره مطرح کرده بود که احتمالا "جمال عبدالناصر" رئیس جمهور فقید مصر در پی نوشیدن فنجان قهوه ای که توسط "انور سادات" در آن سم ریخته شده بود به قتل رسیده است. اظهارات اخیر نویسنده و مورخ برجسته مصری در زمینه پشت پرده مرگ "جمال عبدالناصر" رئیس جمهور فقید مصر پرونده جدیدی را در این کشور علیه "انور سادات" کلید زده که واکنش خانواده وی را در پی داشته است.
به گزارش مهر به نقل از پایگاه خبری میدل ایست، "محمد حسنین هیکل" اخیرا در برنامه "تجربه زندگی" شبکه الجزیره قطر شک و تردیدهایی در این باره مطرح کرده بود که احتمالا "جمال عبدالناصر" رئیس جمهور فقید مصر در پی نوشیدن فنجان قهوه ای که توسط "انور سادات" در آن سم ریخته شده بود به قتل رسیده است.

هیکل که از دوستان نزدیک ناصر تا زمان مرگ وی محسوب می شود در ادامه تاکید کرده بود: این احتمال وجود دارد که انور سادات (رئیس جمهور ترور شده مصر) این قهوه را سه روز پیش از مرگ عبدالناصر تهیه کرده باشد اما من هرگز نمی توانم در این مسئله نظر قطعی بدهم. چون در این میان مسائل مبهم و پیچیده فراوانی وجود دارد که نمی توان از میان آنها به واقعیت رخ داده رسید.

محمد حسنین هیکل

این نویسنده و مورخ برجسته مصری که پنج شنبه هر هفته در برنامه "تجربه زندگی" شبکه الجزیره درباره مسائل متعدد تاریخی جهان عرب گفتگو می کند در ادامه افزود: اثبات این فرضیه که انور سادات در قتل جمال عبدالناصر دست داشته است به مدارک بسیار زیادی احتیاج دارد.

خاطر نشان می شود هیکل در برنامه اخیر خود در تشریح علت مرگ جمال عبدالناصر گفته بود: سادات به عبدالناصر در ملاقاتی که با هم داشته اند به صورت دوستانه گفته است "آقای رئیس شما یک فنجان قهوه می خواهید و من خود آنرا برای شما آماده می کنم".

هیکل تاکید کرده بود: که انور سادات در ادامه به آشپزخانه رفته و قهوه را تهیه کرده و در اختیار عبدالناصر قرار داده است.

در همین راستا "رقیه سادات" دختر انور سادات شکایتی را در دست تهیه دارد که در آن خواسته شده است درباره اظهارات اخیر حسنین هیکل در برنامه تجربه زندگی در ارتباط با پدرش تحقیق شود. وی تاکید کرده است:هیکل به اتهامات مطرح شده در زمینه دست داشتن انور سادات در مرگ رئیس جمهور فقید مصر (جمال عبدالناصر) دامن زده است.

"سمیر صبری" وکیل دختر انور سادات نیز در این باره اظهار داشت: این اظهارات هیکل اتهام واضحی علیه انور سادات محسوب می شود که آسیب فراوانی به موکل من وارد آورده است.

انور سادت - جمال عبدالناصر

همچنین رقیه سادات در گفتگو با روزنامه المصری الیوم اظهارداشت: پدرم آنقدر رتبه اش پایین نبوده که برای جمال عبدالناصر قهره تهیه کند. همچنان که "هدی عبدالناصر" که پیش از این اتهامی را علیه پدرم در این زمینه مطرح کرده بود در نهایت توسط دادگاهی در قاهره 150 هزار پوند (مصر) غرامت پرداخت کرد، چون وجهه پدرم را زیر سوال برده بود.

به گزارش رحماء « سه روز قبل از مرگ "جمال عبدالناصر " رئیس جمهوری اسبق مصر، "یاسر عرفات " رئیس فقید تشکیلات خودگردان فلسطین با او در هتل "نیل هلیتون " دیدار کرد که بحث و گفت‌وگو بین آنها بالا گرفت که این امر باعث تحت فشار قرار گرفتن عبدالناصر شد و وی موضعی انفعالی پیدا کرد و درتلاش برای پنهان کردن آن به عرفات گفت که به اتاق جلسه می رویم و جدی با هم صبحت کرده و توافق می کنیم و موضوع را حل و فصل می نماییم. "
انور سادات وضعیت انفعالی عبدالناصر را که دید به او گفت: "رئیس جمهور شما به یک فنجان قهوه نیاز دارید و من خودم می روم آن را برای شما درست می کنم ". انور سادات پس از ورود به آشپزخانه مخصوص رئیس جمهور، "محمد داود " مسئول آشپزخانه عبدالناصر را از آشپزخانه بیرون کرده و قهوه را خودش درست کرد و برای عبدالناصر آورد و به خورد او داد. »

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۳
فاصله گلناری

پیش بینی می‌شود که تعداد جهانگردان جهان تا سال 2010 به یک میلیارد نفر برسد که درآمدی بالغ بر 1550میلیارد دلار عاید کشورهای جهان می‌کند.از سوی دیگر میزان اشتغالزایی در بخش جهانگردی 11/2 برابر سریع تر از سایر بخش‌ها عنوان شده است، چرا که این صنعت بیش از 100میلیون شغل در سراسر جهان ایجاد می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایسنا بر اساس آمار WTO رکورد گردشگران جهان با رشد 10درصدی به 760میلیون نفر رسیده است و پیش بینی می‌شود در سال 2005 صنعت گردشگری جهان رشدی در حدود 5 تا 8 درصد داشته باشد.

بر اساس همین مزایای اقتصادی است که کارشناسان بر ضرورت نگاه کلان اقتصادی به صنعت گردشگری در دولت جدید تاکید می‌کنند.

 

عدم نگاه اقتصادی مانعی برای توسعه گردشگری

پروفسورصحرائیان از جمله کسانی است که معتقد است: تاثیرات شگرف گردشگری در کاهش نرخ بیکاری، افزایش سطح درآمد ملی و تامین منابع انرژی و رونق بازار صنایع دستی که طبق آمار موجود 10 میلیون نفر از آن ارتزاق می‌کنند، تنها بخشی از مزایای ویژه‌ی پرداختن به این صنعت است.

وی به ایسنا می‌گوید: گردشگری از دهه‌ی 60 توسط اقتصاددانان توسعه در ردیف صنعت قرار گرفت و به عنوان صنعت توریسم در سطح جهان مطرح شد وآنگونه در میان کشورهای جهان همانگونه مورد توجه قرار دارد که در کشور ما نفت مورد توجه قرار گرفت.

به گفته‌ی وی، به ازای هر گردشگر ورودی 4 تا 10 شغل ایجاد می‌شود که در محاسبات اقتصاددانان توسعه این روند با احتساب مشاغلی در بخش‌های تولیدی و خدماتی برای هر گردشگر، ایجاد شغل به 15 تا 18 نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم می‌رسد. اگر هزینه‌ی ایجاد هر شغل ایجاد شده را به دقت محاسبه کنیم، می‌بینیم که برای هر فرصت شغلی در بخش خدمات و صنعت بین 12 تا 25 هزار دلار سرمایه‌گذاری نیاز است، حال آنکه برای صنعتی چنین درآمدزا، حجم سرمایه‌گذاری بسیار اندک است.

 

وی با اشاره به سیاستگذاری کشورهای موفق در گردشگری افزود: درچنین کشو‌رهایی دولت تمام توان خود را صرف ایجاد زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری در جهت تامین امکانات می‌کند و اجازه می‌دهد تا سرمایه‌گذاری دیگر بخش‌ها در جریان مبادلات گردشگری و برای ایجاد خدمات و محصولات جدید توریستی هزینه شود. به همین دلیل است که سطح بهره‌وری سرمایه‌گذاری در این کشورها به شدت افزایش می‌یابد.

صحرایئان تاکید کرد: در آمار گردشگری خاورمیانه بین سال‌های 46 تا 56 ایران اولین جایگاه گردشگری را دارا بود، در حالیکه کشوری مانند مصر با وجود آثار تاریخی فراوان و یکی از اعجاب هفتگانه جهان در ردیف چهاردهم قرار گرفته بود.

این اقتصاددان ادامه داد: در حال حاضر بیش از 49 درصد منابع انرژی کشور مصر و 37 درصد منابع ترکیه از محل گردشگری تامین می‌شود، در حالی که ما در کشورمان در همین حدود منابع نفتی را استخراج و صادر می‌کنیم.

وی همچنین یادآور شد: کشور اسپانیا با داشتن کمترین جاذبه‌های تاریخی و توریستی سالانه در حدود 30 تا 40 میلیارد دلار را کسب می‌کند و یا کشور عربستان که در اوایل دهه‌ی 80 در برنامه‌ریزیهای کلان خود و با جداسازی حج از ردیف خدمات زیارتی و تبدیل آن به یکی از صادرات غیرنفتی خود سالانه 30 میلیارد دلار از این منبع را به دست می‌آورد.

به گفته‌ی وی، عربستان به دلیل نداشتن کالاهای صادراتی غیرنفتی سالانه 24 تا 30 میلیارد دلار از محل گردشگری زیارتی را بدست آورد.

این اقتصاد دان اضافه کرد: گردشگری امروز به انواع مختلفی از جمله گردشگری تجاری، زیارتی، علمی، پژوهشی، فرهنگی، طبیعت‌گردی و ... تقسیم می‌شود که هر کدام تسهیلات و امکانات خاصی را می‌طلبد که متاسفانه ما در اطراف تخت جمشید که یک جاذبه‌ی بین‌المللی در کشورمان است، هم حداقل این امکانات و تسیهلات را نداریم.

وی با اشاره به وجود 8 میلیون بیکار و زیرفقر بودن 51 درصد از مردم کشورمان تاکید کرد: با همه‌ی کبموداتی که در صنعت گردشگری داریم، دولت موظف است جهت بهبود وضع معیشتی و درآمدزایی مردم از این منبع سرشار که تا کنون بلااستفاده مانده است، بهره‌برداری کند و اتکای اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی را با جایگزین کردن درآمدهای گردشگری کاهش دهد.

 

موازنه منفی جهانگردی در ایران یک خطر است

محمد شیری، کارشناس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری معتعقد است: سالانه 500هزار گردشگر خارجی وارد کشورمان می‌شوند که جزو کشورهای حوزه خاورمیانه هستند وعموما در زمینه تولید جهانگردی فعال نیستند.

وی اظهارداشت :درآمد جهانگردی در سطح بین المللی ‌622 میلیارد دلار و هر جهانگرد از اروپا و آمریکا بین ‌500 تا ‌700 دلار هزینه می‌کند، در حالی که این رقم در ایران به کمتر از ‌500 دلار می‌رسد. آنچه برای کشور ما خطر جدی محسوب می‌شود، موازنه منفی در جهانگردی است، چرا که در ازای هر یک میلیارد دلار درآمد جهانگردی که عاید کشور می‌شود، ‌4 میلیارد و ‌200 میلیون دلار توسط ایرانیان جهانگرد در خارج از کشور هزینه می‌شود.

به عقیده این کارشناس: در کشورهای توسعه یافته ‌10 درصد از نیروی کار در بخش جهانگردی فعال‌اند، در حالی که در ایران تنها ‌50 هزار نفر در این بخش مشغول بکارند.

وی با اشاره به اینکه تا سال ‌2010 ، یک میلیارد نفر در سطح بین‌المللی به جهانگردی خواهند پرداخت، گفت: دولت باید با ایجاد راهکارهای مناسب، قریب ‌1/5 میلیون نفر را در بخش جهانگردی وارد بازار کار کند.

 

گردشگری 2 برابر نفت سود دارد

دکتر علیرضا رازی معتقد است: استفاده صحیح از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های گردشگری ایران می‌تواند سودی معادل 2 برابر ذخایر نفتی را به کشور سرازیر کند. آمارها نشان می‌دهد که بین 400 تا 600 میلیارد دلار از درآمد کشورها از صنعت توریسم تامین می‌شود که متاسفانه علیرغم جایگاه تاریخی و ویژگی‌های طبیعی ایران، کشورمان در این کسب درآمد جایگاهی ندارد.

وی اضافه کرد: اگر با توجه به مزایای صنعت گردشگری و تاثیر اقتصادی توسعه این صنعت در درآمدزایی و اشتغالزایی بتوانیم تنها به 30 درصد از درآمد صنعت توریسم جهان دست پیدا کنیم، می‌توانیم سالانه سودی 2 برابر ذخایر نفتی را به کشور وارد کنیم. نگاه اقتصادی به صنعت گردشگری می‌تواند تمامی جوانب فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... آن را نیز دربر گیرد، چرا که لازمه توسعه این صنعت و چرخه اقتصادی آن در درجه اول مهیا کردن بسترها در ابعاد دیگر آن است.

 

دکتر رازی یادآور شد: قراردادن گردشگری در اولویت‌های اقتصادی کشور تمامی ابعاد علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را پوشش می‌دهد و حتی برگزاری انواع تورهای علمی، ادبی، هنری را با مزیتهای خاص خود و بویژه منافع اقتصادی در کشور بهینه می‌کند.

رجبعلی خسروآبادی مشاور معاون فرهنگی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشورتاکید کرد: ایران در مقایسه با سایر کشروها در حوزه‌ی فرهنگ و دینداری از فضای گردشگری مناسب‌تری برخوردار است.: بیشتر توانمندی‌های کشور ما برای جذب توریست مساله فرهنگ و ملیت است، یعنی به خاطر قدمتی که کشور ما دارد بیشترین جذابیت را در حوزه‌ی فرهنگ و تمدن دارد.

وی افزود: بسیاری از کشورها قادرند در حوزه‌های دیگر راحت‌تر فضاسازی کنند، ولی کشور ما در حوزه‌ی فرهنگ و دینداری توانسته از مزیت نسبی لازم برخوردار شود. مزیت نسبی در حوزه‌ی فرهنگی به این معنی نیست که ما در حوزه‌های دیگر فعالیت نداریم بلکه در این حوزه‌ها جذب گردشگری ما پایین‌تر است.

وی معتقد است: مزیت نسبی ما در حوزه‌ی فرهنگی همانند تولید تک محصولی است و زمانی که اقتصاد کشور به یک محصول اکتفا کند، قطعا ضربه‌پذیری آن بالا می‌رود و در حوزه‌ی گردشگری هم وضع به همین منوال است. اگر ما فقط به حوزه‌ی توریسم فرهنگی فکر کنیم و از سایر حوزه‌ها غافل شویم، تاثیر منفی بر گردشگری کشور می‌گذارد.

به اعتقاد وی، بهترین برنامه‌ریزی این است که از بخش‌های مختلف بتوانیم کالاها و خدماتی را ارائه دهیم که متنوع باشد و بتوانیم با تاثیرات محیطی مقابله مناسبی داشته باشیم به عنوان مثال کشورهای عربی توانسته‌اند در زمینه‌ی گردشگری به یک انسجام مناسبی برسند، ولی کشور ما هنوز به یک زنجیره‌ی واحد در زمینه‌ی گردشگری دست نیافته است.

جهانگردی

کلیه امکانات توریستی ایران منفعل باقی مانده است

دکتر ابراهمی رزاقی عضو هیات علمی دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه تهران نیزتاکید کرد: صنعت گردشگری در جهان امروز یکی از دغدغه‌های اصلی مسوولان دولتی کشورهای مختلف جهان است. چرا که کسب درآمد از این صنعت جامع تمام منفعت‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... برای این کشورهاست. در کشور ما که دارای زیارتگاه‌های بزرگ جهان و بزرگترین تاریخ تمدنی منطقه است، کلیه‌ی امکانات استفاده از این صنعت منفعل و بلااستفاده باقی مانده است. در حالی که کشورهای دیگر به خصوص همسایگان خودمان از این امکانات به نفع خودشان استفاده می‌کنند

روز جهانی جهانگردی

سفر ما را قادر می‌سازد زندگی را با تجربیاتی نو غنی‌تر سازیم، لذت ببریم و فرهیخته شویم

 

 

" قُلْ سیروُا فی الْاَرضِ فانْظُرُو کَیْفَ بَدَا الخَلْقَ ثُمَ اللهُ یُنْشِیُ ا لنَشاَةَ الْاخِرَة "
( عنکبوت / 20 )
 

" بگو ، در زمین گردش کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرد سپس خدا وند ( به همین گونه ) جهان آخرت را ایجاد می کند . "

 

 

در تبیین توریسم ابتدا می بایست به انواع مختلف جهانگردی اشاره نماییم ؛

بدین لحاظ بر طبق تقسیم بندی سازمان جهانی جهانگردی (W.T.O) فعالیتهای گردشگری به دسته های زیر تقسیم می گردند :
1. توریسم فرهنگی Cultural Tourism
2. توریسم طبیعی Natural Tourism
3. توریسم تجاری Business Tourism
4. توریسم مذهبی Religious Tourism
5. توریسم ورزشی Sport Tourism

***

جهانگردی امروزه یکی از بهترین ابزارهای تبادل و تعامل فرهنگی است و سیاحت و گشت و گذار در سرزمینهای مختلف از روشهای موفق گذراندن اوقات فراغت می باشد .
براساس تعریف بین المللی " جهانگرد کسی است که به منظور تفریح ، بازدید از نقاط دیدنی ، معالجه ، تجارت ، ورزش و زیارت به کشور دیگری سفر کند ، مشروط بر اینکه مدت اقامت او از 24 ساعت کمتر و از 6 ماه بیشتر نباشد و در فاصله ای کمتر از 70 کیلومتر انجام نگیرد . "
چنانچه بخواهیم درباره تاریخچه جهانگردی مطالعه کنیم به خاطره و سرگذشت کسانی برخورد می کنیم که به نقاط مختلف جهان سفر کرده و مدت زمانی کوتاه یا بلند را بین اقوام دیگر به سر برده اند و نحوه زندگی ، آثار هنری صنایع و دیگر خصوصیات ملل مختلف را از نزدیک دیده یا از زبان دیگران شنیده اند و پس از بازگشت ، دیده ها و شنیده ها خود را به رشته تحریر درآورده اند یا برای دیگران بیان کرده اند که سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل گردیده و بعضا جنبه افسانه نیز به خود گرفته است .
این آثار مکتوب و به جا مانده به شناخت تاریخ ، جغرافیای مکانی و شرایط زندگی حکومتی گذشتگان کمک می کند . علاوه بر این ، گاهی فعالیت جهانگردی در سرنوشت جوامع و اقوام مختلف و حتی جهان تاثیر داشته است ، از جمله می توان به سفرهای دریایی کریستف کلمب اشاره کرد که پس از تحمل سختی ها و مرارتهای فراوان ، پا به سرزمینی نهاد که بعدها نام امریکا را به خود گرفت .
مارکوپولو نیز جهانگردی است که به همراه پدر خود به چین رفت . مارکو مدتی در چین و جزایر جنوب شرقی آسیا سیاحت کرد و پس از بازگشت به وطن ، سفرنامه ای به نام " عجایب "منتشر نمود .
در کنار این افراد ، بزرگانی از ایران هم با سفر به نقاط مختلف جهان مجموعه ای از دیده ها و شنیده ها را جمع آوری کرده اند و کتب ارزشمندی در این زمینه به رشته تقریر در آورده اند . از جمله : دو کتاب گلستان و بوستان که نتیجه سالها جهانگردی سعدی شیرازی بوده ا ست و " تحفه النظار وغرا ئب الامصار " که حاصل سفرهای 29 ساله ابن بطوطه است .
ناصر خسرو نیز در سن چهل سالگی به جهانگردی و سیر آفاق پرداخت و سفرنامه ای را که نتیجه هفت سال گردش در حجاز ، آسیای صغیر ، سوریه و مصر است ، به رشته تقریر درآورد.

اما جهانگردی در ایران :

مساله جهانگردی در ایران با نگرش جدید از سال 1317 ، مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در وزارت کشور اداره ای تحت عنوان " امور جهانگردی " سازمان یافت و در زمینه این صنعت آغاز فعالیت کرد.
در سال 1320 ، این اداره به " شورای عا لی جهانگردی " تغییر نام داد و در سا ل 1342 " سازمان جلب سیاحان " تصویب و کار خود را شروع نمود . در سا ل 1353 ، سازمان مذکور با سازمان اطلاعات وقت ادغام و وزارتی تحت عنوان " وزارت اطلاعات و جهانگردی " تاسیس گردید . اکنون نیز سازمان ایرانگردی و جهانگردی زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد ، به امور مربوط به جهانگردی می پردازد.
جهانگردانی که امروزه به ایران سفر می کنند با افرادی که در گذشته می آمدند تفاوت دارند . جهانگردان امروزی معمو لا علاقمند به تبادلات فرهنگی بوده ، مجذوب آثار هنری و فرهنگی و آدا ب و رسوم ما ایرانیان می شوند ، چرا که محبت و دوستی را در مردم ما مشاهده می کنند.
وجود اماکن مذهبی ، شهرهایی با آثار تاریخی کهن چون اصفهان ، یزد ، شیراز... ، مناظر طبیعی زیبا و مناطق جنگلی و ساحلی شمال ایران ، در جذب جهانگردان خارجی جایگاه ویژه ای دارد .

 

 

 انگیزه‌های جهانگردی:

 

 انگیزه امنیت

 در جهانگردى ارائه‌کننده کند و کاو در موارد زیر است:

  - سلامت فیزیکی

 - گریز و رهائی، به‌عنوان ضرورتى حتمى در جهت ایجاد سلامت عقلی.

 - کار به‌عنوان رفتارى مشترک با جمیع مردم.

 

انگیزه خودتأییدى و ملیت  

مانند نیاز به خودبینی، به‌منظور نشان دادن جنبه‌هاى مثبت شخصیت خویش این انگیزه مانع راه جهانگردى است و بر آن لطمه وارد مى‌کند. مانند بیان این عبارات: ”هرکس دارد (از نظر مالی) مى‌تواند جهانگردى کند“. که معمولاً بیانگر لحظه برترى شخص بر کسانى است که نمى‌توانند به مسافرت بروند.

گاهى جهت نمایش لحظه برابرى شخص، با افرادى که از کلاس یا طبقه بالاتر هستند مورد مصرف قرار مى‌گیرد: مثلاً (همان سفر، همان کشتی، همان سالن غذاخوری) و غیره.

 

انگیزه آزادى  

این انگیزه در جهانگردى به عناوین لحظه رهائى مطرح مى‌شود. نظیر:

 - به‌عنوان عاملى براى رهائى از محیط کار.

- به‌عنوان عاملى در جهت رهائى از فشار زندگى روزمره (فرار از حرکات معمولى روزانه).

- به‌عنوان رهائى از نظارت‌هائى که به‌صورت عادت در‌آمده‌اند.

- به‌عنوان عاملى در جهت رهائى از زندگى سرشار از تشنج شهرنشینی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۳۸
فاصله گلناری

بنابر افسانه‌های ایرانی نخستین ایرانی که به کشتی سازی پرداخت جمشید پادشاه سلسله پیشدادیان بود که با کشتی خود بر آب گذر کرد و از کشوری به کشوری رفت. شاهنامه فردوسی دربارة او میگوید:

زکشور به کشور برآمد شتاب

گذر کرد از آنپس بکشتی بر آب

پس از او در زمان سلطنت ضحاک نیروی دریائی عظیمی برای تنبیه و سرکوبی بهو پادشاه سرندیب (سیلان) که از دست نشاندگان مهراج پادشاه هند بود اعزام گشت. ظاهراً مهراج غفلتاً با شورش بهو مواجه شده بود و از ضحاک پادشاه بزرگ که او را تحت حمایت خود داشت و در آن زمان در بیت المقدس بود کمک خواست. پادشاه ماردوش به این تقاضا توجه کرد و فرمانهائی برای گرشاسب سردار ایرانی فرستاد که به هند برود و بهو را دستگیر سازد و در دربار مهراج بدار بکشد. در گرشاسب نامه علی بن اسدی که در سال 458 هجری نوشته شده این فرمان چنین آمده است:

سرندیب شه را زکین ساز کن

سوی کشور هند پرواز کن

بدگاه مهراج برکش بدار

بهو را ببند و از آنجا بیار

بدینگونه نیروی دریائی مرکب از چند هزار کشتی از بیت المقدس حرکت کرد.

بیارند کشتی هزاران هزار

بفرموده ام تا ز دریا کنار

(گرشاسب نامه)

این نیرو در مدت شش ماه راه یکساله را طی کرد و به کالاه که بندری در جنوب خاک اصلی هند بود رسید1 . از آنجا سپاه ایران به سیلان رفت که بهو شانزده هزار فیل جنگی و دو میلیون سپاه برای مقابله گرد آورده بود. جزئیات نظامی این ماجرا از نظر ما ارزشی ندارد. خلاصه آن اینست: بهو شکست یافت و سپاه ایران با یکصدوبیست کشتی که مهراج با امتنان فراوان به ایشان داد به وطن بازگشت.

به دو کشتی او با سپه برنشست

به ایرانیان داد کشتی دوشصت

(گرشاسپ نامه)

. وارنر7 از این معنی نتیجه میگیرد که اصطلاح �دریای زره� نه فقط زائده ای بی معنی است بلکه موجب گمراهی نیز میشود زیرا اگر کلمه �زره� بطور ساده به �دریا� ترجمه شود مفهوم صریحی بدست می‌دهد و �لشکرکشی دریایی کیکاوس بصورت کوششی برای تسلط بر راه بازرگانی باستانی بنظر می‌آید.� آنچه گفتیم مربوط به افسانه‌هاست. اما این لشکرکشی هر چند اعتبار تاریخی ندارد از طرف تاریخ نویسان هم به آن اشاره شده است. مثلاً طبری و مسعودی و ثعالبی متذکر میشوند که کیکاوس بطور موقت یمن را فتح کرد. ثعالبی میگوید: �کیکاوس پس از بازدید خراسان،جبل،فارس و عراق و رسیدگی به اوضاع ان ایالات و گماردن مامورانی در آنجاها برای فتح یمن حرکت کرد. و موقعیکه به آنجا رسید پادشاه آنجا ذوالاذعار پسر ذی المنار پسر الرائش الحمیری همراه با سران حمیر و شاهزادگان قحطان و رؤسای قبایل بربر به مقابله با او پرداخت و جنگی شدید درگرفت و جام مرگ دائماً در میان صفوف قشون میگشت.� آنچه ثعالبی نوشته در واقع هم خلاصه و تفصیل مطالبی است که در شاهنامه امده است زیرا از یکسو جزئیات سفر کیکاوس حذف شده است و از سوی دیگر نام پادشاهان حمیری بتفصیل نقل شده است. اما حمزه اصفهانی میگوید العبد ذوالاذعار حمیری برادر افریقائیها و پسر ابرهه ذوالمنار و پسر الحریث الرائش بوده است. بدینقرار گزارشهای این مورخان همه یکدیگر را تأیید میکنند اما از انجا که واقعیت و تخیل به آسانی درهم می‌امیزد شاید بهتر آن باشد که بهیچوجه در پی آن نباشیم که افسانه را با تاریخ سازش دهیم. اکنون به �شاهنامه� باز گردیم. کیکاوس پادشاه هاماوران را شکست میدهد و بعنوان غنیمت جنگ سودابه را که زیبائیش پادشاه فاتح را اسیر خود ساخته است به چنگ می‌آورد. و راهی برای حیله و تزویر عرب‌ها که هر وقت قدرت و نیروشان بکار نمی‌آید بدان متوسل میشوند بازمیگردد. کیکاوس به داخل دژی کشیده میشود و در آنجا محبوس میگردد. این اخبار دردناک به گوش رستم میرسد و سپاهی تجهیز میکند و با شتاب از راه دریا به هاماوران میرود زیرا راه خشکی بسیار خسته کننده و دور بود.

پی رزم هاماوران کینه خواه

[بفرمود تا بر نشیند سپاه

که بر خشک بربود ره با درنگ

سوی ژرف دریا بیامد بجنگ

رسیدند نزدیک هاماوران

بکشتی و زورق سپاهی گران

از آزرم دلها به پیراستند]

بتاراج و کشتن بیاراستند

(شاهنامه)

رسیدن ناوکان ایران توطئه‌های حمیری‌ها ضربتی قاطع بود. رستم شکست ناپذیر از نو تسلط کامل ایران را در آنجا مستقر ساخت و با ضربات مکرری که بر دشمن وارد کرد اعتبار سپاه ایران مضاعف شد. به این ترتیب وظیفه لشکرکشی رستم که برای کیفردادن به حمیریها بود پایان پذیرفت و کیکاوس آزاد شد و فاتحانه به ایران بازگشت و داستان بپایان میرسد. درباره چگونگی نقل داستان پس از این به بحث میپردازیم. اما درباره حوادث دریائی باید به ماجرای دیگری هم پرداخت که به دشمنی دیرین و پایان ناپذیر ایران و توران مربوط میشود و فرصتی برای فعالیت‌های دریانوردی پیش میآورد. کیخسرو نواده کیکاوس که جانشین او بود میخواست با افراسیاب که دوران عمرش به خزان رسیده بود و برگ عمرش زرد شده بود به نبرد بپردازد. افراسیاب برای سلامت خود تصمیم به فرار میگیرد و به کوهستان اسپروز �سلسله جبال البرز در کناره‌های مازندران� میگریزد و از آنجا بسوی دریا میرود �که جز دریای خزر نمیتواند بود�. در برابر این دریای عمیقی که نه میانه اش پیدا بود و نه کرانه اش،مدتی میان دو مرگ مردد ماند زیرا از پشت سر سپاه کیخسرو فرا میرسید و در پیش او دریای خطرناک گسترده بود و بهر تقدیر مرگ او مسلم مینمود از این رو افراسیاب ترجیح داد که به کشتی و راه دریا را در پیش گیرد.

مر او را میان و کرانه ندید

[چو نزدیک آن ژرف دریا رسید

بسازد بکشتی ز دریا گذار

بفرمود تا مرد کشتی شمار

که خرم کسی کو بمیرد به آب

بدو گفت پرمایه افراسیاب

 

                        �����

بآب اندر آرند کشتی بسی

بفرمود تا مهتران هرکسی

ز نیک و ز بد‌ها سر اندر کشید]

سوی گنگ دژ بادبان برکشید

 

کیخسرو کینه جو که بدنبال افراسیاب میتاخت وقتی به کنار دریا رسید نه از استواری دژ هجوم ناپذیر خوارزم اندیشید و نه از دریای گسترده که در برابرش سدی بود. و گفت اگر چرخ گردان مدد کند از دریا خواهیم گذشت.

اگر چرخ گردان بود نیک خواه]

[بر آب زره بگذرانم سپاه

بدینگونه کیخسرو در تصمیم تعقیب افراسیاب از راه دریا بود. این راه از مکران میگذشت و کیخسرو یکسال در آنجا ماند تا کشتی‌ها و ملاحان را آماده سازد.

ز هر جای کشتی گران را بخواند.

[جهاندار سالی به مکران بماند

                         �����

گشادند گردان میان از گره

چو آمد بنزدیک آب زره

ز چین و زمکران همی برد شاه]

همه کارسازان دریا براه

و موقعی که تدارکات آماده شد توشة یکساله را بر کشتی‌ها نهاد و از خدا خواست که او را بسلامت به خشکی برساند.

دریا

چو کشتی بآب اندر افکند مرد

[بخشکی بکرد آنچه بایست کرد

                        �����

ز یکساله تا اب بگذاشتند

بفرمود تا توشه برداشتند

                         ����� 

که او را بخشگی برد بی گزند]

همی خواست از کردگار بلند

سفر دریا دشوار بود و دلها همه بیمناک. اما راه خود را مستقیماً دنبال گرفتند و پس از ششماه باد شمال برخاست و ناوگان کیخسرو را بسوی گرداب فم الاسد راند. ولی دعای شاه بی پاسخ نماند و خداوند چنان کرد که تندباد به کشتی‌های او آسیب نرساند. و بدینسان پس از هشت ماه سفر خطرناک که موجوداتی شگفت انگیز در آب میدیدند کشتی‌ها به بندر رسیدند و بارهای گرانبهای خود را خالی کردند.

کزو ساختی هر کسی جای خواب

[بششماه کشتی برفتی بر آب

شدی کژ و بیراه باد شمال

بهفتم که نیمی گذشتی ز سال

خله پیش ملاح نگذاشتی

سر بادبان تیز بر کاشتی

که ملاح خواندیش فم الاسد

بجائی کشیدی ز راه خرد

                       �����

نشد تند با اختر پاشا

چنان ساخت یزدان که باد و هوا

                         �����  

که بادی نکرد اندر ایشان نگاه

گذشتند بر آب در هفت ماه

                                       �����                

نمودی به انگشت هر یک بشاه

شگفت اندر آن آب مانده سپاه

همیداشتی گاو بر شیر تاو

بآب اندرون شیر دیدند و گاو

همه تن پر از پشم چون گوسفند

همان مردم و مویها چون کمند

دو دست از پس پشت بد،پای پیش

گروهی سران چون سر گاو میش

یکی سر چو گور و تنش چون نهنگ

یکی تن چو ماهی و سر چون پلنگ

   
   

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۹
فاصله گلناری

زندگینامه و وصیت‌نامه شهید سرلشکر ولی الله فلاحی





شهید فلاحی در سال 1310در طالقان متولد شد. در سال 1327 وارد دبیرستان نظام شد و پس از اخذ لیسانس در سال1333از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد.
او خدمت خود را از لشگر 92 اهواز آغاز کرد و در سال 1337 به تهران منتقل شد و دردانشگاه نظامی به تدریس اشتغال یافت. او مدت هشت سال به عنوان مدیریت آموزش دانشکده فرماندهی و ستاد فعالیت داشت.
از سال 1351 تا اواسط سال 1353 با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش‌بس ویتنام به آن کشور اعزام شد. در 12 مهر سال 1357 به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در شیراز به عنوان معاون فرمانده مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و در تاریخ29 خرداد 1359به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد. پس از عزل بنی‌‌‌صدر از ریاست جمهوری، امام خمینی(ره) طی حکمی اختیارات فرماندهی کل قوا را به ایشان تفویض کرد. با شروع جنگ تحمیلی وی اکثر اوقات خویش را در جبهه‌های نبرد می‌گذراند و عملیات‌های نظامی را از نزدیک نظارت می‌کرد.
روز هفتم مهر پس از حضور در قرارگاه عملیاتی لشکر 77 در ماهشهر از اسرای عراقی که در عملیات پیروزمندانه ثامن‌الائمه (شکست حصرآبادان) به اسارت در آمده بودند، سان دید و لشکر 77 خراسان را لشکر 77 پیروز ثامن‌الائمه نامید. در مراسم مزبور وزیر دفاع (سرهنگ نامجوی) سرهنگ فکوری و تیمسار ظهیرنژاد رییس ستاد مشترک ارتش نیز حضور داشتند. غیر از تیمسار ظهیر‌نژاد بقیه آنان پس از مراسم عازم اهواز شدند و به وسیله هواپیمای نظامی به سمت تهران حرکت کردند. اما هواپیما قبل از رسیدن به تهران در حوالی کهریزک سقوط می‌کند و سر لشکر فلاحی و همراهانش همگی به دیدار معبود شتافته و بدین‌سان به جمع دیگر شهدای میهن اسلامی می‌پیوندند.

فرازی از وصیت نامه شهید بزرگوار ولی الله فلاحی
می‌خواهم به پروردگار جهانیان معتقد باشید. به رسالت محمد امین و پیغمبران سلف و روز رستاخیز مومن باشید. به پیشوایان دین و مذهب از طوایف مختلف احترام بگذارید. تمام انسان‌هایی را که در گذشته و حال و آینده به نحوی از انحا برای انسان‌های دیگر مفید بوده‌اند محترم بدانید.
تولد و کودکی

به سال 1333 در خانواده‌ای مستضعف، مسلمان، متعهد و دردکشیده در خرمشهر متولد شد. پایبندی خانواده او (بویژه پدرش) به اسلام عزیز باعث گردید که از همان کودکی عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ریشه دواند. از همین ایام وی تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگیری قرآن مجید پرداخت.

فعالیتهای سیاسی – مذهبی

فعالیتهای سیاسی – مذهبی شهید جهان‌آرا از شرکت در جلسات مسجد امام صادق(ع) خرمشهر شروع شد. واز همان زمان مبارزه جدی او علیه طاغوت آغاز شد. در سال 1348 – در سن 15 سالگی – تحت تاثیر جنبش اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همراه عده‌ای از دوستان فعال مسجدی‌اش وارد مبارزات سیاسی شد. ابتدا به برپایی جلسات تدریس و تفسیر قرآن در مساجد پرداخت؛ ضمن آنکه در مبارزات انجمنهای اسلامی دانش‌آموزان نیز شرکتی فعال داشت. در اواخر سال 1349 همراه برادرش به عضویت گروه مخفی حزب‌الله خرمشهر درآمد.

افراد این گروه با هم میثاقی را نوشته و امضاء کردند و در آن متعهد شدند که تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) تا براندازی رژیم منفور پهلوی از هیچ کوششی دریغ نکرده و از جان و مال خویش برای تحقق این امر مضایقه نکنند.

بعد از آن، برای عمل به مفاد عهدنامه و به منظور خودسازی، روزه می‌گرفتند و به انجام عباداتشان متعهد بودند.

این گروه برای انجام نبردهای چریکی، یکسری از ورزشها و آمادگیهای جسمانی را در برنامه‌های روزانه خود قرار داده بودند تا در ابعاد جسمانی و روحانی افرادی خود ساخته شوند.

در سال 1351 این تشکل به وسیله عوامل نفوذی از سوی رژیم منحوس پهلوی شناسایی شد و شهید جهان‌آرا، به همراه سایر اعضای آن دستگیر گردیدند. پس از مدتی شکنجه و بازجویی در ساواک خرمشهر، سید محمد به علت سن کم به یکسال زندان محکوم و به زندان اهواز منتقل گردید. مدتی که در زندان بود در مقابل شدیدترین شکنجه‌ها مقاومت می‌کرد، به همین جهت دوستانش همیشه از طرف او خاطر جمع بودند که هرگز اسرار و اطلاعات را فاش نخواهد کرد. ایشان با اخلاق و رفتار پسندیده و حسن برخوردش، عده‌ای از زندانیان غیرسیاسی را نیز به مسیر مبارزه و سیاست کشانده بود.

پس از آزادی از زندان، پرتلاشتر از گذشته به فعالیت خود ادامه داد و ساواک او را احضار و تهدید کرد تا از فعالیتهای سیاسی و اسلامی کناره‌گیری کند. تهدیدی بی‌نتیجه، که منتهی به نیمه مخفی شدن فعالیتهای او و دوستانش گردید.

پس از اخذ دیپلم (در سال 1354) برای ادامه تحصیل راهی مدرسه عالی بازرگانی تبریز شد و برای شکل‌گیری انجمن اسلامی این مرکز دانشگاهی تلاش نمود. در این زمان در تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام امت(ره) و نیز انتشار جزوه‌ها و بیانیه‌های افشاگرانه علیه سیاستهای سرکوبگرانه رژیم فعالیت می‌کرد.

در سال 1355 به دلیل ضرورتی که در تداوم جهاد مسلحانه احساس می‌کرد به گروه منصورون پیوست. از همین دوران بود که به دلیل ضرورتهای کار مسلحانه مکتبی، ناچار به زندگی کاملاً مخفی روی آورد.

سال 1356 مامور جابجایی مقادیری سلاح از تهران به اهواز شد. در حالی که گروه توسط عوامل نفوذی ساواک شناسایی شده و گلوگاههای جاده تهران – قم توسط مامورین کمیته مشترک ضدخرابکاری کنترل می‌شد، وی ماهرانه خودرو حامل سلاحها را از تور ساواک عبور داد و به اهواز رساند با همین سلاحها محمد و دوستانش دست به اجرای تعدادی عملیات مسلحانه (هماهنگ با اعتصاب کارگران شرکت نفت در اهواز) زدند.

در کنار فعالیتهای مسلحانه، امور سیاسی – تبلیغی را نیز از یاد نمی‌برد و دامنه فعالیتهایش را به شهرهای تهران، قم، یزد، اصفهان و کاشان گسترش داد.

در تاریخ 2/2/1357 سیدعلی جهان‌آرا، برادر سیدمحمد نیز توسط ساواک به شهادت می‌رسد.

فعالیتهای دوران انقلاب  

در بهار و تابستان سال 1357 محمد تصمیم می‌گیرد تا به منظور گذراندن آموزش و کسب تجارب نظامی بیشتر همراه با عده‌ای از دوستان خود به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین برود. شهید حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو مسئولیت اعزام سید محمد و دوستانش را عهده‌دار می‌شود. پس از اعزام گروهی از یاران محمد و همزمان با راهی شدن خود او، کشتار مردم تهران در میدان ژاله سابق توسط رژیم صورت می‌گیرد که محمد را از رفتن به خارج منصرف می‌نماید. او تصمیم می‌گیرد در ایران بماند و به مبارزه در شرایط حاد آن دوران ادامه دهد.

در پاییز سال 1357 در پی اعزام تانکهای ارتش رژیم شاه به خیابانهای اهواز و کشتار مردم، سید محمد و دوستانش تصمیم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر کننده می‌گیرند. در یک درگیری سنگین با نیروهای زرهی رژیم، حدود 30 نفر از مزدوران و چماقداران شاهنشاهی را مجروح می‌کنند و سالم به مخفی‌گاه خویش باز می‌گردند.

با پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن 1357 سید محمد پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر باز می‌گردد.

 تشکیل کانون فرهنگی نظامی خرمشهر

به منظور حراست از دست‌آوردهای فرهنگی، سیاسی انقلاب اسلامی و تلاش در جهت تعمیق و گسترش آنها و جلوگیری از تحقق توطئه‌های عوامل بیگانه، که با طرح مساله قومیت و ملیت سعی در ایجاد انحراف در ادامه مبارزه و مسیر انقلاب داشتند، شهید جهان‌آرا همراه عده‌ای از یاران خویش کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر را تشکیل داد تا با بسیج مردم و نیروهای جوان و تشکل حرکت سیاسی‌شان، آنان را در دفاع از انقلاب و مقابله با توطئه‌های دشمنان آماده نماید.

شهید جهان‌آرا خود مسئولیت شاخه نظامی کانون را عهده‌دار گردید و با توجه به تجربیات و آگاهیهای نظامی، به آموزش برادران و سازماندهی آنان پرداخت و با عنایت به اطلاعاتی که از جنگ چریکی و شهری داشت، شهر را به چندین منطقه تقسیم کرد و مسئولیت حفاظت از هر منطقه را به عهده تیمهای مشخص نظامی گذارد که شاخه نظامی کانون به عنوان واحد اجرایی دادگاه انقلاب عمل می‌کرد. کانون توانست به یاری دادگاه انقلاب، عده‌ای از عمال حکومت نظامی و برخی از سرمایه‌داران بزرگ را، که عوامل مزدور بیگانه توسط آنان کمک مالی می‌شدند، دستگیر و به مجازات برساند.

تشکیل سپاه خرمشهر و مقابله با توطئه‌ها  

شهید جهان‌آرا در شکل‌گیری سپاه خرمشهر نقش فعال و اساسی داشت و ابتدا مدتی مسئولیت واحد عملیات را به عهده گرفت.

در آن زمان با توجه به ضعف عملکرد دولت موقت در تامین خواسته‌های طبیعی و اولیه مردم محروم منطقه،‌ گروهکهای چپ و راست تلاش داشتند تا با طرح ضعفهای ناشی از حکومت ستمشاهی، نظام و کل حاکمیت آنرا زیر سئوال برده و مردم را نسبت به انقلاب و رهبری آن بدبین و به مقابله با آن بکشانند. جریان منحرف و وابسته «خلق عرب» نیز به عنوان یکی از ابزارهای استکبار جهانی، در منطقه قد علم کرده بود تا برای اشاعه اهداف استکبار، با پشتیبانی حزب بعث عراق، اعلام موجودیت نماید و عملاً با طرح اختلاف شیعه و سنی،‌ برای تجزیه خوزستان و رویارویی همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی ایران برخیزد. شهید جهان‌آرا در این شرایط به فرماندهی سپاه خرمشهر منصوب شد.

شهید جهان‌آرا با بکارگیری پاسدارن انقلاب و همکاری مردم، این آشوب را سرکوب و با عناصر فرصت‌طلب قاطعانه برخورد کرد و به لطف خدای تبارک و تعالی بساط این گروهک ضدانقلابی برچیده شد.

از اقدامات مهم و حیاتی شهید در این زمان، تشکیل یک واحد عمرانی در سپاه بود؛ زیرا جهادسازندگی در این شهر هنوز راه‌اندازی نشده بود.

ایشان برادران سپاه را برای حفاظت از دست‌آوردهای انقلاب و ایستادگی در مقابل عوامل بیگانه تشویق و ترغیب می‌کرد تا به خدمت و امداد برادران روستایی و عرب ساکن در نقاط مرزی که در معرض تهاجم فرهنگی عوامل بیگانه قرار داشتند، بشتابد و با کار عمرانی و فرهنگی زمینه‌های عدم پذیرش در مقابل نفوذ دشمن را در مردم تقویت کنند. در واقع وی دو عامل فقر و جهل را زمینه اساسی فعالیت ضدانقلاب در منطقه می‌دانست و با درک این مساله ضمن تکیه بر مبارزه پیگیر علیه عوامل بیگانه، به ضرورت کار فرهنگی و تامین نیازهای مردم منطقه اصرار فراوان داشت.

نقش شهید در خنثی‌سازی کودتای نوژه

شهید جهان‌آرا در جریان کودتاه نوژه به منظور جلوگیری از هرگونه حرکت و اقدام ضدانقلاب در پایگاه سوم دریایی خرمشهر، از سوی شورای تامین استان خوزستان به سمت فرماندهی این پایگاه منصوب گردید و به کمک نیروهای مومن و معتقد، تا تثبیت اوضاع و کشف بخشی از شبکه کودتا در میان عناصر نیروی دریایی، این مسئولیت را عهده‌دار بود.

ایشان ضمن اینکه با زیرکی و درایت در خنثی کردن این توطئه عمل می‌کرد، در بین پرسنل نیروی دریایی نیز از مقبولیت خاصی برخوردار بود و همه مجذوب اخلاق، رفتار و برخوردهای اصولی وانقلابی او شده بودند.

زندگی نامه شهید سرتیپ خلبان سید موسی نامجو

 

از سال 50 که فعالیت سیاسی خصوصا برای ارتش خطرناک بود، شهید نامجو نوارها و اعلامیه‌های امام را پخش و جابجا می‌کرد. او با همسر و فرزندانش، روابط عاطفی و نزدیکی داشت. نام وی در لیست رژیم شاه بود و به گونه‌ای که اگر انقلاب نمی‌شد،‌ اعدامش حتمی بود. سیدموسی نامجو،‌در سال 49 ازدواج کرد. ثمره این وصلت پاک 3 فرزند(2 پسر و یک دختر) است. دو فرزند شهید نامجو پزشک هستند. وزیر دفاع کابینه دولت عشق در حادثه هواپیمای C-130 به دیدار معبودش شتافت.

 

نماز شبی که لرزه به اتاق می‌انداخت

(از خاطرات همسر شهید)

از نظر ابعاد مذهبی، ایشان هیچ کم و کسری نداشت. مرتب روزه می‌گرفت و خیلی وقتها نماز شب می‌خواند. نماز شب او نماز معمولی نبود؛ طوری گریه می‌کرد که اتاق به لرزه می‌افتاد. ما گاهی از صدای گریه او بیدار می‌شدیم.

او هیچ وقت دوست نداشت مرفه زندگی کنیم و از روز اول زندگی‌مان درمنزل اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. در آن زمان ارتش به پرسنل خانه سازمانی می‌داد و وقتی من از او خواستم که منزل سازمانی بگیرد، گفت بگذار کسانی که نیاز دارند بگیرند. فامیل خود را با وضع سیاسی مملکت آشنا کرده بود و در زمانی که امام (ره) دستور دادند که شبها مردم به پشت‌بامها بروند و تکبیر بگویند، او بی‌محابا از ایوان منزل تکبیر می‌گفت. او مرتب در راهپیمایی‌‌ها شرکت می‌کرد و از هیچ کمکی برای مردم انقلابی دریغ نمی‌کرد.

 

رابطه عاطفی با فرزندان

همسرم با فرزندانش روابط عاطفی بسیار نزدیکی داشت. بعضی از روزها که خیلی خسته بود. من از بچه‌ها می‌خواستم که او را اذیت نکنند تا استراحت بکند ولی او با کمال خوشرویی با آنها شروع به بازی می‌کرد و حرفهای آنها را می‌شنید و با مهربانی جواب می‌داد.

با پیروزی انقلاب، او تمام وقت خود را وقف انقلاب کرد. اوایل انقلاب که بچه‌های انقلابی پادگان‌ها را می‌گرفتند خیلی به آنها کمک می‌کرد و تا نیمه‌های شب بیرون بود. او می‌گفت: «بچه‌ها هنوز پخته نشده‌اند و آمادگی نظامی ندارند. من باید به آنها کمک بکنم»

بعد از پیروزی انقلاب، او به اتفاق شهید محمد منتظری، شهید کلاهدوز  و تعدادی دیگر از دوستانش اقدام به تاسیس سپاه پاسداران کرد. فعالیت او بعد از انقلاب به قدری زیاد بود که شب و روز کار می‌کرد. او واقعا به ارتش و اسلام عشق می‌ورزید. زندگی‌اش ارتش و دانشگاه افسری بود. او با آنکه از آغاز انقلاب دارای مسئولیت‌های مهمی بود. با این حال این پستها و مقام‌ها در او تاثیری نداشتند. او همان نامجوی قبل از انقلاب بود و حتی افتاده‌تر و متواضع‌تر از قبل شده بود. او با آنکه در دوران انقلاب فعالیت ضد رژیم داشت، با این حال پس از پیروزی انقلاب، لیستی به دستمان افتاد که نام او را رژیم شاه جزء اعدامی‌ها نوشته بود و اگر انقلاب پیروز نمی‌شد او را اعدام می‌کردند.

زیادی کار ایشان و مسئولیت‌های متعددش موجب شد که ما از دیدن او نسبتا محروم شویم، ولی به خاطر اینکه او برای انقلاب و اسلام و ایران فعالیت می‌کرد ما تحمل می‌کردیم. پاسی از شب گذشته به منزل می‌آمد و چون احساس خطر می‌کردیم لذا پیشنهاد دادیم به منزل نیاید و شبها در اداره بماند و به این ترتیب از نظر امنیتی از خطر دور باشد. می‌گفت: ما مسلح به الله اکبریم. بعدها که رفت دانشکده افسری چند نفری را به عنوان محافظ برای او گمارند که او با قاطعیت گفت: با این کار دشمن خیال می‌کند که از او می‌ترسیم و خوشحال می‌شود و از پذیرفتن محافظ امتناع کرد.

 

آرزوی شهادت

 شهادت  آرزوی ایشان بود. در نیمه‌های شب، وقتی به نماز می‌ایستاد، با خدا راز و نیاز می‌کرد و با اشک و ناله‌های بلند از خدا آرزوی شهادت می‌کرد. او در مورد شهادتش با بچه‌ها صحبت کرده بود و آنها را آماده شهادت خود کرده بود. البته این آمادگی را از سالها قبل به من داده بود و از من خواسته بود در صورت شهادت او اصلا گریه نکنم.

این موضوع را بارها به طور صریح به دخترمان گفته بود و دخترم نیز روی این مسئله حساسیت پیدا کرده بود. اما چون همه ما او را دوست داشتیم گفته‌ها و سفارشهای او هم برای ما دوست‌داشتنی بود. گرچه از دست دادن عزیزان بسیار سنگین است، ولی انسانی که یک بعدی نباشد می‌داند که در دنیای دیگر زندگی دیگری وجود دارد و بهتر است انسان راضی باشد به رضای خدا.

پس از بازگشت از سفر، به منزل جدید در خارج از شهر نقل مکان کردیم. برای او که وزیر دفاع بود این محل اصلا منطقه امنی نبود ولی او بدون توجه به این مسائل با همان فولکس کهنه رفت و آمد می‌کرد و به تهدیدات گروهک‌ها و تروریست‌های ستون پنجم اعتنا نمی‌کرد.

 

افتخار می‌کنم همسرنامجو و مادر فرزندانش هستم

سه روز بعد از اسباب‌کشی به جبهه اعزام شد و قرار بود برای جشن سردوشی دانشجویان مراجعه کند. طبق معمول ما هم منتظر آمدنش بودیم و چون همه همسران، با نگرانی و دلشوره در غروبی غمبار به اتفاق مادرم و بچه‌ها در مقابل منزل به آسمان نگاه می‌کردیم و صدای هلی‌کوپترهای در حال عبور را به نظاره نشسته بودیم، خیلی دلمان می‌‌خواست که او با یکی از همین هلی‌‌کوپترها آن شب از راه برسد و ما موفق به دیدار او بشویم. خلاصه شب را با دلتنگی فراوان به صبح رساندم ولی احساس من چیز دیگری می گفت و اتفاقات ناگوار را در پیش روی من مجسم می‌کرد. صبح زود رئیس دفتر ایشان به اتفاق چند تن از بستگان به منزل آمدند و من از آنها خواستم که هر خبری شده بگویند، اما آنها برای رعایت حال من که چهار ماهه باردار بودم از دادن خبر خودداری کردند. هرچه اصرار کردم نگفتند، تا این که ساعت 8 صبح خبر سقوط هواپیمای C-130 حامل فرماندهان ارتش و بعد هم اسامی شهدای این حادثه ناگوار را از طریق رادیو شنیدیم.

-نامجو

شهید فکوری

فرستادن به ایمیل چاپ

گفتن از او بسیار شیرین و بسیار تلخ است

شناسایی شخصیت شهید فکوری و مطلب درباره او نوشتن، هم شیرین است و هم تلخ.
ذکر شادی های، پیروزی ها، شکست ها، غم ها،همه وهمه باعث می شود که شوق برای شناخت شخصیت والای او بیشتر شود.

دریکی از روزهای سرد زمستان دی ماه سال 1317 در محله چرنداپ شهر تبریز در یک خانواده مذهبی متولد شد.
پدر شهید فردی مذهبی و از کاسب های جزء بود. به دلیل این که کارش رونق نداشت، به همراه خانواده به تهران عزیمت می کند. جواد در این موقع دوران کودکی را سپری می کند. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه اقبال می شود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال 1337 مدرک دیپلم خود را با موفقیت کسب می کند.
فکوری در سال 1338 در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی به خاطر علاقه زیادی که به خلبانی داشت، با انصراف دادن از تحصیل در دانشگاه در مهر ماه همین سال وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، اولین پرواز مستقل خود را درسال 1339 با هواپیمای T-33 بر فراز آسمان دوشان تپه در وضعیت های مختلف و به مدت یک ساعت ونیم با موفقیت انجام داد.
فکوری پس گذراندن این دوره، جهت تکمیل آموزش به کشور آمریکا اعزام شد و پس از یک سال و نیم با 263 ساعت آموزش پرواز، موفق به اخذ گواهینامه خلبانی هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 شد و پس از بازگشت به ایران، با درجه ستواندومی در پایگاه یکم شکاری مشغول به خدمت شد و پس از مدتی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد و در گردان تاکتیکی شکاری مشغول به خدمت شد.
او در سال 1343 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر و یک دختر است. در طول این مدت وی به پایگاه های مختلف سفر می کرد. ابتدا پایگاه مهرآباد، سه سال پایگاه همدان،‌ 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز.

Image
دینم را به درجه نمی فروشم
در مدت حضور در شیرازف فکوری چهار، پنج سال مطالعات گسترده بر ادیان مختلف انجام داد که این مطالعات باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزه‌اش ترک نمی‌شد. در آن زمان تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. یک روز ربیعی در ماه رمضان ساعت 10 صبح فکوری را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت کرده بود. فکوری هم که روزه دار بود نرفت. چند روز بعد تیمسار ربیعی همسر ایشان را می بیند و گله می کند. در بازگشت همسر فکوری به او می گوید:‌
- امسال،‌ سال درجه‌ات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار.
اما او تاکید می کند:
- دینم را به درجه و دوره نمی‌فروشم.
فکوری به تدریج با گذراندن دوره های هنر آموزگاری پرواز، تیراندازی هوایی در شب و فرماندهی ستاد با ساعت پروازی بالا بر روی هواپیمای اف 4 یکی از بهترین خلبانان این جنگنده تا قبل از پیروزی انقلاب بود.
مسئولیت های عملیات گردان 102 شکاری، گردان یکم شکاری، گردان پرواز کور و عملیات تیپ سوم شکاری از عمده مسئولیت های جواد فکوری تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
در تمام این مدت او اصلا به مرخصی نمی رفت که بعد از طی شدن این مراحل تصمیم می گیرد سه ماه مرخصی بگیرد. در این هنگام او به همراه خانواده برای گذراندن دوره ستاد در آمریکا زندگی می کرد که انقلاب اسلامی پیروز می شود و در اسفند 57 او به ایران باز می گردد و بعد از سه ماه به تبریز منتقل می شود.
در تبریز وی گرفتار ماجرای جدایی طلبان حزب خلق مسلمان می شود که بعد از مخالفت با درخواست آنان مبنی بر در اختیار گذاشتن اسحله به این گروه، بعد از مدت زمان اندکی توسط این گروه به گروگان گرفته می شود که بعد از 48 ساعت توسط شهید اردستانی و تعدادی از پرسنل نیروی هوایی نجات پیدا می کند.
وقتی فکوری آزاد شد، تمام تنش کبود بود،. زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. لباس پروازی اش تکه تکه بود. ولی گروگان گیران نتوانسته بودند بر مقاومت او غلبه کنند.
شب هنگام دکتر چمران به منزل او زنگ می زند و خواستار این می شود که هیاتی به تبریز اعزام شود که فکوری می گوید صلاح نمی دانم زیرا تعدادی از پرسنل پایگاه (که بعدا دستگیر شدند) با آنها هستند و بر روی باند، ضدهوایی کار گذاشته اند و هر هواپیمایی که نزدیک شود آن را هدف قرار می دهند.
در این هنگام فکوری بعد از اقامت سه روزه در تهران به تبریز می رود و با کمک او و پرسنل گروه ضربت و انجمن اسلامی پایگاهف عناصر فریب خورده دستگیر و همه چیز به حالت عادی بر می گردد.
فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش، به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می‌شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم او به ترتیب به عنوان فرمانده پایگاه هوایی تبریز، فرمانده منطقه هوایی مهرآباد، معاونت عملیات نیروی هوایی و به علت جدیت در کار و مسئولیت های محوله، در هفتم خرداد سال 1359 به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.
فکوری جزء، بزرگانی بود که پله به پله،‌ نردبان ترقی را طی کرد و وقتی به جایگاه خلبانی و کسوت هدایت جنگنده‌های ایرانی رسید،‌ کمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس کرد.
سرتیپ خلبان جواد فکوری، مردی بزرگ و وارسته بود که در برهه ای از زمان پا در رکاب رزم نهاد و با طرح ها و ابتکارات خود ضربه شستی به دشمن نشان داد، که دیگر نامردانه یا دزدانه به حریم مقدس ایران پای نگذارد
فکوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی فرمانده این نیرو شد که بعد از کودتای نافرجام نوژه، شیرازه امور از هم پاشیده شده بود. عناصر وابسته، با طرح مسائل انحرافی و شعار انحلال ارتش درصدد آشوب بودند. در این برهه از زمان امام خمینی (ره) که خوب می دانستند اگر ارتش از بین برود استقلال ایران به خطر می افتد، با تمام قدرت از ارتش و فرماندهان آن پشتیبانی کردند و در اطلاعیه هایی از ارتش و نیروی های نظامی حمایت کردند و روحانیت نیز با الهام از سخنان گهربار امام (ره) شروع به تقویت ارتش کردند.
او به دلیل لیاقت، کاردانی، شایستگی و احساس مسئولیت در زمان تصدی پست فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیستم شهریور ماه سال 1359 با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع در کابینه شهید رجایی انتخاب شد. البته پس از مدتی مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد.
Image

جنگ آغاز می شود
فکوری به عنوان وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی، مسئولیت سختی در زمان جنگ داشت. به طوری که بعد از شروع جنگ 20 روز فرصت پیدا نکرد به منزل شان سر بزنند.
بعد از حمله نیروی هوایی عراق به ایران، فکوری به فکر جوابی دندان شکن به آنها بود که طی دستوری دو پایگاه هوایی را مامور می کند تا در کم تر از 2 ساعت جوابی دندان شکن به آنها بدهند.
یکی از کارهای گران قدر او، اعزام 140 هواپیمای جنگنده در تاریخ یکم مهر ماه سال 1359 به سوی خاک عراق پس از اولین حمله هوایی ناگهانی مزدوران بعث بود. فکوری به عنوان فرمانده جهت منسجم و هماهنگ کردن نیروها بسیار تلاش می کرد.
وی در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می شد.
این شهید بزرگوار دست به تغییر ساختار بنیادی و ساماندهی در نیروی هوایی زد و هنوز سرگرم سر و سامان دادن اوضاع بود که ابتدا ماجرای کودتای نوژه و سپس جنگی ناخواسته آغاز شد و به راستی با نگاهی به وضعیت او در آن زمان می توان گفت کم تر فرماندهی رویدادهای سنگین و پرمخاطره ای را که در زمان مسئولیت او حادث شده بود، به خود دیده است.

توطئه آمریکا
بعد از تسخیر لانه جاسوسی سندی بدست آمد که در آن نقشه گرافیکی طراحی شده بود که در آن وضعیت نیروی های نظامی ایران و عراق و نحوه تمرکز نیروی هوایی دو طرف در غرب و جنوب ایران ترسیم شده بود. حتی محورهای عملیاتی نیز با نوک پیکان مشخص شده بود.
نقشه مذکور توسط یکی از عوامل جاسوسی که خود را در پوشش یک چوپان جا زده بود به سفارت آمریکا در عراق ارسال شد که عراق بعدا از همان نقاط به ایران حمله کرد.
در این نقشه یک پایگاه متروکه وجود داشت که کاملا استتار شده بود تا در تیررس ایران نباشد (البته این نقشه بدین شکل بعد از حمله عراق کشف شد).
از این فرودگاه حملات زیادی به ایران می شد. پس از کشف این سند، فکوری دستور عکس برداری هوایی از مختصات منطقه مزبور را به صورت محرمانه صادر می کند که بعد از عکس برداری مشخص شد که در این پایگاه متروکه یک باند فرعی وجود دارد که از آن مخفیانه برای حمله به ایران استفاده می شود.
چند روز بعد از عکس برداری شهید فکوری به صورت کاملا محرمانه دستور بمباران آن جا را صادر می کند.
جنگنده بمب افکن های نیروی هوایی این باند و پایگاه را به شدت بمباران می کنند. شدت خسارات وارده به قدری زیاد بود که تا پایان جنگ هم عراق نتوانست آن جا را بازسازی کند.

ابتکار و خودکفایی در نیروی هوایی
در آخرین روزهای پاییز سال 1359 جنگ روزهای سخت و بحرانی خود را طی می کرد. دشمن با اتکا به انواع تانک و نفربرهای زرهی از هیچ گونه جنایتی فروگذار نبود و در مسیر حرکت خود هر که را می دید به خاک و خون می کشید، بیمار، کودک، پیرزن و پیرمرد برایش هیچ فرقی نمی کرد.
در این بین خلبانان شجاع شکاری و خلبان شجاع هلی کوپترهای کبری در اقداماتی بی سابقه به جنگ های انفرادی با تانک ها می پرداختند.
در این زمان فکوری در این فکر بود که اگر جنگ به همین شکل ادامه پیدا کند باید از تاکتیک ها و روش های جدید برای مقابله استفاده کرد که به وسیله آنها علاوه بر این که دشمن نتواند دست نیروی هوایی را بخواند، بلکه تلفات و ضایعات بیشتری نیز به آن وارد شود.
در این هنگام خلبانان شجاع هلی کوپترهای کبری برای منهدم کردن تانک ها و ادوات دشمن از "موشک تاو" استفاده می کردند که به دلیل استفاده زیاد، این درحال اتمام بود و همان طور که گفته شد، به دلیل این که ایران در تحریم تسلیحاتی بود، باید برای این مشکل فکری می شد.
جواد فکوری به عنوان وزیر دفاع در جلسه ای با حضور فرماندهان و کارشناسان نظامی و متخصصین و خلبانان، از آنها خواست که هر چه سریع تر طرحی ارائه کنند که بتوان طی آن موشک هوا به زمین "ماوریک" که بر روی هواپیماهای اف 4 نصب می شد را برروی هلی کوپتر کبری نیز نصب کنند.
بلافاصله کار آغاز شد ولی این کار بسیار مشکل بود؛ به دلیل این که باید موشکی را که تا آن روز برای هواپیماهای شکاری بود روی هلی کوپتر نصب کنند و برای این کار باید علاوه بر تغییراتی که در لانچر موشک و سیسم آیرودینامیک هلی کوپتر داده می شد، کنسول کنترل اسلحه، مانیتور، پانل کنترل موشک نیز در هلی کوپتر نصب می شد.
به هرحال کار شبانه روزی بر روی یک فروند هلی کوپتر کبری آغاز شد و پس از دو ماه کار بی وقفه اولین نمونه آماده آزمایش شد.
برای آزمایش، هلی کوپتر به منطقه کوشک نصرت انتقال پیدا کرد. هلی کوپتر توسط خلبان روشن شد و بعد از مدتی در آسمان جای گرفت. با شمارش خلبان موشک شلیک شد و با هدف برخورد کرد.
نتایج خارج از پیش بینی ها بود. تخریب موشک بعد از برخورد با هدف عالی بود.
فکوری که خود در محل انجام آزمایش حضور داشت طی سخنانی برای حاضرین گفت:
- امروز یکی از روزهای تاریخی و سرنوشت ساز و نقطعه عطفی در تاریخ جهاد خودکفایی نیروهای مسلح به شمار می آید .

تعمیرات باید در داخل نیروی هوایی انجام شود
با توجه به تحریم تسلیحاتی و همچنین قطع رابطه ایران و آمریکا و به دلیل این که عمده ترین تامین کننده ادوات و تجهیزات نیروی هوایی تا آن زمان کشور آمریکا بود، نیروی هوایی بشدت دچار کمبود قطعات شده بود. در آن زمان طرحی از سوی تنی چند از فرماندهان به دکتر چمران ارائه شد که به سبب آن تعمیرات اساسی هواپیما در ایران صورت بگیرد.
با موافقت چمران این طرح طی نامه ای به فکوری اطلاع داده شد. فکوری هم در اولین گام با جذب پرسنل خوش فکر،خلاق، توانمند، پرتلاش و مومن نیروی هوایی با کم ترین امکانات شروع به تشکیل تیم های مخصوص با تخصص های مختلف نمود و پایه گذار خودکفایی نیروی هوایی شد. این حرکت در کوران جنگ هنگامی که تعمیرات و نگهداری هواپیما، پدافندی، راداری، سیستم های ارتباطی همگی در نیروی هوایی انجام می شد نمود بیشتری پیدا کرد.
این کار همچنان ادامه دارد؛ به طوری که علاوه به تعمیرات، ما شاهد ساخت انواع هواپیما و سیستم های پدافندی در داخل کشور هستیم. که همگی این تحولات عظیم و زیر بنایی در نیروی هوایی با رهنمودهایی این شهید بزرگ بود که مانع خروج میلیون ها دلار ارز از کشور شد.

سیل اتهامات به سوی جواد فکوری
پس از فرار خائنانه بنی صدر رئیس جمهور معزول و رجوی رهبر سازمان منافقین به وسیله یک فروند هواپیمای 707 نیروی هوایی در سال 1360 از ایران، سیل اتهامات به سوی فکوری سرازیر شد و تا جایی پیش رفت که منجر به استعفای او از وزارت دفاع و نیروی هوایی شد. البته پس از این ماجرا سرلشکر فلاحی با حکمی از سوی امام خمینی (ره) ایشان را به سمت مشاور ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد.

ولی ماجرا چه بود ؟
نیازهای عملیاتی نیروی هوایی در آن زمان باعث شده بود که هواپیماهای تانکر در شبانه روز در آسمان حضور داشته باشند.
برای یکی از این پروازها "بهزاد معزیگ، خلبانی که شاه را از ایران خارج کرد و با بازگرداندن هواپیمای شاه به ایران چهره قابل قبولی در بین خلبانان داشت، انتخاب شد. او با تهدید کادر پروازی، بنی صدر و رجوی را سوار بر هواپیما می کند و به قصد گشت زنی و سوخت رسانی، به پرواز در می آید. هواپیما بعد از پرواز مدتی در مسیر تعیین شده بود و بعد از مدتی سمت خود را تغییر داده و با سرعتی زیاد به سمت غرب حرکت می کند. بلافاصله هواپیماهای شکاری از فرودگاه مهرآباد به پرواز در می آیند. در این هنگام از سوی رادارهای زمینی مرتب به هواپیمای تانکر اخطار داده می شود که به مسیر برگردید وگرنه هدف قرار می گیرید. در این زمان فکوری که سراسیمه خود را رسانده است، با حالت عصبانی دستور می دهد که هواپیماهای شکاری که در منطقه پرواز می کنند هواپیمای تانکر را تعقیب کنند و پیاپی اخطار بدهند، در صورت عدم بازگشت و تغییر مسیر، توسط هواپیماهای شکاری مورد هدف قرار گیرد و تاکید می کند حتی اگر در تعقیب و گریز از مرز هم خارج شدند ولی به تعقیب ادامه داده تا هواپیما را سرنگون کنند و اگر خود نیز با کمبود سوخت مواجه شدند هواپیما را ترک کنند.
در این هنگام شکاری های پایگاه همدان نیز به پرواز در می آیند که اثری ندارد.

 

6 مهر 91

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۸
فاصله گلناری

زندگی نامه استاد شهـریار  

( بخشی ازاین متن در زمان حیات استاد، نگاشته شده است )

اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود. 

گو اینکه اگـر شأن نزول و عـلت پـیـدایش هـر یک از اشعـار شهـریار نوشـته شود در نظر خیلی از مردم ارزش هـر قـطعـه شاید ده برابر بالا برود، ولی با وجود این  دلالت شعـر را نـباید محـدود کرد.

شهـریار یک عشق اولی آتـشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهـریار گـداخـته و تصـفیه می شود. غالـب غـزل هـای سوزناک او، که به ذائـقـه عـمـوم خوش آیـنـد است، یادگـار این دوره است. این عـشـق مـجاز اسـت کـه در قـصـیـده ( زفاف شاعر ) کـه شب عـروسی معـشوقه هـم هـست، با یک قوس صعـودی اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفانی و الهـی تـبدیل می شود. ولی به قـول خودش مـدتی این عـشق مجاز به حال سکـرات بوده و حسن طبـیـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولی برای او تجـلی کرده و شهـریار هـم با زبان اولی با او صحـبت کرده است. 

بعـد از عـشق اولی، شهـریار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشین به تمام مظاهـر طبـیعـت عـشق می ورزیده و می توان گـفت که در این مراحل مثـل مولانا، که شمس تـبریزی و صلاح الدین و حسام الدین را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق می بازد. بـیـشتر هـمین دوستان هـستـند که مخاطب شعـر و انگـیزهًَ احساسات او واقع می شوند. از دوستان شهـریار می تـوان مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه، و نگـارنده و چـند نـفر دیگـر را اسم بـرد. 

شرح عـشق طولانی و آتـشین شهـریار در غـزل هـای   ماه سفر کرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغای غـروب و بوی پـیراهـن  مشـروح است و زمان سخـتی آن عـشق در قـصیده " پـرتـو پـایـنده "  بـیان شده است و غـزل هـای یار قـدیم، خـمار شـباب، ناله ناکامی، شاهـد پـنداری، شکـرین پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران ، نالـه نومیـدی ، و غـروب نـیـشابور حالات شاعـر را در جـریان آن عـشق حکـایت می کـند.  شهـریار در دیوان خود از خاطرات آن عـشق غزل ها و اشعار دیگری دارد از قـبـیل  حالا چـرا، دستم به دامانـت و ...  که مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزیز نـشاط می دهـد.

عـشق هـای عارفانه شهـریار را می توان در خلال غـزل هـای انتـظار، جمع و تـفریق، وحشی شکـار، یوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و نای شـبان و اشگ مریم، دو مرغ بـهـشتی، و غـزل هـای ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خیلی آثـار دیگـر مشاهـده کرد.  برای آن که سینمای عـشقی شهـریار را تـماشا کـنید، کافی است که فـیلمهای عـشقی او را که از دل پاک او تـراوش کرده ، در صفحات دیوان بـیابـید و جلوی نور دقـیق چـشم و روشـنی دل بگـذاریـد. هـرچـه ملاحـظه کردید هـمان است که شهـریار می خواسته  زبان شعـر شهـریار خـیلی ساده است. 

محـرومیت و ناکامی های شهـریار در غـزل هـای گوهـر فروش، ناکامی ها، جرس کاروان، ناله روح، مثـنوی شعـر، حکـمت، زفاف شاعـر، و سرنوشت عـشق  به زبان خود شاعر بـیان شده و محـتاج به بـیان من نـیست.

 

خیلی از خاطرات تـلخ و شیرین شهـریار از کودکی تا امروز در هـذیان دل، حیدر بابا، مومیایی و افسانه ی  شب به نـظر می رسد و با مطالعـه آنهـــا خاطرات مزبور مشاهـده می شود. 

شهـریار روشن بـین است و از اول زندگی به وسیله رویا هـدایت می شده است. دو خواب او که در بچـگی و اوایل جـوانی دیده، معـروف است و دیگـران هـم نوشته اند.

اولی خوابی است که در سیزده سالگی موقعـی که با قـافله از تـبریز به سوی تهـران حرکت کرده بود، در اولین منزل بـین راه - قـریه باسمنج - دیده است؛ و شرح آن این است که شهـریار در خواب می بـیـند که بر روی قـلل کوهـها طبل بزرگی را می کوبـند و صدای آن طبل در اطراف و جـوانب می پـیچـد و به قدری صدای آن رعـد آساست که خودش نـیز وحشت می کـند. این خواب شهـریار را می توان به شهـرتی که پـیدا کرده و بعـدها هـم بـیشتر خواهـد شد تعـبـیر کرد. 

خواب دوم را شهـریار در 19 سالگـی می بـیـند، و آن زمانی است که عـشق اولی شهـریار دوران آخری خود را طی می کـند و شرح خواب به اختصار آن است که شهـریار مـشاهـده می کـند در استـخر بهـجت آباد   (قـریه ای واقع در شمال تهـران که سابقاً  آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالی تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را می بـیـند که به زیر آب می رود، و شهـریار هـم به دنبال او به زیر آب رفـته ، هـر چـه جسـتجو می کـند، اثـری از معـشوقه نمی یابد؛ و در قعـر استخر سنگی به دست شهـریار می افـتد که چـون روی آب می آید ملاحظه می کـند که آن سنگ، گوهـر درخشانی است که دنـیا را چـون آفتاب روشن می کند و می شنود که از اطراف می گویند گوهـر شب چـراغ را یافته است. این خواب شهـریار هـم بـدین گـونه تعـبـیر شد که معـشوقـه در مـدت کوتاهی از کف شهـریار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـریار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه ای  به شهـریار دست می دهـد که گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوی را در نـتـیجه آن تحـول می یابد.  

شعـر خواندن شهـریار طرز مخصوصی دارد - در موقع خواندن اشعـار قافـیه و ژست و آهـنگ صدا ، هـمراه موضوعـات تـغـیـیر می کـند و در مـواقـع حسـاس شعـری ، بغـض گـلوی او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشک می شود و شـنونده را کاملا منـقـلب مـی کـند. 

شهـریار در موقعـی که شعـر می گـوید به قـدری در تـخـیل و اندیشه آن حالت فرو می رود که از موقعـیت و جا و حال خود بی خـبر می شود.  شرح زیر نمونهً یکی از آن حالات است که نگـارنـده مشاهـده کرده است:  

هـنـگـامی که شهـریار با هـیچ کـس معـاشرت نمی کرد و در را به روی آشنا و بـیگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـیلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزی سر زده بر او وارد شدم . دیـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روی سر گـذارده و با حـالـتی آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلی عـلیه السلام مـتوسل می شود. او را تـکانی دادم و پـرسیدم این چـه حال است که داری؟  شهـریار نفـسی عـمیـق کشیده، با اظهـار قـدردانی گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـی نجات دادی. گـفـتم مگـر دیوانه شده ای؟ انسان که در اطاق خشک و بی آب و غـرق، خفـه نمی شود. شهـریار کاغـذی را از جـلوی خود برداشتـه، به دست من داد.  دیدم اشعـاری سروده است که جـزو افسانهً شب به نام سمفونی دریا ملاحظه می کـنـید. 

شهـریار بجـز الهـام شعـر نمی گوید. اغـلب اتـفاق می افـتد که مـدتـهـا می گـذرد، و هـر چـه سعـی می کـند حتی یک بـیت شعـر هـم نمی تـواند بگـوید.  ولی اتـفاق افـتاده که در یک شب که موهـبت الهـی به او روی آورده، اثـر زیـبا و مفصلی ساخته است. هـمین شاهـکار تخـت جـمشید، کـه یکی از بزرگـترین آثار شهـریار است، با اینکه در حدود چـهـارصد بـیت شعـر است   در دو سه جـلسه ساخـته و پـرداخـته شده است.

 

شهـریار دارای تـوکـلی غـیرقـابل وصف است، و این حالت را من در او از بدو آشـنایی دیـده ام.  در آن موقع که به عـلت بحـرانهـای عـشق از درس و مـدرسه (کـلاس آخر طب) هـم صرف نظر کرده و خرج تحـصیل او به عـلت نارضایتی، از طرف پـدرش قـطع شده بود، گـاه می شد که شهـریار خـیلی سخت در مضیقه قرار می گـرفت. به من می گـفت که امروز باید خرج ما برسد و راهی را قـبلا تعـیـیـن می کرد. در آن راه که می رفـتـیم، به انـتهـای آن نرسیده   وجه خرج چـند روز شاعـر با مراجـعـهً یک یا دو ارباب رجوع می رسید.  با آنکه سالهـاست از آن ایام می گـذرد، هـنوز من در حیرت آن پـیشامدها هـستم. قابل توجه آن بود که ارباب رجوع برای کارهای مخـتـلف به شهـریار مـراجـعـه می کردند که گـاهـی به هـنر و حـرفـهً او هـیچ ارتـباطی نـداشت - شخـصی مراجـعـه می کرد و برای سنگ قـبر پـدرش شعـری می خواست یا دیگـری مراجـعـه می کرد و برای امـر طـبی و عـیادت مـریض از شهـریار استـمداد می جـست، از اینـهـا مهـمـتر مراجـعـهً اشخـاص برای گـرفـتن دعـا بود. 

خـدا شـناسی و معـرفـت شهـریار به خـدا و دیـن در غـزل هـای   جـلوه جانانه، مناجات، درس محـبت، ابـدیـت، بال هـمت و عـشق، درکـوی حـیرت، قـصیده تـوحـید، راز و نـیاز، و شب و عـلی مـندرج است. 

عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید  مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید  به زبان شعـر بـیان کرده است.  الـبـته با مطالعه این آثـار به مـیزان وطن پـرستی و ایمان عـمیـقـی که شهـریار به آب و خاک ایران و آرزوی تـرقـی و تـعـالی آن دارد، پـی بـرده می شود. 

تـلخ ترین خاطره ای که از شهـریار دارم، مرگ مادرش است که در روز 31 تـیرماه 1331 اتـفاق افـتاد - هـمان روز در اداره به این جانب مراجعـه کرد و با تاثـر فوق العـاده خـبر شوم را اطلاع داد - به اتـفاق به بـیمارستان هـزار تخـتخوابی مراجـعـه کردیم و نعـش مادرش را تحـویل گـرفـته، به قـم برده و به خاک سپـردیم.  حـالـتی که از آن مـرگ به شهـریار دست داده ، در منظومه ی � ای وای مادرم � نشان داده می شود. تا آنجا که می گوید:

می آمدیم و کـله من گیج و منگ بود

انگـار جـیوه در دل من آب می کـنند

پـیـچـیده صحـنه های زمین و زمان به هـم

خاموش و خوفـناک هـمه می گـریختـند

می گـشت آسمان که بـکوبد به مغـز من

دنیا به پـیش چـشم گـنهـکار من سیاه

یک ناله ضعـیف هـم از پـی دوان دوان

می آمد و به گـوش من آهـسته  می خلیـد: 

تـنـهـا شـدی پـسـر! 

شیرین ترین خاطره برای شهـریار این روزها دست می دهـد و آن وقـتی است که با دخـتر سه ساله اش شهـرزاد مشغـول و سرگـرم ا ست.

 

شهـریار در مقابل بچـه کوچک مخـصوصاً که زیـبا و خوش بـیان باشد، بی اندازه حساس است؛ خوشبختانه شهـرزادش این روزها همان حالت را دارد که برای شهـریار 51 ساله نعـمت غـیر مترقبه ای است. موقعی که شهـرزاد با لهـجـه آذربایجانی شعـر و تصـنیف فارسی می خواند، شهـریار نمی تواند کـثـرت خوشحالی و شادی خود را مخفی بدارد.

نام کامل شهـریار سید محـمـد حسین بهـجـت تـبـریـزی است. در اوایل شاعـری (بهـجـت) تخـلص می کرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست که دو بـیت زیر شاهـد از دیوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را (شهـریار) تعـیـیـن کرد:

که چرخ سکه دولت به نام شهـریاران زد

غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم

به شهـر خود  روم و شهـریار خود باشم

و شاعـر ما بهـجت را به شهـریار تـبـدیل کرد و به هـمان نام هـم معـروف شد .  تاریخ تـولـدش 1285 خورشیدی و نام پـدرش حاجی میرآقا خشگـنابی است که از سادات خشگـناب (قـریه نزدیک قره چـمن) و از وکـلای مبرز دادگـستـری تـبـریز، و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با ایمان و کریم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قـم به خاک سپرده شد. 

شهریار

شهـریار تحـصـیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تـبـریز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصیل کرده است و در چـند مریضخانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذرانده است  ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیشامدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، معـهـذا شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود. چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد و تا کـنون هـم در آن دستگـاه خدمت می کند.

شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است ، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند. منظومه (حـیـدر بابا) نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود. 

شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دخـتری سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتری پـنج ماهـه بـه نام مریم است.

روز بزرگداشت استاد سید محمد حسین شهریار

۲۷ شهریور


از عمر ادبیات پهناور و گرانبار فارسی، بیش از هزار سال می‌گذرد، در این مدت کشور ایران، فراز و فرودها و ناکامیهای بسیار دیده و دورانهای تلخ و شیرین زیادی را پشت سرگذاشته است.

فرزندان این سرزمین در این گستره زمانی و مکانی پهناور، در زمینه های گوناگون دانشهای بشری، تلاش‌ها کرده و تجربه‌ها اندوخته و از جهان پر رمز و راز علم و دانش، ره ‌آوردهای بسیار با ارزش و ماندگار، به جامعه انسانیت پیشکش کرده‌اند و از همین رهگذر بوده است که قرنها، ‌یافته‌ها و تجربه‌ها و علوم و دانش مسلمین، بویژه مسلمانان ایران، چشمان کنجکاو جهانیان را خیره کرده و به خود مشغول داشته است.

ادبیات پر بار فارسی، جلوه ‌گاه راستین انعکاس تلاشهای هزار ساله مردم مسلمان فارسی زبان در زمینه‌های گوناگون هنر و معارف از حماسه و داستانهای دلکش و جذاب و تاریخ و افسانه و سیر و تفسیر قرآن و علم و عرفان و فلسفه و اخلاق است، و از اینرو، گویی از لحاظ گستردگی در مفاهیم و اشتمال بر انواع ادبی، به رود پر آب و پهناور و زلالی می ‌ماند که عطش هر تشنه‌ای را ـ‌ با هر ذوق و سلیقه‌ای که باشدـ فرو می ‌نشاند و این معنا را باید در انگیزه های اصیل این فرهنگ جستجو کرد.

زبان و ادبیات فارسی در کشورهای دیگر
زبان و ادبیات فارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و زبان حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، با هزاران آثار گران سنگ در زمینه های مختلف ادبی، عرفانی، فلسفی، کلامی، تاریخی، هنری و مذهبی همواره مورد توجه و اعتقاد ایرانیان و مردمان سرزمینهای دور و نزدیک بوده است. علیرغم حوادث و رویدادهای پر تب و تاب و گاه ناخوشایند سه سده اخیر، باز هم این زبان شیرین و دلنشین در دورترین نقاط جهان امروزه حضور و نفوذ دارد.

این حضور و نفوذ حکایت از آن دارد که در ژرفای زبان و ادب فارسی آنقدر معانی بلند و مضامین دلنشین علمی، ادبی، اخلاقی و انسانی وجود دارد، که هر انسان سلیم الطبعی با اطلاع و آگاهی از آنها، خود بخود به فارسی و ذخایر مندرج در آن دل می سپرد. اگر چنین نبود، ترجمه و تألیف هزاران کتاب و مقاله از سوی خارجیان درباره آثار جاودان و جهانی ادب فارسی مانند؛ شاهنامه فردوسی، خمسه حکیم نظام گنجوی، گلستان و بوستان شیخ اجل، مثنوی مولانا جلال الدین بلخی، غزلیات خواجه حافظ شیرازی و رباعیات حکیم عمر خیٌام چهره نمی بست و هزاران ایرانشناس و ایران دوست غیر ایرانی دل و عمر بر سر شناخت، فهم، تفسیر و ترجمه این آثار ارزنده در نمی باختند.

زبان فارسی به عنوان یکی از زبانهای اسلامی، و زبان حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی علاوه بر ایران، در سرزمینهایی مانند؛ هند، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، بنگلادش، ازبکستان، ارمنستان و آذربایجان هنوز هم علاقه مندان و هواداران بسیاری دارد. در میان این کشورها، کشور هند وضع خاصی دارد. چرا که زبان فارسی قریب به هزار سال زبان دین و زبان رایج در دادگاهها و دربارهای آن بوده است.

ورود و حضور زبان فارسی در سرزمین هند سبب گردید تا شاعران، نویسندگان و عارفان بزرگ هندی، این زبان را برای بیان افکار و احساسات خویش برگزینند و هزاران اثر گرانبها و ارزشمند در زمینه های ادبیات، عرفان، فلسفه، کلام، زبانشناسی، تفسیر و تاریخ بوجود آورند. با اقتدار حکومتهای مسلمان و گسترش روابط با ایران و مهاجرت ایرانیان به هند زبان فارسی رفته رفته رونق یافت و تا بدانجا پیش رفت که زبان علم و سیاست شبه قاره گردید.

حضور همه جانبه زبان و فرهنگ فارسی تا آمدن انگلیسی ها در قرن هفدهم ادامه داشت. اما از این تاربخ به بعد، این حضور اندک اندک کم رنگ شد و حتی آرام آرام زبانهای محلی و انگلیسی جای آن را گرفتند، به طوریکه از اواسط قرن نوزدهم، زبان وادبیات فارسی بتدریج ضعیف و ضعیفتر شد و ستاره درخشان آن رو به افول نهاد.

با برچیده شدن بساط استعمارگران انگلیسی در سال 1947، فارسی به دوران تازه ای قدم نهاد و صدها دانشگاه و مدرسه علوم دینی به زبان فارسی توجه نشان دادند. در همان حال برخی جریانهای سیاسی و فکری و مذهبی سعی کردند تا زبان فارسی را بی اعتبار و از کار افتاده جلوه دهند. ولی تلاش آنها به ثمر نرسید و همچنان شعر و ادب فارسی گوی سبقت را در جهان ادب ربوده و به خود اختصاص داده است و چه خوش گفته اند که زبان فارسی شکرشکن و خوش گفتار است.

رئیس‌جمهوری میهمان ویژه روز ملی شعر و ادب می‌شود
مراسم گرامیداشت روز ملی شعر و ادب فارسی با حضور محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهوری کشورمان 26 شهریور در تالار وحدت برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار مهر، همایش ملی روز شعر و ادب پارسی 26 شهریور ماه و سالروز در گذشت محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، با حضور محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور و سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود.

در این مراسم که با حضور بیش از 400 نفر از شاعران کشور برگزار می‌شود، برخی از چهره‌های شاخص شعر معاصر به شعرخوانی خواهند پرداخت.

همچنین تجلیل از هفت نفر از شاعران پیشکسوت کشور با حضور رئیس جمهور نیز از دیگر برنامه‌های این مراسم به شمار می‌رود.

این همایش از ساعت 20 روز یکشنبه 26 شهریور در تالار وحدت تهران برگزار می‌شود.

روز ملی شعر و ادب پارسی برای نخستین‌بار با پیشنهاد یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 1381 در کمیسیون فرهنگی مجلس مطرح و به منظور تصویب به کمیسیون فرهنگی شواری عالی انقلاب فرهنگی ارسال شد و به تصویب رسید.

علی اصغر رحمان‌دوست، نماینده سابق مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی در آن زمان دلیل پیشنهاد خود را بی‌‌توجهی به شعر بیان کرده بود که یکی از مهم‌ترین وجوه هنر و حافظ تاریخی ملت ایران به زعم او بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۷
فاصله گلناری

17سپتامبر1970/ 26 شهریور 1349

اردن با مساحتی معادل 89206 کیلومتر مربع، در جنوب غربی آسیا واقع شده است که در واقع بخشی از دشت های وسیع گوشه شمال غربی شبه جزیره عربستان محسوب می شود. نواحی مجاور دریای مرده (بحرالمیّت) در غرب کشور که 400 متر از سطح دریا پایین تر است، گودترین ناحیه جهان می باشد. مرزهای این کشور با سوریه، عراق و عربستان سعودی هیچ گونه حد فاصل طبیعی ندارد. تنها راه این کشور به دریا از طریق بندر عقبه در خلیج عقبه است.

مهمترین رود این کشور با 300 کیلومتر طول، « نَهر الاَردن» است که از کوه های شرقی سرچشمه گرفته و از به هم پیوستن سه رود الحاصبانی (لبنان) و اللدان و بانیاس (سوریه) تشکیل و پس از عبور از فلسطین اشغالی به طرف جنوب روانه شده و به بحرالمیّت می ریزد.

اردن دارای آب و هوای معتدل مدیترانه ای است. تابستان های خشک و سوزان و زمستان های سرد و مرطوب دارد.

طبق آخرین سرشماری رسمی در سال 1994 میلادی، جمعیت این کشور به 4،250،000 نفر بالغ می گردد. قریب نیمی از جمعیت این کشور را آوارگان فلسطینی تشکیل می دهند. این مهاجرپذیری قابل ملاحظه، از طریق مهاجرت مردم اردن به سایر کشورهای عربی ثروتمند تولید کننده نفت، جبران و یا تعدیل می شود. مردم امیر نشین اوّلیه ماوراء اردن را، اکثراً گروه های قبایل اعراب بدوی تشکیل می دادند. که دارای فرهنگ های متفاوت، و آداب و رسوم خاص خود می باشند در پی تشکیل دولت اسرائیل و غصب سرزمین فلسطین توسط صهیونیست ها در سال 1948، بسیاری از گروه های فلسطینی که از موطن اصلی خود رانده شده و یا حاضر به تبعیت از حاکمیت دولت اسرائیل غاصب نبودند، به اردن مهاجرت کردند؛ اما نفوذ اقتصادی و فرهنگی مهاجران فلسطینی در این ملت همواره بسیار فراتر از عدّه شان بوده است.

زبان رسمی اردن، عربی است و همچون اسلام یکی از عوامل وحدت بخش این ملت به حساب می آید. تا قبل از انتخابات سال 1989، نقش مذهب در زندگی سیاسی – اجتماعی مردم و نظام حکومتی کشور چندان محسوس نبوده، لکن اغتشاشات داخلی سال 1989، که بر اثر فشار اقتصادی مردم و وضع نه چندان خوب دولت بروز کرده بود، رفته رفته رنگ اسلامی به خود گرفت و دولت را مجبور به دادن امتیازاتی از جمله برخورداری از آزادی های نسبی و پذیرش انتخابات آزاد کشور کرد. از آن تاریخ به بعد مذهب در اردن به عنوان یک عامل قدرتمند همواره در عرصه های سیاسی – اجتماعی خودنمایی کرده است، تا جایی که در انتخابات سال 1989، گروه های اسلامی به نیمی از کرسی های مجلس دست یافتند و امروز نیز به عنوان وزنه ای که قادر است در سرنوشت حکومت نقش داشته باشد، به حساب می آید.

« شاه حسین» که خود را هاشمی و منتسب به خاندان پیامبر (ص) می دانست، اعتقادی به دخالت دین در سیاست نداشت و طی نطقی در مراسم پنجاهمین سالگرد تولّدش، گروه های اسلامی فعّال در کشور را از هر گونه دخالت در امور سیاسی بر حذر داشت و آن ها را به عنوان بزرگترین مانع بر سر راه سیاست های صلح آمیز در خاورمیانه خواند. شاه حسین معتقد بود که مشکل بیت المقدس حل نخواهد شد، مگر این که مسائل سیاسی از مذهب جدا شوند. بر این مبنا دولت اردن برای جلوگیری از فعالیت های گروه های اسلامی در اردن، قانون جدیدی را به تصویب رساند که بر اساس آن خطبه های نماز جمعه منحصر به امور عبادی گردیده و ائمه جمعه و سخنرانان از پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی منع شده اند. اردن به خاطر وجود ملیّت های مختلف، دارای فرهنگ های متفاوت و در نتیجه آداب و رسوم خاص خود می باشد.

سپتامبر سیاه

اصطلاح سپتامبر سیاه به سلسله حوادثی اطلاق می شود که به کشتار بی رحمانه فلسطینی ها و اخراج آنها از اردن انجامید . پس از پیروزی فلسطینی ها در نبرد کرامه (مارس 1968) و رونق کار مقاومت فلسطین، از پاییز همان سال، شهر عمّان پایتخت مملکت اردن بتدریج شکل فلسطینی به خود گرفت. در این شهر نیم میلیون نفری که اکثریت آن را اردنی های فلسطینی الاصل تشکیل می دادند، متجاوز از 6000 چریک فلسطینی سازمان فتح با اسلحه و تجهیزات نظامی در رفت و آمد بودند و بیش از 15000 جوان عرب در زمینه های تبلیغاتی و جمع آوری اعانات با سازمان های مزبور همکاری داشتند.

آزادی عمل چریک ها در نقل و انتقالات نظامی و رفتار با مقامات دولت اردن، بویژه با مأموران امنیتی این کشور، بتدریج این احساس را به وجود آورد که دولتی در داخل دولت اردن تشکیل شده که حاضر به هماهنگی با آن نیست.

از طرف دیگر، روابط دوستانه چریک های فلسطینی با سلیمان نابلسی نخست وزیر پیشین اردن که در رأس گروه ترقّی خواه خواستار آزادی های سیاسی بیشتری در کشور اردن شده بود، بیش از پیش رژیم سلطنتی اردن را نگران آینده خود کرده بود.

ملک حسین، با توجه به این که فلسطینی ها بیش از نصف جمعیت اردن را تشکیل می دهند، همواره نگران این بود که مبادا به وسیله فلسطینی ها و یا به خاطر آن ها تاج و تخت خود را از دست بدهد یا این که وحدت کشورش مخدوش شود؛ به همین سبب طی سخنانی در تاریخ 10 آوریل 1969، در باشگاه ملی روزنامه نگاری در واشنگتن اعلام کرد که دولت وی تابعیت اردن را به پناهندگان فلسطینی اعطا نموده، اما بیش از یک میلیون نفر از فلسطینی ها مایلند که به موجب قطعنامه های پی در پی مجمع عمومی سازمان ملل متحد سرنوشت خویش را شخصاً تعیین کنند و بر این اساس همه کشورهای عرب وظیفه دارند که پناهندگان فلسطینی را یاری دهند.

از گفته های شاه اردن چنین استنباط شد که وی مایل به دادن تابعیت اردن به همه پناهندگان فلسطینی نیست و تعیین سرنوشت فلسطینی ها را وظیفه همه کشورهای عرب می داند و استمرار اقامت فلسطینی ها در اردن و پیوستن نهایی آنان به اتباع اردن می تواند به طور جدّی بقای سلطنت او را تهدید کند.

 

سال 1969، شاهد گسترش بی سابقه عملیات چریکی سازمان های مقاومت فلسطین علیه افراد و موسسات رژیم صهیونیستی بود. بیشتر این عملیات نظامی که گاهی به شش اقدام در روز که معمولاً از داخل خاک اردن شروع می شد و بنابراین عملیات انتقامی رژیم صهیونیستی نیز متوجه اردن بود، تا آن جا که مرز غربی اردن از خلیج عقبه در جنوب تا شمالی ترین نقطه مرزی در همسایگی خاک سوریه در معرض تاخت و تاز نیروهای صهیونیستی قرار داشت و در بعضی از این عملیات انتقامی صهیونیست ها از بمب های « ناپالم» استفاده می کردند.

در چارچوب فعالیت های سیاسی که پس از جنگ شش روزه سال 1967، اعراب و اسرائیل برای حل مسالمت آمیز بحران خاورمیانه صورت گرفت، ملک حسین همانند برخی دیگر از روسای کشورهای عرب، از جمله جمال عبدالناصر رهبر مصر، به سوی پذیرش قطعنامه 242 روسای شورای امنیّت متمایل شد.

بر اساس قطعنامه مذکور، شورا اشغال سرزمین های عربی از طریق جنگ را نپذیرفت و خواستار برقراری صلحی عادلانه و پایدار در منطقه شد که در آن کلیه کشورها دارای حق حیات در یک محیط امن باشند. برای تحقق چنین اصلی، شواری امنیت از « اسرائیل» خواست تا نسبت به خروج نیروهایش از سرزمین های اشغالی که در جنگ شش روزه به تصرف درآورده بود، اقدام نماید و از طرفین نیز خواست که به حالت جنگ میان یکدیگر پایان بخشند.

این قطعنامه همچنین به لزوم زندگی در داخل مرزهای امن و شناخته شده، به دور از هر گونه زور و تهدید تأکید ورزیده و حق کشتیرانی در آبراهه های بین المللی را محترم شمرده است.

با تمایل ملک حسین در پذیرش قطعنامه، که به اعتقاد او راه حل های مسالمت آمیز می توانست مسائل و مشکلات اعراب، بویژه فلسطینیان را با اسرائیل چاره اندیشی کند؛ اما فلسطینیان معتقد بودند که راه حل مسالمت آمیز به جایی نخواهد رسید و این تضاد بین دنیای عرب و موجودیّت صهیونیستی دیر یا زود به صورت نبرد مسلّحانه بروز خواهد کرد.

در این میان، شاه حسین در سخنرانی 10 آوریل 1969، طرح 10 ماده ای خود را که در واقع شکل گسترش یافته قطعنامه 242 شورای امنیّت بود، ارائه داد. این طرح که در زمینه کشتیرانی خلیج عقبه و کانال سوئز امتیازی بیشتر از قطعنامه 242 شورای امنیّت به اسرائیل داده بود، با عکس العمل شدید فلسطینی ها مواجه شد. به علاوه در این طرح از حل « مشکل پناهندگان» صحبت شده بود که فلسطینی ها همواره نسبت به آن حساسیّت نشان داده و می دهند و می گویند که اگر قرار باشد روزی قطعنامه 242 شورای امنیت را بپذیرند، باید این « اصطلاح» از آن حذف و « ملت فلسطین » مبدّل شود.

با توجه به جهات فوق، طرح شاه حسین از سوی فلسطینی ها رد شد و کلیّه فعالیت های بین المللی برای به اجرا درآوردن قطعنامه 242 شورای امنیت پیرامون تأسیس دولت فلسطین در ساحل غربی رود اردن و نوار غزه محکوم گردید.

در اول سپتامبر 1970، شاه حسین از کاخ سلطنتی حمر در عمان راهی فرودگاه عمان بود تا از همسرش[1] استقبال کند، که خودروی وی گلوله باران شد، ولی وی از معرکه جان سالم بدر برد. و این سوء قصد هنگامی صورت گرفت که خیابان های عمان، شاهد برخوردهای روزانه چریک های فلسطینی با ارتش اردن بود.

در تاریخ 4 سپتامبر، توپخانه ارتش اردن، مقرّ کمیته مرکزی سازمان آزادی بخش فلسطین را در حالی که جلسه رهبران فلسطینی در آن منعقد بود، به آتش بست.

در تاریخ 6 سپتامبر، گروهی از عناصر جبهه خلق برای آزادی فلسطین تحت فرماندهی « ودیع حدّاد» به ربودن چهار هواپیمای مسافری اقدام کرد.

در روز 9 سپتامبر نیز یک هواپیمای دی . سی . 10 متعلق به شرکت انگلیسی بی. او . ای . سی که از بحرین برخاسته بود به صحرای زرقاء[2]برده شد.

در روز 14سپتامبر، شهرهای شمالی اردن یعنی اربد، لسلط، زرقاء و جرش عملاً توسط چریک های فلسطینی اداره می شد و جبهه خلق برای آزادی فلسطین در شهر اربد شوراهایی را به سبک کشورهای سوسیالیستی دائر کرده بود.

در روز 15 سپتامبر، موافقت نامه ای پیرامون چگونگی روابط سازمان آزادی بخش فلسطین با دولت اردن توسط یاسر عرفات و وصفی التل نخست وزیر وقت اردن امضا شد، ولی این موافقت نامه شاه حسین را متقاعد نکرده و نسبت به اجرای عملی آن اطمینان چندانی نداشت. وی در همان روز تصمیم خطرناک خود را پیرامون حل مسأله از طریق زور و در نتیجه نابودی انقلاب فلسطین در خاک اردن، اتخاذ کرد. و در بعد از ظهر همان روز با مشاوران بلند پایه خود مذاکره و آنان نظر دادند که باید قبل از فرو رفتن اردن در مسائل حادتر دست به کار شد و تأکید نمودند که عملیات از چند ساعت یا احیاناً یک روز تجاوز نخواهد کرد.

$frownsadmailfrown

شاه حسین، سپهبد عمر داود، یکی از ژنرال های فلسطینی الاصل ارتش اردن را به کاخ خود احضار کرد و تشکیل یک حکومت نظامی موقتی به ریاست مشارالیه را به وی در میان گذاشت، تا هر گونه شک و شبهه نسبت به نیّات رژیم اردن علیه انقلاب فلسطین را از بین ببرد.

در ساعت 6 بامداد روز 16 سپتامبر، رادیو عمّان اعلام کرد که یک کابینه نظامی مرکب از تعدادی ژنرال، سرهنگ و سرگرد تشکیل شده و ژنرال جاس المجالی نیز به عنوان رییس ستاد و فرماندار کل نظامی کشور تعیین شده است . این کار از دیدگاه سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان اعلان جنگ از جانب دولت اردن به سازمان مزبور تلقی شد. لذا کمیته مرکزی سازمان در همان روز در منطقه « جبل الحسین» تشکیل جلسه داد و در خلال آن یک شورای جنگی شکل گرفت و همه نیروهای مسلح فلسطینی اعم از چریک و میلیشیا در داخل اردن (در حدود 30 تا 40 هزار نفر) تحت فرماندهی یاسر عرفات متحد شدند.

عرفات به نیروهای تحت فرماندهی خود دستور داد که آغازگر نباشند و تنها در صورتیکه مورد حمله قرار گرفتند، اقدام به تیراندازی نمایند.

در ساعت 4:55 بامداد روز 17 سپتامبر، ارتش اردن حمله گسترده و همه جانبه خود را به عمّان پایتخت اردن و دیگر شهرهای شمالی کشور (مراکز تجمع چریک های فلسطینی) آغاز کرد.

ارتش اردن با پشتیبانی سیصد دستگاه تانک و با استفاده از 55 هزار نظامی آموزش دیده تصور می کرد که ظرف چند ساعت چریک های فلسطینی را از پای در می آورد، ولی علی رغم امکانات ارتش اردن، این نبرد 10 روز به درازا کشید و ارتش اردن با گلوله باران مراکز فلسطینی از جمله اردوگاه های آوارگان، بی رحمانه مردم بی دفاع را در هم کوبید.

در روز 19سپتامبر، اخباری به اردنی ها رسید مبنی بر این که از تیپ حطین[3] وابسته به ارتش آزادی بخش فلسطین که در سوریه مستقر بوده است، تعداد 30 تا 50 دستگاه تانک از مرز مشترک سوریّه و اردن گذشته و به منظور کمک به چریک های فلسطینی وارد خاک اردن شده است. بامداد 20 سپتامبر، ماشال جاس المجالی فرمانده نیروهای اردن اعلام کرد که شب پیش یک تیپ زرهی سوری وارد خاک اردن شده و تیپ 40 اردن به مقابله با آن برخاسته است و یک نیروی زرهی دیگر سوری نیز مرکب از 200 دستگاه تانک وارد اردن شده است.

در این هنگام شاه حسین مضطرب گردید و سفرای کشورهای آمریکا، فرانسه، شوروی و انگلستان را به کاخ خود احضار و از آنها خواست تا برای حفظ استقلال اردن اقدام کنند.

برخلاف پیش بینی فرماندهان ارتش اردن، نبرد با چریک های فلسطینی در خیابان ها و محله های عمّان ادامه داشت و مقاومت و ایستادگی چریک های فلسطینی بسیار سرسختانه و غیرمترقّبه بود . ارتش اردن ناچار شد که بعضی از واحدهای خود را از پایتخت به سوی شمال کشور حرکت دهد و به این ترتیب اردنی ها در یک زمان خود را در دو جبهه درگیر دیدند.

خبرگزاری ایمنا: در 17 سپتامبر سال 1970 ارتش اردن به فرمان ملک حسین پادشاه با حمله‌ی همه‌جانبه به مراکز تجمع چریک‌های فلسطینی در اردن طی ده روز و تا 26 سپتامبر به کشتار فلسطینیان پرداخت.به گزارش ایمنا، در تاریخ 26 شهریورماه سال 1349 فاجعه‌ای رخ داد که سپتامبر سیاه نام گرفت.

هفدهم سپتامبر سال 1970 ارتش اردن با حمله‌ی همه‌جانبه به مراکز تجمع چریک‌های فلسطینی در اردن طی ده روز متوالی به اخراج و کشتار فلسطینیان پرداخت.

پس از پیروزی فلسطینی‌ها در نبرد کرامه و از پاییز سال 1968، اردن به‌تدریج مرکز فعالیت فلسطینیان شد. به‌طوری‌که شش هزار چریک فلسطینی و بیش از پانزده هزار جوان عرب با سازمان الفتح در شهر عمان اردن جهت پیشبرد اهداف انتفاضه با یکدیگر همکاری می‌کردند.

از سال 1969 بیشتر عملیات نظامی فلسطینیان علیه نظامیان رژیم صهیونیستی از داخل خاک اردن آغاز می‌شد. شاه حسین پادشاه اردن در دهم آوریل 1969، طرح ده ماده‌ای خود را علاوه بر پذیرش قطعنامه‌ی 242 شورای امنیت مبنی بر برقراری صلح پایدار در منطقه که در آن همه‌ی کشورها دارای حق حیات باشند، ارائه کرد و حتی آن را به‌طور مبسوطی گسترش داد.

این طرح که در زمینه‌ی کشتیرانی در خلیج عقبه و کانال سوئز امتیازی بیشتر از قطعنامه‌ی یاد شده به رژیم صهیونیستی می‌داد با واکنش تند فلسطینی‌ها مواجه شد.

پس از عدم پذیرش این طرح از سوی فلسطینی‌ها، ارتش اردن در چهارم سپتامبر سال 1970 مقر کمیته‌ی مرکزی سازمان آزادی‌بخش فلسطین را مورد حمله‌ی نظامی قرار داد. دلیل این حمله بروز سوءقصد در روز اول سپتامبر همان سال به شاه حسین بود.

اما بعد از این تاریخ، وضعیت وخیم‌تری شکل گرفت و دولت اردن در روز 16 سپتامبر همان سال با تشکیل یک کابینه‌ی نظامی عملاً به ساف اعلان جنگ کرد. در همین وضعیت سی تا چهل هزار چریک فلسطینی نیز تحت فرماندهی یاسر عرفات وضعیت و آرایش نظامی به خود گرفتند.

در 17 سپتامبر سال 1970 ارتش اردن به فرمان ملک حسین پادشاه با حمله‌ی همه‌جانبه به مراکز تجمع چریک‌های فلسطینی در اردن طی ده روز به کشتار فلسطینیان پرداخت. بعد از این واقعه در تاریخ 26 سپتامبر همان سال دولت اردن کابینه‌ی نظامی را کنار گذاشت و یک کابینه‌ی غیرنظامی به رهبری احمد طوقان تشکیل داد.

خاطرنشان می‌سازد که در جنگ‌های خونینی که در فاصله‌ی هفدهم سپتامبر تا ششم اکتبر همان سال اتفاق افتاد هزاران فلسطینی کشته و مجروح شدند و فاجعه‌ی سپتامبر سیاه بدین‌صورت شکل گرفت.

24شهریور91

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۳
فاصله گلناری
هوش هیجانی و شادکامی

تا نزدیک به صد سال پس از ظهور علم روان‌شناسی، روان‌شناس‌ها وقتی که از هوش» حرف می‌زدند، منظورشان هوش منطقی بود. آنها روز به روز، تست‌های هوششان را پیشرفته‌تر می‌کردند تا چیزی که به عنوان IQ (بهره هوشی) از آن در می‌آوردند، دقیق‌تر و دقیق‌تر باشد. آنها می‌گفتند که هر چه بهره هوشی بالاتری داشته باشید، موفّقیت بالاتری کسب می‌کنید؛ امّا تجربه عموم مردم، چیزهای دیگری می‌گفت. IQ در بهترین حالت، می‌توانست موفّقیت تحصیلی یک نفر را تضمین کند. چه قدر آدم، دور و بر ما هستند که بهره هوشی چندان بالایی ندارند، امّا بسیار آدم‌های موفّقی هستند! آنها از چه هوشی برای پیش بردن کارهایشان استفاده می‌کنند؟ این سؤالی بود که در نهایت، در دهه 1990 میلادی، ذهن روان‌شناسان آن طرف آبی را هم مشغول خودش کرد. پیتر سالووی،1 اوّلین نفری بود که اصطلاح هوش هیجانی» (EQ)2 را برای ویژگی این آدم‌ها به کار برد؛ اصطلاحی که رابطه تنگاتنگی با شادکامی» ‌و خوشبینی» داشت.

هوش هیجانی، چه فرقی با هوش منطقی دارد؟

شاید لازم باشد اوّل ببینیم کلمه هوش» که مثل نُقل و نبات میان صحبت‌های ما ریخته است، چه معنایی دارد. قابل قبول‌ترین تعریفی که تا به حال از هوش ارائه شده این است: توانایی آدمیزاد برای سازگاری و پیشرفت در موقعیت‌های مختلف زندگی». کسانی که روی هوش منطقی تأکید داشتند، می‌گفتند که این توانایی سازگاری در آدمی‌، بر می‌گردد به IQ یا بهره هوشی یا همان توانایی‌های موروثی ذهنِ او. آنها بهره هوشی را با ابزاری می‌سنجیدند که معلوم می‌کرد که یک آدم، چه قدر حساب و کتابش خوب است، چه قدر اطّلاعات عمومی‌ دارد، چه طور می‌تواند شباهت‌ها و تفاوت‌های بین کلمه‌های مختلف را شرح دهد، حافظه‌اش چه قدر است، چه قدر در کارهای عملی سرعت عمل دارد، چه طور می‌تواند اجزای مختلف یک واقعه را به هم پیوند دهد و چیزهای منطقی‌ای از این قبیل. آنها می‌گفتند که این نوع از هوش، ژنتیک (موروثی) است و هر کسی با هوش مشخّصی به دنیا می‌اید؛ امّا محیط می‌تواند آدم را به حداکثر هوشی که ژنتیکش تعیین کرده، برساند و یا نرساند. در واقع، ژنتیک، طیفی از بهره هوشی را در نهاد ما گذاشته است؛ حالا دیگر دست اراده و محیط ماست که به حداکثر این طیف برسیم و یا به حداقلش راضی شویم. همان طور که در مقدمه گفتیم، با تمام این تفاسیر، هوش منطقی فقط می‌تواند موفّقیت تحصیلی ما را تضمین کند. تا سال‌های سال، روان‌شناسان، فکر می‌کردند که هوش، یعنی همین هوش منطقی. حتّی یکی از آن دوآتشه‌هایشان در تعریف هوش می‌گفت: هوش یعنی چیزی که توسط تست هوش من سنجیده می‌شود!».

هوش منطقی دو تا پاشنه آشیل (نقطه‌ضعف) داشت. یکی این که ارثی بود. با این حساب، تا وقتی که شما بدانید هوشتان ارثی است، دانستن بهره هوشی‌تان، هیچ کمکی به تغییر در زندگی‌تان نمی‌کند. دوم هم این که فقط حدود بیست درصد از موفّقیت ما را می‌توانست پیش‌بینی کند.

سالووی (اوّلین کسی که اصطلاح هوش هیجانی را باب کرد)، احتمالاً از هر دو نقطه‌ضعف هوش منطقی باخبر بود. او نوعی از هوش را به دنیای علمی ‌روان‌شناسی شناساند که کاملاً اکتسابی بود، می‌شد آموزشش داد و در ضمن می‌توانست هشتاد درصد از موفّقیت یک آدم را تضمین کند.

هوش هیجانی، چه جور هوشی است؟

به بیان خیلی ساده، هوش هیجانی، یعنی این که به جای این که بگذاری فقط منطقت در تصمیم‌گیری‌هایت مؤثّر باشد، از احساساتت هم استفاده کنی. ضمن این که قدرت این را داشته باشی که احساساتت را کنترل و مدیریت کنی». این، تعریفی بود که سالووی و مایر در سال 1990م، ارائه دادند؛ امّا بعدها، روان‌شناسان دیگر، خیلی ریز‌تر، به تعریف هوش هیجانی پرداختند. مثلاً بار- اون»3 (روان‌شناسی که تست هوش هیجانی‌اش به فارسی هم ‌ترجمه شده است)، می‌گفت: هوش هیجانی، از پنج مؤلّفه (عنصر) تشکیل شده است که هر کدام از این مؤلّفه‌ها، خودشان از اجزای کوچک‌تری تشکیل شده‌اند. حالا هر کس که تعداد بیشتری از این توانایی‌ها را داشته باشد، هوش هیجانی بیشتری دارد».

عناصر تشکیل‌دهنده مؤلّفه‌های هوشهیجانی، از دیدگاه بار- اون» اینها بودند:

یک. مهارت‌های درون‌فردی

1. خودآگاهی هیجانی.یعنی این که خودت بفهمی‌که الآن دقیقاً چه احساسی داری. داری می‌ترسی، عصبانی هستی یا از چیزی متنفّری. خیلی از آدم‌ها واقعاً در تشخیص احساسات خودشان هم مشکل دارند.

2. جرئت‌ورزی. یعنی این که بتوانی احساسات، عقاید و تفّکرات خودت را خیلی قاطعانه و البته محترمانه ابراز کنی و از حقوقت دفاع کنی. همان طور که می‌بینید تا کسی احساسات خودش را نشناسد، نمی‌تواند آن را ابراز کند. پس خودآگاهی هیجانی، مقدّمه جرئت‌ورزی است.

3. خودتنظیمی. یعنی این که حالا که احساساتت را می‌شناسی، آنها را بپذیری و برایشان احترام قائل شوی.

4. خودشکوفایی. یعنی بتوانی از استعدادهای خودت، به نحو مطلوب استفاده کنی. در واقع، داشتن هوش، کافی نیست؛ استفاده از آن است که شما را موفّق می‌کند.

5. استقلال. یعنی این که خیلی ساده، فکر و احساساتت مال خودت باشد و به کسی وابسته نباشی.

دو. مهارت‌های میانْ‌فردی:

1. روابط میانْ‌فردی. یعنی بتوانی اوّلاً احساسات دیگران را بشناسی؛ ثانیاً آنها را درک کنی و بتوانی یک رابطه صمیمانه را حفظ کنی.

2. تعهّد اجتماعی. یعنی در هر گروهی که عضو می‌شوی، عضو مؤثّر و سازنده گروه باشی و همه از تو به عنوان یک شریک خوب یاد کنند.

3. همدلی. یعنی این که وقتی یک نفر، از احساسات و افکارش با شما حرف بزند، شما بتوانید خودتان را بگذارید به جای او و حسّش را از این طریقْ درک کنید.

سه. سازگاری

1. حل مسئله. یعنی این که بتوانی بفهمی‌که الآن، مهم‌ترین مشکلات تو کدام‌ها هستند، بتوانی آنها را تعریف کنی، راه‌حل‌های احتمالی‌اش را بشناسی و آنها را امتحان کنی.

2. آزمون واقعیت. یعنی این که بدانی دور و برت چه خبر است و فرق آن چیزی را که در ذهنت می‌گذرد و آن چیزی که در عمل اتّفاق می‌افتد، بشناسی.

3. انعطاف‌پذیری. یعنی این که خشکْ‌مغز و خشکْ‌دل نباشی. اگر گاهی لازم است بتوانی بنا به شرایط، احساسات، فکر‌ها و رفتارهایت را تغییر بدهی.

چهار .کنترل استرس

1. توانایی تحمّل استرس. یعنی این که چه قدر در برابر مصیبت‌ها و اتّفاق‌های نامطلوب، مقاومت می‌کنی و چه قدر می‌توانی در مقابل فشار روانی، تاب بیاوری؟

2. کنترل هیجانات شدید. یعنی این که چه قدر می‌توانی هیجان‌های منفی و شدید خودت (مثل: خشم ناگهانی) را کنترل کنی؟

پنج. خلق عمومی

1. شادی. یعنی چه قدر از خودت احساس رضایت داری؟ چه طور می‌توانی خودت را شاد کنی؟ و چه طور می‌توانی دیگران را شاد کنی؟

2. خوشبینی. یعنی توانایی نگاه به جنبه‌های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت، حتّی در رویارویی با ناملایمات زندگی.

هوش

هوش هیجانی را چه طور می‌شود پرورش داد؟

همان طور که گفته شد، روان‌شناسانی که از هوش هیجانی، به عنوان مهم‌ترین عامل موفّقیت فردی، دفاع می‌کنند، معتقدند که این نوع از هوش، اکتسابی است و می‌توان آن را پرورش داد. آنها راه‌های مختلفی را برای پرورش هوش هیجانی پیشنهاد می‌کنند که بعضی از آنها را ـ‌که با فرهنگ ایرانی اسلامی، بیشتر منطبق هستندـ می‌خوانید:

1. تشکیل گروه‌های دوستانه برای تشخیص احساسات خود و دیگران: همان طور که در بخش قبل گفته شد، یکی از توانایی‌های لازم برای داشتن هوش هیجانی بالا، این است که آدم بتواند احساسات خودش و دیگران را بشناسد و روی آن احساس‌ها، نام بگذارد. این اتّفاق، در واقع، به خودی خود، در جمع‌های خیلی دوستانه ما اتّفاق می‌افتد؛ امّا می‌شود همین اتّفاق‌ها را هدفمند کرد. به عنوان مثال، وقتی که یک حالت چهره یا حالت بدنی خاصی را در دوستمان می‌بینیم، می‌توانیم به او بگوییم: غمگین به نظر می‌رسی» (به جای این که از جمله مبهم انگار حالت خوب نیست!» استفاده کنیم). بازخوردی (واکنشی) که ما از دوستمان در مقابل این جمله دریافت می‌کنیم، دو حُسن دارد: اوّل، این که به ما می‌فهماند که چه قدر در تشخیص درست احساسات دیگران توانایی داریم؛ دوم هم این که دوستمان احساس بهتری نسبت به ما پیدا می‌کند و حس می‌کند که ما او را درک می‌کنیم. ضمن این که در گروه‌های دوستانه، ما می‌توانیم احساسات خود را کاملاً بشناسیم و آنها را ابراز کنیم.

2. حل یک یا چند مشکل را تمرین کنیم: برای حل مشکلاتمان، به یک روش چندمرحله‌ای و منظّم روی بیاوریم. یعنی این که در درجه اوّل، مشکلات فعلی‌مان را اوّلویت‌بندی کنیم. مهم‌ترین مشکلاتمان را تعریف کنیم و عوارضی را که می‌تواند برای زندگی‌مان داشته باشد، معلوم کنیم. سپس به توانایی‌هایی که خودمان داریم و حمایت‌هایی را که ممکن است از طرف دیگران برای حل مشکل از ما بشود، فهرست کنیم. در درجه بعدی، هر چه راه حل به نظرمان می‌رسد (چه منطقی و چه غیر منطقی) را فهرست می‌کنیم و بعد، می‌اییم عیب و حسن هر کدام را می‌نویسیم. هر کدام را که بیشترین حسن‌ها و کم‌ترین عیب‌ها را داشت، به عنوان راه حل احتمالی می‌پذیریم و آن را اجرا می‌کنیم. در صورت شکست، از راه حل بعدی استفاده می‌کنیم. این روش منظّم، در واقع، روش حل مشکلات است که کم‌کم ملکه ذهنمان می‌شود و در همه مشکلاتمان از آن استفاده می‌کنیم.

3. از ادبیات و سینما برای شناختن احساساتمان بهره ببریم: بسیاری از داستان‌ها و فیلم‌ها، سرشار از موقعیت‌های احساسی هستند که شخصیت داستان یا فیلم، یک احساس مثبت یا منفی خاص را تجربه می‌کند. خواندن این داستان‌ها و دیدن این فیلم‌ها، می‌توانند ما را در شناختن حس‌هایی در وجود خودمان که هم‌شکل با حس‌های شخصیت‌های آنهاست، یاری کنند.

4. از نوشتن برای بیرون ریختن احساساتمان استفاده کنیم: نوشتن، یکی از بهترین راه‌هایی است که می‌تواند هیجانات ما را تنظیم کند و ما را مجبور کند که روی احساساتمان نام بگذاریم و آنها را روی صفحه کاغذ، ثبت کنیم. نوشتن، هم، نوعی تخلیه هیجانی است و هم نوعی تنظیم هیجان.

5. قاطعیتِ محترمانه را یاد بگیریم: وقتی که حقّمان به اصطلاح دارد خورده می‌شود، ما از چندین راه استفاده می‌کنیم. بعضی از ما، منفعل عمل می‌کنیم. یعنی می‌ریزیم توی خودمان و هیچ چیز نمی‌گوییم. بعضی از ما، پرخاشگر می‌شویم، داد و بیداد می‌کنیم و همه چیز را می‌ریزیم به هم. بعضی دیگر هم، دو تا راه را قاطی می‌کنیم. مثلاً اگر حس می‌کنیم که در یک اداره، حقّمان دارد به عنوان کارمند خورده می‌شود، کار ارباب رجوع را عقب می‌اندازیم یا در حضور او کارهای متفرّقه انجام می‌دهیم. امّا یک راه چهارم هم وجود دارد و آن، این است که ما با قاطعیت، امّا محترمانه، به دیگرانی که حقّ ما را تضییع کرده‌اند، بگوییم نه». این راه چهارم، خیلی خلاصه است. یعنی این که ما در عین این که احترام دیگران را داریم، از حقّ خودمان هم دفاع کنیم.

 

با فکر کردن به باهوش‌ترین افرادی که می‌شناسید احتمالا چند خصیصه بارزشان را به خاطر می‌‌آورید، به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش، بالاترین نمره‌ها را در مدرسه می‌گرفتند. آنها شغل‌های خوبی دارند، ولی در ارتباط با همکارانشان موفق نیستند. و با اینکه دوستان زیادی دارند، ولی روابط جدی شخصی‌شان اندک است.
 
خصوصیات افراد دارای هوش هیجانی بالا
 
به چند نفر از موفق‌ترین افراد در زندگی تان فکر کنید و به خصیصه‌‌های مشترکی که آنها با یکدیگر دارند. بی‌شک، دایره دوستان این افراد بزرگ و متنوع است. ارتباطات شخصی‌شان قوی و زندگی خانوادگی شان مملو از افتخار و کامیابی است. آنها نسبت به دیگران، حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می‌کنند، علاقه نشان می‌دهند.

مفهوم هوش هیجانی نشان می‌دهد که چرا دو نفر با IQ یکسان، ممکن است به درجات بسیار متفاوتی از موفقیت در زندگی دست یابند. هوش هیجانی یک عنصر بنیادین از رفتار انسان است که جدا و متفاوت از هوش شناختی (عقل) عمل می‌کند. بین IQ و EQ هیچ رابطه شناخته شده‌ای وجود ندارد. شما اصلا نمی‌توانید از روی هوش شناختی یا IQ یک نفر هوش هیجانی او را حدس بزنید. این یک خبر خوب است زیرا هوش شناختی یا IQ انعطاف پذیر نیست. IQ از همان لحظه تولد ثابت است یا دستکم ثبات نسبی دارد. مگر اینکه یک تصادف، مثلا آسیب مغزی آن را تغییر دهد، هیچ کس با یادگیری واقعیت‌های جدید یا فرا گرفتن اطلاعات عمومی بیشتر باهوش نمی‌شود، هوش شناختی یعنی توانایی یادگیری. اما برعکس، هوش هیجانی، مهارتی انعطاف پذیر است که به آسانی آموخته می‌شود، با اینکه بعضی مردم، نسبت به دیگران، به طور طبیعی هوش هیجانی بالاتری دارند، کسی که حتی بدون هوش هیجانی به دنیا آمده است باز هم می‌تواند در خود، EQ بالا به وجود آورد.

هوش هیجانی یعنی توانایی مهار عواطف و تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق، به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی برساند. هوش هیجانی همان توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجان‌ها و استفاده از آنها در زندگی است.

هیجان‌ها، شامل حالات خوشایند و ناخوشایند احساسات ما هستند مانند:

* خشم: تهاجم، اوقات تلخی، پرخاش، خصومت، تند مزاج

* اندوه: غصه، دلتنگی، عبوسی، ناامیدی، دل شکستگی

* ترس: اضطراب، بیم، ناآرامی، دلواپسی، وحشت، شوک (ترس ناگهانی)

* نفرت: تحقیر، اهانت، خوار شمردن، بیزاری، اکراه

* شرم: احساس گناه، حسرت، احساس پشیمانی، افسوس

* عشق: پذیرش، رفاقت، اعتماد، مهربانی، پرستش

* شادمانی: شادی، لذت، سعادت شوق، تفریح، آسودگی، وجد، خشنودی

* شگفتی: جا خوردن، حیرت، بهت، تعجب

هوش هیجانی

هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می‌شود:

 

1) خودآگاهی: توانایی شناسایی دقیق هیجان‌های خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید. خودآگاهی، کنترل تمایلات خود در نحوه واکنش به اوضاع و افراد مختلف را نیز شامل می‌شود. فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، نسبت به احساسات خود، آگاهی بی‌واسطه و بدون وقفه دارد. به عبارت دیگر، او در همان زمان که احساسی را تجربه می‌کند، نسبت به آن آگاه است و بدان اعتنا دارد. او می‌‌تواند به خود بگوید، وای، من واقعا احساس حسادت، ترس، خودخوری، قدردانی، غرور، دفاع از خود در برابر انتقاد و... می‌کنم. در حقیقت اگر با احساساتمان روراست و سازگار نباشیم مانند قورباغه‌ای خواهیم بود که نمی‌داند چه وقت از آبی که آرام به نقطه جوش می‌رسد بیرون بپرد. قورباغه با اینکه به راحتی می‌تواند از آب بیرون بپرد، اگر تغییر درجه حرارت به قدر کافی تدریجی باشد تا زمانی که پخته شود و بمیرد در آب باقی می‌‌ماند. اگر ما بتوانیم احساسات را از قبل پیش‌بینی کنیم، قادر به اتخاذ تصمیماتی خواهیم بود که ما را به شادکامی برساند مانند؛ می‌دانم که پشیمان می‌شوم، می‌دانم احساس گناه خواهم کرد و... احساسات، صدای درونی ما هستند که ما را راهنمایی می‌کنند. تنها نیاز به گوش دادن به آنها است.

 

2) خود- مدیریتی: توانایی در به کارگیری «آگاهی از هیجان‌ها» به منظور انعطاف پذیر ماندن و رفتارها را مثبت هدایت کردن، یعنی اینکه بتوانید واکنش‌های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنید. کنترل هیجان‌ها سبب: -1 افزایش تحمل کافی و کنترل خشم -2 کاهش اهانت، زد و خورد و ایجاد مزاحمت -3 توانایی ابراز خشم به شیوه‌ای مناسب و بدون زد و خورد -4 کاهش تعلیق و اخراج -5 کاهش رفتار پرخاشگرانه یا آسیب رساننده به خود -6افزایش احساسات مثبت نسبت به شخص خود و دیگران -7 بهتر کنار آمدن با فشار روانی و کاهش اضطراب و احساس تنهایی می‌شود.

 

3) آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران و درک اینکه دقیقا چه اتفاقی در حال روی دادن است. این موضوع اغلب به این معناست که طرز تفکر و احساسات دیگران را درک می‌کنید، حتی زمانی که خودتان همان احساسات یا تفکرات را ندارید و این همان همدلی است. پس همدلی به معنای درک احساسات دیگران است یعنی خود را جای دیگران گذاشتن، توانایی همدلی، مستقیما وابسته به توانایی تشخیص احساسات و درک آنهاست.


4) مدیریت رابطه: توانایی در به کارگیری «آگاهی از هیجانات دیگران» به منظور موفقیت در کنترل و مدیریت تعامل‌ها، همچنین این توانایی، ارتباط واضح با شرایط و کنترل موثر تعارض‌های دشوار را شامل می‌شود.

بی‌شک همه افراد دوست دارند توسط اطرافیان خود مورد تائید، تقدیر، تشویق، تحسین و قدردانی قرار بگیرند. با هوش هیجانی بالا شما می‌توانید افراد را جذب کنید و برای خود نگه دارید زیرا، به جای اینکه در مورد آنها قضاوت کنید آنها را قبول می‌نمایید، احساساتتان را بیان کرده، آنها را نیز تشویق می‌کنید که اینکار را انجام دهند. مسئولیت احساساتتان را به عهده می‌گیرید و هیچ‌گاه تقصیر را به گردن دیگران نمی‌اندازید، نسبت به احساسات آنها همدلی و مهربانی نشان می‌دهید و آنها را درک می‌کنید، در مورد احساسات و نیازهای آنها حساس هستید ولی خود را مسئول برآورده کردن آنها نمی‌دانید چون هر شخص مسئول احساسات خود است و از این‌رو هرگز احساس سربار بودن نمی‌کنید، آنها را ملامت نمی‌کنید و به آنها حمله نمی‌نمایید، بنابراین نیازی نیست که آنها حالت تدافعی یا ضد حمله به خود بگیرند. آنها را نصحیت نمی‌کنید و به آنها نمی‌گویید چه کاری را انجام دهند، چرا که می‌دانید این کار حس استقلال آنها را از بین می‌برد و خشم آنها را برمی‌انگیزد. نسبت به آنها صادق هستید حتی وقتی که مجبورید چیزی را که برای آنها ناخوشایند است بگویید.

هوش

 
آنها رضایت بیشتری از شغل خود دارند، احترام همسالانشان را برمی‌انگیزند و به خاطر خوب انجام دادن مسئولیت شغلی‌شان، از سرپرست خود امتیاز و ترفیع می‌گیرند. آنها عواطفشان بدون ریاکاری، احساساتشان بدون نخوت، و اعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است. تفاوت بین این دو گروه، تفاوت میزان IQ یا ضریب هوشی و چیزی است که EI یا هوش هیجانی نامیده می‌شود. هوش هیجانی شیوه‌ای پذیرفته‌شده برای ارزیابی موفقیت یک فرد است. شیوه‌ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است.
 
هوش هیجانی EI و تفاوت آن با IQ
 
تفاوت بین معلومات کتابی و مهارت در زندگی روزمره و ارتباطات افراد، در واقع همان تفاوت بین IQ یا ضریب هوشی و EI یا هوش هیجانی آنهاست. از اواسط سال‌های 1980 مطالعات روزافزونی در این مورد انجام می‌شود که هیجانات ما، و واکنش بعدی ما نسبت به آنها، چه مقدار در سلامت عمومی و موفقیت ما در زندگی نقش دارند، و به خصوص در سال‌های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته‌است. در واقع، مطالعات وسیعی انجام شده تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی لازمه موفقیت نیست.
 
دکتر ریچارد بویاتسیز، استاد دانشکده مدیریت ودرهد (Weatherhead) در دانشگاه کیس وسترن ریزرو (Case Western Reserve) در کلیولند، هوش هیجانی را مجموعه‌ای از شایستگی‌ها و توانایی‌هایی می‌داند که ما را قادر می‌سازد تا کنترل خود را به دست گیریم و در مورد دیگران نیز آگاه باشیم. به بیان ساده، هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از هیجانات است، و در زمینه حرفه‌ای به این معناست که احساسات و ارزش‌های خود را نادیده نگیریم و تاثیرشان را بر رفتارمان بشناسیم. دکتر بویاتسیز می‌گوید که برای پی‌بردن به شدت میزان هوش هیجانی، باید توجه کنیم که چقدر نسبت به دیگران دلسوز و حساس هستیم، و همیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه همدلی، درک کردن افرادی است که مثل شما نیستند.
 
آیا هوش هیجانی ثابت است؟
 
ضریب هوشی ما حتی با روند بلوغ مان نسبتا ثابت می‌ماند، ولی هوش هیجانی می‌تواند قوی‌تر شود. دکتر بویاتسیز می‌گوید، بسیاری از مدیران و رؤسا به آن چیزی که می‌دانند بهتر است عمل نمی‌کنند، و به این علت شکست می‌خورند. وی همچنین اضافه می‌کند، با اینکه برای کودکان، در آن سنین، قوی‌تر کردن هوش هیجانی کار ساده‌تری است، حتی بزرگسالان هم می‌توانند هوش هیجانی را در خود بپرورانند. به عنوان یک بزرگسال، شکوفا کردن توانایی‌های شناختی مشکل است، اما شما در هر سن و هر مرحله‌ای از زندگی می‌توانید هوش هیجانی خود را پرورش دهید.
 
 آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان برای پرورش هوش هیجانی
 
برای پرورش هوش هیجانی طبیعتا بهتر است که هر چه زودتر شروع کنید. کتی کوهن، یک مددکار اجتماعی بالینی در فیرفاکس ویرجینیا، حومه شهر واشنگتن دی. سی. است. از نظر او، کمک به کودکان و نوجوانان جهت پرورش مهارت‌های اجتماعی قوی بهترین راه است. کوهن 20 سال است که به ایجاد کارگاه‌های مهارتهای اجتماعی برای کودکان که بعضی از آنها فقط سه سال دارند و نوجوانان می‌پردازد. وی می گوید، برخی کودکان می‌توانند علامت‌های اجتماعی را به آسانی تشخیص دهند. آنها می‌توانند بلافاصله موقعیت را سبک سنگین کنند. برای برخی دیگر، ارتباطات اجتماعی، مانند زبان بدن یا حالتهای بیانگر صورت، یک زبان متفاوت است.
 
آموزش مهارت‌های اجتماعی کوهن در گروه‌های کوچک و اغلب همیشه با یاری والدین و معلمین صورت می‌گیرد و شامل تمرین‌هایی برای برقراری بهتر ارتباطات، حل مسئله، مدیریت خشم و استرس و حتی تاثیر گذاری مثبت بر دیگران در ملاقات اول است. کوهن می‌گوید، در یادگیری مهارت‌های اجتماعی مشکل اغلب افراد، کنترل هیجانات بطور موثر است. و همانطور که دکتر بویاتسیز اشاره می‌کند نادیده گرفتن هیجانات‌مان می‌تواند اثر نامطلوبی بر تندرستی، شادی و سلامت عمومی ما بگذارد، بدون اینکه میزان هوش یا سواد ما مهم باشد. خوشبختانه ارتباطات اجتماعی در هر سنی قابل اصلاح است. کوهن می‌گوید، حتی من هم گاهی مرتکب خطا می‌شوم و باید برای برقرای بهتر ارتباط با دیگران خودم را اصلاح کنم.
 
 یک تمرین ساده اما موثر
 
از یک روش ارتباطی بر پایه تفکر به جای روشی که احساسات هم در آن دخیل است استفاده کنید. برای بیان یک عقیده محکم، به جای اینکه بگوییم، من فکر می‌کنم...، عبارت من احساس می کنم... را به کار ببریم. به این ترتیب عبارت ما معتبرتر و متقاعد کننده‌تر خواهد بود، و احتمالا کمتر به نظر خواهد رسید چیزی می گوییم که خود اعتقادی به آن نداریم. و به این ترتیب ما را از اشتغال ذهنی در مورد نگفتن آنچه که باید می‌گفتیم و یا گفتن آن به صورت دیگر، رها می‌کند.
 
وب جهان یکه نگار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۲
فاصله گلناری

همه چیز درباره سوخت هسته ای 

در این روزها موضوعات بحثهای داغ هسته ای بیشتر روی محور تهیه سوخت هسته ای می گردد در نتیجه بر آن شدیم تا درباره سوخت هسته ای مطالبی را برای آشنایی بیشتر مخاطبان بیاوریم.

مراحل ساخت سوخت

مراحل ساخت سوخت پس از تبدیل مجدد و انجام فرآیند تهیه اکسید اورانیم به صورت پودر مورد نظر با مشخصات و ویژگی های لازم برای واکنش شکافت با راندمان موثر و ایجاد حرارت عبارتند از:

فشرده سازی پودر اکسید اورانیم

سخت کردن قرص با فرآیندهای حرارتی و متالوژی

سایش

بازدید ظواهر و ابعاد

جوشکاری سر میله

تزریق هلیم

بازدید

بازدید ابعاد

آزمون نشت هلیم

آزمون یا اشعه ایکس

اسکن و آزمون دقیق

جوشکاری انتهایی میله

بازدید جوشکاری

 

 مدیریت سوخت

در واقع در این بخش از سیکل سوخت هسته ای نتایج کلیه فعالیت ها، در اینجا به عنوان اصلی ترین بخش از سیکل سوخت هسته ای باید منجر به نتیجه گردد، در جایی که منظور اصلی از تمامی فعالیت های پیشین و پسین در آن تمرکز داشته و به نحوی محقق می شود، که همان تولید انرژی است. مسلماً در این نقطه عطف، به یک مدیریت علمی و مهندسی منضبط نیاز است که بهره برداری بهینه را، در تلاش های متمرکز شده، به عمل آورد. لذا سعی می شود در زیر توضیح متناسبی درباره آن داده شود.

فعالیت های مربوط به ساخت سوخت

اصول فیزیکی راکتورها این است که در ضمن ساطع شدن تشعشع حاصل از فرآیند شکافت نوکلوییدهای اورانیم-235، انرژی و محصولات شکافت تولید می شوند. انرژی حاصل از نوع انرژی حرارتی می باشد. این حرارت توسط خنک کننده از اطراف مجتمع های سوخت به مدار تولید بخار که به توربین ارتباط دارد انتقال می یابد.

قلب راکتور، بسته ها یا مجموعه های سوخت را که دارای درجات متفاوتی از اورانیم غنی شده هستند در خود جای می دهد. بطور معمول آرایش و قرار گرفتن سوخت ها بدین ترتیب است که در مرکز قلب راکتور، سوخت های غنی تر و در محل های دورتر از قلب راکتور، سوخت هایی با غنای کمتر قرار می گیرند. زمان های تشعشع، میزان سوخت و سوخت گیری مجدد نوعی ارتباط نزدیک و نسبتاً پیچیده با یکدیگر دارند. و تنظیم آن ها بنحوی است که بهینه ترین بازدهی را از خود بروز دهند. مجموع زمان تشعشع و استفاده سوخت ها در راکتور حدود 3 سال است، با تلاش برای اینکه ضریب بهره گیری هر چه بیشتر افزایش یابد. تحت چنین رژیمی یک سوم سوخت هر سال تعویض شده و دو سوم دیگر آرایش مجدد می گیرند.

به عنوان مثال یک راکتور 1300 مگاواتی آب سبک دارای قلبی با قطر و ارتفاع حدود 4 متر می باشد که 240 مجموعه سوخت، هر یک شامل 200 میله سوخت و هر میله سوخت قرص هایی با قطر حدود یک سانتی متر را درون (میله های زیر کالوی) خود جای می دهند. بطور متوسط اورانیم طبیعی مورد نیاز حدود 140 تن برای یک راکتور 1000 مگاواتی در سال می باشد. البته این نیاز بر اساس درجه میزان سوخت و برخی از امکانات، نوع راکتور و استراتژی سوخت مصرف شده، تغییر می کند.

 

سوخت مصرف شده

در مدتی که سوخت های هسته ای در راکتور قرار گرفته اند، در اثر واکنش های زنجیره شکافت تولید حرارت می نمایند. در عین حال پرتوگیری بسیار زیادی نیز بر آن تحمیل شده و پس از مدتی به اصطلاح سوخته شده و رادیو اکتیویته آن کاهش می یابد. به عبارتی اورانیم آن مصرف شده و محصولات شکافت در آن تجمع پیدا می کنند. این مواد از این پس برای اتم های اورانیم- 235 به دلیل جاذب نوترون های حاصل از شکافت، مواد مسموم کننده محسوب شده و سبب کاهش ضریب ازدیاد نوترون و رادیو اکتیوینه می شوند. لذا در این موقع مجموعه های سوخت که کمترین اکتیویته را دارند، به عنوان سوخت های مصرف شده از راکتور خارج می شوند. این سوخت های مصرف شده تقریباً غیر محتمل است که بتوانند بحرانی شوند یا واکنش زنجیره ای نگهدارنده ای را به وجود آورند. به همین دلیل از این پس حمل و نقل آنها به دلیل نزدیک هم قرار دادن آن ها به مراتب آسان تر انجام می پذیرد.

سوخت هسته ای

زمانی که سوخت های مصرف شده از راکتور خارج می شوند به دلیل تشعشعات یا پرتوهای ناشی از پاره های شکافت و حرارت زیاد، قرار دادن آن در نزدیکی راکتور درون استخر آب برای مدتی اجتناب ناپذیر است. در یک مدت معقولی، از سطح این تشعشعات و حرارت به میزان قابل توجهی کاسته می شود. محل های نگهداری یا داخل راکتوراست که اصطلاحاً به AR و یا بیرون از راکتور است که به AFR موسوم است. این امکانات چه در داخل و یا خارج از راکتور باشند. شامل یک استخر بزرگ آب است. آب هم به عنوان یک محافظ در مقابل پرتوها و هم به عنوان جذب کننده حرارت ساطع شده از سوخت عمل می کند.

معمولاً برای نگهداری های طولانی تر از امکانات بیرون از راکتور استفاده می شود که ممکن است، همان استخر بزرگ آب باشد یا احتمالا در انبارهای خشک نگهداری شوند. مثلاً این نیازها از هر نوعی که باشند ( تر یا خشک) علاوه بر خنک کردن و ایمنی ناشی از پرتوها باید امکان بررسی هایی نظیر تغییراتی که ممکن است در انبار پیش آید و در نظر گرفتن آن نسبت به مرفولوژی سطح زمین، بازدید روزمره و انتقال و استفاده مجدد آن ها امکان پذیر باشد.

نهایتاً پس از گذشت زمان کافی در این انبارهای واسطه ای این سوخت ها برای بازفرآوری یا دفن دایمی به مراکز مربوطه انتقال می یابند.

باز فرآوری سوخت هسته ای

 

از آنجایی که سوخت های مصرف شده در راکتورهای اتمی حائز بیشترین مقدار و بیشترین رادیو اکتیوینه حاصل از فعالیت های هسته ای هستند، بدیهی است بیشترین نگرانی بشر هم در این تکنولوژی، ناشی از این مواد باشد.

 لذا عملیات بازفرآوری سوخت و پسمانداری به دلیل اهمیت فوق العاده آن بنا بر سیاست های کشوری و منافع ملی ممکن است به روش های مختلف با آن ها رفتار شود.

- چنانچه  این پسمان ها یا سوخت های مصرف شده پس از یک مدت نگهداری نسبتاً طولانی در استخرها و یا ساختمان های (انبارها) مخصوص برای همیشه دفن شوند به آن سیکل سوخت باز گفته می شود.

- چنانچه این سوخت های مصرف شده پس از مدتی مورد باز فرآوری جهت استفاده مجدد از اورانیم باقیمانده و پلوتونیم تولید شده، قرار گیرند. به آن سیکل سوخت بسته می گویند.

- در عین حال ممکن است در مواردی مثل راکتورهای زاینده سریع که سوخت آن ها از اورانیم نهی شده و پلوتونیم استفاده می شود. چنانچه سوخت مصرف شده و پوشش آن جدا شده و مورد بازفرآوری قرار گیرد. باز هم به آن، تکنیک دیگری از سیکل سوخت بسته اطلاق می گردد. شکل های 5- 35 به ترتیب از بالا و از راست به چپ روش های اول، دوم و سوم را نشان می دهند.

تاثیر سیستم های متفاوت در اجرای مراحل سیکل سوخت

سوخت های مصرف شده شامل 95 درصد از اورانیم -238، مقادیری از اورانیم- 235 شکافته نشده، پلوتونیم و محصولات حاصل از شکافت می باشند که خیلی هم رادیو اکتیو هستند. در طی فرآیند باز فرآوری، این سوخت ها به سه دسته تقسیم می شوند: اورانیم، پلوتونیم و پسماند حاوی محصولات شکافت. در جریان عملیات باز فرآوری، حجم پسماند ها به میزان قابل توجهی کاهش داده می شوند.

اورانیم حاصل از باز فرآوری که معمولاً دارای اورانیم- 235 بیشتری از مقدار طبیعی آن است، در صورت لزوم می تواند پس از عملیات تبدیل و غنی سازی مجدد، مورد استفاده قرار گیرد. پلوتونیم حاصل می تواند در سوخت مخلوط که در آن اکسیدهای اورانیم و پلوتونیم مخلوط شده اند مورد استفاده قرار گیرد. در راکتورهای MOX پلوتونیم جانشین اورانیم- 235 به عنوان ماده شکافت پذیر می شود، که تولید حرارت برای دستگاه مولد بخار و تولید نوترون برای حفظ زنجیره واکنش شکافت می نماید.

 

 باز فرآوری پورکس                                                          

تمام واحدهای صنعتی و تجاری بازفرآوری، فرآیند پورکس را مورد استفاده قرار داده اند که طی پیش از سی سال، درستی و انطباق آن با خواسته های ملی و بین المللی به اثبات رسیده است.

در این روش ابتدا سوخت مصرف شده جهت انحلال در اسید نیتریک داغ و غلیظ قطعه قطعه می شود. در اولین مرحله اورانیم و پلوتونیم در محلول اسید نیتریک از محصولات شکافت در یک جریان حرکت متقابل با استخراج حلالی تری پوتیل فسفات حل شده در کروسین یادودکان جدا می شوند. در یک ستون ضربه ای اورانیم و پلوتونیم وارد فاز آلی شده در حالیکه محصولات شکافت و سایر عناصر در فاز آلی باقی می مانند. در ستون ضربه ای دیگری (دومی) اورانیم از پلوتونیم از طریق احیاء اورانیم توسط اورانیم چهار ظرفیتی افزوده شده به فاز آبی جدا می شود. سپس پلوتونیم به فاز آبی منتقل می شود، در حالیکه مخلوط U  U  در فاز آلی باقی می مانند. در اینجا اورانیم از فاز آلی توسط محلول اسید نیتریک رقیق به این محیط انتقال می یابد. نیترات پلوتونیم با عمل تبخیر کردن، تغلیظ شده و سپس طی یک فرآیند بعدی به صورت اگزالات رسوب داده می شود و بلاخره در نتیجه عمل کلسیناسیون به پودر PuO تبدیل می شود. به همین طریق نیترات اورانیم از طریق تبخیر و کلسینه شدن به پودر UO تبدیل می شود. محصول جدید با احیا توسط هیدروژن به اکسید اورانیم UO تبدیل می شود. سایر مواد حاصل از این فرآیند به صورت پسمان های هسته ای پس از مدتی نگهداری در انبارهای مخصوص دفن می شوند. اکسیدهای اورانیم و پلوتونیم باز یافت شده ممکن است به صورت سوخت MOX مورد استفاده قرار گیرند. برای اختلاط صحیح، این اکسیدها طی یک عمل آسیاب شدن یک محلول جامد U-PuO را تشکیل خواهند داد. از این محصول قرص های سوخت که سیتز می شوند، ساخته شده و در میله های سوخت قرار خواهند گرفت.

فرایند باز فرآوری سوخت

محلول های حاوی رادیو اکتیویته زیاد پس از چند دور استخراج (حدود 5 متر مکعب/ تن از سوخت مصرف شده) با عمل تبخیر و تغلیظ به حدود 500- 250 لیتر رسانده می شوند. این محلول، غلیظ مجدداً برای مدتی حدود چند سال در تانک های حفاظت شده و در حرارت معمولی نگهداری می شود. این محلول پس از کلسینه شدن حدود 35 کیلوگرم جامد از آن حاصل می گردد که با سیلیکات بر تبدیل به حالت شیشه ای می شود. این شیشه حدود 11 درصد از اکسیدهای رادیو اکتیو را در خود دارد. این محصول می تواند به ظرف های فولاد زنگ نزن منتقل شده و پس از جوش دادن درب این ظروف، آن ها را در سیلوهایی واقع در ده ها متر در اعماق زمین نگهداری کرد.

 

 

 

 

هوای پاک با خودروهای هسته ای

 

از این پس و به لطف فناوری‌های نوین در عرصه دانش انرژی هسته‌ای ، می‌توان ابعاد جدیدی از کاربردهای بالقوه این انرژی قدرتمند را انتظار کشید که طی آن از تاسیسات و تجهیزات عریض و طویل متعارف و هیبت بزرگ رآکتورهای هسته‌ای برای به‌کار‌گیری‌ سوخت اتمی دیگر خبری نیست و کار به جایی می‌رسد که استفاده از انرژی هسته‌ای را می‌توان در هیاتی متفاوت به سوی کاربردهای دم دستی و قابل حمل سوق داد.

انرژی هسته ای

تحقیقات دانشمندان از فرم تازه کشف شده‌ای از اورانیوم حکایت دارد که می‌تواند نیروگاه‌های برق هسته‌ای را تا حد جای گرفتن در خودروی شما و نهایتا توانبخشی به آن کوچک‌سازی کند. به این ترتیب با معرفی نوع جدیدی از ملکول اورانیوم می‌توان دستیابی به اهداف بسیار ارزنده‌ای همچون داروها و سوخت هسته‌ای ارزان‌تر، خردتر و البته ایمن‌تر را نوید داد. در همین رابطه دانشمندان آزمایشگاه لوس آلاموس توانسته‌اند ملکول جدیدی از فرم شناخته شده نیترید اورانیوم را ارائه کنند که از سال‌ها قبل هدف مطالعه و جستجوی محققان بوده است، اما ماجرا به کشف این فرم جدید اورانیوم خلاصه نمی‌شود و این ملکول جدید علاوه بر مطرح کردن گزینه سوخت هسته‌ای ارزان‌تر و ایمن‌تر، می‌تواند از سوخت‌های فسیلی انرژی بیشتری استخراج کند و در نتیجه خودروها را به لحاظ کارآمدی سوخت در جایگاه ایده‌آل‌تری قرار دهد و البته جدا از کاربرد سوختی و توانبخشی به وسایل نقلیه می‌تواند به ارائه داروهای کارآمد ارزان‌تر نیز بینجامد.

این کشف جدید در حالی نوید دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای از انرژی هسته‌ای پاک در آینده را می‌دهد که به گفته سرپرست گروه تحقیقاتی که شرح کشفیات آنها طی مقاله‌ای در شماره تازه ژورنال تخصصی شیمی طبیعت آمده است، نیتریدهای آکتینیدی (خانواده‌ای از ترکیبات رادیواکتیوی) نامزد اصلی سوخت‌های هسته‌ای آینده محسوب می‌شوند، ضمن این که چنین ترکیباتی قادرند پیوندهای کربن ـ هیدروژن را که بسیار محکم هستند نیز بشکنند. در واقع ترکیب نام‌آشنای حوزه انرژی هسته‌ای یعنی نیترید اورانیوم باعث شکافتن و جدا کردن اتم‌های هیدروژن از یک اتم کربن می‌شود که در نوع خود ماموریت سهل و ساده‌ای نیست.

نکته جالب قضیه این است که فرآیند مشابهی با چنین کارکردی هر روزه در موتور خودروها اتفاق می‌افتد، ولی متاسفانه حجم قابل ملاحظه‌ای از انرژی موجود در آن همه پیوندهای کربن ـ هیدروژن به صورت گرما تلف می‌شود.

به بیان دیگر، چنانچه این دو اتم بتوانند شکافته و از هم جدا شوند بدون آن که تمامی انرژی‌شان از دست رود، در آن صورت بنزین می‌تواند به نحو بسیار کارآمدتری نه‌تنها برای سوخت یک خودرو، بلکه برای بهبود بخشیدن به انواع کاملی از فرآورده‌های نفتی از پلاستیک‌ها گرفته تا داروها نیز مورد استفاده واقع شود.

در این میان البته مشکلی پیش روی دانشمندان قرار دارد و از بد حادثه این ملکول جدید زمانی که اتم‌های هیدروژن را از یک اتم کربن می‌شکافد، از میان می‌رود. در واقع برای این که نیترید اورانیوم به لحاظ تجاری واجد قابلیت ماندگاری و بقا شود، مجبور است اتم‌های هیدروژن را یکی پس از دیگری هدف هجوم خود قرار دهد و به این ترتیب خودش در حین فرآیند نابود نمی‌شود.

با این وصف، دانشمندان ناگزیر از تبدیل‌ نیترید اورانیوم به یک سازمان‌دهنده یا همان کاتالیزور خواهند بود و این همان مقصودی است که به اعتقاد محققان باید عملی و میسر شود، اما در حال حاضر عملی نیست.

اما ظاهرا یافتن راه‌حلی برای این مشکل بزرگ را باید در جایی غیر از آزمایشگاه‌ها و حوزه عناصر و ترکیبات شیمیایی جستجو کرد. قضیه از این قرار است که هرچند دانشمندان ممکن است یک پیوندشکن مولکولی ارزان، مطمئن و قابل استفاده مجدد را در مشت خود نداشته باشند، ولی انگار طبیعت از قبل این کار را کرده است. سیتوکرومP450 که عملا در هر ارگانیسمی روی زمین یافت می‌شود همان برگ طلایی مورد نظر دانشمندان است. این ماده آنزیمی است که ردپای آن را در شمار انبوهی از ترادیسی یا دگرگونی‌های شیمیایی از ایجاد کردن انرژی در میتوکندری‌ها گرفته تا متابولیسم داروها می‌توان سراغ گرفت.

p450

دانشمندان معتقدند نتایج تحقیقاتشان از این واقعیت حکایت دارد که نیترید اورانیوم همانند سیتوکرومP450 می‌تواند پیوندهای کربن ـ هیدروژن را بشکند. در واقع دانشمندان با مطالعه دقیق شیوه‌ای که نیترید اورانیوم پیوندهای کربن ـ هیدروژن را می‌شکند، می‌توانند درخصوص روشی که سیتو‌کروم P450 همین مأموریت را در طبیعت به انجام می‌رساند به اطلاعات بیشتر و باارزش‌تری دست پیدا کنند، چراکه این فرآیند به رغم اهمیت زیست‌شناختی و همچنین اهمیت اقتصادی بالقوه‌ای که دارد، تاکنون آن طور که باید و شاید مورد شناخت و مطالعه درست قرار نگرفته است.

ابعاد مختلف این کشف جدید و اهمیت خود موضوع، فرم جدید مولکولی اورانیوم توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است و هر یک جنبه خاصی از آن را مورد بحث و اظهارنظر قرار داده‌اند. در این میان هر چند به اعتقاد برخی دانشمندان، جالب‌توجه‌ترین جنبه این مولکول جدید را می‌توان شیمی آن دانست، ولی آنچه بیش از همه کانون توجه سایر محققان قرار گرفته و بر آن اتفاق نظر دارند این واقعیت کتمان‌ناپذیر است که مولکول جدید اورانیوم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، اما عامل محرک و انگیزه واقعی برای ایجاد این مولکول جدید را همان کاربرد پیشنهاد شده‌اش به عنوان یک سوخت هسته‌ای نوین می‌توان قلمداد کرد.

محققان معتقدند نیترید اورانیوم می‌تواند به جایی ختم شود که تصورش هم خالی از هیجان نیست. این مقصد مهم و ارزشمند نیروگاه‌های برق هسته‌ای کوچک، ارزان‌تر و حتی قابل حمل خواهد بود. در این میان مراکز بزرگی همچون ناسا و

HPG و دیگر سازمان‌ها و مراکز تحقیقاتی که سهم قابل ملاحظه‌ای در پژوهش‌ها و دستاوردهای نسل آینده برق و قدرت را به خود اختصاص داده‌اند، همگی ‌ دنبال به‌کار‌گرفتن نیترید اورانیوم به عنوان یک سوخت هسته‌ای نسل آینده در رآکتورهایشان هستند

 

البته به رغم ارتباط اورانیوم با موضوع تشعشعات مرگبار، این مولکول جدید حاوی اورانیوم تهی شده است که در نوع خود و از نقطه نظر رادیولوژیکی نسبتا بی‌ضرر نشان می‌دهد. ضمن این که فرصت‌های زیادی را در حوزه کاربردهای صنعتی و کاتالیزورها مطرح می‌‌کند. از طرفی محققان با امیدواری معتقدند فرصت‌های قابل ملاحظه‌ای که این ماده رادیو اکتیو جدید پیش می‌کشد، به حوزه کاربردهای صنعتی و شیمی مواد ختم نمی‌شود. در واقع داشتن قابلیتی که قادر به تخریب سریع، قابل اطمینان و کارآمد پیوندهای کربن ـ هیدروژن باشد می‌تواند باعث ارزان‌تر تمام شدن فرآیند تولید داروها و سایر مواد و ترکیبات شیمیایی مهم صنعتی شود و اهمیت آن زمانی بیشتر جلوه می‌کند که می‌بینیم بسیاری از این ترکیبات نفت محور هستند. به اعتقاد کارشناسان، نمی‌توان از کنار این واقعیت براحتی گذشت که فرآیند تصفیه و پالایش هر روزه نفت برای تولید جدول بلند بالایی از مواد و فرآورده‌ها، مستلزم صرف درجه حرارت‌های بالا، فشار بالا و مراحل چندگانه و در کل مترادف صرف مقادیر قابل توجه انرژی است.

با این اوصاف دانشمندان معتقدند اگر این مولکول جدید بتواند همین فرآیند پیوسته فرآوری و پالایش نفت را در درجه حرارت معمولی، فشار معمولی و طی یک مرحله واحد به انجام برساند، به معنای آن است که این ملکول کوچک، زمان و سرمایه را برای ما پس‌انداز و صرفه‌جویی کرده است.

از وب جهان یکه نگار

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۶
فاصله گلناری

هوش چیست؟


هوش همان استعداد است؟ قوۀ ابتکار است؟ دانایى است؟ قدرت یادگیرى است؟ حافظۀ‌ قوى براى از بر کردن شمارۀ تلفن و شعر است؟ توانایىِ برآمدن از پس مشکلات است؟


جلال بامدادى
بهرام صالح صدق‏پور
 

براى تعریف هوش چند نوع برخورد به این مفهوم در برابر داریم. دو برخورد متداول‏تر، رهیافت روان‏سنجى ( psychometric approach)، رهیافت پردازش اطلاعات (data-processing approach) و رهیافت رشد (cognitive developmental approach)  است. شیوۀ برخورد اول را فرانسیس گالتون انگلیسى و دیدگاه رشد را ژان پیاژه سویسى بنیاد نهاد.

 

 

 

 

 

رهیافت روان‌سنجى
فرانسیس گالتون انگلیسى در کتاب خود، نبوغ ارثى (1869) این نظر را مطرح کرد که تواناییهاى ذهنى انسان قابل اندازه‏گیرى است.  بر اساس این نظریه، بینه و سیمون آزمونى براى اندازه‏گیرى هوش طرّاحى کردند.  آزمون آنها بر تعریف زیر استوار است:
 

در مفهوم هوش، استعداد فکرىِ بنیادینى وجود دارد.  این استعداد فکرى، توان داورى است و مى‏توان آن را 'حس خوب‏`، 'حس عملى‏`، 'قریحه‏` و 'استعداد فکرىِ فرد براى تطبیق با محیط` نامید.  بنابراین، خوب داورى‏کردن، خوب درک‏کردن و خوب استدلال‏کردن فعالیتهاى اساسى هوش‏اند (بینه و سیمون، 1905).

ژان پیاژه را در سراسر جهان مى‏شناسند. او کیست؟ روان‏شناس است یا زیست‏شناس؟ منطق‏دان است یا فیلسوف؟ پیاژه در چهارسوق این دانشها قرار دارد. در مقام زیست‏شناس به بنا کردن نظریه سازمان‏یافتن موجود زنده، یعنى منطق زندگى، که از آمیب تا اینشتین ادامه دارد و ما نیز جزئى از آن هستیم پرداخته است. به‏عنوان روان‏شناس به مسئله کنش‏ورىِ فکر، این معجزه مکرر، پاسخ داده، و به دنبال آن به کشف چیزى در عین حال ساده و دگرگون‏کننده نایل آمده است: ''دوره‏هایى که هوش کودک براى درک جهان از آنها مى‏گذرد در همه جا یکسانند.`` اگر در جریان این تحول، تسریعها یا تأخیرهایى بر حسب محیط رخ مى‏نماید، ترتیب ساختهایى که هوش در جریان تشکیل بدانها نایل مى‏آید تغییر نمى‏پذیرد. بدین ترتیب مى‏توان امیدوار بود که از خلال این تاریخ تحول فردى بتوان تاریخ تحول روحیه انسانى و روحیه علمى را مرور کرد. و این پیاژه است که بر مبناى بررسى تحول کودک، مسیر تکامل شناخت را ترسیم مى‏کند و بدین تریب به مقام مورّخ هوش بشر ارتقا مى‏یاید.``
از گفتگوهاى آزاد با ژان پیاژه، اثر بریگه، ترجمه دکتر منصوردادستانى.


ژان پیاژه (Jean Piaget) در سال 1896 در شهر نوشاتل در سویس به دنیا آمد. در دانشگاه همان شهر زیست‏شناسى خواند. در 21 سالگى دکترا گرفت و پس از مدتى مطالعه و کار در انستیتو ژان‏ژاک روسو در پاریس، به ریاست آن جا رسید. این انستیتو بعداً به دانشگاه ژنو پیوست. گرچه در بسیارى از دانشگاههاى اروپا و آمریکا به‏عنوان استاد مهمان تدریس کرد، بیشتر عمرش را در ژنو و در خانه روستایى‏اش در آلبیسن گذراند و بیشتر آثارش را همان‏جا نوشت. تا زمان مرگش در سال 1980، فعالیتهاى تحقیقاتى و علمى خویش را در سمت ریاست مرکز مطالعات بین‏المللى دانش ژنتیک ادامه داد.

 
 

آزمون سیمون و بینه مجموعه‏اى از مسائل است که از کودک انتظار مى‏رود بدون استفاده از یادگیرى‏هاى قبلى یا حافظه طوطى‏وار، و با یارى‏گرفتن از نیروى داورى و استدلال خویش، از پس حل آنها بر آید، گرچه در این باره که آیا مى‏توان از کودک، یا هر فردى، انتظار داشت که مستقل از پیشینه اطلاعاتى خویش به پرسشهایى پاسخ صحیح بدهد جاى پرسش و تأمل است.
 

درهرحال، بینه دریافت که نسبت سن عقلى کودک به سن حقیقى‏اش تقریباً در تمام مراحل رشد او ثابت است.  براى مثال، کودکى که در چهار سالگى سن عقلىِ او دو سال است، به احتمال زیاد در هشت سالگى سن عقلى او چهار سال نشان مى‏دهد، یعنى سن عقلى این کودک در برابر سن عقلى ِ کودک 'بهنجار` همواره نسبت یک به دو خواهد بود.
 

نسبت تقریباً ثابت بین سن حقیقى (یا تقویمى) و سن عقلى را ضریب هوشى، بهره هوشى یا هوش‏بهر( Intelligence Quotient, IQ) مى‏نامند. این آزمون و معادله منتج از آن‏ مبناى همه ارزیابیها و سنجشهاى مهارتهاى ذهنى قرار گرفت.

براى پیداکردن ضریب هوشى، سن عقلىِ فرد را بر سن حقیقى یا تقویمى ِ او تقسیم مى‏کنیم:  دو تقسیم بر چهار مساوى ½ یا 5/0 خواهد بود.  با ضرب کردن این عدد در 100، عدد 50 به دست مى‏آید که بهرۀ هوشى یا ضریب هوشىِ کودکِ مورد بحث است.

 

در مثالى دیگر، اگر سن عقلىِ یک فرد بیست‏ساله در حد 15 سال باشد، معادله چنین خواهد بود: 15 تقسیم بر 20، که عدد 5/7 تقسیم بر 10 یا 75/0 را به‏دست مى‏دهد.  با ضرب کردن این عدد در 100 به رقم 75 مى‏رسیم که بهرۀ هوشى چنین فردى است.  بر این قرار، ضریب هوشى ِ فردى که سن عقلى‏اش 12 و سن حقیقى‏اش نیز 12 سال باشد، یک‏یکم یا 100 است.  فردى که سن حقیقى‏اش 18 اما سن عقلى او 22 سال باشد داراى ضریب هوشىِ‏ 22 تقسیم بر 18 باشد داراى بهره هوشىِ 22/1 (و با ضرب شدن در عدد صد) معادل 122 خواهد بود.
 

دقت کنیم که وقتى مى‏گویند کسى در سن 40 سالگى از ضریب هوشىِ 160 برخوردار است، یعنى 160 40x تقسیم بر 100 مساوى است با 64؛ و سن عقلىِ چنین فرد نیکبختى در حد فردى 64 ساله خواهد بود.  حالا پرسش این است که مگر، در تجربه و در عالم واقع، هر فرد 64 ساله‏اى تقریباً دو برابر فردى 40 ساله از توانایى یادگیرى و مهارت ذهنىِ برخوردار است؟ پاسخ این است که نظریۀ سنجش هوش و تکنیکهاى تخمین ضریب عددى براى هوش، مربوط به دورۀ رشد کودک است.

منحنى توزیع هوش‏
در بررسیهاى آمارى و تحقیقات تجربى، مى‏توان دید که افراد به دو دسته پرهوش و کم‏هوش تقسیم نمى‏شوند. توزیع هوش نیز، همانند قد یا وزن افراد، روى منحنى مشهور به منحنىِ طبیعی
(normal curve) قرار دارد؛ به‏ این ترتیب که اکثریت افراد در وسط منحنى و شمارى کمتر در دو سمت آنند. اکثریت واقع در وسط منحنى طبیعى را 'عادى‏` و افراد واقع در دو طرف آن را کمتر برخوردار و بیشتر برخوردار مى‏نامند.

در منحنى توزیع هوش، افراد داراى ضریب هوشىِ بین 90 تا 110 را عادى و داراى هوش متوسط، کمتر از آن را، به‏ترتیب، کـُند، کم‏هوش یا عقب‏مانده، و بیش از 110 را پرهوش، سرآمد یا نابغه مى‏خوانند. شمار افرادى که در دو بالِ منحنى قرار مى‏گیرند کمتر از افراد 'عادى‏` است.  حدود 64 درصد افراد هر جامعه‏اى هوش متوسط دارند و تنها 2 درصد افراد را مى‏توان فوق‏العاده پرهوش، و 2 درصد را بسیار کم‏هوش دانست.  بنابراین، خوشبختانه، در هیچ جامعه‏اى اکثریت افراد مجبور به رقابت با جماعت کثیرى از نوابغ یا گرفتار خیلِ کودنها نیستند.

 

تعاریف هوش
چندین راه براى تعریف هوش وجود دارد. سه نظر متداول:
هوش عبارت است از توانایى یادگیرى.
هوش عبارت است از توانایى فرد در تطبیق با محیط خود.
هوش عبارت است ازتوانایىِ تفکر انتزاعى (براونینگ، 1990).

این سه تعریف مغایر یکدیگر نیستند. تعریف اول تأکید بر تعلیم و تربیت دارد.  تعریف دوم بر شیوه مواجهه افراد با موقعیتهاى جدید تأکید مى‏کند، و تعریف سوم ناظر بر توانایى افراد در زمینه استدلال کلامى و ریاضى است.  به این ترتیب، این سه توانایى با یکدیگر وجوه مشترکى دارند.
 

در زمینه هوش دو نظر کلى وجود دارد: نظریه هوش کلى و نظریه چند عاملى.
بر پایه نظریه هوش کلى، تواناییهاى ذهنى انسان داراى یک عامل مشترک است که اسپیرمن آن را عامل g (حرف اول
general) معرفى مى‏کند.  در نظریه چند عاملى، چند عامل مجزا یا مهارتهایى اساسى وجود دارد که هر فعالیتى با یک یا چند عامل از آنها درگیر است.  براى مثال، ترستون بر این باور است که هوش از شش عامل تشکیل یافته:

عامل عددى: مهارت انجام عملیات ریاضى با صحّت و سرعت.
عامل کلامى: مهارت انجام آزمونهاى درک کلامى.
عامل فضایى: مهارت به‏کارگیرى اشیا در فضاى تخیلى.
عامل روانى (سیّالىِ) کلمات: مهارت به‏کارگیرىِ سریع کلمات.
عامل استدلال: مهارت کشف قوانین تفکر قیاسى و استقرایى.
عامل‏
حافظه: مهارتِ‏ یادسپارى ‏و یادآورىِ سریع.

در ایران بسیارى از پدران و مادران، و حتى مربیان آموزش‏دیده، بر این باورند که واداشتن کودک به حفظکردنِ اشعار و چیزهاى دیگر، خصوصاً در اوان کودکى، حافظۀ
او را تقویت مى‏کند و کمکى است به افزایش هوش و پیشرفت آتى او.  در این باره مى‏توان گفت صِرف تقویت حافظه طوطى‏وار تأثیرى قابل اثبات در افزایش کلّى ِ هوش کودک ندارد و این جنبه تنها یکى از عوامل مؤثر در هوش به شمار مى‏آید.  مشهورترین نظریۀ چندعاملى ِ هوش را گیلفورد در سال 1959 پایه‏گذارى کرد.  در الگوى او 120 عامل مجزا قابل تشخیص است. 

 

  

رهیافتهاى پردازش اطلاعات‏
دیدیم که روان‏سنج‏ها به روش اندازه‏گیرىِ هوش و پیش‏بینى ِ فعالیتهایى مانند یادگیرى بر اساس نتایج چنین آزمونهایى علاقه‏مند بوده‏اند.  در مقابل، روان‏شناسانِ پیرو دیدگاه پردازش اطلاعات بر
مطالعۀ فرایندهاى فکرى تأکید داشته‏اند.

فرانسیس گالتون

Francis Galton

 (1911-1822)

در شهر برمینگام، انگلستان، به دنیا آمد و در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. ابتدا به جغرافیا علاقه داشت اما پس از انتشار کتاب داروین درباره اصل انواع در سال 1859 به تکامل نژاد انسان علاقه‏مند شد. در آن زمان درباره وراثتِ انسانى اطلاع کمى در دست بود و گالتون بر آن شد تا موضوع را با استفاده از تکنیکهاى آمارى، عمدتاً قوانین احتمالات، مطالعه کند. به همچنین، شیوه‏هاى آمارى‏و منحنى توزیع طبیعى، ضریب همبستگى، نمرات درصدرا که تاکنون بسیار متداول شده‏اند تکامل بخشید. آثار گالتون تاثیرهاى مهمى بر روان‏شناسى گذاشت زیرا او نشان داد که ویژگیهاى روانى و ذهنى را مى‏تواند کمّى کرد و هنگامى که این ویژگیها اندازه‏گیرى شوند مى‏توان چیزهاى زیادى درباره آنها آموخت.

 
 

برخى نظریه‏پردازان بر این باورند که تفاوت در تواناییهاى شناختى در نتیجه تفاوت در نظام پردازش اطلاعات در ذهن شخص است.  براى مثال، هانت و همکارانش چنین بیان مى‏دارند که تفاوتهاى فردى در پردازش اطلاعات متضمّن سه بنیان است:  آگاهى؛ روش پردازش اطلاعات؛ ‌برنامه‏هاى اولیۀ پردازش اطلاعات.

 

 

 

هوش هیجانی

زندگی برای کسانی که فکر می کنند کمدی و برای کسانی که احساس می کنند تراژدی است
هوارس والپول

در واقعیت امر ما دو ذهن داریم، یکی که فکر می کند و دیگری که احساس می کند. این دو راه متفاوت شناخت، در کنشی متقابل، حیات روانی ما را می سازند. ذهن خردگرا همان مقام درک و فهم است که به مدد آن قادر به تفکر و تعمق هستیم. ولی در کنار آن نظام دیگری نیز برای دانستن وجود دارد، نظامی تکانشی و قدرتمند و گهگاه غیرمنطقی، یعنی ذهن هیجانی. تقسیم ذهن به دو بخش هیجانی و خردگرا تقریبا مانند تمایزی است که عوام میان «قلب» و «سر» قائلند. احساس یقین حاصل از «گواهی  قلبی» بر درست بودن چیزی، متفاوت با گواهی عقلی و تا حدودی عمیق تر از آن است. نسبت کنترل عقلانی ذهن بر بخش هیجانی آن روند یکنواختی دارد; هر چه احساس شدید تر باشد، ذهن هیجانی مسلط تر و ذهن خردگرا بی اثر تر می گردد. به نظر می رسد که این ترتیب، از امتیازی سرچشمه می گیرد که تکامل طی اعصار متمادی به احساسات و ادراک های شهودی ما داده است تا راهنمای پاسخ های آنی ما در موقعیت های مخاطره آمیز باشند; زیرا گاها لحظه ای تامل برای فکر کردن درباره کاری که باید انجام شود، ممکن است به قیمت از دست دادن زندگی ما تمام شود. این دو ذهن در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می کنند اما با این وجود، دو ذهن  خردگرا و هیجانی نیروهای نسبتا مستقل از هم هستند. عملکرد ذهن هیجانی بسیار سریع تر از ذهن  خردگراست. ذهن هیجانی بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ کند تا بررسی کند که چه می کند، مانند فنر از جا می جهد و دست به عمل می زند. نقطه تمایز ذهن هیجانی از واکنش سنجیده و تحلیل گرایانه ای که مشخصه ذهن اندیشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالی که از ذهن هیجانی سرچشمه می گیرند با قطعیت شدید و مشخص همراهند که حاصل روش جاری و آسان گیر ذهن هیجانی در نگریستن به اطراف است که می تواند برای ذهن خردگرا کاملا مبهوت کننده باشد. پس از فرو نشستن گرد و غبار یا حتی در میانه راه متوجه می شویم که داریم از خود می پرسیم «راستی چرا آن کار را کردم؟» این سوال نشانه ای از آن است که ذهن خردگرا در حال آگاهی یافتن از آن لحظه است اما نه با سرعت ذهن هیجانی. از متداول ترین پاسخ های هیجانی سریع و نپخته، ازدواج های غلط است; چرا که در حالات هیجانی (emotional) ذهن انسان از تفکر منطقی خالی می شود و پس از فروکش کردن هیجان ها تازه می فهمیم که چه بلایی سر خود آورده ایم. ذهن هیجانی همانند یک شمشیر دولبه است; امتیاز بزرگ ذهن هیجانی در این نکته است که می تواند واقعیت هیجانی رادر یک لحظه دریابد (او از دست من عصبانی است، او دروغ می گوید، او فکر خطرناکی در کله دارد)، و دریک آن به قضاوتی شهودی دست بزند که به ما می گوید در مقابل چه کسی باید احتیاط کنیم، به چه کسی باید اعتماد کنیم و چه کسی درمانده است. ذهن هیجانی رادار ما برای اعلام خطر است. اگر ما (یا پیشینیان ما در طول دوران تکاملی) در برخی از این موارد منتظر ارزیابی عقل خردگرا می ماندیم نه تنها ممکن بود اشتباه کنیم، که حتی شاید زنده هم نمی ماندیم. اما همین ذهن هیجانی ممکن  است دردسرساز شود; مشکل اینجاست که این برداشت ها و قضاوت های شهودی از آنجا که در یک لحظه صورت می گیرند ممکن است اشتباه یا گمراه کننده باشند. حال با این مقدمه بهتر می توانیم مفهوم «هوش هیجانی» را دریابیم.

تعریف هوش هیجانی

زنگ تفریح یک مرکز پیش دبستانی است و عده ای پسربچه روی چمن ها می دوند. امیرعلی زمین می خورد، زانویش زخمی می شود و گریه می کند; اما پسرهای دیگر به دویدن ادامه می دهند به جز اردشیر که توقف می کند. وقتی گریه امیرعلی فروکش می کند، اردشیر نیز خودش را زمین می زند و زانویش را می مالد، وی فریاد می زند «زانویم زخمی شده است!» روانشناسان اردشیر را نمونه ای از افرادی می شمارند که از هوش هیجانی و بین فردی خوبی برخوردار است. به نظر می رسد که اردشیر در «شناخت احساسات» همبازی های خود و برقرار کردن «ارتباط سریع و هموار» باآنان توانایی بالایی دارد. فقط او بود که به درخواست کمک و درد امیرعلی توجه کرد و فقط او بود که سعی کرد دوست زمین خورده اش را تسلی دهد، هر چند تنها کاری که توانست بکند، مالیدن زانوی خودش بود. این حرکت جسمانی جزیی از استعدادی در برقرار کردن ارتباط حکایت دارد، یعنی مهارتی عاطفی که برای حفظ ارتباط های نزدیک در ازدواج، دوستی یا ارتباط حرفه ای اساسی است. این مهارت ها در کودکان پیش دبستانی تازه جوانه زده اند و در طول زندگی شکفته خواهند شد. با این وصف تعریف هوش هیجانی چنین است: «توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال خود». بنابراین هوش هیجانی مجموعه مهمی از یک سری توانایی هاست: توانایی هایی مانند اینکه فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری کند، تکانش های خود را به تعویق بیندازد و آنها را کنترل کند، حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکرش را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد. هوش منطقی (IQ) و هوش هیجانی (EQ) تضادی با یکدیگر ندارند بلکه فقط با هم متفاوتند. دانستن اینکه شخصی فارغ التحصیل ممتازی است تنها به این معنی است که او در جنبه هایی که با نمره سنجیده می شوند بسیار موفق بوده است و احتمالا فردی با هوشبهر (IQ) بالاست، اما درباره اینکه او به فراز و نشیب های زندگی چه واکنشی نشان می دهد، چیزی به ما نمی گوید و مشکل در همین جاست. هوش تحصیلی - کلا   کالا هوشبهر یا IQ - در مواقع بروز بحران و گرفتاری های زندگی، عملا هیچ نوع آمادگی ای در افراد پدید نمی آورد. با وجود آنکه هوشبهر بالا تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، با این حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانایی های تحصیلی تاکید می کنند و هوش هیجانی، یعنی مجموعه ای از توانایی ها و صفاتی که بی اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند را نادیده می گیرند. نتیجه این وضع خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی است که در سطوح بالای دانشگاهی دارای مدرک اند ولی در پیش پا افتاده ترین روابط عاطفی و اجتماعی خود به شدت دارای مشکل اند. زندگی هیجانی حیطه ای است که مانند ریاضیات یا ادبیات می تواند در آن مهارتی کم یا زیاد داشت و مجموعه توانش های خاص خود را می طلبد. میزان شایستگی فرد در آن زمینه برای درک این مطلب که چرا فردی در زندگی پیشرفت می کند و فرد دیگری با همان میزان استعداد، در نیمه راه متوقف می شود. برخلاف هوشبهر که سابقه حدود یک صد سال تحقیق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هیجانی مفهوم جدیدی است. در حالی که عده ای معتقدند که هوشبهر را نمی توان از طریق تجربه یا آموزش چندان تغییر داد، ولی هوش هیجانی و قابلیت های عاطفی مهم را می توان به کودکان آموخت و سطح آن را در بزرگسالان ارتقا داد.

مولفه های هوش هیجانی

حیطه های اصلی هوش هیجانی به شرح زیر هستند:
1- شناخت عواطف شخصی:خودآگاهی، یعنی تشخیص هراحساس  به همان صورتی که بروز می کند سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را به سردرگمی دچار می کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات زندگی، از انتخاب همسر گرفته تا شغلی که برمی گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند.
بعضی از افراد واقعا در زمینه شناخت عواطف شخصی خود فاقد خودآگاهی اند. این عده وقتی از لحاظ عاطفی و هیجانی به هم می ریزند نمی دانند کهآیا خشمگین اند یا غمگین؟ خوشحال ا ند یا صرفا پرانرژی؟ این افراد بهای «بی سوادی هیجانی» خود را در روابط بین فردی و حتی درونی مختل می پردازند.
2- به کار بردن درست هیجان ها: قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی ای است که بر حس خودآگاهی متکی باشد و به ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دورکردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول اشاره دارد. افرادی که به لحاظ  این توانایی ضعیفند، دایما با احساس نومیدی، خشم مزمن و افسردگی دست به گریبان اند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت  بسیار  بیشتری می توانند ناملا یمات زندگی را پشت سر بگذارند. برای مثال بیرون ریختن غضب را برخی افراد به عنوان روشی برای مقابله با عصبانیت به کار می گیرند چرا که این باور در میان عموم مردم رواج دارد که «انجام این کار باعث می شود احساس بهتری پیدا کنی». از دهه 1950 روانشناسان با این روش مخالفت کردند  چرا که دریافتند برون ریزی خشم یکی از بدترین راه های خاموش کردن آن است، زیرا انفجار غضب عموما برانگیختگی مغز هیجانی را تقویت می کند و باعث می شود افراد  در عوض احساس خشم کمتر، عصبانیت بیشتری احساس کنند. به همین ترتیب بسیاری از افراد در زمینه مدیریت اضطراب و نگرانی های خود دچار مشکل اند. ذهن نگران در زنجیره بی پایانی از ناراحتی های جزیی گرفتار می شود، از یک موضوع به موضوع دیگر می رود و به عقب باز می گردد.
نگرانی های مزمن و مکرر، شبیه     چرخش به دور خود است که هیچ گاه به راه حل مثبتی منجر نمی شوند. توانایی تنظیم هیجانات مختلف -  خشم، نگرانی، افسردگی و غیره- از مولفه های هوش هیجانی است و عامل تاثیر گذاری در خدمت بهداشت روان محسوب می شود.
3-برانگیختن خود: برانگیختن خود به زبان ساده یعنی کنترل تکانه ها (تکانه هایی مثل خشم، میل جنسی و...) تسلط بر نفس، تاخیر در ارضای فوری خواسته ها و امیال، رهبری هیجان ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب. خویشتن داری عاطفی یا همان به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانه ها یکی از مولفه های اساسی هوش هیجانی است. افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولد و اثربخش خواهند بود.
4- شناخت عواطف دیگران: همدلی، توانایی دیگری بر خود آگاهی عاطفی متکی است و اساس مهارت رابطه بامردم است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردارند به علا یم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت ازدیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می سازد. انسان هایی که در شناخت عواطف دیگران مهارت دارند به راحتی  و گاهی بدون دیدن چهره  طرف مقابل مثلا  از پشت تلفن قادرند حالت روحی دیگران را حدس بزنند. شناخت عوطف دیگران به ویژه در روابط بین زوجین اهمیت دارد. تا هنگامی که انسان در این کشور کویری که زمان و زندگی نام گرفته زندگی می کند، تنهایی و انزوایش نیز پابرجاست. پس به 2 دلیل مهم می بایست توانایی شناخت عواطف دیگران را در خود بالا  ببریم: اول اینکه چون ما هرگز نمی توانیم مستقیما وارد تجربه دیگران شویم، هیچ گاه نمی توانیم کاملا  بدانیم که طرف مقابل ما چه چیزی را می خواهد به ما برساند. وقتی پی می بریم که هر قدر تلا ش کنیم نمی توانیم چنان با هوش یا حساس باشیم که بفهمیم   دیگری چه تجربه ای می کند، احساس گناه می تواند ما را یاری دهد که از روی اصالت، متواضع باشیم. در این بین هر چقدر قدرت و مهارت شناخت و عواطف دیگران در ما بالا تر باشد بیشتر می توانیم در دنیای خصوصی و گاهی درد دیگران سهیم شویم و تنهایی و انزوای آن ها را کم کنیم. دوم اینکه «زبان» نمی تواند تجربه  را به خوبی منتقل کند زیرا تجربه نهفته در دل تجارب عمیق انسانی  غنی تر از آنند که کلمات توان بازگو کردن آن ها را داشته باشند...
5- برقراری رابطه با دیگران: بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. افرادی که در این زمینه مهارت  دارند، به خوبی و عمیقا به دیگران گوش می دهند، دیگران را می پذیرند و دست به قضاوت نمی زنند، در دیگران احساس ارزش و عزت تولید می کنند نه احساس گناه و در هر آن چه که به کنش متقابل آرام با دیگران  بازمی گردد   به خوبی عمل می کنند. آنان ستاره های اجتماعی هستند ستاره هایی که حتی در روز نیز درخشان اند!
البته افراد از نظر توانایی های خود در هر یک از این حیطه ها با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلا  در کنار آمدن با اضطراب های خود کاملا  موفق باشیم اما در تسکین دادن ناآرامی های دیگران چندان کارآمد نباشیم. بدون شک زیر بنای اصلی سطح توانایی  ما، زیستی و عصبی است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری. سستی افراد را در مهارت های عاطفی می توان جبران کرد، هر کدام از این حیطه ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه ای از عادات و واکنش هاست که با تلا ش صحیح می توان آن ها را بهبود بخشید.

ویژگی افرادی که هوش هیجانی بالا  دارند

هوشبهر و هوش هیجانی قابلیت های متضاد نیستند بلکه بیشتر می توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوش بالا  و هوش  هیجانی پایین و یا هوشبهر پایین  و هوش هیجانی بالا ، علی رغم وجود نمونه هایی نوعی، نسبتا نادرند. فی الواقع میان هوشبهر و برخی جوانب هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد، هر چند این ارتباط آن قدر است که روشن کند این دو قلمرو اساسا مستقل اند. گونه خالص دارای هوشبهر بالا ، یعنی کاملا  فاقد هوش هیجانی، تقریبا تصویر اغراق آمیزی از روشنفکرانی است که در قلمرو ذهن استادند اما در دنیای فردی ناکار آمدند. نیم رخ های آماری مردان و زنان در این خصوص تا حدودی متفاوت است. مرد دارای هوشبهر بالا  با طیف گسترده ای از علا یق و توانایی های ذهنی مشخص می شود که البته جای تعجبی ندارد. این مرد بلند پرواز و مولد، قابل پیش بینی  وسرسخت است و در بند علا یق فردی خود نیست. او همچنین عیب جو و فخر فروش مشکل پسند و بازدارنده، در تجارب احساسی ناراحت، غیر بیانگر و مستقل و از نظر عاطفی سرد و بی روح است. مردانی که از نظر «هوش هیجانی» بالا  هستند، از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و بشاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده یا ترس آور مقاومند. آنان  در زمینه خدمت به مردم یا حل مشکلا ت، قبول مسوولیت و برخورداری از دیدگاه های اخلا قی، ظرفیتی قابل توجه دارند; در ارتباط خود با دیگران هم حسی و توجه نشان می دهند. زندگی عاطفی آنان غنی  اما همخوان است، آنان با خود، دیگران و مجموعه اجتماعی که در  آن زندگی می کنند راحتند. زنان دارای «هوشبهر» بالا  از اتکا به نفس هوشمندانه ای که از آنان انتظار می رود برخوردارند، تفکرات خود را به راحتی مطرح می کنند، برای موضوعات ذهنی ارزش قائلند و طیف گسترده ای از علا یق ذهنی و زیبایی شناختی دارند.
آنان همچنین درون نگر هستند، مستعد ابتلا به اضطراب، فرو رفتن در خیالات و احساس گناه بوده و در ابراز آشکار خشم خود درنگ می کنند، هر چند که آن را به طور غیرمستقیم ابراز می دارند. زنان دارای «هوش هیجانی» سرشار با جرات هستند و احساسات خود را به طور مستقیم ابراز می دارند و درباره خودشان احساس مثبتی دارند و زندگی برای آنان سرشار از معنا است. آنان نیز همانند مردان، خوش برخورد و اجتماعی هستند و احساسات خود را به طور مقتضی ابراز می دارند، نه اینکه آن را به صورت انفجارهایی ابراز دارند که بعدها از آن تاسف بخورند. همچنین به خوبی با فشارهای عصبی منطبق می شوند، جایگاه اجتماعی آنان به آنها امکان می دهد تا به آسانی با افراد جدید روبه رو شوند، با خودشان به قدر کافی راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ طبع، خود انگیخته و درمقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند. برخلاف زنان دارای هوشبهر بالا و ناب، زنان دارای هوش هیجانی بالا، به ندرت احساس اضطراب یا گناه می کنند یا در خیالات واهی غرق می شوند. البته این تصایر نشانگر دو جنبه افراطی هر حالت است - هوشبهر و هوش هیجانی به درجات مختلف در وجود همه ما در هم آمیخته شده اند.

چگونه هوش هیجانی خود را
 افزایش دهیم؟

الفبای یادگیری هوش هیجانی شناخت هیجان های اصلی و ترکیبات فرعی آنهاست. برخی از هیجان ها را می توان «اصلی» تلقی کرد; هیجان هایی که به مثابه رنگ های اصلی آبی، زرد و قرمز اند و سایر ترکیبات از آنها سرچشمه می گیرند. عنوان برخی از خانواده های اصلی و برخی از اعضای آنها از این قرار است: خشم: تهاجم، هتک حرمت، تنفر، غضب، اوقات تلخی، غیظ، آزردگی، پرخاش، خصومت، اذیت، تندمزاجی، دشمنی.
اندوه: غصه، تاثر، دلتنگی، عبوسی، مالیخولیا، دلسوزی به حال خود، احساس تنهایی، دل شکستگی، ناامیدی و در سطح آسیب شناختی افسردگی شدید.
ترس: اضطراب، بیم، ناآرامی، دلواپسی، بهت، نگرانی، ملاحظه کاری، تردید، زودرنجی، ترسیدن، ترس ناگهانی یا شوک، وحشت و از نظر آسیب شناسی روانی هراس (Phodia) و وحشت زدگی (Panic).
شادمانی: شادی، لذت، آسودگی، خرسندی، سعادت، شوق، تفریح، احساس غرور، وجد، به هیجان آمدن، خشنودی، رضایت، شنگولی، از خود بی خود شدن و در سطح آسیب شناختی شیدایی (mania).
عشق: پذیرش، رفاقت، اعتماد، مهربانی، هم ریشگی، صمیمیت، پرستش، شیفتگی.
شگفتی: جا خوردن، حیرت، بهت، تعجب.
شرم: احساس گناه، دست پاچگی، حسرت، احساس پشیمانی، احساس پستی، افسوس، دل شکستگی، توبه.
فهرست مذکور یقینا نمی تواند کلیه سوال های مربوط به طبقه بندی هیجان ها را پاسخ دهد. برای مثال حسادت را که گونه ای از خشم آمیخته با اندوه و ترس است چگونه می توان طبقه بندی کرد. با این حال، قدم اول در این مسیر شناخت دقیق و ظریف انواع هیجانهاست. قدم بعدی خودآگاهی است; خودآگاهی به معنای وسیع کلمه عبارت است از تشخیص احساسات و یافتن واژگانی برای بیان آنها، یافتن پیوند موجود میان افکار، احساسات و واکنش ها، آگاهی بر اینکه در تصمیم گیری فکر یا احساسات غلبه دارد، توجه کردن به پیامدهای انتخاب راه های مختلف و پیاده کردن این بینش ها در تصمیم گیری درباره موضوع هایی نظیر سیگار کشیدن.
یکی از اقدامات عملی برای غنا بخشیدن به خودآگاهی این است که هنگام هیجانی شدن از خود بپرسیم: «الان دقیقا چه احساسی دارم؟ آیا رنجیده ام؟ آیا حسودی می کنم؟ الان دقیقا چه فکری به ذهنم خطور کرد؟». پس از مدتی تمرین در می یابیم که همیشه برای واکنش نشان دادن نسبت به احساسات، طرق مختلفی وجود دارد. هر قدر شخص برای پاسخگویی به یک هیجان، راه های بیشتری را بداند زندگی پربارتری خواهد داشت. راه دیگر برای بسط خودآگاهی، نوشتن حالات درونی است. بعد از چندین ماه نوشتن حالات روحی مختلف خود - از آنجا که کلمه ها در ذهن گم می شوند نه روی کاغذ - می توانیم خود را در یک نمودار تاریخی بررسی کنیم. مثلا می فهمیم که سال قبل در برابر یک مساله چگونه عصبانی می شدیم و امسال چگونه واکنش نشان می دهیم. همدلی، توانایی اجتماعی و هیجانی مهمی در این زمینه است، یعنی درک احساسات دیگران و خود را در جای آنان فرض کردن و احترام گذاشتن به تفاوت هایی که در احساسات افراد نسبت به چیزهای مختلف وجود دارد. توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر نیز از مولفه های هوش هیجانی است: فرد می بایست تمرین کند تا شنونده و پرسشگر خوبی باشد، بتواند میان آنچه دیگری انجام می دهد و آنچه می گوید تمایز قایل شود و سعی کند به جای رفتارهای نپخته ای مثل عصبانی شدن یا منفعل بودن راه های بالغانه تری مثل جسارت و جرات ورزی را یاد بگیرد.

* * *
شکل گیری اجزای هوش هیجانی، ابتدا در سال های اولیه زندگی کودک انجام می گیرد، اگرچه شکل گیری این ظرفیت ها در خلا ل سال های مدرسه نیز ادامه پیدا می کند. پیامی که یک دختر کوچک هنگامی که برای درست کردن پازل خود از مادر گرفتارش کمک می خواهد، دریافت می کند، بر حسب نحوه پاسخ دهی مادر متفاوت است. چنانچه پاسخ مادر ابراز خشنودی آشکار از کمک کردن به او باشد، وی یک نوع پیام دریافت می کند و اگر پاسخ مادر این جواب موجز باشد که «مزاحم من نشو، کارهای مهمی دارم که باید انجام بدهم» برداشت کاملا متفاوتی پیدا می کند. تمام مبادلات کوچک میان والد و فرزند، دارای زیرمجموعه ای عاطفی است و تکرار این پیام ها در طی سالیان به شکل گیری دیدگاه ها و توانایی های عاطفی اساسی در کودکان می انجامد.
تحقیقات نشان می دهند که صرف بی توجهی به کودک، از سو»رفتار آشکار بسیار مضرتر است; کودکانی که نادیده گرفته می شوند از همه کودکان دیگر بدتر عمل می کنند، از همه مضطرب تر، بی توجه تر و بی احساس تر هستند و به صورت متناوب پرخاشگر و گوشه گیرند. میزان اجبار به تکرار کلاس اول در میان این کودکان 65 درصد است. سه چهار سال اول زندگی دوره ای است که مغز کودک نوپا حدود دو سوم اندازه کامل خود رشد می کند و به لحاظ پیچیدگی، به گونه ای متحول می شود که در تمام دوران زندگی، هیچ گاه به این میزان رشد نخواهد کرد. در خلال این دوره، نسبت به دوران بعدی زندگی، فراگیری مطالب اساسی با سهولت بیشتری تحقق می پذیرد و فراگیری عاطفی نیز در پیشاپیش تمام آموخته ها انجام می گیرد. در خلال این دوران فشار روانی جدی  می تواند به مراکز یادگیری مغز آسیب برساند و از این رو به هوش افراد زیان وارد آورد.

 

ajmnجهان یکه 13اسفند89

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۲
فاصله گلناری